#مناجات_با_خدا
#زیارت_اربعین
مابین خوبانت به بدها هم نظر کن
یک بار هم از کوچه اینها گذر کن
خیلی گناه آورده ام اینجا ببخشی
شام مرا با نور آمرزش سحر کن
من بند بندم با گناهان انس دارد
آتش بزن!جسم مرا زیرو زبر کن
هرتیررا شیطان به سمت قلبم انداخت
یا نور و یاقدوس هایم را سپر کن
بی گریه میمیرم تورا حق سه ساله
سهمیه چشمان من را بیشتر کن
این بنده سرکش به تو امیدوار است
خیلی بدم اما تو با من خوب سر کن
بگذار با هم اربعین درراه باشیم
یارب مرا با دوستانم همسفر کن
کرببلا را از حسن باید بگیرم
آقا!تو رحمی به گدای دربه در کن
هرموقعی امضا زدی شش گوشه ام را
درروضه ی زینب گدایت را خبر کن
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
🏴#امام_حسین_ع_مناجات
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
از درک بشر جداست ماشاءالله
چون مشتریش خداست ماشاءالله
خاک حرم کعبه حرام است به ما
خاک حرمش شفاست ماشاءالله
بیچاره کسانی که ندارند اورا
ارباب حسین ماست ماشاءالله
فرمود که زیر قبه شاه شهید..
حاجات همه رواست ماشاءالله
کشتی حسین از ازل بر آب است
او ناجی انبیاست ماشاءالله
سنگ از درو دیوار ببارد هرروز
بزم غم او به پاست ماشاءالله
دست کرمش پر است شکرا لله
دورش چقدر گداست ماشاءالله
تکلیف دلم میان عباس و حسین
یک بام و دوتا هواست ماشاءالله
مارا دم مرگ در بغل میگیرد
آنقدر که با وفاست ماشاءالله
در لشکر اربعینی او هستیم
فرمانده کربلاست ماشاءالله
با این همه زخم باز زیباست حسین
زلفش روی نی رهاست ماشاءالله
✍شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و َآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّل فَرَجَهُم»
«لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلاّ بِالله العَلي العَظيمِ حسبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِیرُ»
«أَسْتَغْفِرُ اللّٰه الَّذِي لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوْمُ الرَّحْمانُ الرَّحِيمُ ذوالجَلالِ وَالاکرام بَدِيعُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ مِنْ جَمِيعِ ظُلْمِي وَجُرْمِي وَ إِسْرافِي عَلَىٰ نَفْسِي وَأَتُوبُ إِلَيْهِ»
اصلا باورم نمیشد مهمونیت رو ببینم .. خدا رو شکر که من اولِ ماهِ مهمونیت رو دیدم .. بارم خیلی سنگینه ..
«اَللّـهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضانَ الَّذي اَنْزَلْتَ فيهِ الْقُرْآنَ، *چقدر دلم برات تنگ شده بود ..* وَافْتَرَضْتَ على عِبادِكَ فيهِ الصِّيامَ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَارْزُقْني حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرامِ في عامي هذا وَفي كُلِّ عام، وَاغْفِرْ لي تِلْكَ الذُّنُوبَ الْعِظامَ، فَاِنَّهُ لا يَغْفِرُها غَيْرُكَ يا رَحْمنُ یاعَلاّم»
اِلٰهی العفو ..
شکر خدا که دورۀ هجران سر آمده
مولا کجاست؟ بنده به این محضر آمده
چه سفرهای خدا روی ما باز کرده است!
جایی نشستهایم که پیغمبر آمده
در باز بود، در نزده آمدم خدا
امن یجیب؟ نیمۀ شب مضطر آمده
آن بندهای که سر به هوا بود را نبین!
این بنده را ببین که چنین با سر آمده!
بشکن مرا دوباره دلم را ز نو بساز!
لطفا ببخش! حال که اشکم درآمده
گریه بهشت ماست، ز ما گریه را نگیر!
آخر بگو که چیزی ازین بهتر آمده؟
درمان ما شکستهدلان با رقیه است
چادر تکانده، دارو و درمان درآمده
این سی شبه، مرا بده دست ابوتراب
هر وقت کار سخت شده، حیدر آمده
ما عاقبتبخیرِ ولای علی شدیم
خورشیدِ ما، ز گوشه ایوان برآمده
افطار ما زِ نان علی رنگوبو گرفت
نان پخته و شبانه به پشت در آمده
ماه خدا، زیارت کربوبلا خوش است
خوشبخت آنکه در حرم دلبر آمده
این ماه قدر دارد و، این قدر فاطمه ست
آن فاطمه که زیر عبا محور آمده
یارب! کجا رواست که ناراحتش کنند؟
وقتی کرامتش به صف محشر آمده
یکسو بدست خود همه هیزم گرفته اند
یک سو به جای شیر خدا کوثر آمده
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#امام_زمان_عج_مناجات
#شب_جمعه
از فراق تو نمردیم، مسیحا نشدیم
چشم ما تار نشد از غم و بینا نشدیم
جای تو دست به دامان طبیبان بودیم
حقمان بود اگر باز مداوا نشدیم
بی تو یک عمر پی هرکس و ناکس رفتیم
گم شدیم آخر ازین غفلت و پیدا نشدیم
نام مجنون بهروی ماست ولی کو مجنون؟
وقتی از هجرِ تو آوارهی صحرا نشدیم
درد این است که ما محضِ رضایِ دل تو
بیخیالِ خوشیِ فانیِ دنیا نشدیم
خاکِ عالم به سرِ ما که دراین عمرِ دراز
لحظهای مشتریِ یوسف زهرا نشدیم
گریه کردیم ولی گریهی بی فکر چه سود؟
قطره بودیم ولی وصل به دریا نشدیم
پیش ما آمدی اما همه غفلت کردیم
لحظهای پای قدم رنجهی تو پا نشدیم
قصدمان بود همه سنگ صبورت باشیم
قصدمان بود که از بخت بد اما نشدیم
**
همه رفتند حرم ما که نرفتیم هنوز
زائر مرقد ششگوشهی آقا نشدیم
کاش میشد که تو ما را به زیارت ببری
یک شب جمعه به پابوسی حضرت ببری
✍ #سیدپوریا_هاشمی
🏴#مناجات_با_خدا؛
🏴#امام_حسین_ع_مناجات؛
🏴#شب_جمعه؛
🏴#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
سخت در نفْس خود گرفتارم
نیست جز معصیت دراین بارم
دور افتادهام ز آغوشت
تو به فکر منی و من زارم
فیض آمادهست و من کورم
نور آمادهست و من نارم
با تو بودم ولی عوض نشدم
این همه با گُلم، ولی خارم
مثل خوبان به من محل دادی
نه! نگفتی که من گنهکارم
تو به رویم نمیزنی اما...
چه کنم با گناه بسیارم
عمر رفت و اجل رسید و هنوز
بندهی زرق و برق بازارم
نیمهشب آمدم که عرض کنم...
عذرخواهم خدای غفارم!
تو دوای منی، شفای منی
نظری کن که سخت بیمارم
به سرم فکر کربلا زده است
به هوای حسین بیدارم
کربلای مرا ضمانت کن
برسان تربتی ز دلدارم
فاطمه امشب آمده به حرم
آرزومند شام دیدارم
ناله ی یا بُنَیَّ خواهد زد
به تنت هرکسی که آمد زد...
اهل کوفه چرا نفهمیدند
به بزرگان لگد نباید زد...
تو بریده بریده جان دادی
خنجرش را کشید و ممتد زد
حرمله بر گلوت محکم زد
و سنان بر دهان تو بد زد
✍ #سیدپوریا_هاشمی
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#مناجات_روز_عرفه
#مناجات_با_خدا #دلتنگ_محرم
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
بعدِ آن شبها که با امید غفران آمدم...
بار دیگر محضرت العفو گویان امدم
فکر کردی چون گنهکارم نمی آیم دگر؟؟
نه عزیزم! با همین بار گناهان آمدم!
من تورا که میشناسم ،تو نمیگیری به دل..
گیرم اصلا با گناهان دوچندان آمدم
این غرورم را نبین! ردم کنی دق میکنم
بی پناهم بی کسم خیلی پشیمان آمدم
آن جوانِ عاصیِ سرمست دیگر نیستم..
سن و سال از من گذشته دیده گریان آمدم
خواستی راهم نده اما نگو "در" هم نزن
تو که میبینی دم این خانه حیران آمدم
میهمان یعنی حبیب تو، مزاحم نیستم
سفره ات را باز کن حالا که مهمان آمدم
مشکلم مشکل گشا دارد که آن هم حیدر است
روی کردم به نجف گفتم علی جان آمدم
من دلم شور محرم میزند کاری بکن..
