eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.5هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
3.4هزار ویدیو
376 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شعراز کرب وبلا بگو بدانم چه خبر ۱۴۰۱/۱۱/۲۳  شماره ثبت ۶۲۹۸۷۳  این شعر رو به درخواست یکی از عزیزان گروه نوشتم امیدوارم خوشتون بیاد وامام حسین از ماقبول کنه از کرب و بلا بگو بدانم چه خبر؟ از تشنه لب کشته به دامان پدر از تشنگی و خستگی و گرمی دشت از او که پی اب شد و باز نگشت از قاسم و اکبر آن دو نوشاد جوان از هرکه به دنبال حسین بود روان از کرب و بلا بگو بدانم چه خبر؟ گردیده جدا از بدنی دیدم سر دیگر تو چه دیده ای بگو راوی خون؟ انجا که ز خیمه گشت عباس برون در کرب و بلا بگو مگر اب نبود ؟ خشکید لبان تشنگان بین دو رود از کر ب و بلا بگو بدانم چه خبر شش ماهه تشنه ئ بریده حنجر از پیکر بی جان تو بگو کشته به دشت از راس حسین و خیزران و لب و تشت خاکم به سر از مصائب لیلا گو هفتاد و دو کشته آه وا ویلا گو از کرب و بلا بگو بدانم چه خبر از حرمله و سه شعله و از حنجر از تاب نیاوردن طفلان صغیر از دختر دست دشمنان گشته اسیر از غافله و سه ساله ئ مانده عقب از گمشده خرابه ها در دل شب از کرب وبلا بگو بدا نم چه خبر ؟ همراه خود اورده ای عون و جعفر؟ از تشنگی و صورت پر اشک بگو از تیر بگو چشم بگو مشک بگو عباس برای کودکان اب اورد ؟ از داغ حسین دخترش تاب اورد؟ از کرب و بلا بگو بدانم چه خبر ؟ برگشت بگو به خیمه ایا ؟ اکبر ان پیکرصد پاره زمین چون افتاد کس بود به بردندش حسین را امداد ؟ از شادی و از حرمله و هل هله ها انان که نهادند غمی در دل ما دیگر تو نگو شدم برایش بی تاب در کرب و بلا قیمت جان قیمت اب دیگر تو نگو شدم برایش بی تاب ای کشته ی کربلا سلام ای ارباب احمد صحرایی *کاش* بقیه اشعار بنده رو در گوگل در شعر نو با نام بنده احمد صحرایی میتونید مطالعه کنید
شهدای گمنام ۱۴۰۱/۱۱/۲۴  شماره ثبت ۶۲۹۹۴۱  شعر تقدیم به روح شهدای گمنام آنها که در زمین گمنام ند ودر آسمانها مشهور بوی جبهه بار دیگر بر مشام عاشقان میرسد با استخوان هایی ز سمت دهلران استخوان هایی که روزی ارزو ها داشتند در زمین ماندند و پرچم را فراز افراشتند عین خشک و دشت عباس و شلمچه شادگان مانده در ذهن تمام بچه های پادگان هر وجب از مرز های میهنم گلگون شده تانک ها زنجیر هاشان از چه رو پر خون شده جبهه سرخ از خون یاران جهان آرا شده باز هم در خاک جبهه استخوان پیدا شده خاک جبهه بوی هم رزمان گمنام شهید ان ابر مردان که مادر جسم انها را ندید باز پیدا شد شهیدی از شهیدان زیر خاک پس چرا بر گردن او نیست ردی از پلاک باز پیداشد شهیدی دست در پیکر نداشت ان یکی دیدم که چون ارباب بی سر سر نداشت چون گذر کردی به روی قبر های بی نشان سنگ قبری را که حک شد نام گمنامی بر آن چون گذر کردی به سنگ قبر گمنام شهید هیچ تاریخ تولد روی ان چشمت ندید جای آن مادر که چشمانش به راه برسر ساجده شب را تا پگاه جای آن مادر که بودش ارزو نوجوانش را کند داماد او جای آن مادر که فرزندش جوان رفت سوی جبه ها حمدی بخوان هیچ پرسیدی شهیدان ارزوها شان چه بود از چه میرفتند زیر حجم اتش بین دود بی گمان رفتند تا میهن بماند پایدار تا رسد از نسل ما بر نسل دیگر یادگار بیگمان رفتند تا میهن بماندسرفراز حال بر خیز و برای یادگار ت چاره ساز جبهه ی امروز ما سعی است و کار کار دل سوزانه کردن بی شعار جبهه ی امروز ما در خانه هاست گوشی همراه و تبلت های ماست گوشی همراه ما خود سنگر است دشمنت هم بی گمان در سنگر است دشمن اینجا در کمین نسل ماست در گلویش عقده این سالهاست دشمن اینجا در کمین نسل ماست با تمام ضعف انها آشناست در نقاب دوست دشمن صف به صف کرده نسل نو جوانان را هدف قصه ام از جبهه ها آمد کجا بد اگر گفتم قضاوت باشما ..... قصه باقی ماند و من عرض م تمام السلام ای کشته گان با مقام احمد صحرایی* کاش*   بقیه اشعار بنده رو با یه جستجو در گوگل بانام احمد صحرایی *کاش* میتونید بخونید
ای آشناترین که غریب زمانه ای هستی  ِشیعیان تو چرا بی نشانه ای جای تو نیست کوه و بیابان بیا به شهر طاووس جنّت از چه تو بی آشیانه ای هر روزه با گناه، دلت را شکسته ام دارم همیشه وقت شکستن بهانه ای حاجات من شنیده ای اما تمام عمر نشنیده ای ز من سخن عاشقانه ای گفتم بیا همیشه ولیکن نساختم در سینه ام برای حضور تو خانه ای صاحب عزا، دوباره محرّم رسیده است سمت کدام مجلس روضه روانه ای شاه غریب، فکر غریبی  ِمسلمی یاد جفای کوفه و اشک شبانه ای بالای بام،ناله زده ای حسین نیا تا که رقیّه ات نخورَد تازیانه ای با خون حنجرم بنویسم میا حسین ای آشناترین که غریب زمانه ای ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
شب هشتم محرم السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف تنها قرار دیده ی زهرا بیا دگر ما را امام و رهبر و مولا بیا دگر در پشت ابر ، نور هدایت دگر نمان تنها نشان عالم بالا بیا دگر در جمعه ی ظهور تو آقا فقط شود زخم قلوب شیعه‌ مداوا بیا دگر حاضر که نیستی که بیایم به محضرت عقده ز قلب غمزده بگشا بیا دگر مقدور نیست دیدن تو با گناه من بنگر که دیدنت شده رویا بیا دگر ما را همیشه راز و نیاز شبانه ات از هر گناه کرده مبرّا بیا دگر تا کی درون خیمه ی خالی ز مستمع هستی همیشه بی کس و تنها بیا دگر صاحب عزای ماه محرم ،امام عصر مجلس بدون تو شده برپا بیا دگر بنگر گریز روضه به پایین ِ پا رسید بین عزای اکبر لیلا بیا دگر بنگر حسین آمده با حال احتضار در جستجوی ثانی ِ طاها بیا دگر قرآن پاره پاره ی جدّ غریب تو افتاده در تمامی صحرا بیا دگر صورت به صورت علی ِ اکبرش گذاشت شد قامتش ز غُصّه ی او تا، بیا دگر دشمن به آه جدّ تو خندیده وای من او را چگونه داده تسلّی' بیا دگر از داغ اکبرش شده گیسوی او سپید جان داده بین هلهله گویا بیا دگر ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
شب ششم محرم السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ای امید هل أتی'،یا حجت بن العسکری وارث خون خدا ،یا حجت بن العسکری یابن طاها العجل،شیعه شده بی تو ذلیل یا معزّالاولیا ،یا حجت بن العسکری نیست غیر از تو کسی،لایق برای رهبری شیعیان را مقتدا ،یا حجت بن العسکری از چه طولانی شده شام فراق روی تو می رسد کی انتها ،یا حجت بن العسکری شد جهنم این جهان، بی تو برای شیعیان ای بهشت قلب ما، یا حجت بن العسکری ای شه صحرانشین،خیمه به خیمه گشته ام در کجا جویم تو را،یا حجت بن العسکری هیئتت برپا شده ،آقا بیا روضه بخوان صاحب این روضه ها،یا حجت بن العسکری سوز دل را تازه کن مجلس برای قاسم است آن عزیز مجتبی،یا حجت بن العسکری بی زره رفت و شده، بال و پرش از کینه ها زخمی از سنگ جفا ،یا حجت بن العسکری ارباً اربا شد تنش ،آن پیکر صد پاره اش مانده زیر دست و پا ،یا حجت بن العسکری شد میان ازدحام، در زیر نعل اسب ها عضوعضوش جا به جا ،یا حجت بن العسکری قد کشیده قاسم و قامت کمان شد جدّ تو شد به راه او فدا ،یا حجت بن العسکری ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
من به تو و بر محرم جدت سلام من به تو و روضه ی غم جدت فدای شال سیاهت که پرچم روضه است دوباره آمده ام زیر پرچم جدت به زیر چادر زهرا دوباره جمع شدیم شدیم سینه زن داغ ماتم جدت چقدر گریه نوشتیم پا به پای لهوف چقدر روضه کنار مُقرَّم جدت قسم به گریه ی هر شام و اشک هر صبحت که اشک گریه کنان است، مرهم جدت خدا کند که بمیرم غروب عاشورا میان ذکر مصیبات اعظم جدت هزار بار نوشتیم روضه را، هر بار رسیده ایم به آن جسمِ درهم جدت رسیده ایم به دست بدون انگشتر رسیده ایم به آن پیکر کم جدت بیا به مجلس روضه به خاطر زینب سلام من به تو و بر محرم جدت ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
محرم اومده داره صدا میاد گمونم این صدا از کربلا میاد صدایی که داره دلا رو می‌بره شاید که این صدا صدای مادره شایدم این صدا از تن بی سره یه پاره حنجره شاید یه خواهره که توی قتلگاه پیِ برادره داره می‌گه برادرم کجایی؟ ای که به خون محاسنت خضابه گریه کنید برای اون لبی که تشنه‌ی ما بین دو نهرِ آبه حسین آه آه آه... پیرهنِ پارت رو تو عرش تکون می‌دند شاید یه لحظه هم سر رو نشون می‌دند فرشته‌ها همه لَطَماتُ الخُدود فاطمه می‌زنه به صورت کبود فرشته‌ها همه دست می‌ذارن رو سر به یادِ خواهرت ملائکه دیدند که زخمیه هنوز پاهای دخترت حوریه لطمه می‌زنه برات و می‌گه براچی بریدند رگ‌هات رو؟ جبرئیل هم می‌گه دیدم چجوری آتیش زدند با خیمه بچه‌هات رو حسین آه آه آه ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️