eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
628 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
5.3هزار ویدیو
946 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
روضه مصیبت اسارت زینب.mp3
زمان: حجم: 2.35M
⬅️ سخت‌ترین مصیبت کربلا از زبان امام زمان عج الله تعالی .حاج آرمین غلامی سوم محرم۱۴۰۳_کرمانشاه ☑️ حضرت ولی‌عصر ارواحنافداه نسبت به سه مصیبت وارد شده بر حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام حساسیت بیشتری دارند: ❶ مصیبت عمه بزرگوارشان حضرت زینب كبری سلام الله علیها ❷ مصیبت عموی وفادارشان حضرت اباالفضل العباس علیه‌السلام ❸ مصیت عموی شش ماهه حضرت علی اصغر علیه‌السلام ~~~ 💠🔹حاج ملا سلطانعلی كه از جمله عبّاد و زهاد بوده است می‌گوید: در عالم خواب به محضر والای امام زمان علیه‌السلام مشرف شدم و عرض كردم: مولا جان آیا آنچه در زیارت ناحیه مقدسه با این عبارت ذكر شده درست است كه می‌فرماید: پس صبح و شب بر شما ندبه كرده و به جای اشک خون می‌گریم صحیح است؟ فرمودند: بله عرض کردم آن مصیبت كه در آن به جای اشک خون گریه می‌كنید كدام است؟ ↫◄ آیا مصیبت علی‌اكبر علیه‌السلام است؟ فرمود: نه، اگر علی اكبر زنده بود او نیز در این مصیبت خون گریه می‌كرد ↫◄ گفتم: آیا مصیبت حضرت عباس علیه‌السلام است؟ فرمودند: نه، اگر حضرت عباس هم در حیات می‌بود در مصیبت آن خون می‌گریست! ↫◄ گفتم: البته مصیبت حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام است؟! فرمودند: نه، حضرت سیدالشهداء هم اگر زنده می‌بود در این مصیبت خون گریه می‌كرد ↩️ پرسیدم پس آن مصیبت كدام است!؟ فرمود: آن مصیبت اسیری عمه‌ام زینب سلام الله علیها است ✍منابع: احمد ‌قاضی زاهدی 📗شیفتگان حضرت مهدی، جلد۱، صفحه۲۵۱ 📗شیفتگان حضرت مهدی، ‌جلد۲، آرمین غلامی ۱۴۰۳/دهه سوم حضرت رقیه/میدان لشگر_کرمانشاه یکشنبه ۷مرداد👇
اشعارلطمه زنی_اسارت غلامی_مجنون سوم _محرم_۱۴۰۳ خلخال همه اهل حرم غارت شد در پیش نگاهم جگرم غارت شد بستند تمامی حرم رابه طناب امامه سبز پسرم غارت شد گودال ، بریدند سرم را ز قفا انگشتر و خود و سپرم غارت شد در نیزه سوارها نباشدرحمی بر سردره، دروازه سرم غارت شد کس نیست که یاری برساندبه حرم با تیرسه شعبه، پیکرم غارت شد در پیش دوچشمان رباب خسته گهواره ی طفل پرپرم غارت شد در قبر نهادم بدنش ،راصدحیف قنداق علی اصغرم غارت شد دیدم که تمام خیمه ها شد غارت اینجا سر طفل مضطرم غارت شد بر نیزه سرم بود ولیکن دیدم درکوفه طلای دخترم غارت شد میدید ابالفضل، ،سرش برنیزه خلخال دوپای خواهرم غارت شد عباس همه هستی من بود،ولی مشک و علم برادرم غارت شد افتاد عمود خیمه ی،ساقی من دیدم بدن دلاورم غارت شد درکرب وبلا ،زنی در آتش میگفت عباس بیا که معجرم غارت شد حالا به اسارت ، بسوی شام رود برنیزه سر شعله ورم غارت شد _سوم_ محرم_۱۴۰۳
زنی سوم محرم۱۴۰۳ آرمین_ غلامی_مجنون سیلی وتازیان به سرم ،دیده ای حسین آتش گرفتن جگرم دیده ای حسین هرجا بسوی دیدن سر،آمدم ولی زخم كنار چشم ترم،دیده ای حسین با دیدن سر تو گلايه نمي كنم خونی شکسته، بال و پرم ،دیده ای حسین ازپانشسته ام، چه قَدر ضربه خورده ام؟ دسِت كبود روی سرم ،دیده ای حسین شمرآمدوبه کوفه غرور مرا شكست طاقت بيار و زخم سرم ،دیده ای حسین مانند مادرت شده ام ،باقدخمم بشکستن كمرم ،دیده ای حسین دیدی تمام راه، كبود است پیکرم ازداغ، چشم ترم ،دیده ای حسین قرآن بخوان ولي ز بلنداي نيزه ها درشام دور و برم ،دیده ای حسین خون مي چكد ز نيزه ی تو،ای بریده سر برچوبه ای شکسته سرم ،دیده ای حسین دستم، سرم، دو چشم ترم ،رانظاره کن از تازيانه ها اثرم ،دیده ای حسین كاخ يزيد میشود،آواربرسرش تودرخرابه ها سحرم ،دیده ای حسین (چوبي كه زد تو را به سرش بایدم شکست اینجاغرور شعله ورم،دیده ای حسین جانم فداي آن سر زخمي به نیزه ها آتش به پیکره جگرم ،دیده ای حسین
زلف یار. سر زلفت به روی نیزه رهابود حسین گاه راست هدف سنگ بلابود حسین سر تو بر سره. سرنیزه به هرسومیرفت حنجره پاره ی تو چه بی صدابودحسین کاش هرگز سرت ازنیزه نیفتدبه زمین لیک دیدم سر توبه زیرپابودحسین جای سنگی به لب وآن دهنت پیدابود خواهرت ازغم توغرق نوابودحسین باز بانیزه عدو بر سروپشتم زده است ضرب شلاق عدو برتن مابود حسین درمیان دشت گویا دخترت گم شده بود دخترسه ساله ات بگوکجابودحسین دل(مجنون)همه شب به اضطراب غم توست به هوای تو دلم غرق بلا بود حسین 📝شعر .آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی).
ارباب آیه ی والطور روی نیزه ای قاری مشهور روی نیزه ای قاریا آن منبر ورحلت کجاست سوره ی مستور روی نیزه ای دیده ی این شهر مبهوتت حسین نور رب النور روی نیزه ای نیزه ازخون گلویت مست شد خوشه ی انگور روی نیزه ای زینبم موسی صحرای غمت شمس کوه طور روی نیزه ای 📝..شعر.آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
حسین جان.. سرتوبرفرازنیزه هابود لبانت قاری طشت بود سرت زخمی زسنگ کوفیان شد سرت مجروح چوب خیزران بود سرت از بهرمن دریای نور است سرتو سرتوسوخته ی کنج تنوراست لبانت بوسه گاه بوتراب است سر توشاهدبزم شراب است چودیدم نیزه ی روزخیانت بدیدم جای چوبی برلبانت عدومیزدمراباصدجسارت ببین اموال مارا کرده غارت تنت راپیش مامسلوب کردند سرت آویزه بریک چوب کردند طلای دختران غارت نمودند ببین(مجنون)که معجر می ربودند 📝شعر.آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی).
