eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
39.9هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
366 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید 🌺 مدیریت وتبلیغات👇تبلیغ پزشکی نداریم @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴متن روضه و مقتل🔴: ⏬⏬⏬⏬⏬⏬⏬⏬⏬⏬ متن روضه شهادت حضرت رقیه (س)ومناجات با امام زمان (عج)-بیا که خانه ی دل بی تو رو به ویرانی است-مهدی میرد ⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️   بیا که خانه ی دل بی تو رو به ویرانی است  امشب باید جوری امام زمانمون رو صدا بزنیم، جوری طلب کنیم، ما هم مثل رقیه که به مراد دلش رسید، ماهم به مراد دلمون برسیم، التماست این باشه:خانم جان، عمه جان، دختر سه ساله، به ما یاد بده چه جوری امام  مون رو صدا بزنیم. بیا که خانه ی دل بی تو رو به ویرانی است هوا بد است،  هوا ابری است، طوفانی است خزان گذشت و خزان فراق هست هنوز بدون تو همه ی فصل ها زمستانی است شب فراق بلند است یا شب یلدا کجا شبی چو شب انتظار طولانی است یکی از فراز های زیارت ناحیه رو برات بگم، امام زمان میخواد جدش رو معرفی کنه، خیلی امشب با زیارت ناحیه کار دارم، می خوام اصلاً روضه ی این سه ساله رو از ناحیه برات بخونم، ببینی امام زمان سلام هایی که به جدش میده از روضه ی خرابه و  از زبانحال دختر سه ساله است.امام زمان می خواد جدش رو معرفی کنه، میگه: کُنْتَ رَبیعَ الاَیْتامِ یا جدا تو بهار دل یتیمانی..یه چیز همین الان بگم، بی خود نبود تا سرش اومد خرابه دخترش گفت:صفا آوردی بابا، خرابه رو روشن کردی بابا کُنْتَ رَبیعَ الاَیْتامِ امام زمان داره به جدش میگه، الله اکبر، حدیثی است از امام عسکری، فرمود: سخت تر از اندوه یتیم بی پدر، کسی است که امامش رو نمی بینه. آخرالزمان شیعیان ما در اندوه گرفتاری سختی مبتلا میشوند، امامشون حاضر، اما بهش دسترسی ندارند، امشب بگو:آقاجان ما هم یتیمیم، امشب بیا یه سری به ما بزن، مجلس مارو صفا بده، میخوای بگی، باشه بگو:یا صاحب الزمان، یا صاحب الزمان....شما راحت امامتون رو صدا بزنید، کسی به شما سیلی نمی زنه، راحت باشید، تا صبح هم بگی یا صاحب الزمان، کسی تو رو اذیت نمیکنه، قربون اون دختر برم هر بار گفت: بابامو می خوام، زدنش.... شب فراق بلند است یا شب یلدا کجا شبی چو شب انتظار طولانی است کمی برای تو بگذار روضه خوان باشم که چشمت از غم جدت همیشه بارانی است امشب از امام زمان بخواه کمکت کنه اشک بریزی، بگو:آقا جان شنیدم عمه ات رو زدن، میذاری براش داد بزنم؟ مریض عشق شدم بس به روضه خو کردم فقط دوای من این است گریه درمانی است بابا میخوام ضرب المثل رو عوض کنم، مگه نمیگن:خنده بر هر درد بی درمان دواست، من قبول ندارم، ما حسینی ها یه چیز دیگه ای میگیم، ما میگیم: گریه بر هر درد بی درمان دواست،  اون هم گریه برای سر بریده، گریه برای دختر تازیانه خورده.رقیه نیمه شب از خواب بیدار شد، عمه بابام کجاست؟عمه همین الان کنارم بود عمه شب محبوبامشب معلوم حالم خوب امشب می تپه قلبم مثل گنجشک عمه دلم آشوب امشب عمه ببین که جای اون دست سرخی هنوز رو گونه داره؟ عمه بابام امشب میآدش آی بچه ها کی شونه داره؟ از درد لب هام زیر دندون زخم های رو لب هام میسوزه شب ها چقدر سرده خرابه زخم کف پاهام میسوزه عمه بابام بیاد خرابه  منم باهاش میرم ایشاالله بابام بیاد میگم بهش که عمه یه پا مرد ماشاءالله میگم بهش وقتی که رفتی عمه به جای من کتک خورد افتادم از رو ناقه اون شب با مشت دندونام ترک خورد افتادم و از حال رفتم خوابیده بودم با لگد زد اصلاً نفهمیدم که چی شد بابا خلاصه خیلی بد زد حسین...... یه جوری گریه کرد نانجیب از خواب نحسش بیدار شد، گفت:صدای کی میآد از توی خرابه؟ گفتند:یتیم حسین بهانه ی بابا گرفته، نانجیب نگفت:سر باباشو براش ببیرید، نگفت:سر باباشو تقدیمش کنید، می دونی چی گفت؟ ارفعوا رأس ابیها و اطرحوا الیها سر باباش رو ببرید بندازید جلوش..یه دفعه دید یه سر بریده جلوش گذاشتن، خیره خیره نگاه کرد. یه حسی داره میگه الان جونم به روی لبهام اومد عطر بابام بوی سیب عمه کمک کن بابام اومد دیدی دخترها باباشون بعد چند روز میآد، اینجوری میشن گم کردم عمه دست و پامو رمق نموده توی دستام عمه مراقب باش نیوفته بابام رو بگذار روی پاهام عمه بابام به اندازه ی کافی خورده زمین، از سر و روش پیداست، خیلی خاکی چشمام نمی بینه که با دست یه چیزی بگم:خرابه تاریک بود، سیلی چشم آدم رو تار میکنه، تشنگی چشم آدم رو تار میکنه،  سر رو گذاشت هی دست کشید چشمام نمی بینه که با دست دارم پی چشمات می گردم تو حسرت یک بوسه بودم دارم پی لب هات میگردم دست گذاشت دید همه جا زخمی، فقط یه جا سالم مونده، نه نه، کاشکی سالم میذاشتند، یه دفعه دست گذاشت دید لب ها پاره پاره است، حسین........ تا دست گذاشت رو لب ها فَانْکبَّتْ عَلیهِ تقَبَّلُهُ و تَبْکی هی لب ها رو می بوسید هی گریه میکرد، صورتش رو گذاشت رو صورت، سرش رو آورد بالا،  وَ تَضربُ علی رَأسُها و وَجْهِها اینقدر تو سر و صورتش زد،  حَتّی امْتَلأَ فَمُها بِالدَّم لب هاش پر از خون شد.حسین..... یه دفعه صدای این دختر قطع شد، زین العابدین بلن
د شد ببینه چی شده، دی د سر باباش یه طرف، دختر یه طرف، هی زینب تکونش میده، عمه، پاشو، عمه رو بی چاره نکن. این پا و اون پا نکن بابا چشمامو دریا نکن بابا دارم میمیرم از این دوری امروز و فردا نکن بابا امشب نیآی دیگه فردا دیره امشب نیآی دخترت میمیره امشب نیآی دیگه کی از خولی گوشواره های من و پس میگیره تنم زخمی تنت زخمی سرم زخمی سرت زخمی بلند بگو:حسین...مثل رقیه تا نفس داری بگو:حسین.... 🔲🔲🔲🔲
▪بســــم ربَّ الحسیــــــن(ع)▪ ______________ # زمینه/ شهادت حضرت رقیه(س) # ی دید:درد و دل و گفتگوی خیالی خانم حضرت رقیه س با اباعبدالله ع درباره ی اتفاقات مسیر کوفه تا شام# ______________ بند اول: باباجون عمو کجاست رفته بود برگرده بگو اعضای تنم شد کبود برگرده دیگه آبی نمیخام ولی زود برگرده بگو که رقیه با حرمله همراهه روی خارا میبره منو از بیراهه میگه از تیری که زده به شش ماهه همنشین لحظه هام شب و ماه تاره عمو نیست ببینه که شده ام بیچاره هر کسی در صدد اذیت آزاره عمو که رفت از کنارم دخترت تنها شد پای دشمن ها به خیمه هامون وا شد قامت زینب رو ندیدی پیدا شد (باباجونم برگرد)۴بار بند دوم: تار می بینه چشممو کبوده بازوهام میون خاکسترا سوخته تار موهام نداره دیگه بابا قوتی زانوهام می بینی جاموندم از همراهی کاروون تو بیابونا گرفت دخترت لکنت زبون زیر لب میگم بیا باباجون مهربون دست زجر بی حیا باباجون سنگینه وقتی روی صورت دخترت میشینه آره چند روزی میشه دیگه کم می بینه یادته برام خریدی بابایی گوشواره حالا بعد تو شدم بی کس و آواره بسکه خوردم سیلی شده گوشم پاره (باباجونم برگرد) بند سوم: پر شده از آبله کف پاهام بابا بین این نامحرما خیلی تنهام بابا لخته لخته خون شده روی لبهام بابا خیلی میسوزه بابا جای زخمای تنم شمر نانجیب زده با لگد بر دهنم جای تازیونه ها مونده روی بدنم شامیا می زدنم بی حد و اندازه نمیگم چیا دیدم پشت اون دروازه آخه بین عمه و بین من یک رازه بعد رفتنت باباجون همه جا گوداله زیر دست و پاشون دخترت پاماله کمترین کار اینجا غارت خلخاله (باباجونم برگرد) ______________ 📓شعر و سبک: علی علی ببگی👆👆👆👆👆
4_431665907127812734.mp3
5.68M
روضه حضرت زهرا وگریز به امام حسین بخش دوم محمود کریمی
4_431665907127812735.mp3
5.09M
روزا بی تو شب تاره بخش مناجات اول محمود کریمی
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️ روزا بی تو شب تاره دلم  آروم نداره، بی قراره یکی کاشکی اَزَت خبر بیاره کجایی همه ی دار و ندارم بهار اُمد،  بهارم توی سینه ام،  یه قلب خسته از زمونه دارم دلم برات می خونه تو کجایی چشام کاسه ی خونه تو کجایی با خنده ات همه آسمون می خنده گل بارون می خنده تو که شادی،  گل های باغچه ی خونه مون می خنده باگریه ات کار دنیا اشک و آهه برام خنده گناهه، غم نبینی اگه گریه کنی روزم سیاهه دلم برات می خونه تو کجایی چشام کاسه ی خونه تو کجایی گمون کنم بدونم كه کجایی تو مجلس عزایی یامدینه هلاک گریه های بی صدایی تو دستات پر زخمیه کبوتر تو چشمات غم حیدر باعمامه ات،  داری می گیری خون از لب مادر مادر برات می خون تو کجایی چشام کاسه خونه تو کجایی چشای مرتضی چشمه ی زمزم داره می باره نم نم می گه زهرا،  چقدره خوش بودیم منو تو با هم تو آسمون من تا زد سپیده رسیدی قد كشیده ولی امشب داری میری با این قد خمیده دلم برات می خونه نرو زهرا چشام كاسه ی خونه نرو زهرا ممنونم اگر نروی میمیرم اگر بروی من ماندم و زینب تو خون می چكد از لب تو زهرا مرو داغت كه با سكوت سبك تر نمی شود حرفی بزن جواب كه با سر نمی شود حرفی بزن تعریف كن از اول تنهایی ات بگو می دونی خانم یتیم بزرگ شد، به خاطر همین برا بچه هاش خیلی گریه كرد حرفی بزن تعریف كن از اول تنهایی ات بگو از هیچ كس برای تو مادر نمی شود از آفتاب آن طرف شهر،  از اُحد از اشك زیر سایه كه دیگر نمی شود از مردم از عیادتشان راستی بگو كی گفته بود فاطمه بهتر نمی شود باآیه آیه ی عمرت نوشته ای بی خود مقام فاطمه كوثر نمی شود من هیچ محض خاطر این بچه ها بمان باشد دوباره فاطمه با سر نمی شود باید برم، بمونم غربت تو رو ببینم می خواهم از غمت نخورم بر زمین ولی هر بار میرسم جلوی در نمی شود در بسترت به چشم من انگار زینبی آدم سه ماهه این همه لاغر نمی شود مُحرمی گریه كن، برا چی حرف نمی زنی خانمم، نمی دونم بر چه اساسیه، یه طبیب به من گفت: فلانی چند سالته، گفتم چهل و سه سالمه، گفت: این دنده ات كه شكسته، چهل و سه روز طول میكشه تا خوب بشی،  به ازای هر سال یه روز درد داری، بعد چهل روز، اگه قاعده اینه، مادر سادات باید هجده روزه بلند می شد، آره، اما این موضوع برا كسیه كه فقط دنده اش شكسته، اگه بیاد حرف بزنه یه سرفه كنه، زخم سینه باز بشه چه كنه، میاد با علی حرف بزنه، حق داره حرف نمی زنه، میاد با علی حرف بزنه یه سرفه كنه، سریع روی پیراهن یه گل سرخ ظاهر می شه، پیراهن مادر گل دار می شه، همون حرف نزنی بهتره خانمم، ، آه، حالا بیماری كه پهلوش شكسته، من نمی دونم گفتم برات یا نه، اگه كسی دنده اش از جلو بشكنه، به قفا یا سمت مخالف می تونه بخوابه، اما كسی اگه دنده اش از پهلو بشكنه، نه قفا به هیچ پهلویی نمی تونه بخوابه، آخر سر همه طبیبا به من گفتن فلانی راهی نداری باید نشسته بخوابی، اما این مادر چه طور نشسته بخوابه، چه طور تكیه بده،  مادری كه بار شیشه داشته، حالا علی می آد، بیا با دست شكسته ات رو بگیر، غصه كه یكی دو تا نیست آی مادر، آخه غصه یكی دوتا نیست، الان هفتاد و پنج روزه مادر می خواد حسینش و بغل كنه نمی تونه، چه جوری می شه حسینش و بغل كنه، مهربانترین مادر دنیا فاطمه است، مهربانی این مادر با همه ی دنیا قابل قیاس نیست، عطوفت این مادر رحمت خداست، حسین می دونه مادر نمی تونه بغلش كنه، شبا می اُمد كنار مادر، یا اباعبدالله، فرق نمی كنه، همه ی بچه هاش، خودشونو دیگه تو بغل مادر نمی انداختند، می اُمد می نشست كنار مادر، یه راه داره، سرشو آروم می آورد جلو، پایین پایین، آخه بچه به گرمی دست مادر احتیاج داره، سر كه می آورد پایین، مادر آروم دست می كشید رو سرش، بعد مادر زبون می گرفت، دیگه حرف زدن مادر مثل حرف زدن قدیم نیست، آروم دست می ذاشت رو سر حسین، الهی قربونت بره، مادر، چرا اینقدر تو آشفته ای، آخه مگه تو مادر نداری، نبینم موهات آشفته است، بریم كربلا، كجا بود مادر ببینه، همین موها لابه لای چنگال شمر، یومٌ علی صدر مصطفی و یومْ علی وجه الثری ، ای حسین، لشكر كوفه را كفن كردند، حسینم بدن تو هنوز بی كفن است، به آبروی مادر سادات، هر موقع خیلی دلت شكست برا فرج آقا، دعا كن، به آبروی آقامون امیرالمؤمنین علیه السلام به  بی بی دو عالم حضرت زهرا سلام الله علیها به  آبروی ارباب بی كفنمون، ای خدا فرج امام زمان ما برسان، هر كسی هر حاجتی داره، رهبر عیزمون فرمودند: من حاجاتمو جمع می كنم، فاطمیه از مادرم حضرت زهرا میگیرم، هر كسی هر حاجتی داره، هر دردی داره، توی فاطمیه حاجت  رواش بفرما،  مگه از من چی دیدی، كه دل از من بُریدی چی شداز دست یارت،  دامن كشیدی تو می ری من می مونم ، گل یاس جونم با نگاهت كشیدی،  آتیش به جونم طرف می آد سئوال می كنه، بارها شده این طوری ، می گه ، آقا من، گناه كردم، فلان اشتباه
بسم‌الله الرحمن الرحیم ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد دنبالِ او شبِ تار صیاد رفته باشد فهمیده‌ام در این شهر معنایِ سیری ام را از ضربِ دست خوردم دندانِ شیری ام را نامحرمی که با خود دیشب سرِ تو را داشت وقتی به گوشِ من زد انگشتر تو را داشت طفلی که خنده می‌زد بر این لباسِ پاره او گوشوارِ من داشت من زخم گوشواره من خار می‌کشیدم با ناخُنی شکسته او با گُلِ‌سر من گیسوی خویش بسته وقتی که شعله اُفتاد از بام رویِ معجر نگذاشت ساربان تا بردارم آتش از سر من باز ماندم از درد از فرطِ ناتوانی او رفت و پیشِ پایم انداخت تکه نانی من سخت باز کردم  انگشتِ کوچکم را او رفت و بینِ دستش  دیدم عروسکم را دیشب که خواب رفتم یک‌بار بی عمویم زنجیرِ دست و پایم پیچید بر گلویم از کوفه آمدی و سنگِ صبور داری رنگِ محاسنت زرد بویِ تنور داری ای سر بیا که مُردم از دخترانِ شامی از خنده های کوفی از خنده های شامی ای کاش پای حلقت می‌مُرد دخترِ تو آری هنوز گرم است رگ‌های حنجر تو (حسن لطفى) 🔲➖🔲➖🔲➖🔲➖🔲➖🔲➖
 روضه شهادت حضرت رقیه (س) - وقتی میان روضه مکان میدهی مرا - علی اصغر آرزومند   🔲➖🔲➖🔲➖🔲➖🔲➖🔲➖ وقتی میان روضه مکان میدهی مرا انگار جا به باغ جنان میدهی مرا تنها حبیب برتو دو دفعه نداده جان میمیرم از غم تو ،جان میدهی مرا جوشد زخاک تربت ما چشمه های اشک چون برغمت سرشک روان میدهی مرا غمخانه تو طور و منم کلیم تو درگفتگوی خویش بیان میدهی مرا مارا رها به عرصه محشر نمیکنی وقتی به مادر خود نشان میدهی مرا میخواستم که حاجت خود را طلب کنم از پشت در  تو بیش از آن میدهی مرا آقا نشد کسی که نشد نوکر حسین آقایی زمین و زمان میدهی مرا خواهی به من چو خیر دوعالم عطا کنی جا در میان سینه زنان میدهی مرا هرسال در محرم تو زنده میشویم بهر عزای خویش توان میدهی مرا امشب شب سه ساله است،آدم از نیم متری رو زمین می افتاده،دوتا دستش كار نمیكنه،بدون رقیه از رو ناقه رو زمین افتاد،رقیه خواب بودبه صورت رو زمین افتاد.....وای....حسین....بچه سه ساله چه قد و بالایی داره؟ صورت من كبودتر از صورت مادر تو بود چرا؟ دست عدو بزرگتر از صورت دختر تو بود مردی كه شمشیر به دست میگیره،دستای زمختی داره،بابا خار مغیلان چرم رو پاره میكنه،خار مغیلان یه بوته است،وقتی بچه افتاد،رو خار مغیلان ،از بابای یه دختر بچه سئوال كن،اونایی هم كه دختر دارند میدونند،اگر بخواهیی بچه رو بزنی،یه گوشه ای میشینه پاهاش و تو بغل میگیره، نگاه میكنه زود اشكش در میآد،حرف نمیتونه بزنه، لباش هی به هم میخوره،روایت میگه،آقا ابی عبدالله توی راه كه می امدند،اسم چند تا پیغمبر رو بردند پیغمبرایی كه از نظر وضعیت به خودش شباهت دارند،یكی حضرت یحیی علیه السلام بود،میدونید سر یحیی رو با اره بریدند،یكی حضرت اسماعیل صادق الوعد،نه اسماعیل فرزند ابراهیم،این اسماعیل صادق الوعد كسی بود كه كه قومش ،پوست صورتش رو كندند. وقتی سر رو جلوی بچه گذاشتند گفت عمه این سر کیه ؟حالا فهمیدم چرا وقتی عمه حرف میزد میگفت یا هلالم، روایته تو صورت ابی عبدالله نوزده زخم کاری بوده،دیگه چی از این صورت مونده این بچه بشناسه؟ هرشب سررو از نیزه میکندند تو صندوق میگذاشتند صبح بالای نیزه میزدند، نوزده جا گریه کرد سر بریده، سه جا خون گریه كرده،  یك جاتو مجلس ابن زیاد، وقتی عقب قافله اومدن دیدن سر برگشته از گوشه چشم قطره خون جاریست، با دست بسته امام سجاد علیه السلام ناقه را هی کرد، عمه بچه ها رو بشمار ،بیست و چهارتا بودن بچه ها، چهار تا مدینه رسیدند ،شمرد گفت عزیزم رقیه گم شده،نامردها نگذاشتند لااقل یه آدم تره بره،همشون حیوان بودند، لااقل یكی كه كمتر عصبانی است بره،این زجر نامرد خیلی جنایت كرده بود، زجر ملعون گفت میرم بیارمش،این كاروان شب داره حركت میكنه بروند جایزه بگیرند،حالا به خاطر یه دختر حیرون شدند،حالا ببینید چقدر عصبانی اند، این دختر، عمه اش زینب گفته هر وقت تنها شدی بگو یا زهرا، تا افتاد از ناقه گفت یا زهرا ،دید یه خانمی داره میاد، دخترم چرا رو زمین نشستی ،سرش رو بغل گرفت، آروم آروم رو کبودی صورتش رو نوازش کرد،چه لحظه خوبی بود ،یه وقت صدای پای اسب اومد،میخواد كوچه بنی هاشم تكرار بشه،دیگه فاطمه رفت، بچه بلند شد ،نانجیب زجر پیاده نشد،ملعون از روی اسب موهاش رو گرفت.  هی بهش گفتم میام میام میام موهامو نکش میام میام میام حرف بد میزد بابا بابا بابا با لگد میزد بابا بابا بابا من عزیز بودم بابا بابا بابا    کی کنیز بودم بابا بابا بابا    تشنگی شعله شد و چشم ترش را سوزاند هق هق بی رمقش دور و برش را سوزاند دست در دست پدر دختر همسایه رسید ریخت نانی به زمین وجگرش را سوزاند سنگی از بین دو نی رد شد و بر صورت خورد   پس از ان ترکه ی چوبی اثرش را سوزاند دخترک زیر پر چادر عمه میرفت آتشی از لب بامی سپرش را سوزاند پنجه پیرزنی گیسوی او را وا کرد شاخه سوخته نخل پرش را سوزاند 🔲➖🔲➖🔲➖🔲➖🔲➖🔲
تو زندگیم یه آشنا دارم اونم غریبه دلم خوشه یه دلربا دارم اونم غریبه نمی دونم شاید اونم برام زبون گرفته منم یه جای یه گدا دارم نه غریبه درد که از هر طرفی نوشته میشه درده زائر خندون کجا و دردای پشت پرده یه لیلی داره کربلا که محمل طلاشو هرکی میره میبینه مجنون میشه برمی گرده رفت بالا تب من چی شد مطب من جونم طلب تو شیش گوش طلب من تو زندگیم یه آشنا دارم اونم غریبه دلم خوشه یه دلربا دارم اونم غریبه نمی دونم شاید اونم برام زبون گرفته منم یه جای یه گدا دارم نه غریبه درد که از هر طرفی نوشته میشه درده زائر خندون کجا و دردای پشت پرده یه لیلی داره کربلا که محمل طلاشو هرکی میره میبینه مجنون میشه برمی گرده رفت بالا تب من چی شد مطب من جونم طلب تو شیش گوش طلب من تو زندگیم یه آشنا دارم اونم غریبه دلم خوشه یه دلربا دارم اونم غریبه نمی دونم شاید اونم برام زبون گرفته منم یه جای یه گدا دارم نه غریبه درد که از هر طرفی نوشته میشه درده زائر خندون کجا و دردای پشت پرده یه لیلی داره کربلا که محمل طلاشو هرکی میره میبینه مجنون میشه برمی گرده رفت بالا تب من چی شد مطب من جونم طلب تو شیش گوش طلب من تو زندگیم یه آشنا دارم اونم غریبه دلم خوشه یه دلربا دارم اونم غریبه نمی دونم شاید اونم برام زبون گرفته منم یه جای یه گدا دارم نه غریبه درد که از هر طرفی نوشته میشه درده زائر خندون کجا و دردای پشت پرده یه لیلی داره کربلا که محمل طلاشو هرکی میره میبینه مجنون میشه برمی گرده رفت بالا تب من چی شد مطب من جونم طلب تو شیش گوش طلب من
‍ 🏴سلام،روضه و مناجات امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف_عرفه ◀مجمع مداحان اهلبیت علیهم السلام قم▶ ▪▫▪▫▪▫▪▫▪ گوشه چشمی اگر از جانب دلبر برسد دست من نیز به آن چشمه ی کوثر برسد اگر از شانه ی من کوه گنه برداری پای این بنده هم از عرش فراتر برسد باز هم توبه شکستم،بگذارید فقط باز هم فرصت یک توبه ی دیگر برسد ... همه ی ترسم ازین است که به هنگام گناه عمر این بنده ی آلوده به آخر برسد *ان شاالله اینجوری نمیشه،ان شاالله ما همونجوری میمیریم که اربابمون دوست داره* بس که آلوده ام،ابکی لخروج نفسی ... وای از آن لحظه ی سختی که اجل سربرسد همه ی خواهشم این است که در موقع مرگ سر این بنده روی دامن حیدر برسد ... مطمئنم که در آن لحظه ی سخت و حساس حضرت فاطمه با آل پیمبر برسد ... *از کجا مطمئنی؟روایت داره تو کامل الزیارات از حضرت صادق پرسید: أن تزور قَبْرِ الْحُسَیْنِ " عرض کرد آقاجان من نمی تونم به راحتی برم به زیارت جد غریبتون،شناخته میشم،حضرت فرمودن حالا که زیارت نمیری،آیا بر جد ما جزع و فزع می کنی؟آیا گریه می کنی به یاد مصائبش؟گفت بله یابن رسول الله وقتی یادش می کنم،آگه غذا جلوم بزارن دیگه غذا از گلوم پایین نمیره ..." میدونی چرا؟ آخه ارباب ما رو اول گرسنه کشتن ..." آگه کربلایی باشی هر غذایی ببینی میگی حسین ..."بعد حضرت فرمود : رَحِمَ اللّهُ دَمْعَتَكَ ،رحمت خدا بر اشک چشمت" یه بشارت بهش داد فرمود اَما اِنَّكَ مِنَ اَهْلِ الْجَزَعِ لَنا سَتَرى عِنْدَ مَوْتِكَ حُضُورَ آبائى لَكَ. ، حالا که جزع و فزع می کنی حالا که به یاد جد غریب ما گریه می کنی ،بهت بشارت بدم دم جون دادنت همه ی ما میایم بالاسرت ... " مطمئنم که در آن لحظه ی سخت و حساس حضرت فاطمه با آل پیمبر برسد ... *این برا جون دادنمون ، قیامت چی؟!!* چادر مادر ما کار خودش را بکند بگذارید فقط لحظه ی محشر برسد ... امام صادق علیه السلام فرمود یه سر چادر به دست مادرم زهرا تو بهشته،یه سر چادر رو پل صراط پهن میشه ..." ندا میدن * یَا أَیُّهَا الْمُحِبُّونَ لِفَاطِمَةَ تَعَلَّقُوا بِأَهْدَابِ مِرْطِ فَاطِمَةَ * ای زهرا دوستا بیاید ... به ریشه های چادر زهرا چنگ بزنید .... چادر مادر ما کار خودش را بکند بگذارید فقط لحظه ی محشر برسد مثل هر دفعه به ارباب توسل کردم حتما ارباب به داد دل نوکر برسد .... ▫حجت_الاسلام_میرزامحمدی ▪ویژه_ایام_محرم ▪مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی ▪مناجات_دعا ▪روز_عرفه ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
سو یوخدور سود امر یاندی الهی سوسوزدان قلبی اوتلاندی الهی ربابم نصف شب آواره قالدیم بالام اوچ گوندی عطشاندی الهی ئورک بو غمنن قاندیبالامیانیرعطشاندی بو غمنن قلبیلر قاندی الهی بالام اوچ گوندی عطشاندی الهی علی لای لای علی لای لای علی جان علی لای لای علی لای لای علی جان آنان ئولسون علی اصغر آز آغلا ای آرام دل مادر آز آغلا عطشدن سولموسان سن غنچه لیخدا اولورسان گل کیمی پرپر آز آغلا گولوم بهاریم لای لای سوسوز نگاریم لای لای سولوب گلشنده کی گللر آز آغلا آنان ئولسون علی اصغر آز آغلا علی لای لای علی لای لای علی جان علی لای لای علی لای لای علی جان دوشوبسن سن حرارتدن فشاره دیلون یوخ گوزلرون ایلیر اشاره باخیرسان هی منه سن حسرتیله کی یعنی ای آنا یاندیم شراره سوسوزدان اوتلاندیم من آنا سوور یاندیم من ولی شرمنده ام ای شیر خواره نه سود واردی نه سو ایلین نه چاره علی لای لای علی لای لای علی جان علی لای لای علی لای لای علی جان گر ایستیرسن گل آغوشه آلام یات ویا گهواریه اصغر سالام یات سودوم یوخدور بله حسرتله باخما عزیزیم یات عزیزیم یات بالام یات شکسته بالیم لای لای سوسوز غزالیم لای لای رضا اولما سنه حسرت قالام یات عزیزیم یات عزیزیم یات بالام یات علی لای لای علی لای لای علی جان علی لای لای علی لای لای علی جان ربابی آز غم سوزانه یاندیر اوغول خیمه به خیمه آز دولاندیر دیلون ورمه نشان ای شیر خواره بسیمدور ئوز غمیم سن آز اوتاندیر گوزل نیگاریم لای لای سوسوز قناریم لای لای علی سو صحبتین سالما اماندور بسیمدور ئوز سن آز اوتاندیر علی لای لای علی لای لای علی جان علی لای لای علی لای لای علی جان دیل آچسیدون گر ای آهوی عطشان سو ایستیردون بو گون سقا عمونان دییردون سولموشام سوز عطشدن منه رحم ایت عمو یاندیم سوسوزدان من اوت توتوب اوتلاندیم عمو عطشدن یاندیم منه بیر جرعه سو گل ایله احسان سوسوزدان اوت توتوب یاندیم عموجان علی لای لای علی لای لای علی جان علی لای لای علی لای لای علی جان علی قلبیم دوشوبدی التهابه سو فکرین باشدان آت رحم ات ربابه اوغول طوفان غمنن قورخورام من گلیب دریانی دوندرسین سرابه بیر آز سینمده خواب ایت سحر اولونجا تاب ایت اوغول سنسیز دونر قلبیم کبابه سو فکرین باشدان رحم ایت ربابه علی لای لای علی لای لای علی جان علی لای لای علی لای لای علی جان بوچولده اصغر اوخدان قورخورام من آچاندا پر هر اوخدان قورخورام من اگرچه تک تکینن وحشتیم وار ولی چوچ اوچ پر اوخدان قورخورام من سویون بهاسی چوخدی بو چول سراسر اوخدی قلنجا بنذراوخدان قورخورام من آچاندا پر هر اوخدان قورخورام من علی لای لای علی لای لای علی جان علی لای لای علی لای لای علی جان
علمدار! بذار باز لوایِ حرم رو،رو دوشت،علمدار! بیا و بگیر باز سرم رو رو دوشت،علمدار! بلند شو بذار دخترم رو رو دوشت،علمدار!   پناهم نکن بی پناهم برادر، می افتم نرو تکیه گاهم برادر، می افتم کنارت میشه قتلگاهم برادر اباالفضل   علمدار! نه مشکی برات مونده دیگه نه دستی، علمدار! شکسته کنارت که دیگر شکستی، علمدار! همه شیرشدن تا که چشماتو بستی، علمدار!   یه موقعی حسین رسید بالای سر عباس دید یه نفرداره جوشن رو بیرون میکشه یه نفر پیراهنو….. تا ابی عبدالله رو دیدند فرار کردند، فرمود: کجا فرار می کنید؟برای این که دل ابی عبدالله رو بسوزونند…یه نفر داد می زد،می گفت: نترسید هرکی الان دیگه میخواد بره سمت خیمه ها میتونه…. علمدارش روی زمین افتاده….   بلند شو نبینم یلم روزمینه، بلند شو تا اشکام و دشمن، بلند شو که شمر روی سینه ام نشینه، بلند شو   روایت میگه: کنار بدن عباس دیدند داره داد میزنه حسین… “فَبَکی الحُسَین بُکاءً شَدیداً”   علمدار! یه رحمی به این مادرای حرم کن ،علمدار! یه کاری برا دخترای حرم کن،علمدار! یه فکری برا معجرای حرم کن،علمدار!   نباشی می پاشه دیگه لشکر من ،نباشی اسیری میره خواهر من، نباشی می سوزه روی دختر من، نباشی   روضه حضرت ابوالفضل شب نهم محرم @majmaozakerine
121.mp3
962.9K
نوحه حضرت ابوالفضل زهیر سازگار شب نهم محرم_شب تاسوعا
بسوز ای آب دریا از شرارم که جز آتش به دل آبی ندارم منم سقا، منم عطشان، واویلا بریز ای اشک خونین از دو عینم که من یاد لب خشک حسینم منم سقا، منم عطشان، واویلا ز هر موجت شرر دارم به سینه که دیدم در تو من عکس سکینه منم سقا، منم عطشان، واویلا الهی آب دریا! شعله گردی که شرم از یوسف زهرا نکردی منم سقا، منم عطشان، واویلا خدا داند دل دریا کباب است که اصغر تشنه ی یک جرعه آب است منم سقا، منم عطشان، واویلا الا ای ماهیان! بامن بنالید زمین و آسمان! بامن بنالید منم سقا، منم عطشان، واویلا زخون پر شد دو چشم نازنینم که دیگر آب دریا را نبینم منم سقا، منم عطشان، واویلا چو آتش بین دریا می خروشم صدای العطش آید به گوشم منم سقا، منم عطشان، واویلا
خرابه شام▪️▪️ خوش آمدی ای پدر یار سفر کرده‌ی من از سفر آمده خرابه را زینت کنم که پدر آمده ‏ خوش آمدی ای پدر! مرا به همره ببر‏ تو کعبه ای و من نماز آورم سوی تو با اشک خود شویم غبار از گل روی تو ‏ خوش آمدی ای پدر! مرا به همره ببر‏ قدم قدم به زخم دل نمکم می زدند پدر پدر می گفتم و کتکم می زدند ‏ خوش آمدی ای پدر! مرا به همره ببر‏ جان پدر کبودی صورتم را ببین شبیه مادرت شدم، قامتم را ببین‏ خوش آمدی ای پدر! مرا به همره ببر‏ نفس درون سینه ام شده تاب و تبم ‏ من بوسه گیرم از گلو تو زلعل لبم ‏ خوش آمدی ای پدر! مرا به همره ببر‏ چرا عذار لاله گون بَرِ من آورده‌ای محاسن غرقه به خون بَر من آورده‌ای ‏ خوش آمَدی ای پدر! مرا به همره ببر‏ ای عمه‌ها و خواهران! دست حق یارتان رفتم به همراه پدر، حق نگهدارتان‏ خوش آمدی ای پدر! مرا به همره ببر‏ @majmaozakerine
این دیده و این دست و این فرق شکسته این صورت و این قامت در خون نشسته تنها نه امروز یار تو هستم از روز ازل دل برتو بستم مولا حسین جان! مولا حسین جان! بیرون بکش تیر از دو چشم نازنینم شاید که یک دم روی زهرا را ببینم این دم آخر فاطمه باید سقاییم را امضا نماید مولا حسین جان! مولا حسین جان! بگذار در آغوش پر مهرت بمیرم دستی ندارم تا تو را در بر بگیرم چه می شود ای ولی ذوالمن تو افکنی دست به گردن من مولا حسین جان! مولا حسین جان! با آنکه عمری بوده ام در خدمت تو امروز می گریم برای غربت تو تو بین دشمن یاورنداری جز خاندانت لشگر نداری مولا حسین جان! مولا حسین جان! بگذار عطشان بر لب دریا بمیرم بگذار تا در علقمه تنها بمیرم با آنکه از تن افتاده دستم خجل زاشک سکینه هستم مولا حسین جان! مولا حسین جان! من جان نثار عترت اطهار بودم ای کاش پشت در به زهرا یار بودم یا قتلگاهم در پشت در بود یا بهر زهرا دستم سپر بود مولا حسین جان! مولا حسین جان! @majmaozakerine