*بانیزه ای فتاده ای ازپا،حسین من
صدتکه شدتن توبه صحرا،حسین من
لشگربه قامت خَمِ زینب خنده کند
خون توجاری است به تماشا،حسین من
لب تشنه دخترت دگرازحال می رود
آبی رسان به خشکی لبها،حسین من
داغت کشانده مادرمن رابه قتلگاه
هستی تواسم اعظم زهرا،حسین من
گیردبهانة توبه خیمه سکینه ات
پاشوبیابه خیمه توحالا،حسین من
دیدم چوپای نحس عدوروی سینه ات
برسینه وبرسرزدم آنجا،حسین من
زهرای مرضیه سرنعشت ،جامه درید
مجنونم وفدائی زهرا،حسین من
ازچه توپاره پاره بدن گشته ای حسین
راضی به حکم چیده شدن گشته ای حسین
خاکی است چادرم ولی ای یارکافی ااست
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
لطمه بایدزدبرایت......یاحسین
اشعار دهه دوم محرم
گودال بود و بی خبر تونیزه خوردی
دیدم برادرپشت سرتونیزه خوردی
دیدم ز پهلو یا کمر تونیزه خوردی
دیدم که از چندین نفرتو نیزه خوردی
آمدبه گودال وتنت را جستجو کرد
با پا لگد زد پیکرت را پپشت و رو کرد
آسیب دیده شانه ات ازنیزه شمر
پژمرده شددردانه ات،ازنیزه شمر
می سوخت جان خواهرت درکنج خیمه
کس" همچوزینب این مصیبتها ندیده
سر لوحه ی نجوای شبهایاحسین بود
غم دیدی اما مشق غمهایاحسین بود
گاهی سرت دنبال مرکب میکشیدند
قران زبالای نی ات را میشنیدند
دنبال تو اهل و عیالت می دویدند
باريسماني زينب را می کشیدند
زینب رسیده بر هواخواهیت آنجا
آوای او می کرد همراهیت آنجا
باهجرتو اهل وعیالت دل سپردند
دیدم که ازشمروسنان شلاق خوردند
در زیر دست و پای مرکبها دویدند
همشیره ات را در اسارت میکشیدند
دیدم شراب و وای از بزم حرامی
دیدم نگاه هیز نامردان شامی
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
بلندمرتبه شاهی..حسین
دهه دوم محرم
بلندمرتبه شاهی چنان زمین خورده
که ازاصابت نیزه،سرش شد آزرده
بلندمرتبه شاهی،اسیرگرگان شد
میان لشگری ازنیزه ، نیزه باران شد
بلند مرتبه شاهی،گلوبریده شده
خبررسیده به زینب،که قدخمیده شده
بلند مرتبه شاهی،میان گودال است
زفرط تشنگی وخستگی،چه بی حال است
بلند مرتبه شاهی،به زیرخنجربود
تنی میانه ی گودال نیزه،بی سربود
بلند مرتبه شاهی،فتاده براین خاک
اگرغلط نکنم پیکرش شده صدچاک
بلند مرتبه شاهی زاسب افتاده
اگر غلط نکنم،زیرنیزه جان داده
هوا ز باد مخالف،چنین شده تیره
سری بریده به سوی خیام شدخیره
فضای کربوبلاببین،که قیرگون گردید
زاسب حضرت معشوقه، واژگون گردید
تن عزیزخداگشته غرقه درنیزه
سرش به شام وبه کوفه نشسته برنیزه
تنش به خاک وبه خون، تاب استقامت داشت
به زیرنیزه دگر،کی جدال طاقت داشت
ادامه.....
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
گودال قتلگاه
در زیر پای مرکب اعدا بهم مریز
خورشید خانواده ی زهرا، بهم مریز
چشم انتظاری من ه خواهر کفایت است
تنهاترین مسافر دنیا بهم مریز
شمروسنان سرازتن نازت ربوده اند
ای سربریده ی دل صحرابهم مریز
گویاکه چشم ودست وسرت جابجاشده
من که نمرده ام زبلایا بهم مریز
خاکی به سر کنم که تنت راکشیده اند
جسمی نمانده برتنت آقا بهم مریز
شال تورا ز گو دی گودال برده اند
غارت نموده پیکرت اعدا بهم مریز
حال وهوای خواهرتو دیدنی شده
ازمردنم میانه ی صحرا بهم مریز
آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
اشعار جانسوز حضرت سیدالشهدا.(ع)
لشکری آمدو زدچکمه به روی دهنت
وای من مُثله شده باسره نیزه ها تنت
ذره ذره بدنت بود که افتادبه خاک
خون شده از اثر ضربه ی چکمه دهنت
جای سنگ وورم چکمه به پیشانی توست
دست وپایت بشکست و شده غارت بدنت
وسط معرکه ای نیزه به قلبت زده اند
سر فرصت شده مُثله همه اعضای تنت
مردک پست به گودال تو راکردشکار
چه بهم ریخته شد گوشه ی میدان بدنت
چشم تو تار شده ونیزه تنت ریخت بهم
چه بگویم بخدارفت به یغمابدنت
یک عبا داشتی ورفت به غارت چکنم
زینبت آمده از ره که ببیند بدنت
تاب دیدارتن مُثله ی تو درمانیست بوریایی که رسیده گشته برادرکفنت
حضرت شاه تنت راچه بهم ریخته اند
وای من خورده بهم باسره نیزه بدنت
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
کانال اشعار ناب آیینی
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_حسین #مناجات_امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
افتاده ام میانه ی صحراشتاب كن
در زیرخنجرم به تماشا شتاب کن
دلگيرم از تمامی کوفه،بیاکه من
هستم بیاده اکبر ليلا شتاب كن
وقتش رسيده عصرغروبم شده بیا
پايان بده بر اين شب غمها شتاب كن
در انتظار آمدنت ،زینبم بیا
دیگرنمانده یوسف زهرا، شتاب كن
ای وارث عدالت و صبر و غم علی
ازخیمه هابیا گل طاها، شتاب كن
جانم به لب رسيد از اين روزگار غم
زینب به جان حضرت زهرا شتاب كن
بر آن پدر كه با سر زانو رسيد و ديد
نقش زمين جوان خودش راشتاب كن
دیدی پدر كه پيكر فرزند خويش را
بر خاك می سپرد به صحرا شتاب كن
دیدی تنی كه زخمی تیر سه شعبه بود
بر آن سری كه رفت به نی ها شتاب كن
آن خواهری كه در دم گودال ميگرفت
با ناله ذكر وای حسينا شتاب كن
دیدی رقیه دختركی كه گرفته بود
بر روی دامنش سر بابا شتاب كن
زینب بیا كه من دگرازپا فتاده ام
ازبهره دیدن رخ سقا شتاب كن
🔸شاعر:
#آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
_______________________________
#_دهه_ اول_صفر
#اشعارناب _اباعبدالله الحسین_سلام_الله_علیه
#_دهه_ اول_صفر
در شام ودرکوفه تن یارم کشیدند
باکعب نیزه، سمتِ بازارم کشیدند
این معجری را كه سرم دارم کشیدند
این جا چه شأنی دارد این معجر، کجایی!
ای مرغ عشق من تورا بی پَر نمودند
جسمِ توراباخنجری بی سر نمودند
خنده به اشک دیده ی خواهر نمودند
افتاده روی تلِّ خاكستر کجایی
دست پلیدی کرده بر رویم جسارت
باشمروخولی وسنان رفتم اسارت
دیدم تن وامامه ات رفته به غارت
ای سربریده، هستی خواهر-کجایی
درزیرچکمه پیکرت از حال افتاد
خولی پی دزدیدن اموال افتاد
دیدم تنت درگوشه ی گودال افتاد
تسبیح عبا عمامه انگشتر ، کجایی
بر روی نیزه چشم تر داری ،برایم
آیا زدخترها خبر داری،برایم
اصلاً دلی خونین جگر داری، برایم
دیدم نگاه آخرت را در کجایی
این پیچش بادصبا ازجانب توست
بروی نیزه این دعاازجانب توست
دارالشِفای این دواازجانب توست
افتاده ام در گوشه ی بستر، کجایی!
اینجا مسیرِ كوفه تا شام بلابود
یامقصداینِ مردهاشام بلابود
ازبعداین کرب وبلاشام بلابود
از بس فنا گردیده ام من در کجایی
#آرمین_غلامی_(مجنون کرمانشاهی)
#_دهه_ اول_صفر
# بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زینب #دروازه_شام
#مصائب_
طعنه هابودکه زخم جگرش راسوزاند
تا زمین خورد عدو بال وپرش راسوزاند
آنقدر سنگ به لب های كبودش مزنید
گریه هادرپی هم .چشم ترش راسوزاند
بین گودال چرا تشنه بریدید سرش
خیمه میسوخت که شعله دخترش راسوزاند
همه آرند برایش .نان خشك صدقه
سره منت به سرش بود .پرش راسوزاند
زچه رو صفحه ی عمرش همه کوتاه شده
زجرنامرد سره بال وپرش راسوزاند
ازدحام سرِ بازار عجب دیدن داشت
وای (مجنون)، غم دل همسفرش راسوزاند..
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
__________________________
#_دهه_ اول_صفر
# بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زینب #دروازه_شام
#مصائب_
#دهه دوم محرم
ای وای روی نی سرتو جابجاشده
خون ازشکاف حنجره ی تو چکیده بود
دیدم که تازه به مرکب زده عدو
اینجا سپاه روی بدن ها دویده بود
تار ی زموی عمۀ ما را کسی ندید
نور حسین پوشش روی حمیده بود
بنگربه بزم مطرب و تشت طلا حسین
دیدم که غصه بر دل محنت کشیده بود
دشمن کنیز کرده طلب ازمیان ما
رنگ از عذاره روی یتیمان پریده بود..
(مجنون) نگر که آل علی در اسارت است
ای وای قامت قدزینب خمیده بود
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
__________________________
#_دهه_ اول_صفر
# بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زینب #دروازه_شام
#مصائب_
در ازدحام کوچه نگاه حرامی است
اینجامسیر خنده وآه حرامی است
رقاصه ها برای چه در پایکوبی اند
این قوم ومردمش به پناه حرامی است
با هلهله تمامی این شامیان خوشند
یک کاروان اسیر ونگاه حرامی است
آل نبی رابه اسارت کشیده اند
این طرزه فکر وطرزه نگاه حرامی است
ناموس کبریا ونگاه مردم پست
درباره آن خلیفه پناه حرامی است
پیره زنان همه به سرش سنگ میزدند
این سور وسات به خیمگاه حرامی است
(مجنون) ببین که یوسف زهرابه نیزه شد
یاآل او به قعره ی چاه حرامی است..
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
__________________________
##_دهه_ اول_صفر
# بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زینب #دروازه_شام
#مصائب_
باضرب تازیانه شده قامتت کبود
جسمت زکوچه تا دره دربار می کشید
تاول زده تمامی پاهای دختران !
دیدم که پیکرتوبه آزار می کشید
امیدکاروان .چقدر قد خمیده ای
گویا سرحسین تو بر دار می کشید
خولی و شمر ازچه غرورت شکسته اند
زینب به سینه عکس علمدار می کشید
(زینب ) ببین که کوفه طلبکار زینب است...
کوفی به شهرپیکره دلدار می کشید
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
__________________________
#_دهه_ اول_صفر