eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
630 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
3.9هزار ویدیو
933 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
الله الرحمن الرحیم بین دیواری ودری بود کبابت کردند پیش چشم رهگذر خانه خرابت کردند بین دیوار ودری داغ نمودند تنت بالگدهای مداوم همه خوابت کردند چقدر زجرکشیدی تودرآن صحنه ی شوم وسط شعله چنین بود عذابت کردند بازی اهل سیاست چه فریبَ‌ست و ریا باتمسخربین در بودخطابت کردند اول کار دراين حمله هجوم آوردند آخرش بين دري نقشه بر‌ آبت کردند بين آتش تن و رخساره زهراميسوخت در نهاخانۀ آن بيت كبابـت کردند ریخت ازسینه ی تو چشمه ای از خون زهرا بین دیوار ودری بودسرابت کردند لب فروبسته ای از دردوغم خود زهرا بعده تو بامنه دلخسته حسابت کردند... آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)_
۱ آذر ۱۴۰۱
الله الرحمن الرحیم @majnon1396 /حضرت زهرا(س)  حیف  شد  گلخانه ام  را سوختند  میخ  را   بر سینه  گل دوختند  حیف شد  پروانه را  سیلی زدن   روی ماهش  پرده ای  نیلی  زدن  حیف شد  در بین آن  دیوار و در   فاطمه  نقش   زمین شد  با پسر  حیف  شد  ماه نبی  آتش  گرفت  بین در  یار علی  آتش  گرفت   حیف شد  آلاله ام  پژمرده شد  لاله گلخانه ام آزرده شئ    حیف شد  زهرا  غریبانه  برفت  یار هجده  ساله از  خانه برفت  عاقبت  پشت  علی   از غم شکست   مرتضا  بی فاطمه  از پا  نشست   بی تو  زهرا  روز حیدر  چون شب است  همنشین  ناله هایم   زینب  است  ای هلال  رونمایم   فاطمه  می روی  از این  سرایم  فاطمه   بی  تو در  این شهر  غم بی یاورم   کس نباشد   بی تو زهرا  دلبرم   ای دلا  دیگر علی  تنها شده  همنشین  غصه و غمها  شده  💠 آرمین غلامی_(مجنون)
۱ آذر ۱۴۰۱
الله الرحمن الرحیم @majnon1396 /حضرت زهرا(س) دود وصدای آتش ازآن در رسیده است بابابیاکه ناله‌ ی مادر رسیده است صبر علی ببین ، که چه آمدبه خانه اش مامورصبر بود وستمگر رسیده است درکوچه هاارازل و اوباش آمدند دشمن برای کشتن مادر رسیده است در را شکست مردک ولشگر به خانه رفت ازخانه وای وای پیمبر رسیده است طوری زدند فاطمه شدنقش بر زمین ملعون نزن که ناله‌ ی حیدر رسیده است حیدربه کوچه رفت وهمه غرق درفرار آوای یاعلی مدد از در رسیده است دامن کشان بسوی علی رفته فاطمه از بس غلاف تیغ مکرر رسیده است آمدبه گوش، گریه‌ ی در آهه میخ در زینب به گریه گوشه آن در رسیده است دربین کوچه فاطمه سر بر ولی دهد این ارث مادرانه به نوکررسیده است غلامی (مجنون کرمانشاهی)_ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ آذر ۱۴۰۱
الله الرحمن الرحیم @majnon1396 /حضرت زهرا(س) زهرامیان کوچه پرت را شکسته اند دربین در چراکمرت را شکسته اند بودی مدافع همه ی غربت علی دیدم به کوچه هاسپرت را شکسته اند آن بوسه گاه حضرت خاتم به خون نشست درکوچه حرمت پدرت را شکسته اند محسن مدافع تو شده بین شعله ها درپشت در دل پسرت را شکسته اند افتاده روی تو دره این خانه فاطمه دیدم غرور مختصرت را شکسته اند فضه برس که مادر وبچه زبار رفت دربین درفتاده و با چشم تار رفت عالم به زیر سایه ی بی منت شماست شیعه تمام برکتش از برکت شماست بانو مدافع علی مرتضی شدی این قطره ای فقط ز یم قدرت شماست آوای ناله های توهمسایه می شنید بانوتمام شهر نبی هیئت شماست بانوکسی جواب علی تورانداد گویاهمه نشانه ای ازغربت شماست بانو پس از شهادت بابا چه دیده ای درکوچه ها غلاف و لگد قسمت شماست حق شمامیان مدینه ادا نشد غیراز تو کس شریک غم مرتضی نشد روزیکه حق زمین و زمان را بیافرید دنیا برای حضرت زهرا بیافرید یکباره انس وجن وتمام حور وپری از خاک پای ام ابیها بیافرید شدآفریده آب جهانی به گریه اش با اشگ های فاطمه دریا بیافرید از چادر ش گرفته نخی تاکند درست حبل المتین برای دل ما بیافرید معجزنموده بانفس پاک فاطمه او دم گرفت تا که مسیحا بیافرید گویادلیل خلقت دنیا فاطمه است تنهاشفیعه ی غم فردافاطمه است -آرمین غلامی (محنون کرمانشاهی)
۱ آذر ۱۴۰۱
▄▅▆▇█▓▒░فاطمیه░▒▓█▇▆▅▄▃▂ وسط کوچه علی جان سپرت افتاده همسرشکسته پهلوبه برت افتاده همه آرامش تو رفت زدستت حیدر بین دیوار دری بال وپرت افتاده بوتراب است که زانو به بغل بگرفته بت شکن خیز زجا چون تبرت افتاده بین آن کوچه فقط فاطمه شدیاور تو در دفاع از توعلی بود برت افتاده کوچه واین همه نامرد خدا رحم کند حضرت شاه نجف تاج سرت افتاده میکشیدند درآن کوچه تنت راحیدر پیش چشمان همه اشک ترت افتاده ✋ ✍آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
۱ آذر ۱۴۰۱
الله الرحمن الرحیم @majnon1396 /حضرت زهرا(س) میخ در مادر مرایادتو می اندازد درداین پیکر مرایادتو می اندازد باغمان پرپر شدو گل ها همه پژمرده اند یاس ونیلوفر مرایادتو می اندازد دیدم آیات ، عزادار غم قرآنند سوره ی کوثر مرایادتو می اندازد دیدم این خانه که جبریل به وحی آمد و رفت جان پیغمبر مرایادتو می اندازد لطف ومهری که خدا داشت به تو بود عیان مهربان این در مرایادتو می اندازد ماه شب های علی رفته ای در لیله ی تار نور چشم تر مرایادتو می اندازد طاقتی نیست بنالیم و بگوییم سخن نوحه خوان مادر مرایادتو می اندازد تاقیامت بخدا ازغم زهرا نالم تا ابد داغ به دل گشته دل واحوالم غلامی (مجنون)_
۱ آذر ۱۴۰۱
▄▅▆▇█▓▒░فاطمیه░▒▓█▇▆▅▄▃ افتاده درکوچه سرش بس کن مغیره دیگرنزن بال وپرش بس کن مغیره نامرد دست مرتضی رابسته بودی دیگرمزن برهمسرش بس کن مغیره مُهرکبودتازیان بر روی زهراست دیگرمزن بر پیکرش بس کن مغیره خون گشته جاری دیگراز پهلوی زهرا کردی چرا یاد آورش بس کن مغیره روزی صدوده بار جان دادم به کوچه شد مشق بین دفترش بس کن مغیره یاسم میان کوچه ها شدِ ارغوانی دیگرمبر ملعون پرش بس کن مغیره پیش دوچشمم همسرم رامیزدی تو شداین کلام آخرش بس کن مغیره -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
۱ آذر ۱۴۰۱
بین دیواری ودری بود عذابت کردند پیش چشم رهگذر خانه خرابت کردند بین دیوار ودری داغ نمودند تنت بالگدهای مداوم همه خوابت کردند چقدر زجرکشیدی تودرآن صحنه ی شوم وسط شعله چنین بود کبابت کردند بازی اهل سیاست چه فریبَ‌ست و ریا باتمسخربین در بودخطابت کردند اول کار دراين حمله هجوم آوردند آخرش بين دري نقشه بر‌ آبت کردند بين آتش تن و رخساره زهراميسوخت در نهاخانۀ آن بيت كبابـت کردند ریخت ازسینه ی تو چشمه ای از خون زهرا بین دیوار ودری بودسرابت کردند لب فروبسته ای از دردوغم خود زهرا بعده تو بامنه دلخسته حسابت کردند... آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)_
۱۳ آذر ۱۴۰۱
درِ آتش زده ای روی سرش افتاده وسطِ شعله همه بال وپرش افتاده باره شیشه داشت آن بانو به خود‌ بالگد بین دری بود پسرش افتاده ابر با ابر گلاویز شد وشد آتش صاعقه بر دل دعوا گذرش افتاده لشگری ردشده از،روي گل یاس علی دیدیکباره همه برگ وبرش افتاده درطناب افتاده واوبه خودش می‌پیچد جنگ را باخته؛ در مه سپرش افتاده شر، شده کوچه ودر، وای بحال زهرا پیش چشمان علی بود سپرش افتاده فاطمه دروسط کوچه زمین گیرشده سوی اوحضرت مولا نظرش افتاده آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
۱۳ آذر ۱۴۰۱
مادرپهلوشکسته روی ديوار اوفتاد بین کوچه دستهای مادر از كار اوفتاد ضربه سنگين بودودرکوچه زمینگرش نمود غنچه اي افتاد،گل پژمرده شد،خار اوفتاد فاطمه گشته فدایی و فداي يار شد اوبه پای يارخود در اوج ايثار اوفتاد بین کوچه دست و پهلويش چرا مجروح بود ناگهان او روبروي جمع اشرار اوفتاد روزهاي آخرش بود وبه زحمت راه رفت راه رفتنها برايش بود دشوار،اوفتاد ✋ ✍آرمین غلامی (مجنون )
۱۳ آذر ۱۴۰۱
▄▅▆▇█▓▒░محسنیه۹۷░▒▓█▇▆▅▄▃ افتاده درکوچه سرش بس کن مغیره دیگرنزن بال وپرش بس کن مغیره نامرد دست مرتضی رابسته بودی دیگرمزن برهمسرش بس کن مغیره مُهرکبودتازیان بر روی زهراست دیگرمزن بر پیکرش بس کن مغیره خون گشته جاری دیگراز پهلوی زهرا کردی چرا یاد آورش بس کن مغیره روزی صدوده بار جان دادم به کوچه شد مشق بین دفترش بس کن مغیره یاسم میان کوچه ها شدِ ارغوانی دیگرمبر ملعون پرش بس کن مغیره پیش دوچشمم همسرم رامیزدی تو شداین کلام آخرش بس کن مغیره -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
الله الرحمن الرحیم  مزن ظالم  که زهرایم  جوان است    که او  نور زمین  آسمان است   مزن ظالم  که  او ام ابیهاست   شفیع  محشر  فردای  عقباست   مزن  ظالم که  زهرا بی گناه  است   که  بر  خلق  دو عالم  او پناه  است   مزن ظالم  که زهرا  نور عین است  مزن چون  فاطمه  ام الحسین است   مزن سیلی  به روی  ماه  پاره   که گوش  فاطمه  شد پاره پاره   مزن با تازیان  بر روی زهرا  مکش  آتش  تو بر  گیسوی زهرا   میان در  تو کشتی همسرم را   شکستی  تا ابد  بال و پرم را   تمام  هست و بودم  بوده زهرا   تمام تار  و پودم بوده زهرا   به پیش  دیده ام  زهرا  کتک خورد  که پهلویش  از آن  ضربه ترک خورد   ولی  تا  روز محشر  سوگوارم   که رفته  از کفم  تنها نگارم  💠 # آرمین غلامی_(مجنون)
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
درِ آتش زده ای روی سرش افتاده وسطِ شعله همه بال وپرش افتاده باره شیشه داشت آن بانو به خود‌ بالگد بین دری بود پسرش افتاده ابر با ابر گلاویز شد وشد آتش صاعقه بر دل دعوا گذرش افتاده لشگری ردشده از،روي گل یاس علی دیدیکباره همه برگ وبرش افتاده درطناب افتاده واوبه خودش می‌پیچد جنگ را باخته؛ در مه سپرش افتاده شر، شده کوچه ودر، وای بحال زهرا پیش چشمان علی بود سپرش افتاده فاطمه دروسط کوچه زمین گیرشده سوی اوحضرت مولا نظرش افتاده آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
۱۷ شهریور
بین دیواری ودری بود عذابت کردند پیش چشم رهگذر خانه خرابت کردند بین دیوار ودری داغ نمودند تنت بالگدهای مداوم همه خوابت کردند چقدر زجرکشیدی تودرآن صحنه ی شوم وسط شعله چنین بود کبابت کردند بازی اهل سیاست چه فریبَ‌ست و ریا باتمسخربین در بودخطابت کردند اول کار دراين حمله هجوم آوردند آخرش بين دري نقشه بر‌ آبت کردند بين آتش تن و رخساره زهراميسوخت در نهاخانۀ آن بيت كبابـت کردند ریخت ازسینه ی تو چشمه ای از خون زهرا بین دیوار ودری بودسرابت کردند لب فروبسته ای از دردوغم خود زهرا بعده تو بامنه دلخسته حسابت کردند... آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)_
۱۷ شهریور
الله الرحمن الرحیم راه بندان است کوچه, شانه داری مهربان؟ کفتری بشکسته بالم, لانه داری مهربان؟ هی قدم برداشتی تو از غم و دلواپسی غصه ات بردوش من ,ویرانه داری مهربان؟ عاقبت ای باوفا این غصه جانم را گرفت کرده ام گم خانه را,کاشانه داری مهربان؟ فاطمه بین درو دیوار افتاده بیا بهرمن یک مرحم شاهانه داری مهربان ثلث سادات جهان بایک لگد نابود شد بهر زهرا سینه ای جانانه داری مهربان گرچه گستاخیست ای مرد دستهایت بسته است پشت این در عاشقی فرزانه داری مهربان گوشوارفاطمه درکوچه ها مفقود شد گریه ای بی وقفه دارم , شانه داری مهربان؟ غلامی (مجنون کرمانشاهی)_
۱۷ شهریور
بسم الله الرحمن الرحیم  مزن ظالم  که زهرایم  جوان است    که او  نور زمین  آسمان است   مزن ظالم  که  او ام ابیهاست   شفیع  محشر  فردای  عقباست   مزن  ظالم که  زهرا بی گناه  است   که  بر  خلق  دو عالم  او پناه  است   مزن ظالم  که زهرا  نور عین است  مزن چون  فاطمه  ام الحسین است   مزن سیلی  به روی  ماه  پاره   که گوش  فاطمه  شد پاره پاره   مزن با تازیان  بر روی زهرا  مکش  آتش  تو بر  گیسوی زهرا   میان در  تو کشتی همسرم را   شکستی  تا ابد  بال و پرم را   تمام  هست و بودم  بوده زهرا   تمام تار  و پودم بوده زهرا   به پیش  دیده ام  زهرا  کتک خورد  که پهلویش  از آن  ضربه ترک خورد   ولی  تا  روز محشر  سوگوارم   که رفته  از کفم  تنها نگارم  💠 # آرمین غلامی_(مجنون)
۱۷ شهریور
-  حیف  شد  گلخانه ام  را سوختند  میخ  را   بر سینه  گل دوختند  حیف شد  پروانه را  سیلی زدن   روی ماهش  پرده ای  نیلی  زدن  حیف شد  در بین آن  دیوار و در   فاطمه  نقش   زمین شد  با پسر  حیف  شد  ماه نبی  آتش  گرفت  بین در  یار علی  آتش  گرفت   حیف شد  آلاله ام  پژمرده شد  لاله گلخانه ام آزرده شئ    حیف شد  زهرا  غریبانه  برفت  یار هجده  ساله از  خانه برفت  عاقبت  پشت  علی   از غم شکست   مرتضا  بی فاطمه  از پا  نشست   بی تو  زهرا  روز حیدر  چون شب است  همنشین  ناله هایم   زینب  است  ای هلال  رونمایم   فاطمه  می روی  از این  سرایم  فاطمه   بی  تو در  این شهر  غم بی یاورم   کس نباشد   بی تو زهرا  دلبرم   ای دلا  دیگر علی  تنها شده  همنشین  غصه و غمها  شده  💠 آرمین غلامی_(مجنون)
۱۷ شهریور
درِ آتش زده ای روی سرش افتاده وسطِ شعله همه بال وپرش افتاده باره شیشه داشت آن بانو به خود‌ بالگد بین دری بود پسرش افتاده ابر با ابر گلاویز شد وشد آتش صاعقه بر دل دعوا گذرش افتاده لشگری ردشده از،روي گل یاس علی دیدیکباره همه برگ وبرش افتاده درطناب افتاده واوبه خودش می‌پیچد جنگ را باخته؛ در مه سپرش افتاده شر، شده کوچه ودر، وای بحال زهرا پیش چشمان علی بود سپرش افتاده فاطمه دروسط کوچه زمین گیرشده سوی اوحضرت مولا نظرش افتاده آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
۱۷ شهریور
چادر فاطمه در معرکه پا مال شده وسط کوچه دگربی پر وبی بال شده بین دیوار ودری شورش و جنجال شده مادری دروسط کوچه چه بی حال شده بین کوچه نه به پا بلکه به سرافتاده ناگهان روی تنش بودکه در افتاده دست صیاد روی بال کبوتر مانده رد خون سینه ی فاطمه بر در مانده لرزشی باز روی زانوی حیدر مانده خاک کوچه به روی چادر مادر مانده غم عالم به سرم بودکه افتادی تو وسط کوچه برم بود که جان دادی تو سوختی فاطمه تا چادرت از سر افتاد بین دیوار ودری بود که مادر افتاد پیش چشمان علی جان پیمبر افتاد عاقبت بین در خانه ى ما شر افتاد گره افتاده به این کار،ندارم یاری میکنم بعده توبانو دگر من زاری گرچه نجوای شب و روز برایم مانده دیگر این آه جگر سوز برایم مانده آتش و دود غم افروز برایم مانده حسرت مادر دیروز برایم مانده تکه تکه شده این روح غم افزای من شده ویرانه پس ازتو همه دنیای من بی توهرگوشه ی این خانه دگر خلوت بود رفتنت فاطمه جان بهرهمه حسرت بود مرگ مادر چقدر وای که بی دعوت بود بوی مادر به لباس تن من عادت بود سخت تر میگذرد ثانیه های عمرم شده دلگیر همه خانه برای عمرم داغ مرگ تومرافاطمه جان پیر نمود رفتنت بردل این طایفه تأثیر نمود یل خیبر شکنی را چه زمین گیر نمود اشگ های تومرا از غم دل سیر نمود کاش میشدنروی فاطمه ازخانه ی من رفتنت فاطمه شد باعث ویرانی من آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
۱۷ شهریور
مادرپهلوشکسته روی ديوار اوفتاد بین کوچه دستهای مادر از كار اوفتاد ضربه سنگين بودودرکوچه زمینگرش نمود غنچه اي افتاد،گل پژمرده شد،خار اوفتاد فاطمه گشته فدایی و فداي يار شد اوبه پای يارخود در اوج ايثار اوفتاد بین کوچه دست و پهلويش چرا مجروح بود ناگهان او روبروي جمع اشرار اوفتاد روزهاي آخرش بود وبه زحمت راه رفت راه رفتنها برايش بود دشوار،اوفتاد ✋ ✍آرمین غلامی (مجنون )
۱۷ شهریور
▄▅▆▇█▓▒░محسنیه۹۷░▒▓█▇▆▅▄▃▂ وسط کوچه علی جان سپرت افتاده همسرشکسته پهلوبه برت افتاده همه آرامش تو رفت زدستت حیدر بین دیوار دری بال وپرت افتاده بوتراب است که زانو به بغل بگرفته بت شکن خیز زجا چون تبرت افتاده بین آن کوچه فقط فاطمه شدیاور تو در دفاع از توعلی بود برت افتاده کوچه واین همه نامرد خدا رحم کند حضرت شاه نجف تاج سرت افتاده میکشیدند درآن کوچه تنت راحیدر پیش چشمان همه اشک ترت افتاده ✋ ✍آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
۱۷ شهریور
خورشیدِ عرش و أرض و‌ سما خورد برزمین درکوچه عشق شیرِخدا خورد بر زمین دردانهٔ وقارمحمد به کوچه ها محبوبهٔ تمام-نما خورد بر زمین ِ چادربه رخ کشیده نبیندکسی رخش آیینه دارِ حُجب و حیا خورد بر زمین بر دستهای عالم ِ بالا نگین شده دُرّ رکابِ آل کسا خورد بر زمین دشمن رسید و پشتِ درِ خانهٔ علی(ع) میزدبه روی او بخدا خورد بر زمین دربین کوچه سورهٔ وٱلعصرِ فاطمه(س) باشددوباره بین بلا خورد بر زمین گویا قنوتِ نافله اش «یاعلی (ع)» بود درموقع نماز ودعا خورد بر زمین دیگررمق به جان وتنش نیست وای من افتاده گوشه ای بخداخورد بر زمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)_
۱۷ شهریور
▄▅▆▇█▓▒░محسنیه۹۷░▒▓█▇▆▅▄▃ افتاده درکوچه سرش بس کن مغیره دیگرنزن بال وپرش بس کن مغیره نامرد دست مرتضی رابسته بودی دیگرمزن برهمسرش بس کن مغیره مُهرکبودتازیان بر روی زهراست دیگرمزن بر پیکرش بس کن مغیره خون گشته جاری دیگراز پهلوی زهرا کردی چرا یاد آورش بس کن مغیره روزی صدوده بار جان دادم به کوچه شد مشق بین دفترش بس کن مغیره یاسم میان کوچه ها شدِ ارغوانی دیگرمبر ملعون پرش بس کن مغیره پیش دوچشمم همسرم رامیزدی تو شداین کلام آخرش بس کن مغیره -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
۱۷ شهریور
▄▅▆▇█▓▒░محسنیه۹۷░▒▓█▇▆▅▄▃▂ مزن مغیره که زهرابرابرم غش کرد مزن مغیره که یاس پیمبرم غش کرد خوشی ندیده دراین روزگار زهرایم به پشت در ،چه غریبانه همسرم غش کرد گره فتاده به کاره گره گشای ما میان شعلهٔ آتش کبوترم غش کرد مزن مغیره نداردکبوترم بالی میان شعله ی آتش مه حرم غش کرد مزن مغیره که افتاده از نفس زهرا نداشت راه فراری و دربرم غش کرد دودستهای مرا بین کوچه هابستند چو دید بین طنابم برابرم غش کرد فضای دور و بر ما چهل نفربودند کنارمن وسط کوچه دلبرم غش کرد زضرب تیزی مسمار بی حیا ،افتاد کناره خانه ی آتش زده برم غش کرد آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
۱۷ شهریور
نوحه محسنیه.mp3
1.47M
▄▅▆▇█▓▒▒▓█▇▆▅▄▃▂ ░نوحه محسنیه░ وسط کوچه علی جان سپرت افتاده همسرشکسته پهلوبه برت افتاده همه آرامش تو رفت زدستت حیدر بین دیوار دری بال وپرت افتاده بوتراب است که زانو به بغل بگرفته بت شکن خیز زجا چون تبرت افتاده بین آن کوچه فقط فاطمه شدیاور تو در دفاع از توعلی بود برت افتاده کوچه واین همه نامرد خدا رحم کند حضرت شاه نجف تاج سرت افتاده میکشیدند درآن کوچه تنت راحیدر پیش چشمان همه اشک ترت افتاده ✋ ✍آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
۲۰ شهریور