eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
629 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
3.9هزار ویدیو
933 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
▄▅▆▇█▓▒░فاطمیه░▒▓█▇▆▅▄▃▂ مزن مغیره که زهرابرابرم غش کرد مزن مغیره که یاس پیمبرم غش کرد خوشی ندیده دراین روزگار زهرایم به پشت در ،چه غریبانه همسرم غش کرد گره فتاده به کاره گره گشای ما میان شعلهٔ آتش کبوترم غش کرد مزن مغیره نداردکبوترم بالی میان شعله ی آتش مه حرم غش کرد مزن مغیره که افتاده از نفس زهرا نداشت راه فراری و دربرم غش کرد دودستهای مرا بین کوچه هابستند چو دید بین طنابم برابرم غش کرد فضای دور و بر ما چهل نفربودند کنارمن وسط کوچه دلبرم غش کرد زضرب تیزی مسمار وشعله ها ،افتاد کناره خانه ی آتش زده برم غش کرد آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
▄▅▆▇█▓▒░ فاطمه ░▒▓█▇▆▅▄▃ افتاده درکوچه سرش بس کن مغیره دیگرنزن بال وپرش بس کن مغیره نامرد دست مرتضی رابسته بودی دیگرمزن برهمسرش بس کن مغیره مُهرکبودتازیان بر روی زهراست دیگرمزن بر پیکرش بس کن مغیره خون گشته جاری دیگراز پهلوی زهرا کردی چرا یاد آورش بس کن مغیره روزی صدوده بار جان دادم به کوچه شد مشق بین دفترش بس کن مغیره یاسم میان کوچه ها شدِ ارغوانی دیگرمبر ملعون پرش بس کن مغیره پیش دوچشمم همسرم رامیزدی تو شداین کلام آخرش بس کن مغیره -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
مادرپهلوشکسته روی ديوار اوفتاد بین کوچه دستهای مادر از كار اوفتاد ضربه سنگين بودودرکوچه زمینگرش نمود غنچه اي افتاد،گل پژمرده شد،خار اوفتاد فاطمه گشته فدایی و فداي يار شد اوبه پای يارخود در اوج ايثار اوفتاد بین کوچه دست و پهلويش چرا مجروح بود ناگهان او روبروي جمع اشرار اوفتاد روزهاي آخرش بود وبه زحمت راه رفت راه رفتنها برايش بود دشوار،اوفتاد ✋ ✍آرمین غلامی (مجنون )
درِ آتش زده ای روی سرش افتاده وسطِ شعله همه بال وپرش افتاده باره شیشه داشت آن بانو به خود‌ بالگد بین دری بود پسرش افتاده ابر با ابر گلاویز شد وشد آتش صاعقه بر دل دعوا گذرش افتاده لشگری ردشده از،روي گل یاس علی دیدیکباره همه برگ وبرش افتاده درطناب افتاده واوبه خودش می‌پیچد جنگ را باخته؛ در مه سپرش افتاده شر، شده کوچه ودر، وای بحال زهرا پیش چشمان علی بود سپرش افتاده فاطمه دروسط کوچه زمین گیرشده سوی اوحضرت مولا نظرش افتاده آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بین دیواری ودری بود عذابت کردند پیش چشم رهگذر خانه خرابت کردند بین دیوار ودری داغ نمودند تنت بالگدهای مداوم همه خوابت کردند چقدر زجرکشیدی تودرآن صحنه ی شوم وسط شعله چنین بود کبابت کردند بازی اهل سیاست چه فریبَ‌ست و ریا باتمسخربین در بودخطابت کردند اول کار دراين حمله هجوم آوردند آخرش بين دري نقشه بر‌ آبت کردند بين آتش تن و رخساره زهراميسوخت در نهاخانۀ آن بيت كبابـت کردند ریخت ازسینه ی تو چشمه ای از خون زهرا بین دیوار ودری بودسرابت کردند لب فروبسته ای از دردوغم خود زهرا بعده تو بامنه دلخسته حسابت کردند... آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)_
بین دیواری ودری بود عذابت کردند پیش چشم رهگذر خانه خرابت کردند بین دیوار ودری داغ نمودند تنت بالگدهای مداوم همه خوابت کردند چقدر زجرکشیدی تودرآن صحنه ی شوم وسط شعله چنین بود کبابت کردند بازی اهل سیاست چه فریبَ‌ست و ریا باتمسخربین در بودخطابت کردند اول کار دراين حمله هجوم آوردند آخرش بين دري نقشه بر‌ آبت کردند بين آتش تن و رخساره زهراميسوخت در نهاخانۀ آن بيت كبابـت کردند ریخت ازسینه ی تو چشمه ای از خون زهرا بین دیوار ودری بودسرابت کردند لب فروبسته ای از دردوغم خود زهرا بعده تو بامنه دلخسته حسابت کردند... آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)_
 مزن ظالم  که زهرایم  جوان است    که او  نور زمین  آسمان است   مزن ظالم  که  او ام ابیهاست   شفیع  محشر  فردای  عقباست   مزن  ظالم که  زهرا بی گناه  است   که  بر  خلق  دو عالم  او پناه  است   مزن ظالم  که زهرا  نور عین است  مزن چون  فاطمه  ام الحسین است   مزن سیلی  به روی  ماه  پاره   که گوش  فاطمه  شد پاره پاره   مزن با تازیان  بر روی زهرا  مکش  آتش  تو بر  گیسوی زهرا   میان در  تو کشتی همسرم را   شکستی  تا ابد  بال و پرم را   تمام  هست و بودم  بوده زهرا   تمام تار  و پودم بوده زهرا   به پیش  دیده ام  زهرا  کتک خورد  که پهلویش  از آن  ضربه ترک خورد   ولی  تا  روز محشر  سوگوارم   که رفته  از کفم  تنها نگارم  💠 # آرمین غلامی_(مجنون) #حضرت_محسن_شهادت
بین دیواری ودری بود کبابت کردند پیش چشم رهگذر خانه خرابت کردند بین دیوار ودری داغ نمودند تنت بالگدهای مداوم همه خوابت کردند چقدر زجرکشیدی تودرآن صحنه ی شوم وسط شعله چنین بود عذابت کردند بازی اهل سیاست چه فریبَ‌ست و ریا باتمسخربین در بودخطابت کردند اول کار دراين حمله هجوم آوردند آخرش بين دري نقشه بر‌ آبت کردند بين آتش تن و رخساره زهراميسوخت در نهاخانۀ آن بيت كبابـت کردند ریخت ازسینه ی تو چشمه ای از خون زهرا بین دیوار ودری بودسرابت کردند لب فروبسته ای از دردوغم خود زهرا بعده تو بامنه دلخسته حسابت کردند... آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)_
-  حیف  شد  گلخانه ام  را سوختند  میخ  را   بر سینه  گل دوختند  حیف شد  پروانه را  سیلی زدن   روی ماهش  پرده ای  نیلی  زدن  حیف شد  در بین آن  دیوار و در   فاطمه  نقش   زمین شد  با پسر  حیف  شد  ماه نبی  آتش  گرفت  بین در  یار علی  آتش  گرفت   حیف شد  آلاله ام  پژمرده شد  لاله گلخانه ام آزرده شئ    حیف شد  زهرا  غریبانه  برفت  یار هجده  ساله از  خانه برفت  عاقبت  پشت  علی   از غم شکست   مرتضا  بی فاطمه  از پا  نشست   بی تو  زهرا  روز حیدر  چون شب است  همنشین  ناله هایم   زینب  است  ای هلال  رونمایم   فاطمه  می روی  از این  سرایم  فاطمه   بی  تو در  این شهر  غم بی یاورم   کس نباشد   بی تو زهرا  دلبرم   ای دلا  دیگر علی  تنها شده  همنشین  غصه و غمها  شده  💠 آرمین غلامی_(مجنون)