#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#_شهادت امام حسن المجتبی
#مدح_امام حسن مجتبی_علیه_السلام
.#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌹
پادشاه کل عالم گر امام مجتباست
ما گداییم و دگر سرور امام مجتباست
این ارادت را قیامت میخرد باهربدی
شافع من در صف محشر امام مجتباست
خلق تصویر خدا باشدبه رخسارحسن
سوژه ی تصویر صورتگر امام مجتباست
بخشش وجود وکرم باشدبه شان وروی او
جلوه ای از ایه ی مضطر امام مجتباست
میکشدبر روی دوشش درصلات خودنبی
چون به روی دوش پیغمبر امام مجتباست
ضربه ی شمشیردرجنگ جمل اثبات کرد
تک یل آن لشکر حیدر امام مجتباست
همنشین با یلان لشگرحیدرخوش است
مقتدای مالک اشتر امام مجتباست
بی زره در کربلا شدقاسمت داماد چون
آن ملاک عقد یک دختر امام مجتباست
برلب خلق جهانی ذکر الله الکریم
ذکر نقش سنگ انگشتر امام مجتباست
در تقیه بوده اما انتقامش کربلاست
واعظ بنشسته بر منبر امام مجتباست
گفت (مجنون ) بارها توصیف اربابش حسن (ع)
ناظر اشعار این دفتر امام مجتباست
✅ مداح#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
بسم الله الرحمن الرحیم
-اشعارناب حضرت زهرا (س)-روضه
مشت رابرشانه میزدتا که افتادی
زپا
آه بی شرمانه میزدتا که افتادی زپا
روی ماه صورتت،خطی ز نامردی زدند
بر رخت بیگانه میزدتاکه افتادی زپا
باغلاف تیغ قنفذ زدبه بازوتاشکست
آه، بیشرمانه میزدتا که افتادی زپا
زدمغیره تازیانه برسر و رخساره تو
بر تو چون دیوانه میزدتا که افتادی زپا
یک تنه کردی حمایت ازعلی درکوچه ها
برتوهربیگانه میزدتاکه افتادی زپا
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
بسم الله الرحمن الرحیم
-اشعارناب حضرت زهرا (س)-روضه
ترسم میان کوچه به دل غم بياورم
زهرابپای عشق تومن کم بياورم
حالاکه درمیانه کوچه شدی فدا
می خواهم از وجود خود آدم بياورم
از روزگار آينه می خواستی مرا
شرمنده ام برای توماتم بياورم
درکوچه لشکری،بسویت حمله کرده است
شرمنده ام که بهره تومن غم ،بياورم
بانومیان در، سرو رویت به آتش است
آبی نبوده ،چشم پرازنم بياورم ؟
بانو تو جان بخواه که من ازذره ذره اش
گرددفدا،و جان دمادم بياورم
در زندگيم آنچه که بوده نبود توست
می خواهم از خدا که تو را کم نياورم
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
بسم الله الرحمن الرحیم
-اشعارناب حضرت زهرا (س)-روضه
سیلی از صورت من رد شد و رفت
برسره راه، کسی سدشدورفت
چقدرکرده ورم صورت من
ثانی ازبهر زدن، بد شد رفت
کوچه بود وحسن ومادر او
بهره برگشت مُقیَّد شد رفت
حسنم بودکه میزدناله
در میانِ من و او سد شد رفت
باز شد موسِیقی سیلی او
وین ملاقات درآمد شد رفت
صورتم خوردبه دیوار ،ازآن دست پلید
زدبه رخساره و، مُرتد شد رفت
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
بسم الله الرحمن الرحیم
-اشعارناب حضرت زهرا (س)-روضه
فدکم پاره شدو روی زمین افتادم
نکند حیدر ازاین کوچه ،حسن بو ببرد
اگر امشب ورم صورت مادرنرود
خبر مرگ مرا باد به هر سو ببرد
پاره پاره شدقباله درمیان کوه ها
نیت دشمنم این بود که از رو ببرد
گر که درکوچه نمیداد قباله به عدو
نیتش بود که او دست به چاقو ببرد!
ضرب دستش به رخ مادره تو خوردحسن
نیتش بودلگد برسره پهلو ببرد
لب من خوردترک ،خون شده کل دهنم
نکند حسن کسی زواقعه بو ببرد
باز هم خیره به چادرشده ای ،ای مادر
ناله واشک تورابادبه هرسوببرد..
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
بسم الله الرحمن ا لرحیم
#فاطمیه
#مصیبت_درودیوار
نیمه شب پیکر زهرا به کجا می بردند
بین تابوت تن فاطمه را می بردند
نیمه شب هفت نفر بودبه زیرتابوت
زیربغض ناله در آه و نوا می بردند
دست وبازوی شکسته، وسط تابوت است
چه غریبانه تن فاطمه رامی بردند
کاش این شهر خبردار نگردد، تاصبح
نیمه شب فاطمه را چه بیصدا می بردند
بدنش بود به تابوت درآن نیمه ی شب
بر روی دست، چو قرآن و دعا می بردند
خانه ی فاطمه بازار گل و لاله شده
درغمش گل به هوایش به هوا می بردند
زبهشت آمده گویا کفنت فاطمه جان
کاشکی یک کفنی به کربلا می بردند
بر تن پاره وصد چاکت حسینت کوفه
عوض شاخهء گل سنگ جفا می بردند
به روی نیزه سرش بود وتنش روی زمین
گه سرش را به سوی شام بلا می بردند
بر سر نی سره عباس تماشایی بود
ای عمورقیه را بزم حرامی بردند
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
_____
برگرفته از کتاب شاعر(حضرت یاس)_بزودی منتشر میشود
بسم الله الرحمن ا لرحیم
#فاطمیه
#مصیبت_درودیوار
شکست پهلوی زهراچرامشخص نیست
چه بوده سهمیه اش از بلا مشخص نیست
قده خمیده دگر بی قیام می ماند
به کوچه فاطمه ازاین نما مشخص نیست
سیاه کرده تنی را لگد درآن کوچه
که درتنش به جز ازچند جا مشخص نیست
به کوچه هازده مشتی که شد ورم جایش
به زیرپیروهنت جای پا مشخص نیست
چرا که دست شکسته تورا دهد آزار
میان گریه وهق هق نوا مشخص نیست
هوای خانه حیدر ببین که شدابری
غم مدینه دراین کوچه ها مشخص نیست
ببین که هیزم نمرود شعله ور شده است
وفاطمه وسط شعله ها مشخص نیست
کسی جواب تو و استغاثه ی تونداد
میان در که صدا از صدا مشخص نیست
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
_____
برگرفته از کتاب شاعر(حضرت یاس)_بزودی منتشر میشود
بسم الله الرحمن الرحیم
٢٧ جمادي الثانی
شهادت حضرت سلطانعلی بن امام محمد باقر علیه السلام تسلیت باد
اشعار ناب دوبیتی
این روایت بین به عمق دل نشست
باطلا بنویس ،داند عالمین
هرکه شدزائربه شاه اردهال
گوییا گردیده زائربر ،حسین
میروم با تو به اوج وهر کمال
باتو باشد زندگی ام ایده آل
پر زدم دل رابعشقِ کربلاء
تا به ِ مشهدتاحریمِ اردهال
جان شود تقدیم تو ،حضرت سلطانعلی
، میشوم تسلیم تو،حضرت سلطانعلی
واجب است تعظیم تو، حضرت سلطانعلی
وصل شدبرسیم تو،حضرت سلطانعلی
بضعه ی پیغمبری ،حضرت سلطانعلی
از تبارِ حیدری، حضرت سلطانعلی
ذریه بر کوثری حضرت سلطانعلی
جلوه ای از داوری،حضرت سلطانعلی
باشد روایت ازشه هردوسرا،رضا
بر زخمِ دوری از حرمت گشت التیام
فرموده در سخن، بنگر خاک اردهال...
پس لازم است، برتو و بر مشهد التزام
جانم ای جانان علي حضرت سلطانعلی
، سرور ایران علي حضرت سلطانعلی
مظهر ايمان علي حضرت سلطانعلی
، جلوه ی ایمان علی، حضرت سلطانعلی
محشر اندر محشری حضرت سلطانعلی
کربلای ِ دیگری حضرت سلطانعلی
دلفریبا دلبری حضرت سلطانعلی
محشراندرمحشری ،حضرت سلطانعلی
قدسیان خُدّام درگاهِ تواند
خاکساره جلوه ماه تواند
عالمی سمت ِتو، یاسلطانعلی
محوه رخسار دل آگاه توا ند
سید و سرور علي حضرت سلطانعلی
، جنت الكوثر علي حضرت سلطانعلی
وارثِ حیدر علي ، حضرت سلطانعلی
جلوه ی داورعلی،حضرت سلطانعلی
حضرت عالي مقام، حضرت سلطانعلی
حضرت شیوا کلام حضرت سلطانعلی
یابن باقر، اَلسّلام حضرت سلطانعلی
گشته ام حیدرمرام ،حضرت سلطانعلی
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
#برای_دیگران_بفرستید
#به_عنایت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
_تاریخ سرودن اشعار،
_شنبه شب_۳_اسفندماه۹۸
👆👆بسم الله الرحمن الرحیم
❃﷽❃
#متن روضه رباب/ حضرت_علی_اصغر_
#بامداحی حاج آرمین غلامی
سبک:به سمت گودال از خیمه دویدم من...
┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄
ربابه دلخسته ، چشاش براه مونده
سه ساله با غصه ،تواشک و آه مونده
نمــونــده از جونش، خدادیگه جونی
نمیره ازیادش،اون پیکره خونی
ربابه مظلومه (۴)
رفته دیگه یارب، خنده از این لبهاش
حسیـــن تورفتی و !ربابه وغمهاش
بی تو حسین دنیـــاش،مث یه زندونه
گــواه تنهـــاییش، چشمـــای گریونه
ربابه مظلومه (۴)
سه سال ک موندم ، بیــــای دَمِ آخـــر
سر بزنی امشب ! به غربت همسر
ربابه مظلومه (۴)
کناره قبرتو، مونده به اشک وآه
به وقت جــون دادن،میگه بیا ای شاه
پیـــرهن خـــونینت ،ارتو نشـــون داره
رباب داره بارون،ازدیده میبــاره
ربابه مظلومه (۴)
مصیبتی داره، برای یک همسر
ببینه تو گـــودال ، یه پیـــکر بی سر
رباب وگودال و ، پیکـــرتو بی سر
دیده سرخنجر ،،پاره کی حنجر
ربابه مظلومه (۴)
رباب وتنهایی، غـــروب عاشورا
خیمه هامی سوختن از آتیش اعدا
رباب دلخسته ، خیلی پریشونه
بیاد شـــش ماهــه لالایی میخونه
ربابه مظلومه (۴)
┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄
⬅️میگفت مسافر بودم از شهری به شهر دیگه میرفتم، وسط جاده، وسط راه ، ماشینم خراب شد، با زن و بچه کوچیکم موندم گوشه خیابون...
از ماشین پیاده شدم هر چی دستمو بلند میکردم، بهم اعتنا نمیکردند ماشینا رد میشدند، خدا چه کنم گرماست سوز عطشه،، خدا چه کنم نگام کنند...
میگه یه وقت خانمم صدا زد آی مرد، بیا قنداقه بچمو رو دست بگیر....
(آ گرفتی میخوام چی بگم)....
گفت قنداقه بچمو رو دست گرفتم اومدم وسط خیابون،،،،
میگه یه مرتبه دیدم یکی یکی ماشینها نگه داشتند....ایستادند
آقا چیه..
آقا مشکلت چیه...
آقا چیزی شده...
.....میگه همونجا قنداقه رو بغل گرفتم...
شروع کردم گریه کردن...
هی گقتم حسین حسین حسین....
مگه حسین قنداقه رو دستش نبود کربلا.....
چه کردند با دل ابی عبدالله...
چه کردند با جگر گوشه ابی عبدالله....
امان از دل حسین...3
یا حسین3...
یه لحظه دلتو ببرم کربلا و التماس دعا...آی حاجت دارا، آی گرفتارا، آی جوون دارا،،
⬅️خدا لعنت کنه حرمله رو ..
وقتی مختار قاتلان شهدای کربلا رو گرفت، حرمله رو هم گرفت...
صدا زد حرمله تو که اینقدر سنگدل هستی، اینقدر بیرحم هستی، شد تو کربلا دلت بسوزه...
◀️گفت بله امیر یه جا تو کربلا خیلی دلم سوخت....
(کدوم لحظه بود ای نانجیب)...
گفت اون لحظه ای دیدم حسین قنداقه علی اصغر رو زیر عبا گرفت داره از میدان بر میگرده...
یه قدم سمت خیمه بر میداره ....
دو قدم برمیگرده...
خدا چه کنه حسین..
مادرش رباب چشم انتظاره...
جواب مادر چشم انتظارو چی بده..
زخمــایی که دیدم، تو کربلا خوردی
چطور ی ،ای بانو، دووم تو آوردی
رباب دلخسته،کربلایی شد
دارم میرم زینب،فصل جدایی شد
ربابه مظلومه (۴)
✅ #بامداحی حاج آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
حسینیه کرم/یکشنبه۸/بهمن۱۴۰۲
#_ویژه_ذاکرین وسخنرانان
#برای_دیگران_بفرستید
بسم الله الرحمن الرحیم #_سالروز_شهادت_حضرت_موسی_بن_جعفر_علیه_السلام
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
باتوشروع سال ما،باب الحوائج
گریان توهستم شها،باب الحوائج
مهرت به روی سینه ها،باب الحوائج
نالیده ام من زین عزا،باب الحوائج
سال نواست ودیده ام داردتمنا
گریان توگردیده ،ای شمس دل آرا
شور عبادات منی،درسال تحویل
نور سماوات منی،درسال تحویل
معنی حاجات منی درسال تحویل
اوج مباهات منی درسال تخویل
عمری به عشقت قلب خود راپروراندم
بر ما نظر کردی و از عشق تو خواندم
باب الحوائج خانه ات آباده آباد
کاره منه وامانده بازم بر تو افتاد
ازدست دل،ازدست دیده آه و فریاد
دنیای بی توداده مولاعقل بر باد
هرگزنکردم برگناهم اعترافی
آیاشودگردم شبیه بُشر حافی
خلوت نشین بزم عرفان با خدایی
روح مناجات شبانه در دعایی
وقت عبادت مست ذکر ربنایی
درسجده هایت از همه عالم جدایی
زندانیان مشتاق ذکر یا مجیرت
در کنج
بالانشین هستی و شدعالم اسیرت
موسای طورشیعیان تونوربودی
در کنج زندان ها میان طور بودی
دُرّ ولایت هستی و مستور بودی
عمر زاهل خانواده دور بودی
گویا رضا دلتنگ دیدار تو باشد
یک عمرمعصومه هوادارتوباشد
در دل خیال آمدن هایت نباشد
حرفی دگر اندرسخن هایت نباشد
حتی رمق در پا شدن هایت نباشد
شکوه براین بر هم زدن هایت نباشد
یک گوشه غرق جلوه های دوست مانده
از توفقط یک استخوان و پوست مانده
دلخسته ای مولا از آن زندان سندی
دربندی ،ای آقا از آن زندان سندی
خون شد دل طاهااز آن زندان سندی
خون می چکد از پا از آن زندان سندی
گشتی اسیردشمن پست یهودی
بنشسته بر رخساره تودست یهودی
قاتل به زندان ظلم ها تکرار می کرد
با ضرب سیلی روزه ات افطار می کرد
آزاره تو آن مرد بی مقدار می کرد
باضرب پا جسم تورا بیدار می کرد
سندی شاهک آمدوبی هردلیلی
باتازیانه می زند گاهی به سیلی
باضرب پا ملعون تنت را جا به جا کرد
آنقدرمیزدبرتنت تاکه رها کرد
حاجات خود رابا زدنهایش روا کرد
افتاد ی وچشمان تو یاد رضا کرد
گفتی رضا جانم ببین بابا چه حالی است
بابا بیا جای تو ومعصومه خالی است
باتازیانه برتن محبوب میزد
ای زهر خورده برتنت مضروب میزد
قاتل تو را با تکه ای از چوب میزد
درکنج زندان، تورا ای خوب میزد
درکنج زندان بر زمین مانده تن تو
امانشدغارت دگرپیراهن تو
دربین صحرابی کفن جدشمابود
در بین گرما پاره تن جدشمابود
آقابدون پیرهن جدشمابود
محو خدای خودشدن جدشمابود
امشب عزادار شهید کاظمینم
آغازسال نو، پریشان حسینم
هرگزکسی با مرکب از رویت نرفته
دست کسی هرگز به گیسویت نرفته
سرنیزه ها مابین پهلویت نرفته
هرگزسه شعبه روی بازویت نرفته
گریان شدی بر قامتی که بر زمین خورد
درعلقمه ساقی،عمود آهنین خورد
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
#برای_دیگران_بفرستید
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_باقر #مرثیه_امام_باقر
ای ﺷاه عالم ﭘﯿﮑـﺮت درهجره سوزد
از زهرکین بال وپرت درهجره سوزد
پاهای تواز زهر زین کرده تورم
ازتشنه کامی ﺣﻨﺠـﺮت درهجره سوزد
از زین آغشته به زهره کینه آقا
از گریه چشمان تـﺮت درهجره سوزد
گرده تواهل خانه ات بودند اما
درگوشه ای بال وپرت درهجره سوزد
صادق به بالین سرت میکردگریه
ازرفت و..آمدهمسرت درهجره سوزد
ﺍﺯ ﭘـﺎ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ ه تو را زهره هلائل
تاب نگاه ﺁﺧـﺮت درهجره سوزد
از زهرکینه گوشه ای پیچیده درخود
ﺍﻣـﺎ ﺑـﻪ ﯾـﺎﺩ ه ﻣـﺎﺩﺭش درهجره سوزد
سوزد ز زهرکینه سلطان مدینه
طفلی کنار پیکـﺮت درهجره سوزد
تالخته ی خون در سره زانویت افتاد
دیدم که جان خواهرت درهجره سوزد
(مجنون) دگر بس کن که زهرا رفت از هوش
مولانظرکن مادرت درهجره سوزد..
✅ #آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#شهادت_امام_باقر(ع)
روضه خوانی کردی وحال سرت ریخت بهم
همسرت باروضه ات درمحضرت ریخت
بهم
خاطرات کربلا هرگز نرفت ازیاده تو
روضه میخواندی وگویا پسرت ریخت بهم
پیش چشم کودکان پا برزمین کوبیده ای
ازبیان روضه ها چشم ترت ریخت بهم ریخت بهم
دیده ای درکربلا سرها به روی نیزه بود
آنقدرگریه مکن بال وپرت ریخت بهم
زین زهرآلوده ای،بال و پرت ریخت بهم
من چه گویم جگر شعله ورت ریخت بهم
زین زهرآلوده ای خورده به پاهای شما
به گمانم که ز پا تا به سرت ریخت بهم
راه رفتن درتن ودرزانوی پایت نبود
وسط کوچه همه برگ و برت ریخت بهم
✅ #آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین