🏴 اشعار اسارت
========================
#امام_حسین #
برسر ناقه سوارو آسمان را تار دید
خونپیشانی زینب برسرمحمل چکید
این اسارت زخمکاری بود آمدبر دلش
کوفه وزندان کوفه، بر اسیرانت رسید
نیزه این قدِ کمان را قدکمانیتر کند
دراسارت زینبت، داغ برادر هم چشید
دراسارت زخم از زخم جگر پیشی گرفت
روی ناقه لحظه آخر چو بسمل میپرید
بین بازاراست زینب،میدوید اما چهسود
شمر ملعون زودتر از کوفه بر زینب رسید
شمرملعون آمده، نه، احتمالا مست بود
وای من دربین کوفه،ناله زینب شنید
پیکر ت را پشت و رو کرد، وای درگودال خون
دراسارت هستم و احساس زینب را برید
🔸شاعر:
#آرمین غلامی_مجنون
🏴 اشعار اسارت
=======================
#حضرت_زینب
سخت است باشی یک زن اما،پرشکسته
در راه کوفه باشی اما ، دستِ بسته
سخت است بریک ناقه ی عریان نشسته
لعنت به شمری که غرورت را شکسته
روی تو و ناموس تو،حساس هستند
باسنک کین درکوفه رویم را شکستند
این قوم بد را گرنشد ساکت بسازی
با آبرویت میکند ِاین شمر بازی
برناقه فرزند امیرالمومنین است
برنیز ه ،راس پوری ازام البنین است
شمر و امیرش را چو رسوا ساخت زینب
آب دهان بر صورتش انداخت زینب
برکوفیان گفتی که من پای حسینم
دراین اسارت من امیر عالمینم
هرگز سری چون دیده از دریا نبندند
با ریسمان صبر دستی را نبندند
درکوفه وقت حمله رویم راسیه کرد
درکوفه حکم صبر ، بازویم راسیه کرد
برناقه عریان نشینی دست بسته
بینی که نا محرم سر زینب شکسته
ای وای دست زینبت درکوفه بندند
وقت زمین خوردن به ناموست بخندند
چشمان سقای حرم دیدی که پاره است
زینب اسیراست اسیراست وستا ره است
گفتی که زینب نیزه بر چشمم نشیند
اما کسی یک موی خواهر را نبیند
ازناقه گفتی، پا ی بر رویم گذارید
پوشیه را از رخسار زینب بر ندارید
🔸 شاعر:
#آرمین غلامی_مجنون
🏴 اشعار #اسارت
=======================
#حضرت_زینب_راس عباس
برروی نیزه ،روی تو، دل کندنی نیست
فهم است؛ عشق تو،که پس فهمیدنی نیست
گیر است یکجایی دل زینب به نیزه
این روزها بنگر دلم ، ام البنینیست
بر روی نیزه راس عباس علی بود
از زینبت آشفته تر، امشب زنی نیست
این خانواده دراسارت بین کوفه است
اولاداینان تا قیامت که ناتنی نیست
نامش به روی ارمنیها ،ناز دارد
ای کوفه ،این باب الحوائج ارمنی نیست
درکوفه زینب شداسیردست ظالم
دیگرپس او کوچه ها آز ردنی نیست
**
برناقه عریان سواراست وپیاده
کوفه نیازی به عمود آهنی نیست
🔸 شاعر:
#آرمین_ غلامی_ مجنون
======================
🏴 اشعار #اسارت
=======================
#حضرت_زینب
برروی نیزه ،روی تو، دل کندنی نیست
فهم است؛ عشق تو،که پس فهمیدنی نیست
گیر است یکجایی دل زینب به نیزه
این روزها بنگر دلم ، ام البنینیست
بر روی نیزه راس عباس علی بود
از زینبت آشفته تر، امشب زنی نیست
این خانواده دراسارت بین کوفه است
اولاداینان تا قیامت که ناتنی نیست
نامش به روی ارمنیها ،ناز دارد
ای کوفه ،این باب الحوائج ارمنی نیست
درکوفه زینب شداسیردست ظالم
دیگرپس او کوچه ها آز ردنی نیست
**
برناقه عریان سواراست وپیاده
کوفه نیازی به عمود آهنی نیست
🔸 شاعر:
#آرمین_ غلامی_ مجنون
======================
🏴 اشعار اسارت #سربریده
=======================
#حضرت_عباس
کوفه و چشم انتظاران فراوان گرد سر
زینب بی تاب بود آنروز ،میهمان گرد سر
سهم کوفه هفت روزی بود،آنهم دیدورفت
روی نیزه از ترک زخمی نمایان گرد سر
رفت سمت نیزه دار اما تنش تاروکبود
برسرنیزه سرت شدنیزه باران گرد سر
خم شدی تاسنگ بر رویت نیاید،لیک خورد
شد پناه زینبت، ردی شتابان گرد سر
سنگ کوفی آمد و در جا سه جایش را شکست
حیف شد ماه حرم انبوهِ مژگان گرد سر
روی نیزه راس عباس است، می افتند اگر
کاش راس تونیفتدبازگریان گرد سر
کمکم از قد رشیدت در مسیرم ریخت ریخت
دیده ام این ضربههای سخت پایان گرد سر
درمسیری ناگهان اُفتاد با صورت زمین
بین صدها درد ، این دردی سه چندان گرد سر
خورد با صورت زمین پهلویی از سر ،وای من
خورد پیش مادری با دست لرزان گرد سر
سنگهایی دور میگشتند و هی میآمدند
لشگری از چند صد قاری قرآن گرد سر
سرتکان میخورد جمعیت به هرسو خیره بود
کوفیان که سنگ عریان داشت او، جان گرد سر
خواهرت با روسری پاره میآیدحسین
مادری بی شیر هم طفلی به دامان گرد سر
دیده ام کنج خرابه دست بر موی زینب است
با خودش میگفت ای جانم، حسین جان گرد سر
🔸 شاعر:
#آرمین غلامی_مجنون
#اشعارسربریده_دهه دوم محرم
در غم قتل حسین ناله به سر، بود به نی
خواهرش را ز غم کوفه خبر بود به نی
کاروان اسرا آمده درکوفه ی غم
بوسه ها بر رخ چشم پسر بود به نی
زینب آمدبه اسارت به میان کوفه
قوتش از آب رخ و خون جگر بود به نی
آسمان خم شد ه ،ازداغ مصیبات زنی
سری از خاک چو بر سینه و سر بود به نی
چشمهای توحسین،ازسرنیزه دیدم
که دعا را ره ترتیب اثر بود به نی
قامت صبر نشد خم چو کمان گشت قدم
آه عبرت به قضا و به قدر بود به نی
دیدمت برسرنیزه،تو ز،نی افتادی
پی دیدار سرت شور دگر بود به نی
راس خونین حسین را سرنیزه زده اند
ماه را در وسط شهر مقر بود به نی
چکندهمسفرخولی و،شمراست وسنان
درس شرمندگی آنجا به بشر بود به نی
به اسارت همه هشتادزن است ودختر
هان که جان از غم هجران دگر بود به نی
➖➖➖➖➖➖➖
#شاعر_آرمین _غلامی _مجنون
#حضرت_زینب
غم بازار شنیدم ،دیدی
غم هجرتو کشیدم دیدی
طعنه درکوفه چشیدم دیدی
سوی گودال دویدم دیدی
بد دهن شمر، چه غوغا کرده
کار آزار، خودش را کرده
حنجری بود که میرفت زدست ...
جگری بود که میرفت زدست ...
خواهری بود که میرفت زدست ...
معجری بود که میرفت زدست ...
زیر و رو شد بدنت درگودال
خواهرت دیدسرت رفت زحال
رفتی از کوفه سوی شام، به نی!
دیدمت در ملأ عام، به نی!
خورده ای طعنه و دشنام، به نی !
دیده ای سنگ لب بام، به نی!
سرخونت همه شب بیداد است
کاکلت برسرنی،برباد است
رحم هرگز،به بر ناس نبود
کوفیان عاطفه بشناس نبود
کوفیان ناله و احساس نبود
سرعشق است، سر عبّاس نبود ...
#شاعر_آرمین غلامی_مجنون
#حضرت_زینب _اسارت
اینجا تنور و تشت طلا را نشان بده
ای پای بیرمق تو،بیا و توان بده
بار امانتی که به منزل رسانده ای
اینجا دم از رسالت پیغمبران بده
دیدی توگیسوان به خون روی نیزهها
در آتش بلا به سرش سایهبان بده
دیدی به جز حوالی گودال، ساربان
راهی برای بردن این کاروان بده
خیره به سمت ماشده اند ،کوفیان بد
جانانه از مروّت و غیرت نشان بده
زینب هزار داغ و مصیبت کشیده است
امشب بیا وبین همه تو،امان بده
دیدی لب مقدس قرآن کربلا
جایی برای طعنۀ آن خیزران بده
آرمین غلامی_مجنون
#ااشعار حساسی_اسارت
#سبک.شمرجلوتربود
#شعر_آرمین غلامی_مجنون
مگه یادم میره،کناره توبودم
توبودی وزینب،من زاره توبودم
آوردنت کوفه،بایه سره،پرخون
تورو همش کردن،باسنگاشون مهمون
آوردنت کوفه،جلوچشای ما
به صورتت میخورد،سنگ ازلب، یوما
سره توبازیچه،بدست کوفه بود
ببین تن خواهر،دربین کوچه بود
سره تو رودیدم،برقصر ابن زیاد
که میکشیدملعون ،برسرمافریاد
سره تورودیدم ،به زیرپاهابود
به دست شمرپلید،میون راهابو د
گاهی سرت برنی،گاهی به روی درخت
خوابیده در بزمی،گاهی کناره تخت
گاهی به بزم شراب،گاهی به کوچه سرت
گهی شکسته تراست،شکسته تر زپرت
مگه یادم میره،رفتی توی گودال
به سینه شمرلعین،تورفته ای ازحال
مگه یادم میره،اون لحظه های عجیب
دروسط گودال،تنهاشپی وغریب
مگه یادم میره،زمین تومیخوردی
توشیبا این گودال،توکوهی ازدردی
فتنه بپاکرده،شمرلعین اینجا
باچکمه هاش کرده،روسینت آقا پا
مگه یادم میره،چن ضربه زدملعون
سروجداکردو،تن توشد،بی جون
مگه یادم میره،این کوفه وبازار
نامحرما دادن،به خواهرت آزار
روی سرزینب،جای کبودی بود
به پیشونیت داداش ،سنگ یهودی بود
مگه یادم میره،بزم شراب وسر
دربزم نامحرم،مواظب معجر
#اسارت
ای سر خونین! شدم گرم تمنایت حسین
آفتابا میکنم امشب تماشا یت حسین
بازهم! با نوحهای طوفان دل را آب کن
رگ رگ از هر چشمه ای خون است دریایت حسین
میبرم درهر کجایی، نام زیبای تورا
این دل گمگشته ام، خود کرده پیدایت حسین
مصحف عشق است رگهای بریده تاابد
خوش تلاوت میشود قرآنِ گویایت حسین
در بساط عیش، بزم ماتم است و جبرئیل
کرده بر پا محشری از واحسینایت حسین
✍#آرمین _غلامی_(مجنون)