.
#روضه_امام_جواد_علیه_السلام
#امام_جواد #دفتری
السلام علیک یا اَبا جَعفَرٍ یا مُحَمَّدَبنَ عَلیٍّ اَیُّهَا التَّقِیُّ الجَوادُ یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا
یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه
🔸بغداد هم از حال و روزش بی خبر بود
🔸تنها تر از تنها و قلبش پرشرر بود
ایام، ایام شهادت میوه دل امام رضا...
آقا جوادالائمه است...
دلت رو آماده کن...
با پای دل بریم کنار حرم باصفاش...
ان شاء الله سال بعد یک همچین روزهایی این دست جمع بریم کاظمین...
کنار حرم باصفاش عرض ادب کنیم...
این روزها خانه آقا جوادالائمه چه خبره...
خدا لعنتش کنه ام الفضل ملعونه...
وقتی به آقا زهر داد...
صدای ناله حضرت بلند شد وای جگرم...
🔸در کنج حجره بی کس و بی یار و مونس
🔸دور از وطن افتاده و خونین جگر بود
دو نفر از ائمه ما خیلی غریب بودند...
یکی آقا امام حسن. ..
یکی هم آقا جوادالائمه...
این دو بزرگوار توی خونه خودشون هم غریب بودند...
قربون غریبیت برم آقا یا جوادالائمه
شما هم مثل امام حسن خیلی غریب بودید...
حتی تو خونه خودتون هم غریب بودید...
اما وقتی خواستند بدن شما رو دفن کنند ... شیعیان اومدند با احترام تشییع کردند ...
با احترام بدن رو داخل قبر گذاشتند...
کسی به بدن شما جسارت نکرد...
دلها بسوزه برا اون آقایی که وقتی خواستند بدنش رو دفن کنند تابوتش رو تیر باران کردند...
🔸بعدکشتن تیرباران، پیکرت گردید، کاش
🔸این جنایت، در کنار قبر پیغمبر نبود
خدا میدونه چه حالی داشتند یتیمان امام حسن... وقتی جلو چشمانشون تیرها رو از بدن بابا خارج کردند...
اما میخام بگم هر طوری بود بلاخره بدن امام حسن رو دفن کردند...
لا یوم کیومک یا اباعبدلله...
دلها بسوزه برا امام سجاد...
روز یازدهم...
صدا زد...
عمه جان زینب...
ببین این نانجیبها... دارن بدنهای خودشون رو دفن میکنند...
اما بدن بابای غریبم حسین...
بی غسل و بی کفن...
روی زمین کربلا...
هر کجا نشستی ناله بزن یاحسین...
#جوادالائمه
.
@majmaozakerine
:
🏴 بسم الله الرحمن الرحیم 🏴
#جوادالائمه
#شهادت_امام_جواد_علیه_السلام
🌹به روح مطهر امام جواد علیه السلام صلوات
#روضه_نشین
#سبک_زمینه_سوزناک_شهادت_امام_جواد_ع_
#شور
#واحد
#زمینه
#دارم_میسوزم_از_زهر
🖌به قلم شاعر:
#کربلایی_سعید_نوروزیان
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
🔰 بند اول
دارم میسوزم از زهر
ظلمِ این همسر
آتیش جونم ازپا تابه سر
بابا جونم نگاهی
ناله وآهی
خونه برایم
شدقتلگاهی
در ، یم و حکمت در دلِ افلاک
بالب خشکم ، میشوم هلاک
خدایا من جواد عزیزِ مادرم
شدم مسومِ زهر زدست همسرم
جوادابن الرضا
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
🔰 بنددوم
منم عزیزِ بابا
رولبم نجوا
کنج حجره و
به یادزهرا
به زهرا نورِعینم
وارثهِ جدم
مظلوم حسینم
درعطشم و ندادم آبی
باکف وخنده دادام جوابی
زسوزِ تشنگی میسوزه جِگرم
چوشمعی اب شده تنم و پیکرم
جواد ابن الرضا
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
@zakerin0 کانال ذاکرین/www.aviny.com/marsie emam javadKhalaj-03.mp3
زمان:
حجم:
2.23M
🌺 کنیزان لحظه ای آرام شاید بشنوم صدای ناله جانسوز زهرا مادر خود را
🎤🎤 استاد حاج حسن خلج
🔳 روضه سنگین #جوادالائمه
🔳 شهادت #امام_جواد #صلوات الله
/
❤️ ☝️☝️
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
⚫روضه_ شهادت حضرت #جوادالائمه علیه السلام
بانوای : کربلایی حسین #سیب_سرخی
**********
"اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها،وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ "
یابن الحسن......
یادم نمیرود که همه عزتم تویی
من پای سفره تو شدم محترم حسین
لطفی که کرده ای تو به من مادرم نکرد
ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین
⇦شاعر: حسین صیامی
*شبِ جوادلائمه است،یا امام رضا! به حق جوادت،ما که نتونستیم زیارت مخصوص بیاییم حرمت،آقا جان! همه رو یک جا و یک کاسه به ما یه کربلا بده....*
خاکستر وجود مرا می دهد به باد
سنگینیِ عزای تو یا حضرت جواد
تشنه ، میان خانه ی خود دست و پا زدی
یک جرعه آب ، همسر تو ، دست تو نداد
پاره جگر شدی و کنارت طبیب نیست
اینجا کسی به فکر امام غریب نیست
وقتی که پای بُغض علی در میان بُوَد
جسم امام و هلهله ، اصلاً عجیب نیست
گرچه به لب رسیده نفس های آخرت
لب تشنه ای ، شبیه لب جدِّ اطهرت
اما هنوز یاد گل یاسِ پرپری
یاد مدینه کرده ای و یاد مادرت
در پیچ و تاب بودی و می دید اُم فضل
بر اشک و ناله های تو خندید اُم فضل
گرچه کنار جسم تو در رقص و شادی است
دیگر سر تو را که نبرّید ام فضل
خندید بر نوای جگر سوز تو ، ولی
با پای خویش ، جسم تو را زیر و رو نکرد
شکر خدا که دور و برت خواهری نبود
در وقت دست و پا زدنت ، مادری نبود
خوب است اسیرِ نیزه و خنجر نمی شوی
بی پیروهن در این دَم آخر نمی شوی
دست کسی نخورده به گیسویِ دخترت
دلواپس کشیدن مَعجر نمی شوی
شکر خدا که دور و برت خواهری نبود
در وقت دست و پا زدنت، مادری نبود
شکر خدا کنیزکی از نسل ساربان
آنجا به فکر غارتِ انگشتری نبود
⇦شاعر: محمود مربوبی
او که برای عالم و آدم طبیب بود
حتی میان خانۀ خود هم غریب بود
خواهر نداشت تا برسد پیش پیکرش
مادر نبود تا که کند گریه در برش
از دردِ زهر، کُل تنش تیر میکشید
خونابه از لبش به کف حجره میچکید
در وقت احتضارِ کسی، کف نمیزنند
هنگام دست و پا زدنش، دف نمیزنند
اما امان ز ظلم و جفای کنیزها
گم شد صداش بین صدایِ کنیزها
در لحظههای آخر خود بی شکیب بود
او غصهدارِ روضۀ شیب الخضیب بود
با اینکه تشنه بود، ولی نیزهای نخورد
در بام خانه پیرُهنش را کسی نبرد
شکر خدا که دختر او را کسی نزد
با کعب نیزه، خواهر او را کسی نزد
خیلی حسین در ته گودال خسته بود
قاتل به روی سینۀ آقا نشسته بود
شمر از صدای نالۀ زهرا حیا نکرد
در قتلگاه گیسوی او را رها نکرد
⇦شاعر:علی سپهری
حسین....
.
#جوادالائمه
یاجواد الائمه(علیه السلام)
مهر شما در دل عاشق فتاد
خیر دو دنیا به من این فیض داد
باب کرم هستی و باب المراد
اسئَلُکَ بحودک یا جواد
تا که توسل به تو آغاز شد
هر گرهی داشت گدا باز شد
ای نمک سفرۀ سلطان طوس
محضر تو خیل ملک خاک بوس
آینۀ صورت شمس الشموس
دلخوشیِ عمر انیس النفوس
ای علی اکبر ملیح رضا
حلقۀ موی تو ضریح رضا
جود تو شد مظهر کُلِّ صفات
نام تو فتاح همه مشکلات
نازترین تک پسر کائنات
حق بده بابات بمیرد برات
بوسه زلبهای تو کار رضا
ای همۀ دار و ندارِ رضا
گوشۀ حجره شده جایت چرا ؟
مرگ شده ذکر و دعایت چرا ؟
بسته شده راه صدایت چرا ؟
آب نیاورده برایت چرا ؟
شعله به جان و دل زهرا مکش
جان رضا روی زمین پا مکش
ضربه به حیثیت افلاک خورد
رنگ کبودی به رخی پاک خورد
موی به هم ریخته ات خاک خورد
داد زدی دورِ لبت چاک خورد
با جگر سوخته پرپر زدی
بر دَرِ حجره چقدر سر زدی
خون ز لب خشک تو پاشید وای
لحظۀ پرپر زدنت دید وای
چشم به چشمان تو خندید وای
تشت زنان دورِ تو رقصید وای
شعله به جان تو چنین ریخته
آب به پیش تو زمین ریخته
آب نخوردی ... بدنت پا نخورد
یک نخی از پیر و هنت پا نخورد
در ته گودال تنت پا نخورد
مثل حسین بر دهنت پا نخورد
یاد حسین دیدۀ تر داشتی
هر چه سرت آمده ، سر داشتی
چنگ به موی سرش انداختند
روی تن بی سر او تاختند
خیل زنان رنگ ز رخ باختند
پیکر غارت شده نشناختند
عمۀ سادات زمین گیر شد
بر سر بوسیدن رگ پیر شد
طول کشید از نَفَس افتادنش
حنجر پاشیده روی دامنش
عده ای اعراب دَمِ رفتنش
با کتک از کرب و بلا بُردنش
عمه از آن لحظه گرفتار شد
ناقه نشین راهی بازار شد
#قاسم_نعمتی
.