👈👈اشعار زیبای لطمه زنی ... سنگهابودبه سیمای تومیخوردحسین خیزران بودبه لبهای تو میخوردحسین چقدر نیزه فرورفته درون بدنت سر نیزه به سره نای تو میخوردحسین یاد دارم که سره تیرسه شعبه آنروز به گلوی طفل زیبای تومیخوردحسین چقدر نیزه وتیرآمده اینجابسوی پسر خوش قد و بالای تو میخوردحسین تیرونیزه چقدر بربدنت بنشسته نیزه هابود که بر نای تو میخوردحسین گیسوان سره طفلان همه رامی بستم موی طفل تو به اعدای تو میخوردحسین نای درآمدن پای کسی اینجانیست پای پر آبله،همپای تو میخوردحسین کاروان رابنگر. ضربت سیلی بی هوا آن قدربر رخ زهرای تو میخوردحسین باز دندان مرا ضربت سیلی انداخت پیش من چوب به لبهای تو میخوردحسین زن شامی بنگر گوشت برایم آورد خنده اش برغم اعضای تو میخوردحسین خیزران دیده ام و بزم شراب وسر تو پیش من من چوب به آوای تو میخوردحسین گرد راس توحسین بزم طرب گشته بپا سنگ گویا به سر ونای تو میخوردحسین می بنوشدقاتلت ازبهرعیش ونوش خود خیزران برلب زیبای تومیخوردحسین حال (مجنون) دگر ازخود شده بیخود زغمت غصه ها درغم عظمای تو میخوردحسین 📝.شعر..آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی).... . .. .
بسم الله الرحمن الرحیم /حضرت رقیه ع...‌ ..آرمین غلامی دست شکسته ام بخدادردمیکند ازتازیانه ساق دوپا دردمیکند بنگرتمام بال وپر دخترت شکست چشمم قسم به جان شمادرد میکند درآتش است موی سره دخترت پدر دست دعای اهل بکا درد میکند بابا ببین که قامت عمه خمیده است پاهای عمه ام بخدا درد میکند درشام چادره سر عمه کشیده شد ازفرط گریه دیده ی ما درد میکند درشام پای نیزه ی توسنگ خورده ام تنهانه سر .که بلکه دوپا درد میکند باران سنگ خورده ام از کوچه یهود چشمان تارمن بخدا درد میکند برده فروش آمدومارانظاره کرد دل بهرغصه ها وبلا درد میکند لکنت زبان گرفته ام امشب برای تو این سوز. ونغمه های صدا درد میکند (مجنون)تمامی سر ورویم شکسته شد چشمم برای آن شهدا دردمیکند ⏫⏫⏫⏫⏫⏫⏫ میروم بر سره ! بازار! کجایی عباس شده ام خنده انظار کجایی عباس کوچه درکوچه این شهرحقارت دیدم شده این دیده ی من تار کجایی عباس خنده ی مردم شامی وبسی نامحرم بر اسیران گرفتار کجایی عباس زتنور آمده ای یاکه ز دیر راهب دیده ای این همه آزار کجایی عباس همه مستند نیفتی تو ز. نی دلبرمن حق توراگشته نگه دار کجایی عباس جگرم سوخت زبس موی سرت سوخت اخا شانه کردم سره دلدارکجایی عباس درتنوری سره شاه است روی خاکستر آتش افتاد به گلزار کجایی عباس پرده محمل زینب بنگر کنده شده پیش چشم توعلمدار کجایی عباس گذرِ برده فروشان تن مارابردند شامی و پولِ خریدار کجایی عباس ز روی بام زنی گفت کدام است حسین میزندسنگ به دلدار کجایی عباس کاش (مجنون)سربازار مرا میکشتند تانبینم غم دلدار کجایی عباس ⏫⏫⏫⏫⏫⏫⏫ بابانبوده ای که پرم را شكسته اند باضربه کعب نی كمرم را شكسته اند بابابه کوچه های یهودی چه میکنی بابای سرشکسته سرم راشکسته اند هرکس رسید زدلگدی بر تنم پدر نرخ طلايي گهرم را شكسته اند باباتنم نشان نگاهت نمي دهم آيينه هاي دور و برم را شكسته اند باباشكست خورده تر از من نديده ای بنگربه سنگها ، سرم را شكسته اند بابابیا مرا تو در آغوش خود بگير بنگر كه بغض شعله ورم را شكسته اند باباببرمراتوبه باغ وصال خود درگیرو داره غم ، تبرم را شكسته اند (مجنون) ببين كه غيره پدر یاورم نبود بابابه محضرت هنرم را شكسته اند
