سوز همیشه ی جگرم باش یا حسین
من سینه می زنم سپرم باش یا حسین
در طول عمر جز تو پناهی نداشتم
مثل گذشته ها پدرم باش یا حسین
هر روز مادرم سر سجاده گفته است
خیلی مراقب پسرم باش یا حسین
ای نام تو بهانه ی شیرین زندگی
شور محرم و صفرم باش یا حسین
پایین پات سر بگذارم تو هم بیا
بالای جسم محتضرم باش یا حسین
جان مرا بگیر حوالی قتلگاه
این گونه اخرین خبرم باش یا حسین
دستم به دامنت نرسید این جهان اگر
باب الحسین منتظرم باش یا حسین
باشد قرار بعدی ما اربعین حرم
مهر قبولی گذرم باش یا حسین
شاعر:
سعید پاشازاده
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
بالاخره کار خودشو کرد
نامه ی من الغریب حسین
به قافله ی حبیب خدا
داره میرسه حبیب حسین
رو سفید و مو سفیده راه عشق مرتضی
اومده تا جون بده تو راه شاه کربلا
مرحباً مرحبا خوش اومدی حبیبُنا
مرحباً مرحبا خوش اومدی به کربلا
****
تا همه ی عاشقا برسن
منتظره هر دقیقه حسین
خوش به حال هرکسی که مثه
حبیب بشه رفیق حسین
تا حبیب اومد آروم شد بی قراری حسین
اومده سرباز حیدر واسه یاری حسین
مرحباً مرحبا تو معرکه علم بگیر
مرحباً مرحبا بگو حسین نعم الامیر
****
مگه میشه دل به تو نسپرد
مگه میشه واسه ی تو نمرد
وقتی که فدایی میطلبی
مگه میشه سر برات نیاورد
ما تعهد میکنیم مثل حبیب مثل زهیر
تا نفس تو سینه هست با تو میمونیم ولاغیر
مرحباً مرحبا به این همه شور و شعور
مرحباً مرحبا آماده ایم برا ظهور
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
در صفِ و کرب و بلا، لشکر شیطان
چو مصمّم شدی از جور و جفا
در پیِ قتلِ پسر احمد مختار
بهین حجّت دادار، ولیُ اللهِ ابرار
یگانه پسرِ حیدرِ کرار
در آن مرحله حُر بود گرفتار
فِتاده به تنش لرزه در آن عرصهی پیکار
به دل داشت ز غم آهِ شرر بار
گهی بخت به جنّت کشَدَش، گه به سوی نار
سرشکش به رخ و گفت که ای قادر جبّار
من و جنگ حسین ابن علی رهبر احرار
به ذات احدِ داورِ غفّار
که هرگز نکنم رو به سوی نار
به ناگاه چو خون یکسره جوشیدو خروشید
همه هستی خود باخت، فرس تاخت
به سوی حرم یوسفِ زهرا
به لب داشت بسی ذکر و دعا را
حسین جان توبه کردم، بیا دورت بگردم...
تویی درمان دردم، بیا دورت بگردم...
پسر فاطمه فرمود که ای حرّ ریاحی
تو دگر حُرّ حسینی، یار اُمُ الحسنینی
تو بُریری، تو زُهیری
تو علی اکبر و عبّاس رشیدی
تو همه صدق و صفایی
تو همه شور و نوایی
تو دگر از شهدایی
تو گل سرسبد کرب و بلایی
تو دگر توبه نمودی
تو به ما چهره گشودی
زهی از حُسن ختامت، زهی از قدر و مقامت
زهی از شور کلامت، زهی از مشی و مرامت
چه شود تا که بیایی، به برِ ما و بینی
کرم و عفوِ خطا را
صفا آوردهای حُر، چه ها آوردهای ای حُر...
حُر چو دید آنهم
لطف و کرم و بخشش و احسان و عطا گفت
که ای شمس هدی، نور خدا، سیّد خیل شهدا
لحظهای آرام نگیرم ابداً
تا که شود از بدنم روح برون، رأس جدا
اذن کرم کن که روم جانب میدان
و به راه تو دهم جان و
شوم کشته در این دشت بلا با لب عطشان
من اگر راه تو بستم، دل زار تو شکستم
به خدا از تو و از زینب و عباس و سکینه خجلَستم
بلکه جبران کنم از دادن جان جرم و خطا را
حسین جانم فدایت، بمیرم من برایت...
دشمنان یکسره گفتند که احسنت
به چنین غیرت و این همّت و این عزت
و این صولت و این هیبت و این قدرت
و این نیرو و این بازو و این عزم صلابت
که به هم ریخت بسی میمنه و میسره را خصم
فراری شده با خفت و خواری، همه با شیون و زاری
فلک انگشت به لب ماند و
ملک نعرهی تکبیر زد و
تا که شد از زخم فراوان
تن پاکش چو زره تاب
ز تن داد و فتاد از سر زین
خواند شَهِ ارض و سما را
حسین جان کُن قبولم، ببخشا بر بتولم...
به اولاد رسولم، ، ببخشا بر بتولم...
یوسفِ فاطمه آمد سوی میدان
سرِ حُر را ز وفا بر سر دامن بگرفت و
نگه از لطف و کرم کرد
بر آن کشتهی آزادهی دلداده و
فرمود که ای حُر تو دگر حُر شهیدی
چه نکو مادر تو نام تو حُر گفت
دگر همدم مایی، شریک غم مایی
تو هم مُحرِم و هم مَحرم مایی
تو همه صدق و صفایی
تو سفیر شهدایی، تو دگر پاک ز هر جرم و خطایی
زتو گیرند دگر اهل وفا درس وفا را
تودیگر حُرِّ مایی، شهید کربلایی...
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
صدای پا از کوچه محرم تو میرسه
از کوچه های شهرمون
صدای طبل ماتم تو میرسه
صدای نوحه خونی و چاووش کربلای تو
میپیچه توی گوش ما
صدا صدای نوحه ی عزای تو
میون دسته ی غمت با گریه پای علمت
واسه همیشه دلمو گره زدم به حرمت
بی قرارم با غم تو پا به پای پرچم تو
میسوزم از این داغ هجران
جانم حسین جانم حسین جان
****
هرجوری باشه خودمو میرسونم به روضه هات
میام و زانو میزنم
بازم با گریه پای بیرق عزات
از همه جا دل میکنم حرفامو با تو میزنم
دیگه دارم دق میکنم
بگو کی میشه باز حرم اومدنم
سعادته مسیر تو دلم شده اسیر تو
نعم الامیر من تویی تو دنیا نیست نظیر تو
با تو هستم تا قیامت کاش بمیرم با شهادت
اینه مسیر دین و ایمان
جانم حسین جانم حسین جان
****
بیچاره اون عاشقی که از قافله جابمونه
خوشا به حال کسی که
توی غم امام حسین پریشونه
اونی شهید میشه که با شهدا زندگی کنه
میمیره هرکسی که
دستشو به دامن شهید نرسونه
دلی که از غم حسین بگیره زنده میمونه
عاشق اگه برا حسین بمیره زنده میمونه
با دل زار با دل خون از تو میخواد قلب مجنون
که بمیره تو راه قرآن
جانم حسین جانم حسین جان
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
قمر بنی هاشم ماه قبیله
روی زانوته قدم گاه عقیله
علم داره حرم ای سپه داره حرم
پیش تو لشگر دشمن چه ذلیله
پشت تیغ تو سپاه جبرئیله
علم داره حرم ای سپه داره حرم
نگهداره تو الله نگهداره حرم
اقامه میشه یعنی که به پابوسه توعه
رقیه روی دوش تو معنوس توعه
میگن جنگ بانگاه جنگ مخصوص توعه
گذرگاه حرم جزء ناموس توعه
*
حرمه تو شده وطنم
چه جوری از تو دل بکنم
بی تو قید همه چیو میزنم
انگار میرسی به بهشت
وقتی میرسی به حرم
هرکس به تو وابستس
میشه سر مست از عطر سیب حرم
حرم الله کربلای معلی آرزومه به والله
کربلا کربلا کربلا کربلا
قفرالله زائرای تواین راه وتصدق عینا
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
هوای دل که میگیره آدم که داره میمیره
با درد و غصه درگیره
این رفیقه که دستمون رو میگیره
تو دنیا بهترین آدما واسه ی رفاقت
اونان که دستشون میرسه به جام شهادت
تو رو خدا دیدی رفیق شهیدی
هوای رفیقو نداشته باشه
شده تا حالا که توی بی کسی ها
رفیقشو تنها گذاشته باشه
اباعبدالله اباعبدالله
****
دلم که زار و بی کسه تو دام دنیا افتاده
نداره یار و همدمی
مثل کاظمی مثل تورجی زاده
اونی که تا ته دنیا باهات میمونه شهیده
اونی که دردتو نگفته میدونه شهیده
رفیقا زیادن ولی واسه آدم
رفیقی مثه شهدا نمیشه
یه رفیقی مثل ابراهیم هادی
که پای دلم بمونه همیشه
اباعبدالله اباعبدالله
****
دلای ما که میگیره به سمت کربلا میره
با اذن و رخصت از آقا
راهی میشه تا جبهه های ما میره
زمینی که اوج عزت و غیرت و شکوهه
هنوزم میپیچه تو گوشم نغمه ی دوکوهه
طلائیه مجنون چذابه و کارون
آرامشه محضه برای دل ما
چه بوی بهشتی داره میرسه از
حرم شهیدای راه خدا
اباعبدالله اباعبدالله
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
قسم به رایحهی عطر یاس خوشبویت
تو آمدی به سویم، من نیامدم سویت
همیشه خیر دعایت نجات داده مرا
مرا ببخش اگر کم شدم دعاگویت
خوشا به قسمت بحرالعلوم و نائینی
نگاه ما که نیفتاده است بر رویت
چه آرزوی بزرگی است، نیستم لایق
که جان دهم دم مرگم به روی زانویت
بیا گذر کن از این روسیاهِ بد رفتار
قسم به حُسن جمالت، به خُلق نیکویت
سحر همیشه به یاد حسین، گریانی
رسیده است به ما هم طریقه و خویت
فدای عمهی مظلومهات که گفت حسین
چه آمده به سر آن دو چشم دلجویت
همان که سنگ به تو زد، مرا نشانه گرفت
شکافته سر من هم شبیه ابرویت
دلم گرفته عزیزم بگو چه کار کنم؟
به پنجه، خولیِ ملعون گرفته گیسویت
---
مثل یک صاعقه، تکبیر حسن میآمد
یازده سالهترین شیر حسن میآمد
بر تن از پیرُهن خویش کفن ساخته است
او حسینیهای از خشت حسن ساخته است
رگ گردن متورم شده یعنی لبیک
مشتهایش متراکم شده یعنی لبیک
یازده جرعهی ناب از یمِ حیدر خوده است
خو پیداست که بر غیرت او برخورده است
دستِ حق بر درِ خیبر بخورد، میفهمند
به رگِ غیرت او بربخورد، میفهمند
او یتیمی است که نعلین ندارد حتی
فکر صد خُم در آن بین ندارد حتی
او نمیدید که خاری به کف پایش بود
دامن پیرُهنش زیر قدمهایش بود
چند باری به زمین خورد ولی باز دوید
تا که زهرا به زمین خورد علی باز دوید
خیره چشمانِ تَرَش رو به همان منظره بود
دورِ گودال فقط دایره در دایره بود
همه با خاطرهی بغضِ علی جمع شدند
حلقه در حلقه به یک نقطه ولی جمع شدند
حلقهها تنگتر از تنگتر از قبل شده
قلبها سنگتر از سنگتر از قبل شده
باید از بینِ همه رد بشود میداند
نه محال است مردَد بشود میداند
رد شد از حلقهی پیراهن عصازن
وسپس از وسطِ جمعیت سنگ به دامن
نه فقط سنگ که چوب و شن و آهن
بعد از آن سخت دوید
از دو سه تا حلقهی اسبان سواری
وصدای نفس و شیهه و کوبیدن سُمها
همهسو هولِ قدمها وعَلَمها
به خودش گفت کمی مانده برو
از وسط اینهمه جامانده برو
پیش میرفت ولی حلقهی یک لشکر شد
متراکم متراکم متراکمتر شد
داشت از بین همین فاصلهها رد میشد
از دل هلهلهها، هرولهها رد میشد
رد شد از حلقهی سرنیزه و از حلقهی شمشیر و کمانگیر و
کف پاش پُر از خون و تَنِ کوچک مجروح دوید و
لب گودال رسید و ته گودل چه دید و
که سنان بود و سنان داشت
نیزهای فاتحه خوان داشت
حرمله غرقِ عرق، چشم بر آن نیمهی جان داشت
آخرین تیر خودش را به کمان داشت
مادری موی کَنان سینه زنان پیش عمو بود
ولی قدِ کمان داشت
پدرش بود عمو بود، پدرش بر سر او بود اما
پسر اُفتاد سر اُفتاد، چه بد بال و پر اُفتاد
تنی روی تن اُفتاد حسن اُفتاد
راه یک تیرِ سهشعبه به دو حنجر اُفتاد
نالهای بین گلو بود که زهرا غش کرد
او در آغوش عمو بود که زهرا غش کرد
کاش جبریل جراحات دو تَن را میبست
کاش میشد که علی چشم حسن را میبست
باز از خاک، حسن مادر خود را برداشت
شمر تا کُندترین خنجر خود را برداشت
میخواست دست و پا بزند نیزهها نذاشت
بابای خود صدا بزند نیزهها نذاشت
---
در قتلگاه هر دو بدن زیر و رو شده
نیزه به روی نیزه به پیکر فرو شده
با پنجههای گرگ تنش جستجو شده
عریان به دست لشکر بی آبرو شده
مقتل نوشته با عجله مو کشیدهاند
مثل کبوتری سر او را بریدهاند
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
نشسته عمه بغضی تو گلوم
مگه من مُردم تنها شه عموم
مثه قاسم بوده این آرزو
برم میدون
کاش میمُردم نمیدیدم نیزهدار رو
که میره سمت گودال
نمیدیدم جلو چشمام بدنش میشه پا مال
غرقِ در خون روی خاکا صد دفعه رفته از حال
میونِ گودال تو ازدحامی
شدی اسیرِ یه مشت حرامی
جلوی چشمات آبو زمین ریخت
همونکه فهمید تو تشنه کامی
ای حسین ای حسین ای حسین(۴)
نشون میدم مرد مِیدونَمو
میریزم پای عشقت خونمو
منم تو راهت میدم جونَمو
عمو جونم
کاش میمُردم نمیدیدم نانجیبی نیزه تو پَهلوت کرده
نمیدیدم شِمر رو وقتی پنجشو تو موت کرده
نمیدیدم جلو چشمام یکی زیر و روت کرده
عمو بمیرم که نیمه جونی
رو خاک صحرا غرق به خونی
سَرم بشه کاش فداسرت تا
یه ذره بیشتر زنده بمونی
کاش میمردم نمیدیدم تَه گودال رو تنت پا میزارن
نمیدیدم پیرهنت رو از تنت در میارن
نمیدیدم عمامهات رو از سرت برمیدارن
صلیالله علیک یا عطشان
مقتل میگه افتادی آقا جان
مقتل میگه از مادرا خواستی
آقا بردن پیرهنت رو راستی
ای حسین ای حسین ای حسین
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین