#اسارت_قتلگاه
##شاعر_آرمین غلامی_مجنون
به سر خار و خس و خاک تنت افتاده
زیرپای سم اسبان، بدنت افتاده
کاش می مردم و سوی بدنت چشم نبود
وسط معرکه دیدم که تنت افتاده
وای از معرکه ها در ته گودال نمان
دیده ام دست سنان پیروهنت افتاده
ساربان درپی غارت،پی دزدی تنت
بین دستش چه؟ عقیق یمنت افتاده
سرتو بودسوی شام ،روی نیزه نشست
سرنیزه گیسوی پرشکنت افتاده
سرنیزه ،سرتو بود و تکان میخوردی
همه جا حرف پی..ِلْه شدنت افتاده
#دهه دوم محرم۱۴۰۳
#اسارت_قتلگاه
##شاعر_آرمین غلامی_مجنون
به سر خار و خس و خاک تنت افتاده
زیرپای سم اسبان، بدنت افتاده
کاش می مردم و سوی بدنت چشم نبود
وسط معرکه دیدم که تنت افتاده
وای از معرکه ها در ته گودال نمان
دیده ام دست سنان پیروهنت افتاده
ساربان درپی غارت،پی دزدی تنت
بین دستش چه؟ عقیق یمنت افتاده
سرتو بودسوی شام ،روی نیزه نشست
سرنیزه گیسوی پرشکنت افتاده
سرنیزه ،سرتو بود و تکان میخوردی
همه جا حرف پی..ِلْه شدنت افتاده
#دهه دوم محرم۱۴۰۳