📖 #متن_روضه
🔊
**********
پیش طبیب آمده ام درد می کشم
*هرجای عالم هرکی دردی داره میره پیش طبیب آروم میشه،اگه قرار تو بساط تو بیام و درد بکشم مردم چی می گن،یه جورایی مارو باتو میشناسن هوامو داشته باش"تو این شهر شلوغ دیدی یه وقت،دست بچه از بابا جدا میشه یه، یه ربعی که میگرده بچه ش رو میبینه داره میلرزه" میگه دیگه ولم نکنی" امشب به آقات همینو بگو،تو این شلوغی ها ولم نکن،اگه سایه ت از رو سرم بره هرز می شم*
پیش طبیب آمده ام درد می کشم
شاید قرار نیست مداوا کنی مرا
*مجاور حرم سیدالشهداست خونش، مثل حالا نبود پول جمع کردن مسئولین حرم بزرگ بشه،تو این جماعت یکیشون صاحب خونه ها امام حسینی تر گفتن اینو آخر میریم،این مال خودمونه"(خونه ها رو خریدن)آخر سر اومدن خونه آخر در خونه ی حاجی،سلام ... حال و احوال، خوش اومدید،بردشون تو خونه، گفت اومدیم برا حرم خونت رو بخریم(یه نگاه به این کرد)خونه منو؟!! آره" گفت نمی فروشم" یکی دوباره اصرار دیدن نه محکم میگه نمیفروشم"رفتن به محض اینکه رفتن از فرداش کارگر و بنا،خبر رسید به گوش اینا،گفتن عجب بی معرفت ،تا دیدن خونش رو میخوایم شروع کرد نوسازی،بعد یه هفته نو نوار شد خونه،کارگرا رفتن کلید رو برداشت اومد حرم گفت حالا خونمو میدم"ما چیز خراب به حسین ندادیم"
امشب بگو آقا یه دل دربه داغون دارم یکم خرابه،آوردم تو روضه روبه راهش کنم به کارت بیاد" اگه خواستی مال تو اصلا از اولم مال من نبود،تا میگن حسین،دلم میلرزه*
غیر از غلامی تو به دردی نمی خورم
بیرون نکن به فاطمه بی کار میشوم
*رسم ما اینه سرشب اگه کسی مریض داشته باشه تو خونه،سرشب میرن شب نشینی و عیادت"
امشب میاید بریم یه عیادت؟سادات جلو برید،محرمید"این خونه خیری از مریض دیدن،از اونایی که میان عیادت میکنن ندیده" یه چندتا زنا اومدن تادیدن بچه ها نیستن این به اون میگفت این دیگه نمی مونه*
پاشید بریم عیادت،مریض دیدن ثوابه
زهرا داره میمیره،زینب حالش خرابه
یافاطمه ... یازهرا ...
دست تو مرهم زخم همه ی شهپرها
از کرامات تو گویند سر منبرها
بانوی آسیه و ساره و مریم زهرا
که کنیزان تو هستند همه دخترها
بی بی ...
نه فقط ام ابیها به شما باید گفت
مادر خلق خدا مادر پیغمبر ها
*غلط کرد زدد خانم،زن تنها گیر آوردی؟خیر نبینی،چه داغی به دل بچه هاش گذاشتی،حالا این خبط رو کردی،ولی جلو پسر مادر نمیزنن،بیست سالش نشد، موهاش سپید شد،بعد کوچه دیگه لبخند رو لبهاش ندیدن،کار به جایی رسید یکی اومد گفت آقا،شما چقدر زود پیر شدید ؟!!آقا پنهان کرد فرمود ما هاشمیان ارثیه"
گفت آقا من جد شما رو دیدم باباتون علی رم دیدم،شما نسبت به این دو زودتر موهاتون"(آقا بغض کرد)عرض کرد آقا حرف بدی زدم؟فرمود اگه اونی که ما دیدیم تو میدیدی میمردی*
در کوچه ای که راه عبور دو کس نبود
دیدم که غیر دشمن حق در شماره نیست
*یکی دو تا جمله و التماس دعا ببینم کجا میره روضه*
همچو ارباب سرم را به کف پات نهم
*اومد نگاه کرد دید هرکی هرجا رو آسیب خوردنش رو دیده، زینب صورت رو سینه،امام حسن صورت رو صورت یه نگاه کرد اومد پایین پا،این پارچه رو کنار زد،این صورتو چسباند کف پا،میزد رو پا میگفت وا اماه"وا اماه" هی نگاه میکرد، ببینه چشماش باز میشه یا نه،باز نشد، دوباره صدا زد،آخر بغضش ترکید" فریاد زد مادر جان تا حالا نشده بود حسین صدات بزنه،تو جوابشو ندی" کاش اینجا تموم میشد این ماجرا،سیدا گوشتونو بگیرید نشنوید*
آخ هلال میگه دم گودال،دیدم داره بیرون میاد،دست و پاش میلرزه،گفتم تو که کارت رو کردی،چرا دست و پات میلرزه؟؟ هلال داشتم می بریدم،صدایی رو شنیدم،فریاد میزد
بُنیّ ...بُنیّ ...
حسیــــــــــن ....
#مناجات_با_امام_زمان
#روضه_حضرت_زهرا
#روضه_امام_حسین
🎤 حاج آرمین غلامی (مجنون)
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#اشعار
#شب_جمعه
🖋به قلم: #آرمین غلامی_مجنون_کرمانشاهی
کون ومکان تحت اختیار حسین است
ارض وسماوات ریزه خوار حسین است
خوشا دلی که شود ملتمس او
هرچه به دهر است بیقرار حسین است
ایل و تبارش رسد به خیر وبرکت
آنکه گدابر دره دربار حسین ا ست
گر به در ه زندگی صدگره ات هست
وا شدن مشکلات کار حسین ا ست
هست نصیب دلش جنت الاعلیِ
هرکسی که زایر مزار حسین ا ست
رسیده بر مشامش عطر خوش یار
آنکه دراین شهر همجوار حسین ا ست
گرفته او دودست عالم وادم
با دلی رئوف افتخار حسین ا ست
جودوکرم تا ابد لطف کم اوست
خواهش کم کم ز انتظار حسین است
شفای هر چه مریض درمطب اوست
این همه ازلطف بیشمار حسین ا ست
(مجنون )به غیرازشما کسی ندارد
این دل من تا به ابد زار حسین است
@majnon1396
#اشعار
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
#امام_حسین #مناجات_با_امام_حسین
بسم الله الرحمن الرحیم
اشعارکردی -
(چوب خیزران)
قافله سالاره گی له خوین نشانم، هاله کو
بوشه سالاره سپاهه آسمانم ، هاله کو
رشته ی دلبستگیم له تنه، سربی جیا
با صفا چو حالت آو ه روانم، هاله کو
سینه ی مواج اقیانوس م چیه، له دس
برق آسا همچو صدتیر کمانم ، هاله کو
یه سره، پر خوین له ،بینه طشت زر له کوفه بی
تشنه لب له ژیره چوب خیزرانم، هاله کو
چو حسین بن علی له شاهراه بندگی
وه لب تشنه بدون سایبانم هاله کو
جوره سالار شهیدان له نبرد ه خصم دون
او علی ی اصغره شیرین زوانم، هاله کو
روژه عاشورا پی فرمان سلطان ازل
کشته یاره. خنجر و تیر و سنانم هاله کو
گر ژن و آیلیله زاره، کردیه یارب وداع
بوش علی ی اکبر له خوین تپانم هاله کو
داغ غربت وه دل اهل حرم نایه ارا
یارب، او مانگ شویله بی نشانم هاله کو
طعنه گانه ظالم غدار ه زارم کردیه
له ره کرببلا نامه رسانم هاله کو
طفل زیبا چو علی اصغر، له دسم چی خدا
بهر قربانی، علیه بی نشانم هاله کو
گردن خوی ژیر تیغ اشقیا بردی ارا
اومقام و منصب و نام و کیانم هاله کو
وای بردی حرمله دردانه .له دس رباب
کوشتیه.ای بی حیا تنیانیشانم هاله کو
چو کبوتر له فضا باید له سمته پر بیم
طفلکی م.اصغر شیرین زوانم هاله کو
چی ودس م حسین واصغر وعباس برام
صد نشان و نام و نان و آشیانم هاله کو
دام دنیای دنی باید له یک پاشیده بو
قافله سالاره گی تنیامکانم هاله کو
گر وصال حضرت حق له خدا کردی طلب
بوشه ماه هاشمی له آسمانم هاله کو
ننگ ذلت تو نباید هیچ له گردن بنی
م اسیر کوفیانم .آو و نانم هاله کو
"آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)"
اشعارشهادت امام سجاد.ع🔷
عمری شدم غلام غلامان ساجدین
هستم چو دشت تشنهی باران ساجدین
حیرت زده بپای غم تونشسته ایم
یعقوب شد مفسر ایمان ساجدین
عمری برای نام توگریان ومضطرم
افلاکیان اسیر نمکدان ساجدین
مارا اسیر ناز نگاهت نموده ای
چندین امام گشته نگهبان ساجدین
مضمون عشق عالم هستی فقط تویی
شدعرشیان محقق دیوان ساجدین
(مجنون)هوای مستی پیمانه کرده است
شد معتکف به آیهی قرآن ساجدین
📕.شعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)..
🍀🌹سالار زینب...
آه ای سالار زینب...لشگرت پاشیده شد
پیکره عون و زهیر و جعفرت پاشیده شد
آه ای سالار زینب .بی سر افتادی چرا
دربره توپیکره آب آورت پاشیده شد
شدتنت آمال ضرب نیزه ها وتیرها
قامت آن دلربای اکبرت پاشیده شد
خیز ازجا وببین تنهابه کوفه میروم
قامت مانند سرو خواهرت پاشیده شد
کشتگان کربلا رایک به یک کردم نظر
بی تو دیگر ناز روی دخترت... پاشیده شد
ای رباب خسته دیگر پیش ما گریه مکن
ای عروس مادر من اصغرت پاشیده شد
زینب کبری به جسمت پیرهن پوشانده بود
دستباف یادگار مادرت پاشیده شد
یاد داری باسرشکم بدرقه کردم تو را
رفتی ودیدی که ناز خواهرت پاشیده شد
مثل جدم بودی وتنهاامید م یاحسین
وای من عمامه ی پیغمبرت پاشیده شد
آه(مجنون)درهوای کربلا دلها گرفت
دیدی ای ارباب غم .انگشترت... پاشیده شد
📕شاعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
..
ورود اسرا به شام
نبودی روزگارم تنگ کردند
پذیرایی زمن باسنگ کردند
رخم رامثل خون پیکره تو
به ضرب تازیان همرنگ کردند
📝شعرآرمین غلامی.
(مجنون کرمانشاهی).
🔴اشعار ناب ..
سربریده و راهب مسیحی..
راهبا من زاده ی پیغمبرم
من حسینم نور چشم حیدرم
من کیم عشق خدای عالمم
راهبا کوی خدارامظهرم
بوده هرجا بر سرم تاج شرف
راهبامن عرش حق رالنگرم
ایکه تمجیدیم به قرآن آمده
راهبامن ماسوا رامفخرم
من که خودقدرت به هستی داده ام
راهبا من خود ولی داورم....
درکتاب آسمانی آمده
راهبا برماسوا من سرورم
جدمن احمدبود بابم علی
راهبا زهرای اطهر مادرم
من حسینم رحمت بی واسطه
راهبامن برخلایق سرورم
کوفیان مهمان نوازی کرده اند
راهبا کردند غمگین خاطرم
کوفیان یاران ماراکشته اند
راهبامن بی کس وبی یاورم
بعدمن شداهلبیتم خار وزار
راهبارفته اسیری خواهرم
راهبا(مجنونم)ازاین واقعه
شاعرم امابه کویش ذاکرم.
.
📝شعر.آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)...
.
🔷🔷یازینب س ...🔶🔶
میان گرگهادرگیر بودی/ چومرغی درقفس زنجیر بودی/
تورادرکوفه خولی تازیان زد / گمانم از زمانه سیر بودی
سره یارت به روی نیزه هابود /توازآن نیزه دار دلگیر بودی
. .
📝 .شعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴...
..یعقوب کربلا
یوسف بی سر برایت دیده ام یعقوب گشت/
چشمای من ز دوریت پدر مرطوب گشت/
آتشی افتاد بر امامه. ناگه سربسوخت /
سنگها برسر زدن برشامیان محبوب گشت/
خوردچوبی برلبت .دندانت ای باباشکست/
وای لبهایت پدر بر چوبهامرغوب گشت
..
الهم عجل لولیک الفرج
📕شعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
اشعارجانسوز شهادت امام سجاد
من به زیر ضربت شلاقهاخوردم زمین
بین این هلهله و سوز و نوا .خوردم زمین
میکند زنجیرها با این سر وگردن چه ها
هرکجابا گریه های بیصدا خوردم زمین
بارها آمد نمازم را شکست آن بی حیا
نیمه شب اندر قنوت یک دعا خوردم زمین
پهلویم بشکسته و لاغر شده دربین راه
بین آن کوچه به پیش عمه ها خوردم زمین
بین کوفه عده ی از ما به زندان برده اند
ناتوان بودم که بین کوچه ها خوردم زمین
ضربه ها خوردم ز نامردان این شام بلا
پیش آن مرد یهودی. بی هوا خوردم زمین
کاش (مجنون)لحظه ای بودی ومیدیدی چرا
من زسنگ شامیان بی حیا خوردم زمین....
📕.شعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
ابالفضل (ع)
ای امیر کربلا دستم بگیر
تا که برخیزم ز جا دستم بگیر
سر نهادم بر در کویت حسین
بین که افتادم ز پا دستم بگیر
ای حسین جان دوست می دارم تو را
سر خوشم هستم گدا دستم بگیر
در دم مردن بیا بالین من
چشم بر راهم بیا دستم بگیر
در میان وحشت برزخ حسین
یاریم کن از وفا دستم بگیر
چون که مجنون مستمند و مضطر است
گوید ای مشکل گشا دستم بگیر
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
زلف یار.
سر زلفت به روی نیزه رهابود حسین
گاه راست هدف سنگ بلابود حسین
سر تو بر سره. سرنیزه به هرسومیرفت
حنجره پاره ی تو چه بی صدابودحسین
کاش هرگز سرت ازنیزه نیفتدبه زمین
لیک دیدم سر توبه زیرپابودحسین
جای سنگی به لب وآن دهنت پیدابود
خواهرت ازغم توغرق نوابودحسین
باز بانیزه عدو بر سروپشتم زده است
ضرب شلاق عدو برتن مابود حسین
درمیان دشت گویا دخترت گم شده بود
دخترسه ساله ات بگوکجابودحسین
دل(مجنون)همه شب به اضطراب غم توست
به هوای تو دلم غرق بلا بود حسین
📝شعر .آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی).