eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
616 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
4.5هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
‬‏🩸به خدا قسم دیدم که دیوارهای مسجد از جا کنده شد ... به نقل کتاب شریف «الإحتجاج»: امام صادق علیه‌السلام فرمودند: هنگامی که امیرالمؤمنین علیه‌السلام را از منزلشان بیرون کشیدند، فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها از خانه بیرون آمدند و تمام زنان بنی هاشم نیز با او بیرون آمدند و رفتند تا به نزدیک قبر مطهر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله رسیدند. در آن هنگام رو به آن جماعت غاصب نموده و فرمودند: خَلُّوا عَنِ ابْنِ عَمِّی فَوَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ لَئِنْ لَمْ تُخَلُّوا عَنْهُ لَأَنْشُرَنَّ شَعْرِی ▪️پسر عمویم را رها کنید، قسم به آن خدایی که محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله را به حق برانگیخت اگر او را رها نکنید، گیسوان خود را پریشان می‌کنم وَ لَأَضَعَنَّ قَمِیصَ رَسُولِ اللَّه عَلَی رَأْسِی وَ لَأَصْرُخَنَّ إِلَی اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی ▪️و پیراهن رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را بر سر افکنده و به درگاه خداوند تبارک و تعالی فریاد برمی‌آورم. یقین بدانید که ناقه صالح، در نزد خدا از من گرامی‌تر نبود و بچه‌ی آن ناقه نیز در نزد خدا از فرزندان من گرامی‌تر نبود. 📜 سلمان گوید: کُنْتُ قَرِیباً مِنْهَا فَرَأَیْتُ وَ اللَّهِ أَسَاسَ حِیطَانِ الْمَسْجِدِ تَقَلَّعَتْ مِنْ أَسْفَلِهَا 🔻من نزدیک ایشان [فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها] ایستاده بودم، به خدا سوگند دیدم که پایه دیوارهای مسجد از جا کنده شد، به طوری که اگر کسی می‌خواست، می‌توانست از زیر آن بگذرد. 📚الاحتجاج،طبرسی،ص ۵۶ 📚بحارالانوار ج ٢٨ ص٢٠۶
مراسم عزاداری شهادت حضرت زهرا(س) /آبان
اشعارکردی نکه تو بی قراری ،گشكسه کم شکانی عهدیاری،گشکسه کم له ماله چوله م،چیده ن له زاری خدا ريشت دراری، ،گشكسه کم   ******************* له مال چو له گم،تنیا كسم بید و روژ بي كسي عاصاي دسم بید نزانستم که داخت،سخته نازار فراخ دوریت خريه خسم بید , غلامی (مجنون کرمانشاهی) *****************
اشعارکردی نکه تو بی قراری ،گشكسه کم شکانی عهدیاری،گشکسه کم له ماله چوله م،چیده ن ،وشادی خدا ريشت دراری، ،گشكسه کم , غلامی (مجنون کرمانشاهی) *********
له مال چو له گم،تنیا كسم بید و روژ بي كسي عاصاي دسم بید نزانستم که داخت،سخته نازار فراخ دوریت خريه خسم بید , غلامی (مجنون کرمانشاهی) *********
خلاصه کن به یادخود، تمـامِ عشق و باورم غـزل سرای من تویی غـرورِ نـابِ دفتـرم برای هرنگاه تو،شعله ی آتشین منم میان هرنگاه تو، مانده نگاه آخرم گُسسته خاطراتِ خود،به هرگره که میزنم چـو آیـنـه‌، نگارمن سحـر نشیـن برابرم تورنگِ عاشقی بِکِش، به بومِ نقاشی من پُر از سیاهی ام ولی ،تو روشنی فروهرم شروعِ جاده دلم بی مددا زچشمِ تـو نیست چلچـله افتاده زپا، بُریده بـالِ کفترم تبسمی اگر کنی، به گوشه ای زشعرمن بی توتمـامِ میشود، حس نگاه شاعرم _غلامی_ (مجنون کرمانشاهی)
شعله در جان من افسرده ،غوغاکرده است اولش خاموش، بعد ش پا به پایم گریه کن "بی سرانجامی‌ مرا،یک عمرکرده مبتلا آب گردیدم،به پایت، تو برایم گریه کن ... غلامی (مجنون کرمانشاهی)
فکررفتن نازنینم ازگذر ،هرگزمکن رفتن ازاین خانه ورفتن ز در،هرگزمکن دلبرابروکمان، در کنج غم‌هایت بمان فکرپروازت بدون بال و پر هرگزمکن پا مکش تواز گلیم خانه ی شاهانه ام فکر خودرا،درهوای این سفر هرگزمکن دربر ابروکمانان، آخرش رسوایی است فکرتیردلبران،تو بی سپر هرگزمکن میدهدافسار خود را دست ساحل موج دل فکراین دریای طوفانی دگر هرگزمکن نخل پهناور توازقانون جنگل‌ها مترس ریشه داری فکررفتن با تبر هرگزمکن (مجنون کرمانشاهی)