🔴اشعار ناب ..
سربریده و راهب مسیحی..
راهبا من زاده ی پیغمبرم
من حسینم نور چشم حیدرم
من کیم عشق خدای عالمم
راهبا کوی خدارامظهرم
بوده هرجا بر سرم تاج شرف
راهبامن عرش حق رالنگرم
ایکه تمجیدیم به قرآن آمده
راهبامن ماسوا رامفخرم
من که خودقدرت به هستی داده ام
راهبا من خود ولی داورم....
درکتاب آسمانی آمده
راهبا برماسوا من سرورم
جدمن احمدبود بابم علی
راهبا زهرای اطهر مادرم
من حسینم رحمت بی واسطه
راهبامن برخلایق سرورم
کوفیان مهمان نوازی کرده اند
راهبا کردند غمگین خاطرم
کوفیان یاران ماراکشته اند
راهبامن بی کس وبی یاورم
بعدمن شداهلبیتم خار وزار
راهبارفته اسیری خواهرم
راهبا(مجنونم)ازاین واقعه
شاعرم امابه کویش ذاکرم.
.
📝شعر.آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)...
.
🔷🔷یازینب س ...🔶🔶
میان گرگهادرگیر بودی/ چومرغی درقفس زنجیر بودی/
تورادرکوفه خولی تازیان زد / گمانم از زمانه سیر بودی
سره یارت به روی نیزه هابود /توازآن نیزه دار دلگیر بودی
. .
📝 .شعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴...
..یعقوب کربلا
یوسف بی سر برایت دیده ام یعقوب گشت/
چشمای من ز دوریت پدر مرطوب گشت/
آتشی افتاد بر امامه. ناگه سربسوخت /
سنگها برسر زدن برشامیان محبوب گشت/
خوردچوبی برلبت .دندانت ای باباشکست/
وای لبهایت پدر بر چوبهامرغوب گشت
..
الهم عجل لولیک الفرج
📕شعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
اشعارجانسوز شهادت امام سجاد
من به زیر ضربت شلاقهاخوردم زمین
بین این هلهله و سوز و نوا .خوردم زمین
میکند زنجیرها با این سر وگردن چه ها
هرکجابا گریه های بیصدا خوردم زمین
بارها آمد نمازم را شکست آن بی حیا
نیمه شب اندر قنوت یک دعا خوردم زمین
پهلویم بشکسته و لاغر شده دربین راه
بین آن کوچه به پیش عمه ها خوردم زمین
بین کوفه عده ی از ما به زندان برده اند
ناتوان بودم که بین کوچه ها خوردم زمین
ضربه ها خوردم ز نامردان این شام بلا
پیش آن مرد یهودی. بی هوا خوردم زمین
کاش (مجنون)لحظه ای بودی ومیدیدی چرا
من زسنگ شامیان بی حیا خوردم زمین....
📕.شعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
ابالفضل (ع)
ای امیر کربلا دستم بگیر
تا که برخیزم ز جا دستم بگیر
سر نهادم بر در کویت حسین
بین که افتادم ز پا دستم بگیر
ای حسین جان دوست می دارم تو را
سر خوشم هستم گدا دستم بگیر
در دم مردن بیا بالین من
چشم بر راهم بیا دستم بگیر
در میان وحشت برزخ حسین
یاریم کن از وفا دستم بگیر
چون که مجنون مستمند و مضطر است
گوید ای مشکل گشا دستم بگیر
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
زلف یار.
سر زلفت به روی نیزه رهابود حسین
گاه راست هدف سنگ بلابود حسین
سر تو بر سره. سرنیزه به هرسومیرفت
حنجره پاره ی تو چه بی صدابودحسین
کاش هرگز سرت ازنیزه نیفتدبه زمین
لیک دیدم سر توبه زیرپابودحسین
جای سنگی به لب وآن دهنت پیدابود
خواهرت ازغم توغرق نوابودحسین
باز بانیزه عدو بر سروپشتم زده است
ضرب شلاق عدو برتن مابود حسین
درمیان دشت گویا دخترت گم شده بود
دخترسه ساله ات بگوکجابودحسین
دل(مجنون)همه شب به اضطراب غم توست
به هوای تو دلم غرق بلا بود حسین
📝شعر .آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی).
🔴اشعارناب حسینی..
تنورخولی...
تو در تنور افتاده ای تنها حسینم
گردد به دورت مادرت زهراحسینم
درپای عقدخودنوشتم باتوهستم
داری به همره زینب کبراحسینم
باورنمیکردم سرت درطشت بینم
یادرتنور خانه ی اعداحسینم
هرقدرهم خاکستری روی توباشد
من میشناسم روی ماهت راحسینم
میشویم ای خونین دهن باچادرخود
خون لبان وریشهایت راحسینم
ازپشت سر ذبحت نموده شمرملعون
افتاده ای بی سر دراین صحراحسینم
شیب الخضیبت کرده این قوم جفاکار
ازخون حناشدآن رخ زیباحسینم
خنده به حرفت میزد وآبت نداده
این نامسلمانان دراین صحراحسینم
گویا زن خولی برایت گریه میکرد
چیزی به اوهم کرده ای اعطاحسینم
📝.شعر.آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی).
..
..
ارباب
آیه ی والطور روی نیزه ای
قاری مشهور روی نیزه ای
قاریا آن منبر ورحلت کجاست
سوره ی مستور روی نیزه ای
دیده ی این شهر مبهوتت حسین
نور رب النور روی نیزه ای
نیزه ازخون گلویت مست شد
خوشه ی انگور روی نیزه ای
زینبم موسی صحرای غمت
شمس کوه طور روی نیزه ای
📝..شعر.آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_سجاد_ع_مصائب
#اشعارکردی
ساجدینی وخم کرب و بلا ، دیده وه چاو
تو وداع حرم خوین خدا ، دیده وه چاو
قاتل و مقتل کلِّ شهدا ، دیده وه چاو
عصر آو. واقعه قحط حیا ، دیده وه چاو
هر چه م روضه شنفتم تو.تمامه دیده
آگر و سوختن اهل خیامم توتمامه دیده
دیده پاگانه مغیلان دویت ودلبره گان
درد شرمندگی له سوختن معجره گان
خنده گی شمر و سنان زجر وه یکدیگر مان
ساربان و دس یار.قصه ی انگشترمان
کاش له کرب و بلا ای همه نیرنگ نیا
کاش انگشتر و انگشت له توتنگ نیا
روز تشییع حسین تیر سه پر پیرد کرد
قوره بیچک،تن سقا،چنی پیرد کرد
سره نیزه بی ینت. له خمه چه سیرد کرد
خیزران و لب و دندان حسین پیرد کرد
ژیره زنجیر تمام بدنت زخمی بی
تا چهل سال دلت جوره. تنت زخمی بی
شام له روح و تنت تیغه ی تکفیر نیا
آگره بام که کفتیه. سرت تیر نیا
درد جانسوز تره خنجر و شمشیر نیا
وه م.او قهقهه ی حرمله تحقیر نیا
مرد تنیای اسیران ،تو یا زین العباد
شاهدی له صدقه نان تویا زین العباد
-آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
حسین جان..
سرتوبرفرازنیزه هابود
لبانت قاری طشت بود
سرت زخمی زسنگ کوفیان شد
سرت مجروح چوب خیزران بود
سرت از بهرمن دریای نور است
سرتو سرتوسوخته ی کنج تنوراست
لبانت بوسه گاه بوتراب است
سر توشاهدبزم شراب است
چودیدم نیزه ی روزخیانت
بدیدم جای چوبی برلبانت
عدومیزدمراباصدجسارت
ببین اموال مارا کرده غارت
تنت راپیش مامسلوب کردند
سرت آویزه بریک چوب کردند
طلای دختران غارت نمودند
ببین(مجنون)که معجر می ربودند
📝شعر.آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی).
یاحسین...
شعرگودال قتلگاه...
خنجربدست گردتو مشتی حرامی است...
برگردپیکرتوسگان جزامی است..
خولی به نیزه بهرتولبریز گشته بود..
لشگربرای قتل توتجهیزگشته بود..
شمشیرشمربهرسرت تیز گشته بود..
در زیرخنجرش بدنت ریز گشته بود
شعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)......
🔵اشعارناب حسینی ع.
تو وزخم سنان ونیزه داران
من وشلاق دشمن ای حسین جان
من ویک کاروان بی گوشواره
من وقنداقه ی بی شیرخواره
ببین برناقه ی عریان نشستم
ببین چون پیره زن قد شکستم
تو وکوه غم وسنگ لب بام
من ونامحرمان کوفه وشام
من واین دختران قدخمیده
تو وحلقوم ورگهای بریده
شداز داغت سکینه موپریشان
که آمدمادرت گیسوپریشان
هوای دیده ی (مجنون) بهاریست
به سر امشب وصال روی یاریست
📝شعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)..
.