متن روضه حضرت عباس🤞🤞
#مداح.حاج آرمین غلامی
#دهه سوم محرم_۱۴۰۳_کرمانشاه
#حسینیه منتظران امام زمان(ع)
اومد پیش داداش به من اجازه میدی برم میدون؟!
انقدر ابی عبدالله گریه کرد که این اشکا رو محاسن شریفش اومد جاری شد، یعنی تمام صورت حسین خیس اشک شد. اینجوری فرمود:« تو نشان لشکر من هستی، تو علمدار لشکر من هستی. بری لشکرم پاشیده میشه، خونه خراب میشم.
جونم فدات آقا جان هنوز ابی عبدالله و صدا میزنه:« یا سیدی! سینهم به تنگ اومده داداش، دنیا برام تنگ شده، به من اجازه بده».
ابی عبدالله اینجوری جوابش و داد؛ دید بدجور عباس سینهش به تنگ اومده داره خواهش میکنه. اینجوری فرمود:« نمیخوام برای جنگیدن بری؛ حالا که میخوای بری میدان برو برای بچههام یکم آب بیار».
اومد وسط لشکر موعظه کرد لشکر و، همه دارن هو میکنند. جوابی نگرفت برگشت پیش ابی عبدالله. همچین که برگشت، اومد به امام اطلاع داد که من رفتم موعظه کردم، هیچ فایدهای نداره.
همینجور که داشت حرف میزد، دید صدای بچهها توو خیمهها بلنده؛ «العطش، العطش».
سوار بر مرکب شد یه نیزه و یه مشکی برداشت، به سوی نهر فرات. چهار هزار تیرانداز دور عباس و گرفتند؛ هشتاد نفرشون و به درک واصل کرد. همچین که از مرکب پیاده شد مشتی از آب برداشت، به یاد تشنگی حسین و بچههای حسین افتاد. آب و رو آب ریخت، به خدا قسم تا اربابم تشنه باشه آب نمیخورم. بعد شروع کرد حدیث نفس بخونه...
مشک و پر آب کرد، مشک و به دست راست گرفت، همه نگاهش به سمت خیمههاست. راهش و بستند؛ از همه طرف دورش حلقه زدند. شروع کرد دوباره رجز بخونه، از پشت نخلا یه نفر بیرون اومد؛ یه ضربهای به دست راست عباس زد جوری که دست راست عباس قطع شد. اصلا اعتنایی نکرد که دست راستش قطع شده مشک و به دست چپ داد. همهی همتش اینه آب و به بچههای حسین برسونه، دست چپشم قطع کردند؛ مشک و به دندان گرفت. اسب و داره میتازونه مشکم به دندانشه یه جوری میخواد آب و به خیمهها برسونه. دیگه از هر طرف دورش و حلقه زدند؛ تیراندازها مثل بارون دارن تیر میزنند، انقدر تیر زدن همینجور که عباس این مشک و به دندان گرفته یه تیری به مشک عباس خورد. این آبا داره رو زمین میریزه یه تیری دیگه پرتاب شد؛ به سینهی عباس خورد یه تیر دیگه به چشمش زدند. اینقدر بدنش تیر خورده بدنش مثل خارپشت شد...بدنش پر تیره، رو زمین افتاده. تیر توو چشم فرو رفته دستی به بدن نداره چنان از بالای مرکب زمین خورد...
کار به جایی رسید ریختن سر عباس. دیگه پاهاشم قطع کردند، یهو صدای عباس بلند شد، ابی عبدالله صدای عباس و شنید مثل باز شکاری اومد بالا سر عباسش. اما چه جوری اومد؟!نگاه کرد دید دستاش و بریدن پیشانیش و شکستند، چشماش و با تیر دریدن... نشست کنار بدن عباسش همچین که دید حسین اومده گفت:« داداش اول این خونا رو از جلو چشام پاک کن بزار یه بار دیگه جمال قشنگت و ببینم». همچین که این خونا رو پاک کرد دید از گوشههای چشم عباسش یه اشک جاریه، صدا زد:« عباسم تو چرا داری گریه میکنی»؟! من باید گریه کنم برادری مثل تو رو از دست دادم.
صدا زد:« حسین جان! الان تو سرم و بغل گرفتی، سرم رو پاهای توئه، دارم چند ساعت دیگه رو میبینم ..الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَی صَدْرِه؛ آن موقعی که شمر روی سینه ات نشسته....ای حسین...
↫گزارش صوتی👆👆👆
.
#عزاداری نوحه حضرت سجاد(ع)
#_روضه_امام ابالفضل_
#مداح_حاج آرمین غلامی
#محرم ۱۴۰۳/دهه سوم
#حسینیه منتظران امام زمان(عج)کرمانشاه
#شام دوشنبه۸مرداد👇
نوحه امام سجاد.س.mp3
1.48M
#نوحه واحد
#امام_سجاد
#دهه سوم محرم ۱۴۰۳
#سبک،سفرکرب وبلاحاصلش رنج وبلاست
#مداح وشاعر_آرمین غلامی_مجنون
#حسینیه منتظران امام زمان(ع)
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
ز داغ کرببلا، ساجدین دلخونه
با اشک و آه وناله ،هی مصیبت میخونه
هر روزش کرببلاست، کربلادر کربلاست
دلش توی قتلگاست ،درگودال قتلگاست
یاعلی ابن الحسین۲...
