eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.7هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
3.4هزار ویدیو
378 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
... مجلس ختم گرفتیم برایت زهرا روضه‌ات را حسنت خواند ، حسینت غش کرد
𝑨𝒍𝒍𝒂𝒉𝒚𝒂𝒓 𝑯𝒐𝒔𝒉𝒎𝒂𝒏𝒅: 💚 گر که امسال به من اذن دهد آقایم تا خود کرب‌وبلا ذکر حسن می‌گیرم 💚
▪️🎤وفات حضرت ام البنین ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ من کیم ام الادب ام الکمال ام الوفایم مادر والا مقام چهار مصباح الهدایم مادر خود خوانده زینب دختر شیر خدایم فاطمه ام الابالفضل شهید کربلایم همسر و همسنگر مولا امیرالمومنینم من عروس فاطمه بنت اسد ام البنینم چهار اختر داشتم یک روزه وقف ماه کردم از ولادت با حسین ابن علی همراه کردم در دل گهواره از ایثارشان آگاه کردم دور سر گرداندم و تقدیم ثارالله کردم شیرشان دادم اگر چه از ولادت شیر بودند شیر نوشیدند اما عاشق شمشیر بودند من به دست یوسف زهرا گل احساس دادم در گلستان وفا سه نسترن یک یاس دادم نیمروزی هستی خود را به خیر الناس دادم جعفر و عثمان و عون و حضرت عباس دادم کاش بودی باز فرزندم که می گردید یارش کاش می شد جان خود را نیز می کردم نثارش من نمی دانم به من گفتند عباست فدا شد دست و چشم و فرق او یک لحظه تقدیم خدا شد کاش می دیدم چگونه حق عباسم ادا شد کاش می دیدم چگونه دستش از پیکر جدا شد کاش می دیدم که بر فرقش عمود آهنین زد کاش می دیدم کدامین ضربه او را بر زمین زد کاش می شستم به اشک چشم خود زخم تنش را کاش می آورد بر من یک نفر پیراهنش را من نمی دانم که بیرون کرد از تن جوشنش را کاش وقت دادن جان می گرفتم دامنش را تا شود فردا به نزد حضرت زهرا شفیعم گاه گاهی روی آرد در بیابان بقیعم من که اشک خجلت آن آب آور را ندیدم من که با چشم تلذی های اصغر را ندیدم من که دیگر سینه ی بی شیر مادر را ندیدم من که در میدان زبان خشک اکبر را ندیدم من ندیدم اینکه عباسم چگونه دست و پا زد تیر دشمن بود در چشمش برادر را صدا زد من که دیگر مثل زینب جسم بی سر را ندیدم زیر سم اسب ها نعش برادر را ندیدم در کنار قتلگه زهرای اطهر را ندیدم من که اندام کبود چند دختر را ندیدم کاش در گودال جای دختران نازدانه پیکر ام البنین می شد کبود از تازیانه کاش زینب بوی عطر یاس می آورد بر من زان چه از گودال کرد احساس می آورد بر من حرفی از حلقوم خیر الناس می آورد بر من قطعه ای از پرچم عباس می آورد بر من تاری از زلف علی اکبر نیاوردند بر من یک نخ از قندافه ی اصغر نیاوردند بر من نازنین عباسم ای تا پای جان یار حسین با سر و با دست سرباز فداکار حسین من به خون چهار فرزندم خریدار حسینم تو فدایی گشتی اما من عزادار حسینم گرچه ای دست حسین از تن جدا شد دستهایت مادری داری که بعد از تو بگریداز برایت ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
▪️🎤متن اشعار و روضه ی وفات حضرت ام البنین(س) ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ کی مدینه ز یاد خواهد برد صحن چشمان گریه پوشت را صبح تا شب کنار خاک بقیع ناله و شیون و خروشت را چشم‌های تو پر شفق می‌شد در کنار چهار صورت قبر مصحف دل ورق ورق می‌شد در کنار چهار صورت قبر خوب فهمیده حال و روزت را آنکه امُ البکا تو را خوانده مادر اشک، مادر ناله پاره‌های دلت کجا مانده آه وقت غروب مادر جان تو و زینب چه عالمی دارید یکی از دیگری پریشان تر حال محزون و درهمی دارید می نشیند عجب غریبانه ام کلثوم در کنار رباب می شود روضه خوان مجلستان روی زرد و نگاه تار رباب یکی از میهمان نوازی شان یکی از تیر و دشنه می‌گوید یکی از هُرم آفتاب و عطش یکی از کام تشنه می‌گوید پیش چشمان خون گرفته‌ عشق از نگاهی کبود می‌گوید یعنی از ماجرای بی کسی و خیمه‌ی بی عمود می‌گوید حرف سقا که پیش می آمد گریه های سکینه دیدن داشت ماجرای شهادت عباس با لب تشنه اش شنیدن داشت: او به سمت شریعه می‌رفت و روح از پیکر حرم می‌رفت همه‌ی دلخوشی خون خدا صاحب بیرق و علم می‌رفت همه در آستانه‌ی خیمه چشمها خیره سمت علقمه بود ناگهان عطر و بوی یاس آمد به گمانم شمیم فاطمه بود بانگ أدرک أخا در آن لحظه مثل تیری به قلب بابا خورد رفت سمت فرات اما حیف بیقرار و خمیده بر می‌گشت کوه غم روی شانه‌هایش بود با دو دست بریده بر می‌گشت ▪️ام البنین گفت: بشیر چند تا سوال ازت دارم، فرمود: به من بگو عباسمُ چطوری کشتن؟ گفت: ام البنین رفته بود برای گُلای حسین آب بیاره، اونقده بچه تشنه بودن بعضی از حال رفته بودن، بعضی ها لباس ها رو بالا برده بودن شکماشون رو خاک گذاشته بودن، رفت آب بیاره، مشک زد تو آب، مشک پر کرد، ام البنین کیف می کرد بشیر اینو می گفت، هی می گفت: باریک الله عباسم، خانم جان مشک گرفت از شریعه بیرون زد، باریک الله عباسم؛ اما خانم جان وسط راه یه دست عباس تو رو بریدن، اما عباس با دست دیگه اش مشک رو گرفت، باریک الله عباسم؛ خانم جان تیر به چشمش زدن اما مشک رو رها نکرد، باریک الله عباسم؛ خانم دست دیگرش رو بریدن، رنگ ام البنین پرید، گفت: خانم جان اما عباس خم شد، آروم آروم مشک رو به دندونش گرفت اومد سمت خیمه ها، باریک الله عباسم؛ یه مرتبه یه جمله ای گفت صدای ناله ی ام البنین بلند شد، گفت: تیر به مشک عباس زدن، یه وقت گفت بیچاره عباسم. میگن ام البنین اومد جلو سکینه و رباب رو گرفت، عباسم هلال کن نتونست برا علی اصغر آب بیاره، هی اینو می خوند دیگر مرا ام البنین نخوانید زیرا که من دیگر پسر ندارم ▪️وقتی برگشتن مدینه خانم حضرت زینب روضه می گرفت، همه زن ها میومدن شروع می کرد روضه خوندن، مردم نبودید آقام حسین تشنه کشتن، علی اکبر اربعاً اربا کردن، مردم نبودید دستای عباس رو بریدن، به شیر خوارمون رحم نکردن؛ یه مرتبه میدیدن از دم در صدای یه خانمی میاد، هی میگه بمیرم برا بچم از خجالت آب شد، نتونست آب بیاره، شاید زیر لب می گفت: خانم جان یا فاطمه الزهرا، شرمنده ام کردی شنیدم از تو کوچه وقتی سیلی خوردی نتونستی تا خونه بیای، اما از زینب شنیدم رفتی علقمه عباسمو بغل کردی، حسین... ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
11.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘روز سه شنبه روز زیارتی 🌸امام زین العابدین علیه السلام 🌸امام محمدباقر علیه السلام 🌸امام جعفرصادق علیه السلام دعا 🤲
🌱 ایها العشق، ✨ سلام از ✨ طرفِ نوكرِ تو برگ سبزی‌ست که ‌ ✨ هر روز رسد مَحضرِ تو
👌دختران مومن سه ویژگی دارند: 【متکبر،بخیل و ترسو هستند!】 ✨ﺍمیرالمؤمنین ﻋﻠﯽ علیه السلام ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﯾﻨﺪ:ﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﻣﻮﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﺻﻔﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺑﺪ ﺍﺳﺖ،ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ... ➊⇜ﺍﻭﻝ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺘﮑﺒﺮ ﺑﺎﺷﻨﺪ ➋⇜ﺩﯾﮕﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺗﺮﺳﻮ ﺑﺎﺷﻨﺪ ➌⇜ﺳﻮﻡ ﻫﻢ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺨﯿﻞ ﺑﺎﺷﻨﺪ ✨🕊ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺘﮑﺒﺮ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﺑﺎ ﻗﺎﻃﻌﯿﺖ ﻭ ﺗُﺮﺷﺮﻭﯾﯽ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺑﺎ ﻋِﺸﻮﻩ ﻭ ﺗﺒﺴﻢ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺗﺤﺮﯾﮏ ﻣﯿ ﮑﻨﺪ ﺑﭙﺮﻫﯿﺰﻧﺪ... ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﻫﻢ ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺑﺎ ﺷﺨﺼﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﺩﺍﺭﺩ... ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺨﯿﻞ ﺑﺎﺷﺪ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﺭ ﺣﻔﻆ ﻣﺎل ﺧﻮﺩ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ،ﮐﻤﺎﻝ ﺩﻗﺖ ﻭ ﻭﺳﻮﺍﺱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺮﺝ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺍﻣﺎﻧﺖ ﺩﺍﺭ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻫﻤﺴﺮ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺷﺪ... 📚 خصال، ج ۱،ص ۳۱۷
مناجات و توسل به امام زمان روحی له الفدا 😭😭😭😭😭😭 آه .. بساطم به غیر آه ندارد کاش بیایی, نگو که راه ندارد شیعه به دنبال لطف توست کجایی شیعه به غیر از تو تکیه گاه ندارد ما همه جمعیم در این روضه نشستیم خصم نگوید علی سپاه ندارد من که خودم را فروختم به پشیزی هیچکس اینقدر اشتباه ندارد حرف زیاد است ولی مثلِ دوتا بیت هیج گدا نامه ای به شاه ندارد گرچه سیه روی شدم غلام تو هستم خواجه مگر بنده‌ی سیاه ندارد شکر خدا را که در پناه حسینم عالم از این خوبتر پناه ندارد *خیلی از بزرگان ما این بیتُ میخوندن .. مرحوم نظام رشتی بسیار این بیتُ میگفت: شکر خدا را که در پناه حسینم .. مرحوم نظام رشتی مدت‌ها تو بستر افتاده بود تویِ بستر بیماری بلندش میکردن وضو بگیره کمکش میکردن نماز بخونه کمکش میکردن به سختی این لحظه‌ی آخر گفت دختر بیا زیر بغل‌هامُ بگیر میخوام روی پام بایستم .. گفت بابا یه عمره توی بستر افتادی برای چی روی پات میخوای باییستی؟! گفت مگه نمی بینی آقام ابی عبدالله اومده .. به احترام آقام میخوام بایستم .. رو پاش ایستاد دست به سینه‌ش گذاشت: صلی الله علیک یا اباعبدالله .. * شکر خدا را که در پناه حسینم عالم از این خوبتر پناه ندارد روی دو دستش گرفت رو به همه زد صدا زد آب دهیدش اگر گناه ندارد رو به همه زد ولی هلهله کردند گفت که لب میزند سلاح ندارد
خادم اهل بیت 🌺: اُم البنین ای مادر عشق عروس خانه ی كوثر عشق پروراندی در دامن خود یل و امیر لشكر عشق نام تو زنده بود به هر لب عباس تو ماه و تویی كوكب خادم بیت ولا شدی تو عباس تو شد خادم زینب مادر عباس اُم البنین نام تو پاینده ی زمان نرود از قلب شیعیان در مقامت بس كه تو شدی مادر عباس پهلوان ادب آموز پسر شدی تو از غم او خون جگر شدی تو وقتی شنیدی كه تشنه جان داد پیش همه مفتخر شدی تو مادر عباس اُم البنین رسیده بر گوش عالمین آن زمانی كه به شور و شین زینب خبر داد از علقمه اما تو گفتی جانم حسین علقمه غوغای بی امان بود جای تو خالی در آن میان بود عوض تو زهرا زعنایت گریه كن عباس جوان بود مادر عباس اُم البنین
خادم اهل بیت 🌺: حزینم من دل غمینم ن مادرعباس وفادارم دراین دنیا درد ورنج وغم کوهی ازماتم دردلم دارم شده باغ گلشنم پر پر ای خدا دیگر بی کس و کارم دگر اشک و زاری و گریه گشته کار این چشم خونبارم ماه زیبایم به قربون جمالت ای گل مادر کنم شیرم حلالت شنیدم دستت جدا گشته به خون چشمانت شد آغشته شنیدم از مرکب افتادی تشنه جان دادی نازنین من فدای آن دست و بازویت زخم ابرویت مه جبین من ماه زیبایم به قربون جمالت ای گل مادر کنم شیرم حلالت شدم دیگر بی دل و دلبر  از غم و غصه بی شکیبم من ندارم دیگر کس و کاری یار و غم خواری ، بی حبیبم من  بریزد خون از دو چشمانم دیده گریانم از غم یاسم بود حسرت در دلم تا  بار دگر بینم روی عباسم  تو پناه و نور چشم عالمینی  ای نگار من علمدار حسینی  ماه زیبایم به قربون جمالت ای گل مادر کنم شیرم حلالت شنیدم مشک تو شد پاره ز کف دادی تو ره چاره فدای تو ای گل زیبا ای شه والا ماه علقمه خریدی تو آبرویم را مهربان سقا نزد فاطمه ماه زیبایم به قربون جمالت ای گل مادر کنم شیرم حلالت