🎵 #شعر ولادت حضرت زهرا(س)
-
گوهر نایاب عشقی فاطمه
شاه بیت باب عشقی فاطمه
نخل طوبای علی مرتضا
صاحب محراب عشقی فاطمه
مرضیه ، زهرا ، بتولی ، فاطمه
راضیه القاب عشقی فاطمه
بی قراری بی قرار عاشقان
مضطر و بی تاب عشقی فاطمه
هستی از هستت شده برپا ولی
مهر عالم تاب عشقی فاطمه
اعتبار عالمین از هست تو
مادر اصحاب عشقی فاطمه
سرور زنها تویی خاتون عشق
چلچراغ ناب عشقی فاطمه
هاجر و مریم ، اسیر محضرت
دختر ارباب عشقی فاطمه
زینب آن شاگرد دانشگاه تو
گفته درس ناب عشقی فاطمه
تو شفیع عالمی در روز حشر
ماه عالم تاب عشقی فاطمه
💠 #حاج آرمین غلامی_(مجنون)
#برای_دیگران_بفرستید
اشعار ناب حضرت زهرا(س)
هر که باشد فاطمی سرور شود
او نمی از حوض کوثر می شود
هر که باشد فاطمی ، سوزد پرش
می رسد زهرا به بالین سرش
هر که باشد فاطمی تنها شود
همنشین حضرت مولا شود
هر که باشد فاطمی حق سر دهد
جان خود را در کف حیدر دهد
هر که باشد فاطمی سیلی خورد
ارثیه از حضرت زهرا برد
هر که باشد فاطمی رويش کبود
همچو حیدر می کند در خون سجود
هر که باشد فاطمی گیرد علم
تا که گردد هر دو دستانش قلم
هر که باشد فاطمی غوغا کند
خویش را لب تشنه سقا کند
💠 # آرمین غلامی_(مجنون)
#برای_دیگران_بفرستید
❣️✨✨✨✨﷽
✨⭐️🍃
✨🍂🌺
✨
🔸 ألسَّلامُ عَلَى الْزهرا
مادرم زاده مرا یافاطمه با غم تو
برتنم پوشانده رخت مشکی ماتم تو
بنوشت است به سوز و به غم واشک و نوا
دوست دارم فاطمه گردم فدای غم تو
شادی وشور وشعف نیست دراین سینه ی ما
این بود بس که کنم گریه به آه و غم تو
رحمت حق به تو که شیر حلالم دادی
شدم از روز ازل فاطمه جان محرم تو
چایی روضه زهرا به ، زآب زمزم است
آب زمزم همه در غلغله ی زمزم تو
#آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
🌴انتشار همراه با ذکرِ نامِ شاعر و ذکرِ یک صلوات هدیه به
حضرت حجه بن الحسن عج الله تعالی فرجه الشریف لطفاً
✨
✨🍃🌺
✨⭐️🍂
❣️✨✨✨
🔶 السلام علیکِ یا فاطمه الزهرا(س)
مینشیند هرکبوتر روی بام فاطمه
باغ جنات خدا در زیر گام فاطمه
گفت خالق روز اول باتمام مردمان
کل ملک عالمین باشدبه نام فاطمه
گر علیِ مرتضی ساقی حوض کوثراست
ساقی کوثرعلی سرمست جام فاطمه
زاهدان گر چه بنازند به فردوس برین
جنت خالق خودش پابست نام فاطمه
صدهزاری همچو حاتم شد گدای درگهش
مریم و سارا کنیزوهم غلام فاطمه
# نطق حیدر در نظرها گرچه باقی مانده است
جلوه خون شهیدان از قیام فاطمه
وای زهرا درمیان کوچه ها افتاده است
شدفدایی علی #مشی ومرام فاطمه
در میان آن همه مردانه اوکرده قیام
خواری آن دومی شدانتقام فاطمه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شعر #حضرت_زهرا #فاطمیه #آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)_
اشعارناب دوبیتی_حضرت زهرا(س)
آفرینش خاک پای فاطمه است
مست عطر جانفزای فاطمه است
گر خدا سر منشاء لطف و صفاست
آرزومند صفای فاطمه (س) است
*
مقتدای كل عالم فاطمه است
در قیامت عشق خاتم فاطمه است
در هوای عاشقی عشق یار
مرتضا را دم همه دم فاطمه است
*
عالمین شد اشک ریز فاطمه
مریم عمران کنیز فاطمه
خادم درگاه او ، حور و ملک
تا ابد حیدر ، عزیز فاطمه
خالق امروز و فردا فاطمه است
عکس و حسن حق تعالی فاطمه است
تا خدا جاری به جسم مصطفاست
شاه دخت شاه طه ها فاطمه است
محرم راز و نیازی فاطمه
با خدایت غرق رازی فاطمه
بر تشکر کردن خالق همین
تا ابد مست نمازی فاطمه
*
عالمین سر مست یاس فاطمه است
ماسوا حیران حس فاطمه است
در دبیرستان عاشق پیشگی
ساقی می پای درس فاطمه است
*
قوت حیدر به کار فاطمه است
ماسوا هم سربه دار فاطمه است
خطبه گوی آتشین حیدر است
مرتضا هم ذوالفقار فاطمه است
*
آنکه بر دل عشق كارد فاطمه است
همچو مادر ، مهر آرد فاطمه است
آن گلی که زیر چنگ خارها
نام حیدر را بیارد فاطمه است
*
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا
درد خودرا ازعلی ات فاطمه،پنهان مکن
خانه رابارفتنت ، براین سرم ویران مکن
درد داری فاطمه ، این، خانه راجارو مزن
حیدرت رامضطرب درداغ این هجران مکن
گوشه ای ازخانه، از این زخم میپیچی به خود
بهره دلداری به زور، این چهره را خندان مکن
زجر داری میکشی، وقتی که خود را میکِشی
بیش از این زهرامرا،شرمنده از طفلان مکن
لااقل آهی بکش، جان علی سرفه مزن
خانه رابارفتنت بهر علی زندان مکن
بر سرت افتاده رفتن، حرفی از رفتن مزن
با نگاه مضطرت این جمع را گریان مکن
بشکند دستِ مغیر ه دست وبازویت شکست
کس نگفت براو که اینگونه توبا قرآن مکن
بین خانه همسرم توچهره پنهان میکنی
باگزیدن برلبانت درد خود پنهان مکن
-شاعر:
آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا
بهرهجده ساله ات آهی مُکرر ، کافی است
درهوای رفتنم چشمی مکدر ، کافی است
دخترم آرام بوسیدم، ولی آهی شنید
یاعلی رویِ سرش این دستِ لاغر ، کافی است
آمدم در را وا کنَم بر روی تو، باپای خود
فضه آمدسمتِ در، بر حجره بستر ، کافی است
مینویسدبا سرانگشتش حسن بر روی در
برسر دیوارِ دودی یک کبوتر ، کافی است
یاعلی گهوارهای خالی کنارم نقش زد
جایِ طفلم بِینِ گهواره کمی پَر ، کافی است
بین آن در آتش و جمع ارازل جمع بود
بهرقتلم بین درآن ضرب خنجر ، کافی است
آتش ملعون که کارش کرد او در را شکست
بهرقتل فاطمه، یک مرد لشگر ، کافی است
لشکری بر روی زهرا،رفت و آمد داشتند
برتنم شلاق قنفذ بین این در، کافی است
فضه آمد کَنددر را تا بلندازجاشوم
مردکی او را کشید و آتش در ، کافی است
ضربهی سخت قلاف آمد سر ه دستم شکست
روی سنگ کوچه با چشمان مضطر ، کافی است
بهرزینب بُغچهای شدباز باچشمان تر
روضه خواندم پیشِ دختر حرفِ آخر ، کافی است
روضه های من برایش شد تماشایی علی
دخترم زآنجا که بوسیدیش خنجر ، کافی است
مردکی می آید وپیراهنش رامی کَند
بهرغارت رویِ خاک و خار دختر ، کافی است
میرسد روزی ببینی برسر نیزه سری
مردنت زینب به دیدار همین سر ، کافی است
-شاعر:
آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم
#فاطمیه
آتش افتاده به گیسوی سرت فاطمه ام
نتوان جمع کُنَم بال و پَرَت فاطمه ام
در آتش زده افتاده به روی بدنت
سوخت، درشعله ی آتش، معجرت فاطمه ام
درخانه به تو خورد ،دادِ علی در آمد
رفته ازبار گمانم پسرت فاطمه ام
میخ دربودکه آمدسینه ات را بشکافت
درتقلایی وشد،بی اثرت فاطمه ام
آمده ، جمعیتی ، تاکه علی راببرد
خواست از اینهمه گیرد خبرت فاطمه ام
خم شدی تا نرسد بر پسرت هیچ اثر
رفته ازبار توگویا پسرت فاطمه ام
***
پیش چشمم توفتادی و علی را بُردند
شدشکسته مهره های کمرت فاطمه ام
سوی مسجد بخدا،آنقدری راه نبود
وای... بستند مسیرِ گذرت فاطمه ام
قنفذ آمد جلوی راه توتامسجدبست
تا مغیره شکند بال و پَرَت فاطمه ام
درده سربود درآن، کوچه که راهت گم شد
من بقربان تو و زخمّ سرت فاطمه ام
-آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم
#اشعار_شهادت_و_مصائب_اهل_بیت
#شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
شانه بزن دوباره توبا دست لاغرت
داردهوای شانه سر موی دخترت
مادربه گوشه ای بنشستم به اشگ واه
دیدم که شدخزان همه ی آن برگ وبرت
آب وغذا نخورده ای، ای مادرچرا
دارد حسین آه ونوا دربرابرت
شکرخدا، گمان كنم امروز بهتری
حرفی بزن بگوسخنی ،جان دخترت
مادر برای دلخوشی خانه ات بمان
نالیده هم حسین وحسن در برابرت
شبها نفس که می كشی ، آهت به خس خس است
خونابه می چكد همه شب ،بین بسرت
دارد سه ماه میرسدازدرده ناله ها
پنهان شکسته چهره ی تو زیر معجرت
مادر مروبمان، شب دیگرکنار ما
درپیچ وتاب گشته ای مادربه بسترت
شاعر: #آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا
گل ضرب پا خورد وبراو، گلزار میسوخت
در زیرپاها، له شدو ، دیوار میسوخت
خیلی نمی دانم چه پیش آمد درانجا
گل غرقِ خون شد، برسرِ مسمار میسوخت
حیدر دو دستش بسته شد با ریسمانی
زهرابه پیش حیدر کرار میسوخت
ناگه فشار آمد به بار شیشه ی گل
دیدم رخ آن غنچه بردیوار میسوخت
محسن به ضرب پا، زبارش رفت حیدر
دیدم که بین شعله ها آن، یار میسوخت
تا سِرّ مُستودع فداشد فضه آمد
دربین آتش مَحرم اسرار میسوخت
جسم حسین درکربلا، افتاد ازاسب
هم پیرهن، هم شال، هم دستار میسوخت
با کینه بر حلقوم او با نیزه جا کرد
جسمش به زیر دستِ نیزه دار میسوخت
آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم
#فاطمیه
زکفم مرهم قلبم، همه از دست برفت
انکسی که بود مرحم ، همه از دست برفت
شب وروز است که من ، سوختم از خاموشی
مونس وهستی و مَحرم، همه از دست برفت
فدکت راوسط کوچه گرفتند چرا
هستیم پاشده از هم ، همه از دست برفت
بیکسی بود دراین شهرنصیبم کردی
هستی این دل پر غم، همه از دست برفت
هرچه کردم به کناری بروند وای نشد
گفته ام مونس عالم ، همه از دست برفت
خواستم چادرِ زهرا نخورَد خاک که خورد
همه ی قامت پر خم ، همه از دست برفت
کاش که نشکند امروز غرورم که شکست
مونس خانه ی ماتم ، همه از دست برفت
مردکی سنگ دل آنجا، به تومیزد سیلی
سوی این دیده چشمم ، همه از دست برفت
-شاعر؛
آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#صلوات
بسم الله الرحمن الر حیم
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
مغیره وه، چه خیال بدی به سر دارد
هوای کشتن زهرامیان در دارد
بگوکه قنفذ ملعون رود ازآن کوچه
مگر بمیرد از این فکر دست بردارد
چنان میان دره خانه بر زمین افتاد
تمام شهر ازاین حال ما خبر دارد
به کوچه یک تنه بالشکر عمر سخت است
میان کوچه عزیزه تو دردسر دارد
بگومغیره وقنفذ ، نزن که زهرا مرد
مزن که فاطمه درسر غمی دگر دارد
چه غصه ای ؟ به خدا غصه علی باشد
مزن که روح پیمبر به ما نظر دارد
به گردن تو علی ریسمان خبر دارد ؟
که همسره تو علی، دست بر کمر دارد ...
🔸شاعر:
#آرمین _غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
____________