بابامو کرب وبلا،به خاک و خون کشیدند
از قفا سر از تنش، کرب وبلا بریدند
با،ده مرکب به صحرا،وحشیانه چه کردند
با مرکب روی تن،خون خدا دویدند
▪️واویلا حسین حسین،،
ساجدینم که دیدم،،اون غوغا ، اون بلوا رو
دیده ام از تو خیمه، بر نیزه ها سرها رو
ساجدینم که دیدم ،کربلا،با این چشام
شد بی کفن بدن ،پاره پاره ی بابام
یاعلی ابن الحسین۲...
میدونی که قاتلم، فقط توو یک کلامه
بدونید یه دردیه ، همیشه ناتمامه
کشتن ساجدین از، زهرجفانبوده
واویلا قاتل من،بازار شهر شامه
▪️واویلا حسین حسین،۲
شاعر: آرمین غلامی_مجنون
نوحه امام سجاد.س،۲.mp3
1.44M
#نوحه شهادت حضرت سجاد
#تک_ضرب
▪️مداح وشعر_آرمین غلامی_مجنون
#دهه سوم محرم۱۴۰۳_کرمانشاه
#حسینیه منتظران امام زمان(عج)
درسینه داغ زین العابدین نشسته
دل از غم عزای ساجدین شکسته
عزای سجاد_گردیده برپا
از زهرکینه_افتاده تنها
آه و واویلا،،،،۲
افتان و خیزان آمده ,ازشام ویران
برنیزه ها دیده گل رخساره جانان
سرهابه نیزه_دیده به صحرا
دروادی غم_گردیده تنها
آه و واویلا،،،،۲
بی تو پدرجان من چه سختی ها کشیدم
از شام وکوفه بعد تو خیری ندیدم
رنج اسیری ساجدین را لطمه ها زد
بس طعنه ها ازشمروازخولی شنیدم
درشام وکوفه،باهرحقارت
جسمم کشیدند_سوی اسارت
آه و واویلا،،،،۲
یادم می آمدآن مصیبتها دوباره
بعدتوای بابانمانده راه چاره
ای سربریده قتلگه یاد من آمد
آمده بیادم حنجرو رگهای پاره
من ساجدینم_میر زمینم
بعدتوبابا،من برترینم
آه و واویلا،،،،۲
✍شاعر_آرمین غلامی
#سبک_یافاطمه من عقده ی دل وانکردم
##دهه سوم محرم۱۴۰۳
.
#عزاداری نوحه حضرت سجاد(ع)
#_روضه_امام ابالفضل_
#مداح_حاج آرمین غلامی
#محرم ۱۴۰۳/دهه سوم
#حسینیه منتظران امام زمان(عج)کرمانشاه
#شام دوشنبه۸مرداد👇
🤞🤞
خطبه امام سجاد علیه السلام در شام
#حاج آرمین غلامی
سخنرانی امام سجاد(ع) پس از واقعه عاشورا در شام و در حضور یزید است. این خطبه پس از آن ایراد شد، که به دستور یزید، خطیبی بر منبر رفت و در تمجید آل ابیسفیان و مذمت امام علی(ع) و اولادش سخن راند. امام سجاد(ع) در جواب خطیب به بیان فضائل حضرت علی(ع) پرداخت. این خطبه که بیشتر آن در توصیف حضرت علی(ع) است بازتاب وسیعی در شام داشت و تغییر ظاهری سیاست یزید را به دنبال آورد.
سوگواری محرم
متن خطبه امام سجاد (ع) در شام با ترجمه فارسی
محقق _حاج آرمین غلامی(مجنون)
خطبه امام سجاد (ع) در مسجد شام و در حضور یزید ایراد شد. امام سجاد (ع) در این خطبه به معرفی خاندان اهل بیت پرداخت و با روشنگری خود باعث رسوایی یزید و یزید
یان شد
ستاره | سرویس مذهبی – امام سجاد (ع) زمانی که به عنوان اسیر وارد شهر شام و دربار یزید شد در سن نوجوانی به سر می برد. با این حال زمانی که از یزید خواست تا خطبه ای ایراد کند یزید از دادن اجازه به او می ترسید ولی در نهایت این اجازه را به او داد و امام (ع) مردم با واقعیت عاشورا آشنا کرد.
متن خطبه امام سجاد در شام
زمانی که امام سجاد (ع) به عنوان اسیر وارد شام شد از یزید خواست تا در روز جمعه در مسجد خطبه ای بخواند. معاویه، پسر یزید به پدرش گفت: خطبه این مرد چه تاثیری دارد؟ بگذار تا هر چه می خواهد بگوید. یزید که نگران بود گفت: شما قابليتهای اين خاندان را نمیدانيد، آنان علم و فصاحت را از هم به ارث میبرند، از آن میترسم كه خطبه او در شهر فتنه برانگيزد و وبال آن گريبانگير ما گردد. یزید معتقد بود اگر امام سجاد (ع) به بالای منبر برود پایین نخواهد آمد مگر این که او و خاندان ابوسفیان را رسوا کند. با تمام این تفاسیر در نهایت یزید با اصرار مردم و اطرافیانش اجازه ایراد خطبه را به امام (ع) داد. وقتی که روز جمعه رسید یزید یکی از مزدوران خودش را به مسجد فرستاد و به او دستور داد تا در زمان خطبه خوانی امام سجاد (ع) هر چه می تواند به علی (ع) و حسین (ع) توهین کند.
متن خطبه امام سجاد (ع)
امام سجاد (ع) خطبه معروف خود را این طور شروع کردند
أَيُّهَا النَّاسُ أُعْطِينَا سِتّاً وَ فُضِّلْنَا بِسَبْعٍ.
اى مردم! خداوند به ما ۶ خصلت عطا فرموده و ما را به ۷ ويژگى بر ديگران فضيلت بخشيده است.
أُعْطِينَا الْعِلْمَ وَ الْحِلْمَ وَ السَّمَاحَةَ وَ الْفَصَاحَةَ وَ الشَّجَاعَةَ وَ الْمَحَبَّةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ.
علم، بردبارى، سخاوت، فصاحت، شجاعت و محبت در قلوب مؤمنين را به ما ارزانى داشت
وَ فُضِّلْنَا بِأَنَّ مِنَّا النَّبِيَّ الْمُخْتَارَ مُحَمَّداً وَ مِنَّا الصِّدِّيقُ وَ مِنَّا الطَّيَّارُ وَ مِنَّا أَسَدُ اللَّهِ وَ أَسَدُ رَسُولِهِ وَ مِنَّا سِبْطَا هَذِهِ الْأُمَّةِ.
و ما را بر ديگران برترى داد به اينكه پيامبر بزرگ اسلام، صديق، جعفر طيار، شير خدا و شير رسول خدا (ص) و امام حسن و حسین (ع) دو فرزند بزرگوار رسول اكرم (ص) را از ما قرار داد.
مَنْ عَرَفَنِي فَقَدْ عَرَفَنِي وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنِي أَنْبَأْتُهُ بِحَسَبِي وَ نَسَبِي.
(با اين معرفى كوتاه) هر كس مرا شناخت كه شناخت و براى آنان كه مرا نشناختند با معرفى پدران و خاندانم خود را به آنان میشناسانم.
أَيُّهَا النَّاسُ أَنَا ابْنُ مَكَّةَ وَ مِنَى
اى مردم! من فرزند مكه و منا هستم.
أَنَا ابْنُ زَمْزَمَ وَ الصَّفَا.
من فرزند زمزم و صفا هستم.
أَنَا ابْنُ مَنْ حَمَلَ الرُّكْنَ بِأَطْرَافِ الرِّدَا.
من فرزند كسى هستم كه حجر الاسود را با رداى خود حمل و در جاى خود نصب فرمود.
أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنِ ائْتَزَرَ وَ ارْتَدَى.
من فرزند بهترین کسى هستم که (براى حج) لباس پوشید
أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنِ انْتَعَلَ وَ احْتَفَى.
من فرزند بهترین کسى ام که (براى طواف) پا برهنه شد
أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنْ طَافَ وَ سَعَى.
من فرزند بهترين طواف و سعى كنندگانم.
أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنْ حَجَّ وَ لَبَّى.
من فرزند بهترين حج گزاران و تلبیه گويان هستم.
أَنَا ابْنُ مَنْ حُمِلَ عَلَى الْبُرَاقِ فِي الْهَوَاءِ.
من فرزند آنم كه بر براق سوار شد.
أَنَا ابْنُ مَنْ أُسْرِيَ بِهِ مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى.
من فرزند پيامبرى هستم كه در يك شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصی سير كرد.
أَنَا ابْنُ مَنْ بَلَغَ بِهِ جَبْرَئِيلُ إِلَى سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى.
من فرزند آنم كه جبرئیل او را به سدرة المنتهى برد
أَنَا ابْنُ مَنْ دَنا فَتَدَلَّى فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى.
من فرزند کسى هستم که بسیار به مقام قرب الهى نزدیک شد.
أَنَا ابْنُ مَنْ صَلَّى بِمَلَائِكَةِ السَّمَاءِ.
من فرزند آنم كه با ملائكه آسمان نماز گزارد.
أَنَا ابْنُ مَنْ أَوْحَى إِلَيْهِ الْجَلِيلُ مَا أَوْحَى.
من فرزند آن پيامبرم كه پروردگار بزرگ به او وحى كرد.
أَنَا ابْنُ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى أَنَا ابْنُ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى.
من فرزند محمد مصطفى و على مرتضی هستم
أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ خَرَاطِيمَ الْخَلْقِ حَتَّى قَالُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ.
من فرزند كسى هستم كه بينى گردنكشان را به خاک ماليد تا به كلمه توحيد اقرار كردند.
أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ بِسَيْفَيْنِ وَ طَعَنَ بِرُمْحَيْنِ
من پسر آن كسى هستم كه برابر پيامبر با دو شمشير و با دو نيزه مى جنگيد.
وَ هَاجَرَ الْهِجْرَتَيْنِ وَ بَايَعَ الْبَيْعَتَيْنِ
و دو بار هجرت و دو بار بيعت كرد
وَ قَاتَلَ بِبَدْرٍ وَ حُنَيْنٍ وَ لَمْ يَكْفُرْ بِاللَّهِ طَرْفَةَ عَيْنٍ.
و در بدر و حنين با كافران جنگيد و به اندازه چشم بر هم زدنى به خدا كفر نورزيد.
أَنَا ابْنُ صَالِحِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ النَّبِيِّينَ وَ قَامِعِ الْمُلْحِدِينَ وَ يَعْسُوبِ الْمُسْلِمِينَ وَ نُورِ الْمُجَاهِدِينَ وَ زَيْنِ الْعَابِدِينَ وَ تَاجِ الْبَكَّائِينَ
من فرزند صالح مؤمنان و وارث انبيا و از بين برنده مشركان و امير مسلمانان و فروغ جهادگران و زينت عبادت كنندگان و افتخار گريه كنندگانم.
وَ أَصْبَرِ الصَّابِرِينَ وَ أَفْضَلِ الْقَائِمِينَ مِنْ آلِ يَاسِينَ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِينَ.
و من فرزند بردبارترين بردباران و افضل نمازگزاران از اهل بیت پيامبر هستم.
أَنَا ابْنُ الْمُؤَيَّدِ بِجَبْرَئِيلَ الْمَنْصُورِ بِمِيكَائِيلَ
من پسر آنم كه جبرئيل او را تأييد و ميكائيل او را يارى كرد.
أَنَا ابْنُ الْمُحَامِ
ي عَنْ حَرَمِ الْمُسْلِمِينَ وَ قَاتِلِ الْمَارِقِينَ وَ النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ وَ الْمُجَاهِدِ أَعْدَاءَهُ النَّاصِبِينَ
من فرزند آنم كه از حریم مسلمانان حمايت فرمود و با مارقين و ناكثين و قاسطين جنگيد و با دشمنانش مبارزه كرد.
وَ أَفْخَرِ مَنْ مَشَى مِنْ قُرَيْشٍ أَجْمَعِينَ
من فرزند بهترين قريشم.
وَ أَوَّلِ مَنْ أَجَابَ وَ اسْتَجَابَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ
من پسر اولين كسى هستم از مؤمنين كه دعوت خدا و پيامبر را پذيرفت.
وَ أَوَّلِ السَّابِقِينَ وَ قَاصِمِ الْمُعْتَدِينَ وَ مُبِيدِ الْمُشْرِكِينَ
من پسر اول سبقت گيرنده اى در ايمان و شكننده كمر متجاوزان و از ميان برنده مشركانم.
وَ سَهْمٍ مِنْ مَرَامِي اللَّهِ عَلَى الْمُنَافِقِينَ وَ لِسَانِ حِكْمَةِ الْعَابِدِينَ وَ نَاصِرِ دِينِ اللَّهِ وَ وَلِيِّ أَمْرِ اللَّهِ وَ بُسْتَانِ حِكْمَةِ اللَّهِ وَ عَيْبَةِ عِلْمِهِ.
من فرزند آنم كه به مثابه تيرى از تيرهاى خدا براى منافقان و زبان حكمت عباد خداوند و يارى كننده دين خدا و ولى امر او و بوستان حكمت خدا و حامل علم الهى بود.
سَمِحٌ سَخِيٌّ بَهِيٌّ بُهْلُولٌ زَكِيٌّ أَبْطَحِيٌّ رَضِيٌّ مِقْدَامٌ هُمَامٌ صَابِرٌ صَوَّامٌ مُهَذَّبٌ قَوَّامٌ.
او جوانمرد، سخاوتمند، نيكوچهره، جامع خيرها، سيد، بزرگوار، ابطحى، راضى به خواست خدا، پيشگام در مشكلات، شكيبا، دائما روزه دار، پاكيزه از هر آلودگى و بسيار نماز میخواند.
قَاطِعُ الْأَصْلَابِ وَ مُفَرِّقُ الْأَحْزَابِ.
او رشته نسل دشمنان خود را از هم گسيخت و شيرازه گروههای كفر را از هم پاشيد.
أَرْبَطُهُمْ عِنَاناً وَ أَثْبَتُهُمْ جَنَاناً وَ أَمْضَاهُمْ عَزِيمَةً وَ أَشَدُّهُمْ شَكِيمَةً أَسَدٌ بَاسِلٌ يَطْحَنُهُمْ فِي الْحُرُوبِ إِذَا ازْدَلَفَتِ الْأَسِنَّةُ وَ قَرُبَتِ الْأَعِنَّةُ طَحْنَ الرَّحَى وَ يَذْرُوهُمْ فِيهَا ذَرْوَ الرِّيحِ الْهَشِيمِ.
