eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
41هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
3.4هزار ویدیو
379 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شب سوم محرم🔽🔽🔽🔽🔽
صَلَّ اللهُ عَلَیکَ یا عطشان مقتل میگه افتادی آقاجان مقتل میگه، از مادر آب خواستی آب آوردن، پیرهنت رو راستی تنها نگذار، اُمُ المصائب رو خیمه نفرست، اسبِ بی صاحب رو خواهرت به، نفس نفس افتاد خیمه دستِ، شمر و شبعث افتاد --- رباب آمده با اصغرش، خوش آمده است رقیه آمده با اکبرش، خوش آمده است چقدر خوب که جمع بزرگ‌ها جمع است تمام قافله پروانه، عمه هم شمع است چه با شکوه می‌آید ز محملش پایین سرِ تمامیِ مردان مقابلش پایین چرا کسی نمی‌آید سلامشان بکند .... --- سفارش‌ها مادر کرده به من بهم داده یه کهنه پیرُهن شنیدم اینجا میشی بی کفن بمیرم من آه ای جانم وای از اون لحظه که دورت حلقه‌ی دشمن باشه زینبت جون میده وقتی که سرِ تو دعوا باشه وای اگر به خیمه‌ی ما پای دشمن‌ها واشه نباشی خیمه، میره به غارت نباشی زینب... دور از چای، تو و اباالفضل به دخترات هم، میشه جسارت منم زینب ناموسِ مرتضی ندیدن سایه‌م رو هیچ کجا الهی اینجا بین دشمنا نمونم من آه ای جونم، آه و حسرت داغِ غربت، میشینه روی قلبم تو بگو که، من چجوری سر کنم با این ماتم میشه ناموسِ تو داداش همسفر با نامحرم از کوفه تا شام، نگاه اغیار سیلی و دشنام، کوچه و بازار سه ساله داره، قافله‌ی ما نداره انقدر، طاقت آزار
(شکرِ خدا دیدم دوباره پرچمت را)۲ شکرِ خدا دیدم سیاهیِ غمت را دیدم دوباره روضه‌های ماتَمَت را دیدم دوباره نوحه و شور و دَمَت ‌را (باور نمی‌کردم محرم را ببینم)۲ بر سَردَرِ این خانه پرچم را ببینم ما را همین شورِ عزایت زنده کرده ما را نوای نینوایت زنده کرده ما را هوای روضه‌هایت زنده کرده ما را نسیمِ کربلایت زنده کرده ما در میان روضه‌ی تو قد کشیدیم از لطف تو امروز ما اینجا رسیدیم امسال اگرکه باز هم این روضه برپاست ما که یقین داریم از الطاف زهراست بی بی دعایش پشتِ سر ماست زهرا نگهدارِ تمام سینه زن‌هاست دستِ شکسته، اسم ما را هم نوشته خوب و بدِ ما را همه با هم نوشته یادم نخواهد رفت لطف مادرت را او لطف کرده راه داده نوکرت را او جمع کرده خادمانِ محضرت را پس گرم کرده او تنور منبرت را از سوز آهش قلب این عالم گرفته ذکرِ بُنَیَه یا بُنَیَه دم گرفته هم ماهیِ دریا برایت گریه کرده هم مادرت زهرا برایت گریه کرده هم زینبِ کبری برایت گریه کرده دنیا و مافیها برایت گریه کرده جان عزیزت اشک را ازما نگیری این اشک را از چشم نوکرها نگیری من آمدم امشب بسوزم پا به پایت تا چند خطی روضه بنویسم برایت روضه بخوانم از تنِ در خون رهایت یادی کنم از ماجرای بوریایت خورشید بودی بر نوکِ نِی‌ها نشستی ای جان زینب، پشت زینب را شکستی -- ای حضرت غریبِ من ای آشنای من ای کعبه‌ی معظمه‌ی کربلای من زانو بگیر تا به زمین نازلم کنی رحلی گذار تا برسد آیه‌های من هرجا تویی بهشتِ معلای زینب است صحرا و خانه فرق ندارد برای من خونِ تو با اسارت من جلوه می‌کند پس انتهای توست همان ابتدای من تا شیرهای آلِ علی دورِ زینب‌اند کرب و بلاست مرکزِ دولت‌سرای من حالا نبین برای تو فریاد می‌کنم همسایه لحظه‌ای نشنیده صدای من گفتی قرارِ گریه کنان است این زمین خرج تمام گریه کنانت به پای من عباس خیمه را بغلِ خیمه‌ام بزن هرجا که می‌روم تو بیا از قفای من زینب علی‌ست هیچ نمی‌ترسد از بلا گیرم به کوچه‌ها برسد ماجرای من امروز که به شانه‌ی تو تکیه می‌کنم روز دهم چه می‌شود اینجا خدای من وقتی که نیزه‌ها به تنت سجده می‌کنند تا عرش می‌رود شررِ وای وایِ من بگذار تا که ذبح شوم من بجای تو با بچه‌ها برو به مدینه بجای من عالَم اسیر سفره‌ی خیرات زینب است نانِ بیات کوفه نباشد غذای من لعنت به نیزه‌های میان گلوی تو لعنت به خنده‌ها وسط گریه‌های من --- تشنه بود و خاک‌ها خونَش از رخ و گونه وجبین می‌ریخت یک نفر خنده کرد به تشنگی‌اش پیش او آب بر زمین می‌ریخت نیمه جان بود و پشت مرکب خود بوسه‌اس سنگ بر جبینش زد نوبتِ تیر حرمله شد آه، از پشت زین زمینش زد فاصله کم شده کمانداری تیرها را دقیق‌تر می‌زد یک نفر برآن تنِ زخمی نیزه‌اش را عمیق‌تر می‌زد آن وسط چندتا حرام‌زاده بدنی ریز ریز می‌کردند با لباسی که از تنش کندند تیغشان را تمیز می‌کردند
امشب برایت دخترت مرثیه می‌خواند آزرده شد روحم همانند تو بابا من آنکه آنکه سرش پی در پی افتاد از نوکِ نی تو آنکه کنار نیزه‌ات افتاده از پا من ماهِ کبود من بیا تا صبح بشماریم تو بیشتر از شمر سیلی خورده‌ایی یا من؟ قصه‌ی ناقه و آن نیمه‌ی شب یادت هست به زمین خوردمو دیدم کمرم زخم شده زجر هم مثل مقیره چقدَر هم بد میزد زیر شلاق و لگد بال و پرم زخم شده -- گفت حالا که آمدی بابا یا مرا با خودت ببر یا باش راستی دختری که آن کوچه‌ست کتکِ سیر خوردم از باباش -- چگونه شکر گویم این مثالِ ناگهانی را کمان ابروی من خوشحال کردی قد کمانی را چگونه یافتی ما را در این ویران‌سرا امشب گرفتی از صدای گریه‌ام شاید نشانی را سرت را از طبق برداشتم بایاریِ عمه چهل منزل تحمل کرده‌ام این ناتوانی را حلالم کن، که اشکم را به استقبال آوردم پدر از یاد بردم شیوه‌ی شیرین زبانی را خبر دارم شبی کنج تنوری میهمان بودی به جا آورده کوفه خوب حقِ میزبانی را به قول تازیانه من یتیمی دردسر سازم معطل می‌کنم با زخم پایم کاروانی را لبت را قاریِ قرآن هزاران بار می‌بوسم که تشت زر ببیند راه و رسم قدردانی را اگرچه دخترانِ شام تحویلم نمی‌گیرند نیاوردم به روی خویش این نامهربانی رادل آسمان میل دارد ببارد که ویران نشینیِ ما گریه دارد سر انگشتِ مشکل گشایم ضعیف است که خار از کف پای من دربیارد بیا تا تماشاچیانم نگویند که این طفل آواره بابا ندارد بیا تا که همسایه‌های این خرابه برایم دگر نان و خرما نیارند عجب روزگار عجیب و غریبی‌ست یهودی مرا خارجی می‌شمارد الا خیزران خورده‌ی مجلسِ تشت غم تو گلوی مرا می‌فشارد -- تا رفتم از حال، گوشواره خلخال، گم کردم اینا چیزی نیست، بابا تو گودال، گم کردم با صورتم، چیکار کنم فقط بگید کدوم طرف فرار کنم چجوری دست به موم زدن منو درست جلو سرِ عموم زدن خشکه حلقومم، گفتم مظلومم، بدتر زد بعد از حق حق‌ها، تا دید آرومم، بدتر زد یه جوری زد، که جون بدم یه روز بیاد زجرو بهت نشون بدم همون که قد بلندتره یه ساعتم از زدنم نمی‌گذره این پهلو ناقص، این بازو بی حس، ای بابا مارو چرخوندن، مجلس به مجلس، ای بابا یه شهری و سریک کنن فقط می‌خواستن عمه‌مو کوچیک کنن چطور بگم که پیر نشد این خونواده مردش‌ هم اسیر نشد بند اومد راه‌ها، دست بد خواها، سنگین بود هر کی سنگم زد، باریکلاها، سنگین بود یتیمو با طناب زدن سرِ تو رو تو بغل رباب زدن برا یه زن بده غمش زمین که می‌خوره نباشه محرمش --- من از عمو عباس توقع دارم چند وقت است از اوهم خبری نیست که نیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حق داری نشناسی پیر شدم حق داری نشناسی زمینگیر شدم دخترتم هنوز این دم آخر از تو و مادر پیرتر و پیرتر دخترتم هنوز با موی کم پشت میریزه مشت مشت زجر که منو کشت امون ای فلک بابایی کمک کتک با کتک فرق میکنه زدن با زدن بدن با بدن سه ساله با زن فرق میکنه حق داری نشناسی پیر شدم حق داری نشناسی زمینگیر شدم ◾️◾️◾️ تو بابامی هنوز با لبِ خونی باز تو میتونی قصه بخونی تو بابامی هنوز صبح میری بازار میخری گوشوار پیرهن گلدار تنم شد سیاه بریم بزم شاه نگاه با نگاه فرق میکنه زمین خورد رباب نریختن گلاب گلاب با شراب فرق میکنه حق داری نشناسی پیر شدم حق داری نشناسی زمینگیر شدم ◾️◾️◾️ سرت زخمی ولی باز میدرخشی شمرو نبخشی زد منو وحشی سرت زخمی ولی زخمتو بستم با پره خستم خیلی شکستم من از خواهرم شکسته ترم ورم با ورم فرق میکنه همش حرف بد دیدم وقتی زد لگد با لگد فرق میکنه حق داری نشناسی پیر شدم حق داری نشناسی زمینگیر شدم ◾️◾️◾️◾️◾️ @majmaozakerine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا