دیگه دل موندن نداری دارم از چشات میخونم
قربون رگ غیرتت شم پهلوون نوجوونم
من خودم بزرگت کردم
میدونم دشمنامو راحت نمیزاری
بی زره میری تو میدون
بفهمین که این سر نترستو از حسن داری
بگو حسن که جون بگیرم
بگو حسن عمو فدات شه
بگو حسن سر یک لشگر خاک پات شه
(نوجوون بت شکنم ای قاسم حسنم )۳
جمل و زنده کردی بازم با این هیبت و جلالت
نفس لشگرو بریدی شیر ماردت حلالت
تا گره به ابروت افتاد بهم ریختن
توی فن جنگیدن تو چه استادی
دور شدن جووناشون از دم دستات
با یل یلاشون وقتی در افتادی
میگن حسن اومد دوباره یلی بس که مثل بابا
خون علی ولی الله تو رگهات
(نوجوون بت شکنم ای قاسم حسنم )۳
رجز که خوندی تو قاسم دشمنت به لکنت افتاد
پسرای ازرق دیدن قلبشون به وحشت افتاد
شمشیرو تو دست گرفتی مثل عباس
وارث حسن از نسلی شریفی تو
دست و پاشونو گم کردن تا دیدن
که یک تنه همه لشگرو حریفی تو
تا یه قدم جلو میرفتی
عقب عقب میرفت یه لشگر
همه برات سپر انداختن شدی حیدر
(نوجوون بت شکنم ای قاسم حسنم )۳
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
با حسین آرومم بی حسین آشوبم
عمریه از عشقش به سینه میکوبم
زندگی بی حسین از مردن بدتر میشه
بین بهشتم وقتی چشمام براش تر میشه
عاشق توی سرش جز وصل دلبرش هوایی نداره
دنیا بی کربلا اسه ما نوکرا صفایی نداره
یا ثارالله یا ثارالله یا ثارالله
****
نوکریش عزته کربلاش جنته
دستی که سینه زد در حال بیعته
کبودی رو سینم مدال افتخاره
روشن میشه چشم من تو روضه تا میباره
هرکی تو هیئته تحت عنایته نگاه حسینه
چشمی که میشه تر بین هر روضه در پناه حسینه
یا ثارالله یا ثارالله یا ثارالله
****
رو سر من سایه داری ای همسایه
دعوت کن تا بیام اربعین مشایه
میریزه گناهامو هر قدم تو این جاده
خوشبختی تا دعوت شی کرب و بلا پیاده
هر روز و هر شبه بین هر موکبه پر از عشق و احساس
مکتوبه زائرت اسمش تو دفترت با دستای عباس
یا ابالفضل یا ابالفضل یا ابالفضل
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
(قاسم دل منو نسوزون
باشه برو ولی عمو جون) ۲
خیلی مراقب باش عزیزم
زره نپوشیدی میترسم
با سنگ و تیر میان سراغت
از روی اسب میفتی محکم
میفتی زیر دست و پاشون
له میشه پیکرت عمو جون
(برگ و برات میپاشه از هم) ۲
میری عمو جون با اشک چشمم
پشت سر تو من آب میریزیم
کاشکی میشد یه زره بپوشی
که ارباً اربا نشی عزیزم
عزیز من برو خدا به همرات
فدای ذوق توی چشمات
چشم انتظارته نگاه بابات
عمو حسین عمو حسین...
زانو زدم کنار جسمت
یکی دوتا صد پاره جسمت
میبینمت تو کل میدون
هم قد من شدی عموجون
تو هیئتم آخه چجوری
بردارمت از این بیابون
پیکرتو میبرم اما
پاهات میکشه به روی خاکا
(موندم عمو حیرون و گریون) ۲
قربون اسمت، من پیش جسمت
زانوم میلرزه با سر میفتم
(پهلوت شکسته بازوت شکسته
اینجا میون مادر میفتم) ۲
بالا سرت رسیدم اما دیر شد
پاشو بریم که مادر تو پیر شد
مثل بابات تن تو غرق تیر شد
عمو حسین عمو حسین...
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
وصلی الله علی الحسن
بنازم شیر جمل حسن
جلو چشمای اباالحسن
رجز میخونه انا الحسن
چه صف شکن اومد
علی ایستاده بودو فقط حسن اومد
آره واسه معرکه بهم زدن اومد
آقام حسن اومد
آقام حسن اومد
اوضاع بهم خورد /وقتی پرچم و بالا میاورد
۱۰۰ تا ۱۰۰ تا اومدن ولی بازم حسن بُرد
الله اکبر
یه انا الحسن که گفت عدو قبل از زدن مُرد
حسن مولا حسن آقا
دلیر نام آوره حسن
علم بالا میبَره حسن
توی کوچه حضرت کریم
توی میدون حیدره حسن
میگن بنی هاشم
یه امام حسن تو کربلا میشه لازم
واسه اینه جلوه ی حسن میشه قاسم
حسن میشه قاسم
حسن میشه قاسم
دست خدا زد / زد و شیر خدارو صدا زد
پسرای ازرق و پسر مجتبی زد
الله اکبر
به تلافی کوچه دو سه تا بی هوا زد
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
❁﷽❁
🔸السَّلَامُ عَلَى الْقَاسِمِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ... 🔸
نصر من الله از حرم تکبیر پا شد
هنگام پیکار برادر زاده ها شد
ابن الحسن ابن الحسین کربلا شد
یا حضرت زهرا! حسن حاجت روا شد
تحت الهنک را گرچه بررویش کشیده
برق نگاهش بر زمین آتش کشیده
او قاسم است ابن الکریم است و کریم است
مثل علی بر نار و بر جنت قسیم است
تیغ کجش روح صراط المستقیم است
شمشیر گردانیش طوفان عظیم است
از راست از چپ میزند سرها میوفتد
نام حسن برروی پیکرها میوفتد
ازرق ببین این نوجوان صف شکن را
انتنکرونی خواندن ابن الحسن را
عباس یادش داده از هرسو زدن را
پایان بده این جنگهای تن به تن را
هرچه پسر داری بیاور مشکلی نیست
بهر پسرهایت همین یک ضربه کافیست
دور و برش هرقدر طبل جنگ میخورد
این صورت زهرایی از خون رنگ میخورد
کعبه میان قوم کافر سنگ میخورد
موی سرش با دست نیزه چنگ میخورد
دوره شد و روی سرش نقل بلا ریخت
از بین لبهایش مدد یا مجتبی ریخت
افتاد و بین لشگری تنها شد و بعد
پهلوی قاسم پهلوی زهرا شد و بعد
مثل سفارش نامه خود تا شد و بعد
بین همه روی تنش دعوا شد و بعد
آمد عمو دید استخوانهایش شکسته
جوری ز اسب افتاده که پایش شکسته
سمت تنش پرتاب شد هرنیزه ای بود
در صورتش تیر و به حنجر نیزه ای بود
هر تکه از دشداشه اش بر نیزه ای بود
عمامه اش آویز بر سر نیره ای بود
زیر سم مرکب قد و قامت کشیده
این یک نفس را هم به صد زحمت کشیده
بر سینه اش چسباند وقتی که تنش را
فهمید سختی های وقت بردنش را
نجمه به چشمانت بکش پیراهنش را
بوسه بزن این پیکر پر روزنش را
پیش حسن شرمندگی مانده برایم
بی قاسم و اکبر منم با گریه هایم
#مرثیه_حضرت_قاسم_بن_الحسن علیه السلام
#شب_ششم_محرم
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین