eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
617 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
4.4هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
فاطمه_المعصومه_سلام_الله_علیها شدم از روز ازل مستِ تویامعصومه نوکرِوگدای دربستِ تویامعصومه نوکری دره تو کردمرا مست جنون کم ماو کرم دستِ تویامعصومه من که از روز ازل نوکرِ این در بودم نوکرِ بی سر و پایِ گل حیدر بودم قبله از روز ازل روی تو شد ای بانو همه امید دلم کوی توشد ای بانو قبله ی ماست به سمتِ حرمِ معصومه چشم هرشیعه فقط سوی توشد ای بانو حرمت تابه ابد منزل ومعوای من است نام زیبای شما در دل شیدای من است خواهره موسی الرضا هست فقط معصومه راهِ شیدایی ما هست فقط معصومه گر ز زهرای علی نیست نشان وحرمی همه مقصودِ خدا هست فقط معصومه از وطن بارسفربند ببین یار کجاست مقصدماهمگی قم بود وشهر رضاست چکنم مستم و شیدای تویامعصومه بین دل هست فقط جای تویامعصومه جان من باد به قربان تو ای دخت علی سَرِ خود را بِدَهم پای تویامعصومه بانو ایکاش به زیرِ عَلَمت می مُردم یا شبی دروسط آن حرمت می مُردم دل ماهست به دنبال تویامعصومه خانه ی عشق بُوَد مال تویامعصومه کاش میشد که شبی کنج حرم میمردم دل من هست به احوال تویامعصومه شب عشق است و دلم کرده هوای حرمت همه ی عالم هستی به فدای حرمت به فدای دل نالان تویامعصومه گریه های غم هجران تویامعصومه چه شبی بود شب آخره دیدار رضا دیده او دیده ی گریان تویامعصومه شهرقم ازتوبها داردوبگرفت همه عمر (مجنون)بفدای تو ونامت فاطمه غلامی(مجنون کرمانشاهی)
خادم اهل بیت 🌺: بنَبیٍّ عَرَبیٍّ وَ رَسولٍ مَدَنی وَ أَخیهِ أَسَدِ اللهِ مُسَمّا بِعَلی بِنَبیٍّ عَرَبیٍّ وَ رَسولٍ مَدَنی وَ أَخیهِ أَسَدِ اللهِ مُسَمّا بِعَلی وَ بِزَهراءَ بَتولٍ وَ بِأُمٍّ وَلَدَتها وَ بِزَهراءَ بَتولٍ وَ بِأُمٍّ وَلَدَتها وَ بِسَبطَیهِ وَ شِبلَیهِ هُما نَجلَاْ زَکیٍّ وَ بِسَبطَیهِ وَ شِبلَیهِ هُما نَجلَاْ زَکیٍّ وَ بِسَجّادِ وَ بِالْباقِرِ وَ اْلصّادِقِ حَقّا وَ بِسَجّادِ وَ بِالْباقِرِ وَ اْلصّادِقِ حَقّا وَ بِموسی وَ عَلیٍّ وَ تَقیٍّ وَ نَقی وَ بِموسی وَ عَلیٍّ وَ تَقیٍّ وَ نَقی وَ بِذِی الْعَسکَرِ وَ الْحُجَّهِ الْقائِمِ بِالْحَق وَ بِذِی الْعَسکَرِ وَ الْحُجَّهِ الْقائِمِ بِالْحَق أَلَّذی یَضرِبُ بِالسَّیفِ بِحُکمٍ أَزَلی أَلَّذی یَضرِبُ بِالسَّیفِ بِحُکمٍ أَزَلی  
(ع) سلطان ملک ری همه ی ما رعیتت عالم فدایی تو و این جاه وشوکتت آنکس که دل ز خلق جهانی برده تویی آنکس که عشق اوبه دل ماخورده تویی درشهر ری .تویی که بناکرده ای حرم آخربه مهر خود توچه آورده ای سرم آقاچه کرده ای که شه ملک ماشدی در شهر ری ، تویی که فقط مقتداشدی هرکس که طوف کوی تو راباوفاست اجروثواب طوف مزارت چوکربلاست حال و هوای صحن شما کربلایی است هرکس که زائر تو شود کربلایی است اینگونه شدکه همچوحسن با کرم شدی ازنسل مجتبایی و صاحب حرم شدی امشب میان صحن شما شوردیگر است شبهای جمعه صحن شما جور دیگر است درملک ری سرای توراکرده ام بپا جانم فدای صحن صحن تو ای نسل مجتبا اینجاهوای صحن شمامثل کربلاست ملکت بهای رأس حسین شاه سرجداست از روضه های نور دوعین برتوگویمت از قتلگاه وراس حسین برتوگویمت ای شاه ری .بیا وبخوان ا ز غریبی اش از قتلگاه و ازسره شیب الخضیبی اش مقتل چنین نوشته مجالش نداده اند تشنه سرش بریده و آبش نداده اند درزیرپای مردک ملعون سینه شکست مقتل نوشته نیزه درون گلونشست درزیر دست وپا سره سلطان بریده شد درزیر دست وپا تن آقا کشیده شد مقتل نوشته غارت انگشتری شده (مجنون)به روی نیزه اعدا سری شده _آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) ______________
گدایم بر سرایِ دلبره ری نموده دل هوایِ دلبره ری ندارم حاجتی .ای اهل عالم خوشم هستم گدایِ دلبره ری گدای صحن ِشاه عبدالعظیمم غزلخوانِ حرم .چون یاکریمم دلی دیوانه وآزاد دارم من ازصحن وسرایت یاد دارم به خاک ِ ری نوایم یا حسین بود خوشم اینجا حسین آباد دارم فرستاده تورا حیدربه ایران شدم مدیونت ای سلطان خوبان توبا زوارخودهستی صمیمی تو زیباتر ز پرواز نسیمی توآیات خداونده کریمی که هستی حضرت عبدالعظیمی   رسدبوی حسن از آن سرایت کنم تعظیم برگلدسته هایت  دلم را درحرم دریانمودی گره از کاره خلقی وانمودی میان عاشقان ، غوغا نمودی دل عشاق راشیدا نمودی   همیشه خاک بوسِ این حریمم گدای صحن وایوان کریمم   تو فیض حضرتِ پروردگاری درایران دشمنی هرگز نداری شنیدم مُهره تاییدیه آقا تو ازشاه و امامِ خویش داری»   شنيدم عهد با دلدار بستی زیارانِ امامِ هادی هستی گدایی میکنم اینجا کنارت همیشه بوده ام من بی قرارت کنم اندر جوارت گریه آقا شدم سینه زن دورِ مزارت   تسلایِ دلم عبدالعظیم است تمام حاصلم عبدالعظیم است   شده صحن وسرای تو دیارم بودهرگوشه از صحنت مزارم شبِ جمعه هوایت میکنم من به طوف کوی تو چشم انتظارم   ببین دل داده و سرگشته ام من خوشم چون دور دلبر گشته ام من   به صحنت حالت پرواز دارم برای تو دلی پر راز دارم کنم سیر و سلوکِ عاشقانه چو فطرس بر ملائک نازدارم   رسیدن تا خدا یک یاحسین است خوشاآنکس قلبش باحسین است   بخوان روضه تنی پررنگ پیداست بر آن پیراهنی که چنگ پیداست بخوان روضه که روز جنگ برپاست به رخساره حسینم سنگ پیداست   مرا با روضه هایت پیر کردی حسین زیرِ لگدها گیر کردی   حسین اوضاع پهلویت بهم خورد حسین ترکیب ِ ابرویت بهم خورد شمیم پیچش مویت بهم خورد درون قتلگاه رویت بهم خورد   شبیه پاره ی قرآن شدی تو لگدمال سم اسبان شدی تو  بدست مردکی بدمست بودی به دست نیزه دارِ پست بودی گهی برروی نی. گه بین تشتی ِ بدست خولی سرمست بودی   مزن باخیزرانت برلب او ببین درحالت غش.زینب او غلامي(مجنون)
ای قلم بنویس فخر آل زهرا عسگری است درنگاه معرفت تندیس تقوا عسگری است بوالعجائب جز علی درعالم نبود نوگل اعجوبه آن شاه اعلا عسگری است گرکه دنیا زادگان دنیا پرستی می کنند فاش می گویم که بالاتر زه دنیا عسگری است گربه بازار محبت پای بگذارد کسی بیند او سلطان این بزم تولا عسگری است گرکه از آب بقاء خضرنبی یک قطره خورد لیک مالک بر سماء و هفت دریاعسگری است درجنون عشق هرکس شد اسیر مکتبی درسرای عاشقی سلطان والاعسگری است ایکه در مابین هیئت خود بزرگی کرده ای خوب بنگر شاخص ایثار تنها عسگری است سامرا با هادی و عشق به او رونق گرفت آنکه ثبتش کرد در تاریخ دنیا عسگری است عقل عالم در شگفت است از فهم و ادراک حسن کارگاه کل عالم را معما عسگری است جلوه ی دلدار را با چشم دل باید بدید هرکجا فریادیا زهراست آنجا عسکر ی است این دل مجنون اگر افتد بکارش مشکلی گاه یا مهدی بود ذکرش گهی یا عسگری است شعر.آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
گدا به کوی توشدم ای کریم شدشب میلادتوعبدالعظیم بازشدم بی سر و سامان تو شد دل من دست به دامان تو عشق جمال تو هلاکم کند گوشه ای ازصحن تو خاکم کند بوی خدا می‌دهد عبدالعظیم منم گدای حرمت یاکریم بازدلم عزم منا کرده‌است درحرمت عشق بنا کرده‌است عشق تو مارابه مصاف آمده‌ ست درحرمت گرم طواف آمده‌ ست سلسله بندت شده ام یاکریم گدای کوی توام عبدالعظیم ای توشفابخش دل ریش ما؟ طوف توطوف حرم کربلا کرد دلم یاد گل روی تو؟ کرده طواف حرم وکوی تو زلف رخت راتو رها کرده‌ای با دل (مجنون)تو چه‌ها کرده‌ای -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) ❤اللـــهم عــــجل لـــــولیک الـــــفرج❤
💜دعای_جلیل_الجبار(گشایش)💜 ✍روایت است که حضرت رسول(ص) فرمودند : هرکس هر وقت این دعا را بخواند چنان باشد که: ٣٦٠ حج کرده است و ٣٦٠ ختم قرآن کرده باشد و ٣٦٠ بنده آزاد کرده باشد و ٣٦٠ دینار صدقه داده باشد و ٣٦٠ اندوهگین را از غم رهایی بخشد. چون حضرت رسول(ص) این کلام را فرمود جبرئیل (ع) در رسید و گفت: یا رسول الله هر بنده از بندگان خدا وهر امتی از پیروان تو این دعا را در عمر خود بخواند یا محمد به حرمت و جلال خودم قسم او را "هفت" چیز بدهم : 1⃣🌺فقر و درویشی را از او بردارم 2⃣🌺از سوال نکیر و منکر ایمن شود 3⃣🌺از صراط بگذرد 4⃣🌺از مرگ ناگهانی برهانم 5⃣🌺دوزخ را بر وی حرام گردانم 6⃣🌺از تنگی قبر ایمن نگه دارم 7⃣🌺از غضب سلطان و ظالم حفظ فرمایم ✍متن دعای جلیل الجبار به شرح زیر است:👇👇 بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ الجَلیلُ الجَبار، لااِلهَ اِلاَّاللهُ الواحِدُ القَهّارُ ، لا اِلهَ الاَّاللهُ العَزیزُ الغَفّار لااِلهَ اِلاَّ اللهُ الکَریمُ السَتّار،لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ الکَبیرُ المُتَعال؛لا اِلهَ الاَّ اللهُ وَحدَهُ لاشَریکَ لَه اِلهاً واحِداً رَبّاً و شاهِداً اَحَداً صَمَداً وَ نَحنُ لَهُ مُسلِمونَ وَ لااِلهَ اِلاَّ اللهً وَحدَهُ لاشَریکَ لَهُ اِلهَاً واحِداً رَبّاً وَ شاهِداً اَحَداً صَمَداً وَنَحنُ لَهُ عابِدُونَ لااِلهَ اِلاَّ اللهً وَحدَهُ لاشَریکَ لَهُ اِلهَاً واحِداً رَبّاً وَ شاهِداً اَحَداً صَمَداً وَنَحنُ لَهُ قانِتونَ لااِلهَ اِلاَّ اللهُ وَحدَهُ لاشَریکَ لَهُ اِلهَاً واحِداً رَبّاً وَ شاهِداً اَحَداً صَمَداً وَنَحنُ لَهُ صابِرونَ لااِلهَ اِلاَّاللهُ مُحَمَّدٌ رَسولُ الله صَلَّی الله عَلَیهِ وَ الِهِ عَلِیٌ وَلِیٌ الله عَلَیهِ السلامُ اللّهُمَّ اِلَیکَ وَجّهتُ وَجهی وَ اِلَیک فَوَّضتُ اَمری وَ عَلَیکَ تَوَکَّلتُ یا ارحم الراحمین 📚منبع:گنج‌های معنوی 💜💜💜💜💜
_________________ _ مجنون صفت ازعشق توهستیم,یاعبدالعظیم بادیده ی دل جان به توبستیم.یاعبدالعظیم چون پیرخرابات مغانیم.به عشقت همه جا ازعالمو عقبی بگسستیم.یاعبدالعظیم فردوس برین درخورعشقت نیست ای حضرت عشق مادل خوشآن عهدالستیم.یاعبدالعظیم جزعشق تومارابه جهان کاری نیست ای صاحب دل باکی نبوداگرشکستیم.یاعبدالعظیم مادر تو و دروادی ری عشق خدامیبینیم ماعاشق معشوق پرستیم. یاعبدالعظیم. شعر,,آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) /_________________________
اسم معشوق دل ماحسن عسگری است پدریوسف زهراحسن عسگری است اسم ما را بنويسيد گدای سامرا صاحب کوچه ی دلها حسن عسگری است جان من بسته به لطف وکرم وعنایتش گوهروادی دنیا حسن عسگری است تپش جان ودل بی سر وسامان شده ای مستی هر دل شیداحسن عسگری است بخداوندگدابر سر این سفره منم ولی والی والاحسن عسگری است کوری چشم تمام سلفی وداعشی مالک وامیردنیاحسن عسگری است باز(مجنون)وگداوسائلی دربه درم تاابد معشوقه ی ما ، حسن عسگری است. ✒شاعر.آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی). 🍱🍱🍱🍱🍱🍱🍱🍱🍱🍱 التماس دعا..
عطر حرمت چه پرشمیم است این وادی جنت النعیم است دلهاهمگی درشعف وشور میلاد تویاعبدالعظیم است _آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
✨﷽✨ 💢 علیه‌السلام⭕️ ♻️حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی بهجت می‌گوید: 🔵در مسافرت‌هایی که همراه آقا از تهران می‌گذشتیم، اصرار داشتند که به حرم حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام مشرف شوند؛ هم در مسیر رفت و هم در بازگشت. از جمله در سفر به مشهد مقدس اصرار داشتند که سر راه باید به حرم حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام برویم و می‌فرمود: «اهل تهران اگر هفته‌ای یک مرتبه به زیارتش نروند، جفا کرده‌اند». از مشهد که برمی‌گشتیم، باز اصرار داشت که به زیارت حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام برویم. برخی اوقات ما خسته راه بودیم و اسباب سفر مزاحممان بود، ولی ایشان از زیارت منصرف نمی‌شد. حتی یک بار اتفاق افتاد که ما حدود ساعت ۱۲ شب به تهران رسیدیم؛ حرم حضرت عبدالعظیم را بسته بودند. به در دیگری که در کوچه‌ای خلوت قرار داشت رفتیم، آن هم بسته بود. ایشان در آنجا پیاده شدند و کنار در قدری توقف نمودند. فکر کردیم زیارت مختصری کرده، برمی‌گردیم، ولی بعد از چند سلام و تحیت، عبا را از دوش برداشته، کنار درب صحن انداختند و روی آن قرار گرفتند و گفتند: «همین‌جا می‌مانیم تا در حرم باز شود!». وضو گرفتند و نزدیک اذان که در باز شد، رفتند داخل حرم. در سفرهای بعدی مسافرخانه می‌گرفتیم که آن‌طور پشت در به انتظار نمانیم و گاهی به منزل برخی ارادتمندان ایشان می‌رفتیم. کرامات متعدّدی از حضرت عبدالعظیم علیه السّلام توسط اهالی شهرری و سایر منابع نقل شده است. در اینجا ضمن تعریف برخی از آنها علاقمندان را به مطالعه کتاب های مربوطه توصیه می کنیم: 💠هفته چهلم از منبع موثّقی نقل است یکی از تّجار بازار تهران را مشکلی پیش آمد.، روزی با یکی از همکارانش مشکل خود را در میان گذاشت ، همکار او گفت برای حلّ گرفتاری خود به حضرت عبدالعظیم علیه السّلام متوسّل شو ، وی گفت به آن حضرت نیز متوسّل گردیدم و مشکل برطرف نشد، همکار او گفت مشکل توسّط حضرت عبدالعظیم علیه السّلام حلّ شدنی است. ، ولی تو با اخلاص متوسّل نگردیده ای. حال بنشین تا سرگذشت خود را که تا کنون برای کسی نگفته ام برایت باز گو نمایم. من سالهای گذشته ورشکسته شدم ، بطوریکه جهت معاش روزانه خود با تنگنا روبرو گردیدم و تصمیم گرفتم جهت رفع گرفتاری به حضرت عبدالعظیم علیه السّلام متوسّل شوم ، برای این کار نذر کردم چهل هفته پی در پی سحر پنج شنبه پیاده به زیارت آن حضرت بروم، 39 هفته سپری شد ، هفته چهلم فرارسید که مواجه با زمستان بود و روز چهارشنبه بعد از ظهر برف شدیدی باریدن گرفت ، غروب که به منزل رسیدم برف تبدیل به کولاک شده بود و زمین تا زانوهایم پر از برف بود ، عیالم که از قضیه با خبر بود پرسید مگر امشب به زیارت نمی روی، آخر هفته است ، گفتم در این برف و بوران خود آقا هم راضی نیست، انشا ا... هفته دیگر. آن شب زود به خواب رفتم، در عالم رویا دیدم بر روی ریل ماشین دودی به طرف شهر ری می روم، به مقبره شیخ صدوق (ره) رسیدم آنجا وضو گرفته و دو رکعت نماز خواندم و به سمت حرم حضرت عبدالعظیم علیه السّلام حرکت کردم ، از خواب برخواستم شب از نیمه گذشته بود تصمیم خود را گرفته آماده حرکت شدم ، عیالم گفت : چطور شد سر شب نرفتی و حالا که نیمه شب است و برف هم شدید تر شده ! خواب را تعریف نموده و گفتم باید بروم حتيّ اگر به قیمت جانم باشد. به راه افتادم مسیر حرکتم همان بود که در خواب دیدم روی ریل ماشین دودی ، بعد ها به این نکته رسیدم که آن شب تنها راه رسیدن به شهر ری خط آهن بوده و الا رسیدن به حرم حضرت عبدالعظیم علیه السّلام میسر نبود.. راه را برروی ریل ادامه دادم تا به ابن باویه رسیدم، به تأسيّ از صحنه خواب وضو گرفتم دو رکعت نماز خواندم و بی درنگ به سمت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام حرکت کردم به حرم که رسیدم درب ها را تازه گشوده بودند و زمانی تا اذان صبح مانده بود ، سرما و خستگی راه رمقم را گرفته و در گوشه حرم از هوش رفتم، در عالم خواب آقا سيّد الکریم علیه السّلام را دیدم کنار صندوق ایستاده ، روی مبارک خود را به سمت من کرد و پرسید ، چه مشکلی پریشانت ساخته؟ قصّه خود را عرض کردم دست به میان شال کمرش برد و دستمال گره زده ای را به کف دستم نهاد و فرمود این را سرمایه کسب حلال کن انشا ا... مشکلت حلّ شود.. دستمال را گرفتم به یکباره همه چیز محو شد. صدای موذن مرا از خواب بیدار کرد. و تنها چیزی که از آن رؤیا باقی مانده بود دستمال گره زده در دستم بود ، باز کردم دوازده عدد سکّه یک قرانی داخل آن بود برخواستم وضو گرفتم نماز صبح را بجا آورده ، با خوشحالی به سمت تهران براه افتادم. آن دوازده سکّه را به این کسب زدم و به سرنوشتی که توشاهد آن هستی رسیدم. •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @membariha
عارفان را گو اگر مبهوت قران گشته اند کل قران گوشه ای از گفته های عسکری است گر که عابد کرد تکفیرم نباشد هیچ باک ما خداداریم برگو آن خدای عسکری است گربه معراج سعادت مصطفی بیتوته کرد کل معراج ازمقام و ازلقای عسکری است باتقدس هرملک نام حسن را می برد باغ روضوان خدا تنها سرای عسکری است شعر.آرمین غلامی