۸
#نوحه
#دفن_شهدا
#حاج_رضا_یعقوبیان
.
بنی اسد بیایید،من پسر حسینم
بر روی خاک صحرا،افتاده نور عینم
حسین کفن ندارد
جز پاره تن ندارد
بنی اسد ببینید،حسین غریب و تنهاست
پیکر غرقه خونش،بر روی خاک صحراست
حسین کفن ندارد
جز پاره تن ندارد
چرا ز من جدایید،بنی اسد بیایید
برای یاری من،یک بوریا بیارید
حسین کفن ندارد
جز پاره تن ندارد
بنی اسد ببینید،حسین کفن ندارد
امام من به غیر از،خونین بدن ندارد
حسین کفن ندارد
جز پاره تن ندارد
بنی اسد همین جا،خنجر ز کین کشیدند
به موج خون سرش را،از پشت سر بریدند
حسین کفن ندارد
جز پاره تن ندارد
بنی اسد همین جا،جانم رسیده بر لب
دیدم سر بریده،همراه عمه زینب
حسین کفن ندارد
جز پاره تن ندارد
بنی اسد من این جا،غیر از ستم ندیدم
تنش به روی خاک و،سرش به نیزه دیدم
حسین کفن ندارد
جز پاره تن ندارد
بنی اسد من این جا،غربت نمودم احساس
در علقمه بدیدم،جسم عمویم عباس
حسین کفن ندارد
جز پاره تن ندارد
بنی اسد ببینید،تنها عزیز مولی
برادرم علی را،گردیده اربا اربا
حسین کفن ندارد
جز پاره تن ندارد
بنی اسد همین جا،به روی دست بابا
پرپر شد از ستم ها،اصغر عزیز زهرا
حسین کفن ندارد
جز پاره تن ندارد
بنی اسد همین جا،گل های باغ هاشم
پرپر شدند ز کینه،جعفر و عون و قاسم
حسین کفن ندارد
جز پاره تن ندارد
#دفن_شهدای_کربلا
۷
#نوحه
#دفن_شهدا
#حاج_رضا_یعقوبیان
#سبک_به_تماشابیا_ای_پسرفاطمه
ای بنی اسد بر فاطمه ام نور عین
پسری خونجگر ز نسل پاک حسین
دردم افزون شده
جگرم خون شده
وای از این غم۲
ای بنی اسد این پیکر اکبر بود
که ز ظلم و ستم صد پاره پیکر بود
این تن اکبر است
که چو گل پرپر است
وای از این غم۲
ای بنی اسد این جسم علمدار ماست
بعد او غم فقط یاور و غمخوار ماست
دست او شد جدا
جان او شد فدا
وای از این غم۲
ای بنی اسد تکه بوریا بیارید
پیکر حسین را بر روی آن گذارید
زده داغ پدر
بر دل من شرر
وای از این غم۲
دشمنش پرده ی حرمت او را درید
از قفا بین موج خون سرش را برید
صبر من کم شده
قامتم خم شده
وای از این غم۲
زین مصیبت بنی اسد شکسته دلم
غم داغ گل فاطمه شد مشکلم
ریزم اشک از بصر
شده ام خونجگر
وای از این غم۲
#دفن_شهدای_کربلا
#بنی_اسد
12.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زینب کجا بندوطناب💔😭
@moghadam_taknavayearbab_128
هدایت شده از روضه دفتری
PTT-20220828-WA0044.opus
611.7K
نوحۂ اسارت حضرت زینب(س)
سبک👈🏻سرزمین من
عشق منی تو حسین عزیز زهرا
جون منی تو حسین عزیز زهرا(2)
کوچه به کوچه دیشب
خسته دلی کشیدم(2)
به غیرِ تو حسینم
یاری دِگر ندیدم(2)
آشنا نبود،غیر اشک و آهِ من
نور چشمِ من،بودی عزیز زهرا(2)
عشق منی تو حسین عزیز زهرا
جونِ منی تو حسین عزیز زهرا(2)
ای غریبِ من،بی کفنی حسینم
جان زینبی،بی مادری حسینم(2)
عشق منی تو حسین عزیز زهرا
جون منی تو حسین عزیز زهرا(2)
حسین غریبِ مادر2
نورِ دو چشم خواهر
فدای حنجر تو
عزیزِ قلبِ خواهر(2)
دل به من دهید مردمان بی وفا
بوده پیش ازاین رسمِ شهرِ فتنه ها(2)
عشق منی تو حسین عزیز زهرا
جون منی تو حسین عزیز زهرا(2)
تویی که در دلِ من
حسین خونه داری
قدرِ تموم عالم
آقام دیوونه داری
دشمنان همه صف کشیدن برایت
یابن فاطمه دیدی تو ظلم بسیار(2) یابن فاطمه
عشق منی تو حسین عزیز زهرا
جون منی تو حسین عزیز زهرا(2)
ای غریب من بی کفنی حسینم
جان خواهری بی مادری حسینم
غریب منی حسین عزیز زهرا
عمر منی تو حسین عزیز زهرا(2)
عشق منی تو حسین عزیز زهرا
جون منی تو حسین عزیز زهرا(2)
التماس دعای فرج🤲🏻
👈🏻اجرای سبک: استاد پرویزی🎙️
👈🏻تایپ و ارسال : علیمحمدی✍🏻
•┈┈••✾•✾•✾••┈┈•
#تنور_خولی
بالا گرفت شعله ی داغ تو با تنور
تاج سرم، سر تو کجا و کجا تنور
باید خدا بخیر کند انتهاش را
وقتی که هست سهم سرت ابتدا تنور
خولی امان نداد سرت را بغل کنم
حالا به جای من شده حاجت روا تنور
خولی نداد پاسخ این پرسش مرا
آخر میان این همه جا پس چرا تنور؟ !
زد روی صورتش زن خولی همین که دید
افتاده رد خون گلوی تو تا تنور
کاری که با تن تو سه روز آفتاب کرد
آورد یک شبه به سرت آن بلا تنور
در کربلا نبود اگر از غذا خبر
در کوفه بود منزل تو از قضا تنور
خاکستری که بر سر و رویت نشسته است
کار عجوزه ی سر بام است یا تنور؟!
حجم سر تو کم شده و داد میزنم
ای بی وفا زمانه و ای بی حیا تنور
نانی نخورده ایم به یاد سرت حسین
هر جا که دیده ایم من و بچه ها تنور
جز روی دامنم همه جا سر گذاشتی
نیزه... درخت... طشت طلا... زیر پا... تنور
#یا_مظلوم
#حضرت_زینب_اسارت
#کوفه
در ماتمی بی انتها با چند کودک
تنها رها کردی مرا با چند کودک
یک خیمه ماند و یک بغل دلواپسی و
من ماندم و این ماجرا با چند کودک
هی چهره ات را در سرم تکرار کردم
هی گریه کردم بی صدا با چند کودک
وقتی صدای داد و بوی دود آمد
دیدی چه کرد آن شعله ها با چند کودک؟!
تا پرده خیمه به یکسو رفت دیدم
خورشید روی نیزه را با چند کودک
می خواستم پنهان کنم اما رقیه
زل زد به سرهای جدا با چند کودک
یک باره سمت خیمه هامان حمله کردند
من مانده بودم زیر پا با چند کودک
سیلی زدند و معجر از سرها کشیدند
با من قبول اما چرا با چند کودک؟
وقتی سرت با من تنت از من جدا بود
راهی شدم از کربلا با چند کودک
ای کاش می دیدی که در کوفه چه کردند
مردم میان کوچه ها با چند کودک
در راه هم گویی هزاران حرف دارند
با صورت خونی بابا چند کودک
لب تشنه خواهر فقط لب تر کن امروز
باید بیایم تا کجا با چند کودک؟!
#حسن_اسحاقی
#تنور_خولی
آنکه می بوسید جبریل امین خاک درش
سر درآورد از تنور خانه ی خولی سرش
خواهرش دنبال او میگشت در مقتل ولی
یافت او را در تنور نیمهروشن مادرش
هر تنوری که غروبی داخلش نان پخته اند
قدری آتش هست تا شب در دل خاکسترش
دود میشد خاطرات مادرش کنج تنور
روی مویش میچکید اشکِ دو چشمان ترش
همسر خولی دگرگون شد سرش را تا که دید
بی گمان جان میدهد سر را ببیند دخترش
صورتش زخمی و گیسویش تماماً سوخته
چیزی از رویش نمانده تا ببوسد خواهرش
بوی نان آورد با خود از برای اهل بیت
سیر شد قبل از همه از زندگانی همسرش
راه طوالنیِ این سر از تنور آغاز شد
اول راهی که این باشد امان از آخرش
آن درختی که سرش را ظهر بر شاخه گرفت
گریه می کرد از سر شب تا سحر برگ و برش
#یا_مظلوم
#حضرت_زینب_اسارت
#روز_یازدهم
شبِ این قافله بی تو سخت گذشت
جنگِ با حرمله بی تو سخت گذشت
بین دشمن سوار ناقه شدم
خیلی این مرحله بی تو سخت گذشت
مُردَم از تب بی تو خیلی سخت گذشت
جانِ زینب بی تو خیلی سخت گذشت
سیلی و آتیش و تازیانه ها...
اولین شب بی تو خیلی سخت گذشت
رو خاکه برهنه پیکرت حسین
الهی بمیره خواهرت حسین
سر تو که روی نیزه ها زدن
افتاد از رو ناقه دخترت حسین
میدونی که خیلی دلخونم حسین
میدونی به لب رسید جونم حسین
با اینا که کشتنت، برم سفر؟
من بدون تو نمیتونم حسین
بعد تو پشت و پناه ما کیه
سر و کار دختر تو با کیه
تو که شیرخواره اتو خاک کرده بودی
پس سرِ کوچیک، رو نی برا کیه
بی تو زینب تو بی پناه میره
با کتک از دلِ قتلگاه میره
چشماتو ببند رو نیزه نبینی
شمر کنار خواهر تو راه میره
#عبدالزهرا
#حضرت_زینب_اسارت
#کوفه
یا قاهرَ العَدُوُّ وَ یا والیَ الوَلی
یا مظهر العجایب و یا مرتضی علی
پایانِ باشکوه،به کابوس بد بده
زینب رسیده کوفه..،پدر جان مدد بده
چشمان شور،آینه ات را نظر زدند
در پیش خانه ی تو سرم را به در زدند
در کوفه سهم دختر تو آهِ سرد شد
پنجاه سال پردهنشین..،کوچهگَرد شد
تا پای ما به معرکهای نامراد رفت
خلخال دخترانِ حسینات به باد رفت
این کوفیان به نسل تو،گمراه گفته اند
خیلی به دخترت بد و بیراه گفته اند
بی حرمتی به آل تو وقت ورود شد
از بس که سنگ خورد حسینات..،کبود شد
نیزه نشین تو همه را پیر کرده است
شکل سرش دو مرتبه تغییر کرده است
این حرمله به کامِ همه،زهرِ ناب ریخت
این حرمله کنار رباب تو آب ریخت
از دست این مصیب جانکاه..،داد..،آه
زینب کجا و مجلسِ اِبن زیاد...،آه
در بزم او نمک به غمِ جاریام زدند
با چوبدست روی لب قاری ام زدند
کوفه که زیر پاش نهاد احترام را...
باید خدا بخیر کند شهر شام را
#بردیا_محمدی