از تو پنهان نیست تا اینجا پریشان آمدم
تازه فهمیدم که قدر روضه را نشناختم
سالها در روضهی آقا چه آسان آمدم
کربلا آماده شو، دیگر حسینت راهی است
به هوای قافله سوی بیابان آمدم
مسلمش روی قناره ،او خودش صحرانشین
کوچه های کوفه را دیدم هراسان آمدم
من خبر دارم که ارباب مرا بد میکشند
به هوای بوی پیراهن به کنعان آمدم
یک نفر با شمر میگوید که ذبحش مال تو
شمر میگوید که جسمش را بچرخان! آمدم!
آی مردم ذبح نه! والله اقا نحر شد
بوی خون می آید از شعرم، به پایان آمدم
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#امام_باقر_ع_شهادت
نفس کشیدن من رنگ و بوی غربت داشت
همیشه از غم بی انتها حکایت داشت
قد خمیدهی امروز، ارث دیروز است
چقدر پیریام از کودکی شکایت داشت
اگرچه آتش زهر است در تنم اما
نشد حریف دلم هرچقدر قدرت داشت
شبیه عمه نشسته نماز شب خواندم
نماز خواندن من هم به او شباهت داشت
به یاد حملهی بد موقع اراذل بود
که این دو چشم به بیداربودن عادت داشت
چگونه میرود از خاطرم غروبی که
هزارسال برای دلم مصیبت داشت
نه هیچکس کمک شاه تشتهلب میکرد
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
پناه رفت و زن و بچه بی پناه شدند
به نیزه رفتن او قیمت اسارت داشت
کسی لباس تنش را ز پیکرش میبُرد
کسی به خیمه زد و نیت جسارت داشت
خرابه بود که همبازی مرا کشتند
همان زمان که ز هجر پدر شکایت داشت
همان زمان که تنش را کبود میکردند
همان زمان که ز درد شدید لکنت داشت
ز داغ آن نَفَس بند آمده ز کتک
نفس کشیدن من رنگ و بوی غربت داشت
✍ #سیدپوریا_هاشمی
#مناجات_روز_عرفه
#امام_حسین_ع_مناجات_روز_عرفه
چشمم امروز اگر خیس شد و بارانی...
علت این است که مهمانم و در مهمانی
کرده حق رحمت خود را به گدا ارزانی
عرفه روز حسین است و خداهم بانی
همه در سایهی الطاف حسین آمدهایم
اصلاً انگار به بین الحرمین آمدهایم
سهمم از زندگی بی تو بداقبالی شد
کار من بعد گنه مستی و خوشحالی شد
بعد ماه رمضان کاسهی من خالی شد
ولی امروز که خواندی تو مرا، عالی شد!
بعد یک عمر که هی این در و آن در گشتم
دیدی آخر که سرانجام به تو برگشتم!
به رویم هیچ نیاور که زمین افتادم
من برای هوسم رشوه به شیطان دادم
باغ خشکیده شدم فاطمه کرد آبادم
من ازآن روز که عبد علیام آزادم
جان آقام علی عفو کن الآن همه را
کم نکن از سر ما مادریِ فاطمه را
هرچه شد مهرِ علی را که ندادم زکفم
موقع نوکریام گُم نشد اصلا هدفم
خاکم اما به روی دامن شاه نجفم
با هرآنکس که علیدوست نباشد طرفم!
با علی وعده گرفتم دم ایوان طلا
اربعین از نجف او بروم کرب و بلا
گریهی هر شبه و نالهی توأم داریم
همهی سال به دل شور محرم داریم
ما فقط یک شبِ سوم بخدا کم داریم
با رقیه شرف هر دوجهان هم داریم
اوکه امروز خودش قبلهی حاجات شده
روی دوش عمویش گرم مناجات شده
روزی از عرشِ خداوند، نگین میافتد
زینت دوش عمو روی زمین میافتد
با لگدها به یسار و به یمین میافتد
طفل با ضربهی سیلی به یقین میافتد
گرچه امروز به دستش زر و زیور دارد
بعد یک ماه دگر غصهی معجر دارد
✍ #حسین_قربانچه و #سیدپوریا_هاشمی
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
از این سیاهیها به عشاقت نوید است...
بخت تمام گریهکنهایت سپید است
هرقدر میخوانیم تکراری ندارد
این روضهها مانند قرآن مجید است
هر گریهام با قبل خیلی فرق دارد
هیئت به هیئت عهد ما با تو جدید است
مثل جوانمُرده به تو باید بگریم
فرمایش آقاست، دستور اکید است
من با توأم، مال توأم، عبد تو هستم
تا کور گردد هرکسی که با یزید است
اینجا برایت کشتهمرده بیشمار است
پس روضهات یکجور گلزار شهید است
ما با تو تضمینی سعادتمند هستیم
این جامهی مشکی خودش برگ رسید است
خون دلم از خندهام پربارتر بود
خیر غمت بالاتر از صدجور عید است
آنقدر آقایی که در روز قیامت
وقت شفاعت شمر در قلبش امید است
یک کربلا میخواهم و میدانم این را...
رد کردن از شخصی شبیه تو بعید است...
**
زینب چگونه زخمهایت را ببندد؟!
ای زخمی گودال خونریزی شدید است
✍ #سیدپوریا_هاشمی
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#زبان_حال_حضرت_رباب_س
#محاوره
بهمناسبت مراسم شیرخوارگان حسینی (اولین جمعه دهه محرم)
کاش میشد با لالا آرومت کنن
یا که بی سرصدا آرومت کنن
تو همینجا بمون و هی گریه کن
نکنه نیزهها آرومت کنن
اخلاق تو و باباتو میشناسم
نالههای آشناتو میشناسم
نگو این صدای گریهی تو نیست
من صدای گریههاتو میشناسم
خیمهخیمه با شتاب رفتم علی
هرطرف خونهخراب رفتم علی
هفت دفعه هاجر دوید، به آب رسید
صددفعه دنبال آب رفتم علی
راستی خندون شدنت مبارکه
مرد میدون شدنت مبارکه
گریه کردی و همه کِل کشیدن
آخ رَجَزخون شدنت مبارکه
از کسی سه شعبه خوردی انگاری
بازه چشمات ولی مردی انگاری
عجله داشتی برا بزرگ شدن
سه تا دندون درآوردی انگاری
ی خبر فقط برام بیاد بسه
خیلی نه! یه خط برام بیاد بسه
حالا که بابات میره پشت خیام
بند قنداقت برام بیاد بسه
کاش بشه تیر و یه گوشه چال کنم
زبون سپاه شام و لال کنم
من اگر هم که ببخشم همه رو
محاله حرمله رو حلال کنم
حالِ من، بی تو دیگه جا نمیاد
سر تو پیشم با دعوا نمیاد
من دلم خوش بود هنوز نَفَس داری
نفساتم دیگه بالا نمیاد
اومدم پشت حرم خاکت کنم
یه گوشه با قد خم خاکت کنم
بابا میگه دیر شده خاک و بریز
چه کنم نمیتونم خاکت کنم
روی دست دلاوری کردی علی
مث جدت حیدری کردی علی
آبرومو خریدی بین زنا
روت سفید، چه محشری کردی علی
✍ #سیدپوریا_هاشمی
#امام_زمان_عج_مناجات
#حضرت_زینب_س_اسارت
همه عمر در تباهی همه عمر غرق غفلت
به دلم هزار غصه به دلم هزار حسرت
پی کار خویش بودم پی کار من دویدی
ز بزرگی تو شاها چه کنم من از خجالت
چه زیان تورا که یک دم بغلت کنم عزیزم
نظری که شام هجران برسد به صبح وصلت
دل من گرفته آقا تو بیا برس به دادم
سحری تو یاد من کن که خوشم به این حمایت
به هوای گریه هایم تو فقط بمان برایم
تو بسی برای نوکر به غریبه ها چه حاجت
نفسی که بی تو باشد برود که برنگردد
به تو بسته است جانم ز نخست تا قیامت
منِ کربلا نرفته به خودت امیدوارم
سفرم به گردن تو، تو نما قبول زحمت
**
همه روضه ها اگرچه زده آتشی به جانت
به غرور تو شرر زد غم روضه ی اسارت
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#حضرت_زینب_س_کوفه_و_شام
#حضرت_زینب_س_اسارت
همه عمر در تباهی، همه عمر غرق غفلت
به دلم هزار غصه، به دلم هزار حسرت
پی کار خویش بودم، پی کار من دویدی
ز بزرگی تو شاها، چه کنم من از خجالت
چه زیان تورا که یک دم، بغلت کنم عزیزم
نظری که شام هجران، برسد به صبح وصلت
دل من گرفته آقا، تو بیا برس به دادم
سحری تو یاد من کن، که خوشم به این حمایت
به هوای گریههایم، تو فقط بمان برایم
تو بسی برای نوکر، به غریبهها چه حاجت
نَفَسی که بی تو باشد، برود که برنگردد
به تو بسته است جانم، ز نخست تا قیامت
منِ کربلا نرفته به خودت امیدوارم
سفرم به گردن تو، تو نما قبولِ زحمت
**
همه روضهها اگرچه، زده آتشی به جانت
به غرور تو شرر زد، غم روضهی اسارت
✍ #سیدپوریا_هاشمی