او داراى قلبى ثابت و قوى و ارادهاى محكم و استوار و عزمى راسخ بود و همانند شيرى شجاع كه وقتى نيزه ها در جنگ به هم در مى آميخت آنها را همانند آسيا خرد و نرم و بسان باد آنها را پراكنده مى ساخت.
لَيْثُ الْحِجَازِ وَ كَبْشُ الْعِرَاقِ مَكِّيٌّ مَدَنِيٌّ خَيْفِيٌّ عَقَبِيٌّ بَدْرِيٌّ أُحُدِيٌّ شَجَرِيٌّ مُهَاجِرِيٌّ.
او شير حجاز و آقا و بزرگ عراق است كه مكى و مدنى و خيفى و عقبى و بدرى و احدى و شجرى و مهاجرى است، كه در همه اين صحنهها حضور داشت.
مِنَ الْعَرَبِ سَيِّدُهَا وَ مِنَ الْوَغَى لَيْثُهَا وَارِثُ الْمَشْعَرَيْنِ وَ أَبُو السِّبْطَيْنِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ.
او سيد عرب است و شير ميدان نبرد و وارث دو مشعر، و پدر دو فرزند: حسن و حسين.
ذَاكَ جَدِّي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ
آرى او، همان او (كه اين صفات و ويژگيهاى ارزنده مختص اوست) جدم على بن ابى طالب است.
ثُمَّ قَالَ:
سپس گفت:
أَنَا ابْنُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ أَنَا ابْنُ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ
من فرزند فاطمه زهرا بانوى بانوان جهانم.
انا ابنُ خَدیجهَ الکبری.
من فرزند خدیجه کبری هستم.
انا ابن الحسين القتيل بكربلا
من فرزند حسين شهيد كربلايم
انا ابن المرمل بالدماء
من فرزند آنم كه در خون آغشته شد
انا ابن من بكى عليه الجن في الظلماء
و پسر آنم كه پريان در ماتم او گريستند
انا ابن من ناح عليه الطيور في الهواء
و من فرزند آنم كه پرندگان در ماتم او شيون كردند.
فَلَمْ يَزَلْ يَقُولُ أَنَا أَنَا حَتَّى ضَجَّ النَّاسُ بِالْبُكَاءِ وَ النَّحِيبِ.
و آنقدر به اين حماسه مفاخره آميز ادامه داد كه شيون مردم به گريه بلند شد!
وَ خَشِيَ يَزِيدُ لَعَنَهُ اللَّهُ أَنْ يَكُونَ فِتْنَةٌ. فَأَمَرَ الْمُؤَذِّنَ فَقَطَعَ عَلَيْهِ الْكَلَامَ.
یزید نگران شد و براى آن كه مبادا انقلابى به وجود بیاید. برای همین به مؤذن دستور داد تا اذان گويد تا بلكه امام سجاد (ع) را به اين نيرنگ ساكت كند!
فَلَمَّا قَالَ الْمُؤَذِّنُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ قَالَ عَلِيٌّ لَا شَيْءَ أَكْبَرُ مِنَ اللَّهِ.
مؤذن برخاست و اذان را آغاز كرد. همين كه گفت: الله اكبر، امام سجاد (ع) فرمود: چيزى بزرگتر از خداوند وجود ندارد.
فَلَمَّا قَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ شَهِدَ بِهَا شَعْرِي وَ بَشَرِي وَ لَحْمِي وَ دَمِي.
و چون گفت: اشهد ان لا اله الا الله، امام (ع) فرمود: مو و پوست و گوشت و خونم به يكتایى خدا گواهى مىدهد.
فَلَمَّا قَالَ الْمُؤَذِّنُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ الْتَفَتَ مِنْ فَوْقِ الْمِنْبَرِ إِلَى يَزِيدَ فَقَالَ مُحَمَّدٌ هَذَا جَدِّي أَمْ جَدُّكَ يَا يَزِيدُ
و هنگامى كه گفت: اشهد ان محمدا رسول الله، امام (ع) رو به يزيد كرد و فرمود: اين محمد كه نامش برده شد، آيا جد من است و يا جد تو؟!
فَإِنْ زَعَمْتَ أَنَّهُ جَدُّكَ فَقَدْ كَذَبْتَ وَ كَفَرْتَ وَ إِنْ زَعَمْتَ أَنَّهُ جَدِّي فَلِمَ قَتَلْتَ عِتْرَتَهُ
اگر ادعا كنى كه جد توست پس دروغ گفتى و كافر شدى و اگر جد من است چرا خاندان او را كشتى و آنان را از دم شمشير گذراندى؟!
قَالَ وَ فَرَغَ الْمُؤَذِّنُ مِنَ الْأَذَانِ وَ الْإِقَامَةِ وَ تَقَدَّمَ يَزِيدُ فَصَلَّى صَلَاةَ الظُّهْرِ.
سپس مؤذن بقيه اذان را گفت و يزيد پيش آمد و نماز ظهر را خواند.
(منبع: بحارالانوار، جلد ۴۵، صفحه ۱۳۸)
امام سجاد (ع)
#یکشنبه۷مردادماه_حسینیه کرم
#دهه سوم محرم_۱۴۰۳_کرمانشاه
یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
گزارش صوتی
#خطبه امام سجاد(ع)
#_روضه_امام سجاد_اسارت زینب
#مصائب_اسارت_نوحه
#مداح_حاج آرمین غلامی
#محرم ۱۴۰۳/دهه سوم
#حسینیه کرم_کرمانشاه
#عصر یکشنبه ۷مرداد👇
روضه سیدالساجدین.ع.mp3
3.05M
#حضرت_زینب #امام_سجاد
#مصائب_شام #کاروان_اسرا
#مداح_حاج آرمین غلامی
#محرم ۱۴۰۳/دهه سوم
مردمِ سرمست در شامِ بلا آماده اند
پشتِ دروازه نشسته..بی ریا آماده اند
شهر آذین بسته شد، شادند اهلِ این دیار
سازها آماده و رقاصّه ها ..آماده اند
باز شد دروازه و سرها به روی نیزه ها
سنگ ها در مشت با قصدِ رجا آماده اند
در میانِ هر سری یک محملِ بی پرده است
بر تماشای نوامیسِ خدا ..آماده اند
چشم ها هیز و رُخِ نوباوگان است بی نقاب
دختران می لرزند و اهلِ جفا آماده اند
وای از اهلِ یهود و کوچه ی باریک شان
آتش و هم سنگها هم چوبها آماده اند
کینه های بدر و خیبر موج زد در قلب ها
باز هم این قوم..بهرِ ناسزا ..آماده اند
هتک حرمت می کنند بر حضرت شاهِ نجف
بهر لعنت گفتنِ شیرِ خدا ..آماده اند
روضه خوان!دیگر نخوان که صبرمان لبریز شد
بهرِ مردن مطمئنم شیعه ها آماده اند
گزارش صوتی
#خطبه امام سجاد(ع)
#_روضه_امام سجاد_اسارت زینب
#مصائب_اسارت_نوحه
#مداح_حاج آرمین غلامی
#محرم ۱۴۰۳/دهه سوم
#حسینیه کرم_کرمانشاه
#عصر یکشنبه ۷مرداد👇
سیدالساجدیم.ع..mp3
1.93M
#مصائب_شام
#مرثیه_امام_سجاد_ع
#مداح_حاج آرمین غلامی
#محرم ۱۴۰۳/دهه سوم
من چهل سال غم وغصه مکرر دیدم
نرود از نظرم آنچه که آخر دیدم
بلبلان از غم گلها همه بیتاب شدند
غنچه ها را همه پژمرده و پرپر دیدم
کوچه ی تنگ ندیدم چو عمویم امّا
تنگی قتلگه و پیکر بی سر دیدم
مات و مبهوت نظر کردم و فریاد زدم
جای یک زخم هلالی روی پیکر دیدم
آنچه من دیده ام ای کاش نبیند چشمی
من خودم کاکل او در کف لشکر دیدم
از همه سختی گودال همین بس باشد
قتل صبر پدر و نیزه و خنجر دیدم
بوریا جمع تنش را همه بر عهده گرفت
پی انگشت پدر در همه جا گردیدم
با عبا جمع نمودم که نریزد عباس
پاره های تنِ سقای دلاور دیدم
کاش می مردم ازاین غم که نبینم امّا
چادر سوخته وپاره ی خواهر دیدم
وای از شام که ناموس خدا را بردند
خنده و هلهله در مردم کافر دیدم
سخت تر از همه بازار یهودی ها بود
عمه ها را همه در حالت مضطر دیدم
سخن از برده فروشی شد و لرزید رباب
به روی نیزه سرشک علی اصغر دیدم
#_روضه_امام سجاد_اسارت زینب
#مصائب_اسارت_نوحه
#مداح_حاج آرمین غلامی
#محرم ۱۴۰۳/دهه سوم
#حسینیه کرم_کرمانشاه
#عصر یکشنبه ۷مرداد👇
زمینه اسارت،،،،.mp3
2.14M
#کاروان_اسرا
یک منبر روضه بازار کوفه و شام
#مداح_حاج آرمین غلامی
#محرم ۱۴۰۳/دهه سوم
سر بازار به ما خندیدند
دست بسته همه ما را دیدند
کوفه در هلهله و شادی بود
کوفیان طبل ظفر کوبیدند
صورتی که شبه پیغمبر بود
بر سر نیزه سر اکبر بود
ماه در روز به نیزه عجب است
سر عباس که آب آور بود
قمر هاشمیان بدر تمام
داده بر عمه ی سادات سلام
خون تازه ز جبینش جاری
سربلند است از این سر اسلام
سر ششماهه به نی دیده کسی؟
نیست در شهر مرا همنفسی!
تازیانه به سکینه زده اند
رنج بردم در این راه بسی
غصه ی درد یتیمان خوردم
مجلس ابن زیاد....آزردم
تاجسارت به سرت گشت عیان
همچنان لاله و گل پژمردم
قد علم کردم و خطبه خواندم
پای عشق تو حسین جان ماندم
همه گفتند علی زنده شده...
عطر حیدر همه جا افشاندم
دادی از عشق چنان بر بادم
غصههای پدر آمد یادم
به سر نیزه سرت را دیدم
پیش چشمان تو جان میدادم
آخر روضه چقدر سنگین است
کنج ویرانه رخت رنگین است
خیزران خوردی و قرآن خواندی
خاک ویرانه مرا بالین است
گزارش صوتی
#خطبه امام سجاد(ع)
#_روضه_امام سجاد_اسارت زینب
#مصائب_اسارت_نوحه
#مداح_حاج آرمین غلامی
#محرم ۱۴۰۳/دهه سوم
#حسینیه کرم_کرمانشاه
#عصر یکشنبه ۷مرداد👇
روضه ساجدین.ع.mp3
7.04M
صوت
#_روضه_امام سجاد_اسارت زینب
#مصائب_اسارت_نوحه
#مداح_حاج آرمین غلامی
#محرم ۱۴۰۳/دهه سوم
#حسینیه کرم_کرمانشاه
#عصر یکشنبه ۷مرداد👇
🤞▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️بسم الله الرحمن الرحیم
#روضه امام سجاد(ع)
#روضه شهادت
#مداح_حاج آرمین غلامی
#محرم ۱۴۰۳/دهه سوم
🔶در کنار شهدا جان مرا باز خرید
🔶عمه ام بعد خداوند نگهدار من است
🔶خواهر کوچک من همچو گلی پرپر شد
🔶اشک طفلان زغمش شمع شب تار من است
🔶از غم اصغر و اکبر جگرم می سوزد
🔶آه از این غم که خداوندخبر دار من است
⬅️شبِ شهادت امام زین العابدین علیه السلامِ دلا بره مدینه و قبرستان بقیع و کنارِ قبر با خاک یکسانُ غریبش .
السلام علیک یاعَلِیَّ بنَ الحُسَینِ یازَینَ العابِدینَ یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ بمیرم تا غریب به چهل سال بعد از واقعه کربلا کارش همه گریه و ناله بود ... هر جایی براش کربلا بود و هر روزش عاشورا ... به هر بهانه ای گریه میکرد ، ناله میزد ، اشک میریخت .
🔸به لب آه و به دل خونُ به لب اشکِ بصر دارم
🔸شدم چون شمعِ سوزان آب و آتش بر جگر دارم
پرسیدن آقا به شما کجا خیلی سخت گذشت؟ ... سه مرتبه فرمود الشام الشام الشام .... بمیرم برا دلت ... مگه چه کردن
▪️دلم خون شد نخندید ای زنانِ شام بر اشکم
▪️که هم داغ برادر دیده هم داغ پدر دارم ..
▪️کند اختر فشانی آسمان دیده ام دائم
▪️که بر بالایِ نیزه هیجده قرصِ قمر دارم
▪️عدو دست مرا بست و اسیرم برد در کوفه
▪️نشد تا نعش بابم را ز رویِ خاک بردارم
⏪تمام عمر هر جا آب بینم اشک می ریزم
غذا می آوردن میل کنه ، تا چشمش می افتاد گریه میکرد صدا میزد «قُتَلِ ابْنُ رَسُولِ اللهِ جایِعاً ... »آب می آوردن بنوشه تا میدید گریه میکرد ، روضه می خواند صدا میزد «قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللهِ عَطْشاناً ...» حسین رو با لب تشنه کشتن .
🔸تمام عمر هر جا آب بینم اشک می ریزم
🔸من از لب های خشک یوسف زهرا خبر دارم
🔸از آن روزی که ثار الله را کشتند لب تشنه
🔸به یادِ کام خشکش لحظه لحظه چشمِ تر دارم
امان از اون لحظه ای که میدید گوسفندی رو میخوان ذبح کنند ... جلو میرفت ، با گریه سوال می کرد ، آیا آبش دادید یا نه ؟... میگفتن بله آقا .... ناله ش بیشتر میشد ... میفرمود کربلا پدرِ منو با لبِ تشنه کشتن .
🔸از آن روزی که ثار الله را کشتند لب تشنه
🔸به یادِ کام خشکش لحظه لحظه چشم تر دارم
🔸مسافر کس چو من نَبوَد که همراهِ سرِ بابا
🔸چهل منزل به روی ناقۀ عریان سفر دارم
🔸از آن روزی که بالا رفت دود از آشیانِ ما
🔸دلی از خیمه هایِ سوخته سوزنده تر دارم
🔸همه از آب رفع تشنگی کردند غیر از من
🔸که هرجا آب نوشم بیشتر در دل شرر دارم
🔸اگر چشمت به آب افتاد میثم گریه کن بر من
🔸که آتش در دل و جان بر لب و خون در بصر دارم
..یاد شهدا امام شهدا اموات جمع حاضر ازاین مجلس ومحفل فیض ببرند شب شهادته امام سجاده انشاالله آبروی امام سجاد حاجت روابشید اما عزیزان
بدن امام چهارم را آوردند بقیع بخاک سپردند،امام باقر وقتی که بدن بابا راغسل می داداصحاب دیدند گردن مبارک امام چهارم کبوداست سؤال کردند یابن رسول الله اثر کبودی گردن مبارک پدر بزرگوارتان چه است ؟
فرمود : این کبودی اثر همان روزهایی است که در شام غل و زنجیر به گردن بابایم بوده ،آخر امام سجاد را از کربلا سوار یک ناقه برهنه کردند پاهای مبارکش را زیر شکم شتر با غل و زنجیر بستند .
تشییع جنازه با شکوهی شد مدینه ،آخر فرزند پیغمبر است ، فرزند زهرا ست باید تجلیل شود اما کربلا ، مگر ابی عبدالله فرزند پیغمبر نبود ، بگویم چطور تشییع شد ، ده ها نفر اسبهای خود را تازه نعل زدند وارد گودی قتلگاه شدند که وقتی خواهرش آمد برادرش را نشناخت .
سه مرتبه صدا بزن یا حسین 😭😭
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
گزارش صوتی
#خطبه امام سجاد(ع)
#_روضه_امام سجاد_اسارت زینب
#مصائب_اسارت_نوحه
#مداح_حاج آرمین غلامی
#محرم ۱۴۰۳/دهه سوم
#حسینیه کرم_کرمانشاه
#عصر یکشنبه ۷مرداد👇
روضه سجاد.ع.mp3
5.3M
#_روضه_امام سجاد_اسارت زینب
#مصائب_اسارت_نوحه
#مداح_حاج آرمین غلامی
#محرم ۱۴۰۳/دهه سوم
#حسینیه کرم_کرمانشاه
#عصر یکشنبه ۷مرداد👇
❣﷽❣🤞🤞
➖ #متن روضه_امام_سجاد_ع
➖ #روضه_اسارت_اهل_بیت ع
➖ #اسارت #شام
➖ #مداح.حاج آرمین غلامی
شده عنان گیر دلم قصه ویرانه شام
زآنچه با آل علی گشت به کاشانه شام
از ازل کاش نمی گشت بنا خانه شام
که بلا موج زنان گشت ز پیمانه شام
هر زمان یاد ز دروازه ساعات کنم
به خرابی سخن ازپیر خرابات کنم
بهردیدار اسیران حبش خیل تتار
آمد از شام تماشایی ، هشتاد هزار
همه آکنده دل از کین رسول مختار
همه را بغض نبی کین علی آمده کار
همه مزمار ونی وچنگ ودف و تار زدند
کوس شادی سر هر کوچه و بازار شدند
سر بی پیکر شاه شهدا زیور نی
ز جلو آن سر و هجده سر ببریده ز پی
⬅️ (( سوال کردن از امام زین العابدین تو این سفر با این همه مصیبت کجا به شما خیلی سخت گذشت سه بار فرمود الشام از الشام ، کربلا تیرها به بدن ها اصابت میکرد اما شام به جگرها می خورد - سر بریده حجت خدا را به هم نشان می دادن میگفتن هذا راس خارجی ))
◀️(( آنقدر پشت دروازه ساعات نگهشون داشتند تا شهر و آذین بستند))
سر بی پیکر شاه شهدا زیور نی
ز جلو آن سر و هیجده سر ببریده ز پی
محمل پرده گیان آمده اندر پی وی
چه بنات النعش افتاده به دنبال جدی
بسته سر سلسله قوم چه در سلسله بود
از بلا سلسله بر گردن آن سلسله بود
گاهی از خیل یهود آتش کین بر سرشان
گاهی از سنگ ستم خسته شده پیکرشان
بسته اندر غل و زنجیر تن سرورشان
در برابر بسر نیزه سر اکبرشان
پیر زالی بسر غرقه از سنگ جفا
وامصیبت که شکست آینه عرش خدا
(#میرزا_یحیی_مدرس_اصفهانی)
💠(( اول سنگشان زدن ، خاک و خاکستر به سرشان ریختند مقابلشان زدن و رقصیدن امان از دل زینب خیلی که تو شهر گرداندن خسته شدند یه جایی رو زمین نشاندن سراها را به شاخه آویزان کردند روضه من همین جمله است نگهبان سر ها میگه از خستگی سرم را به قبضه شمشیر گذاشتم از گوشه چشم نگاه می کردم دیدم یه دختر بچه ای آرام بلند شد اومد مقابل سر بریده بابا دستهای کوچکش دراز کرد سر رو بغل بگیره قدش نمیرسه میگه دیدم شاخه خم شد سر بابا رو بغل گرفت صورت بابا رو می بوسه سرهم دختر رو داره میبوسه حسین جان))
با زبانی پر گلایه مقتل تحریر شد
آیه های غربت من یک به یک تفسیر شد
تو غریب کربلا و من غریب شهر شام
ماجرای غربتم مثل تو عالم گیر شد
گزارش صوتی
#خطبه امام سجاد(ع)
#_روضه_امام سجاد_اسارت زینب
#مصائب_اسارت_نوحه
#مداح_حاج آرمین غلامی
#محرم ۱۴۰۳/دهه سوم
#حسینیه کرم_کرمانشاه
#عصر یکشنبه ۷مرداد👇
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