بسم الله الرحمن الرحیم /حضرت رقیه ع...‌ ..آرمین غلامی بر درت دخترسلطان گنه کار آمد باز مجنون بدرت زارو گرفتار آمد سالیانی است گدای تو ام ای دخترعشق به مطاع غم عشق تو خریدار آمد ای سه ساله بر درت با اشگ وآوا آمدم کن قبولم.گرچه رو باعث آزار آمد جان ناقابل من گشته فدایت بانو بنگر مشتری عشق به بازار آمد چه برانی، چه بخوانی، منه(مجنون )نروم خارم وهیچم که وابسته به گلزار آمد ⏫⏫⏫⏫⏫ ازسنگ شامیان سرما درد میکند ازتازیانه ساق دوپا دردمیکند بنگرتمام بال وپر دخترت شکست چشمم قسم به جان شمادرد میکند درآتش است موی سره دخترت پدر دست دعای اهل بکا درد میکند بابا ببین که قامت عمه خمیده است پاهای عمه ام بخدا درد میکند درشام چادره سر عمه کشیده شد ازفرط گریه دیده ی ما درد میکند درشام پای نیزه ی توسنگ خورده ام تنهانه سر .که بلکه دوپا درد میکند باران سنگ خورده ام از کوچه یهود چشمان تارمن بخدا درد میکند برده فروش آمدومارانظاره کرد دل بهرغصه ها وبلا درد میکند لکنت زبان گرفته ام امشب برای تو این سوز. ونغمه های صدا درد میکند (مجنون)تمامی سر ورویم شکسته شد چشمم برای آن شهدا دردمیکند ⏫⏫⏫⏫ وامصیبت غم پدر سخت است دیدن موی شعله ور سخت است خنده میکرد دربرت قاتل دیدن آن سرت.پدرسخت است بین انظار .ای پدر بودم زخم این طعنه بیشتر سخت است خورده بر کنج آن لبت سنگی دیدن .دیدگان تر سخت است اطلاعی ندارم از سره تو ازتوماندن چه بی خبر سخت است ازچه شد زیر و رو .تنت بابا دیدن توبدون سر سخت است کاش(مجنون)بمیری ازاین غم روی نی .دیدن پدرسخت است
بسم الله الرحمن الرحیم /حضرت رقیه ع...‌ ..آرمین غلامی گوشه ی ویرانه‌ مارابرده اند آل حیدر راچنین آزرده اند شامیان رایک دل شیطانی است زینت سر نیزه‌اش قرآنی است وادی دشنام باشدشهرشام میخوردبرعمه سنگ از روی بام درتلاطم سنگ نامردان شام می‌خوردبر هرسر زخم امام سوی عمه یک نگاهی مضطراست اوامید لاله‌های حیدر است مردم اینجا تماما بی‌وفاست شهراینجامنتهای کربلاست ‌ مانده صدها بی وفا .زاین طایفه دارداینجا مردمی بی‌عاطفه محملی برپاشده از داغ و درد گشته پژمرده همه گلهای زرد پیش زینب رقص و کف آزاد گشت کوچه هایش هلهله‌آباد گشت بازی آن چوبها برآن لب است گوییاشاهد براین غم زینب است عده ای برقلب ما آتش زدند هردلی می‌سوخت با آهش زدند شامیان می دیده اند اشک رباب می زدندباخنده بر اشکش جواب عمه ها در ازدحامی از نگاه از دل خودمی کشیدند آه آه روی نیلی شد نقاب روی گل شدسپید ای وای دیگر موی گل بی حیا شرمی نما بر خواهرش تازیانه کم بزن روی سرش گفت (مجنون) ازمصیتهای شام گشت عمری اوعزادار ه امام ⏫⏫⏫⏫⏫⏫ عمریست شدم واله وحیران رقیه گردیده دلم. زاروپریشان رقیه این قطره اشک است سبک کرده دلم را ابری شده چشمم پی باران رقیه موهای سرم پیر شدازبهرعزایش دل گشته بهاری به زمستان رقیه درکوفه به هر کوچه اسیراست اگر او قاری شده بابا. پی قرآن رقیه بابا به روی نیزه مخوان آیه ی قرآن بنگر که شده پاره گریبان رقیه امشب به هوای تو پدر گریه نموده عشقت همه شب ازسراو عقل ربوده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا