فروش کتاب، جهت تامین هزینه های مسجد
تربیت آسیب زا
عبدالعظیم کریمی
در حال حاضر،قیمت کتاب___هزارتومان هست.
با قیمت ۱۲۰هزارتومان به فروش می رسد.
https://eitaa.com/maknoonaat
فروش کتاب، جهت تامین هزینه های مسجد
حافظ، حافظ ماست
بهاالدین خرمشاهی
در حال حاضر،قیمت کتاب ۲۹۷هزارتومان هست.
با قیمت ۲۰۰هزارتومان به فروش می رسد.
https://eitaa.com/maknoonaat
سلام دوستان
روزی ۵تا کتاب بارگذاری می کنم انشاالله
هزینه اش هم کاملا صرف کارهای زیرساختی قسمت فرهنگی مسجد(حدود ۱۰۰میلیون تومان بدهی) خواهد شد.
انشاالله در جهت ایمانی تر شدن چندتا نوجوان مشارکت کرده اید.
اگر به دوستانتون کانال من را معرفی کنید،کمک شایانی کرده اید.
شاید دوستدار کتابی پیدا شد و اومد کتابهای کتابخانه ما را یکجا خرید...
فرشادتوسلی
https://eitaa.com/maknoonaat
شنبه ۱۰آذر
امروز کسل بودم و متاسفانه درس و تدریس نرفتم و البته مشغول مطالعه بودم تا ظهر. اما باید دوباره برگردم به نظم نمازصبح_مطالعه_درس خارج_مطالعه_ تدریس
ظهر مسجد رفتم و کارهای عقب مانده
عصر هم با آقامصطفی نباتی نژاد پیرامون آقای پرورش گفت وگو کردم.
از قبل به بچه های قدیمی مسجد گفته بودم نمازمغرب مسجد باشند. بین دو نماز از زحمات سیدمیرطلایی برای کارهای عمرانی مسجد قدردانی کردم و از مردم بخاطر آزار و اذیت،عذرخواهی و از ضرورت کار برای نوجوون ها گفتم. شکرخدا بچه های قدیمی هم خوب اومده بودن
بعد نماز قدری مطالعه کردم و بعدش منبر و بعدش به مادرم سر زدم.
امشب ذهنم درگیر افراط و تفریط در یک مسأله بود:برخی مسن های مسجد،انتظار دارند هر چیز خوب و مفیدی توسط نوجوون ها مورد استقبال واقع بشه و مثلا انتظار دارن یک مقدار محتواها را امروزی کنیم تا نوجوون ها جذب بشن و این فکر، یک انتظاری را از منِ امام جماعت ایجاد کرده. که مثلا برم محتوای جذاب آماده کنم تا جوون ها در جلسه نهج البلاغه شرکت کنن و...
طرف دوم، اخلاق افراطی مربی زده ای(بنظرمن) هست که در مواجهه با هر تصمیم و اقدامی صرفا به این نکته بسنده میکنه که: سزارینش نکن.بذار خودش طبیعی پیش بره، مداخله نکن و...
هر دو، حرفی برای زدن دارند و هر دو به نقص حرفشون بی توجهند. به نظرتون راه خروج از این افراط و تفریط که منجر به عملزدگی یا بی عملی میشه چیه؟(یا اصلا جور دیگه می بینید ماجرا رو؟)
به نظر من راه خروج، دقت و دقت و دقت در اتفاقات موفق پیرامونمون هست...هر دو گروه مشغول مهندسی هستند. دسته دوم نمیبینن که از قضا چقدر در طبیعت کم دقت کرده اند...تذکر این نکته که باید اتفاقات طبیعی رقم بخوره، جلوی بسیاری از اتفاقات طبیعی را می گیره...(اصلا فهمیدین چی میگم؟!)
مکنونات
شنبه ۱۰آذر امروز کسل بودم و متاسفانه درس و تدریس نرفتم و البته مشغول مطالعه بودم تا ظهر. اما باید دو
آرزوها
دوست داشتم ده بیست تا طلبه، داخل مسجد و با فکر کردن به مسجد،محله،شهر،ایران،نوجوون،کودک،خانواده،کار،مهارت،معنویت و... بار بیان.
حیف
یکشنبه 11آذر
دوباره برنامه صبحم تنظیم نشد.از فردا روضه صبح دارم و انشاالله دوباره تنظیم میشه.
تدریس حوزه را رفتم.روایات مواقیت صلوه را خوندیم.دوباره تا ظهر،کارهای اداری مجوز بنر و نامه و...
ظهر خونه اومدم.نیم ساعت استراحت و بعدش رفتم اصفهان زیبا.گفت وگو با استاد احمد زمانی،محمود فروزبخش و جواد جلوانی پیرامون استاد پرورش.فقط رسیدیم تا مقطع حیات امام را صحبت کنیم و بنا شد ادامه بدیم.
بعد نماز مسجد،کار نظافت مسجد و حیاط و جمع کردن ضایعات و... شروع شد و تا همین حالا ادامه داشت. فقط وسطش یک منبر رفتم. البته بعد نماز با دوست عزیزطلبه ای گفت وگو کردیم. چاره ای بلاتکلیفی هایش بنظر من این هست که معمم بشود. امیدوارم بشود.
خسته ام و حرفی برای گفتن ندارم.احتمالا تا صبح بیدارم.10تا کتاب برای این دو روز بارگذاری خواهم کرد. از قبلی ها 3تا آن هم علی الحساب فروش رفت.بخرید😁این نهضت تا تامین قطعی 100تومان ادامه دارد...
دوشنبه 12آذر
صبح،منبر منزل آقاسجاد احمدی رفتم و بعدش درس خارج و بعد هم تدریس
بعد هم استراحت تا حدود ساعت 3😂😂
بعد اصفهان زیبا تا مغرب.برای کار اصفهان زیبا باید یه برنامه ریزی مجددی بکنم از هفته دیگه
نماز مسجد، کارهای نظافت مسجد، منبر، خریدها و خونه
همینقدر روزمره
امشب داشتم در مورد فضاهای مسجد به این فکر می کردم که باید یک نسبت معقولی بین این دو برقرار باشه: فضاها برای انجام کار تعریف میشه و یا برای بودن؟ اخیرا خیلی به این سمت تمایل دارم که فضاها باید یکدست باشه که حس نشستن برای افراد ایجاد کنه، نه اینکه شبیه انبار باشه که انگار وقتی سراغ فضا میری، دنبال برداشتن چیزی هستی تا باهاش کاری انجام بدی
اتفاقا نمازگزار مسجد ما همش معترض بوده که چقدر شماها سر و صدا و تعمیرات و نصب کردن و... دارید. یکم بذارید فضا آرام باشه. واقعا مسجد بیش ازینکه لازم باشه فضای کار باشه باید فضای بود باشه. الگوهایی که از مسجد موفق ارائه میدیم، نوعا جایی هست که همینطور داره مشکلات حل میکنه و به محله میرسه و...😂😂
کمک کنید آقا...کمک کنید
این چند روز
سه شنبه و چهارشنبه و پنج شنبه ۱۳تا۱۵آذر
منبر دارم و مریضم. خودمان هم در مسجد مراسم داریم. محورم در فاطمیه، خطبه فدک هست. به ذهنم رسید چندتا طلبه بشیم و هم عهد بشیم تا چند خطبه نورانی اهل بیت مثل فدک و غدیر و منا و چند دعا و زیارت مثل امین الله و عالیه المضامین و سوره های کوچک قرآن را آماده کنیم و به خلق الله پیشنهاد بدهیم ماهی یک روضه خانگی بگیرند با این محتوا.حقیقتا میراث مذهبی ما بی نظیر هست و خاک می خورد.
کتاب هایی که برای فروش گذاشته ام، دلم نمی آید تحویل بدهم. اما بنظرم ضروری است که تحویل بدهم. یکی از چیزهایی که برایم دلبستگی آورده، همین کتابهاست.
امروز از بابت مسجد خیلی ناراحتم. اذان صبح،مسجد ما شهید آوردند و تقریبا هیچکدام از جوان ها و نوجوان های مسجد برای استقبال نیامدند. می ترسم بچه ها هیات دار شده باشند. صوت پرداز و نورپرداز و فیلمبردار و... اگر حضرت زهرا میخواست فقط برای پدرش روضه بگیرد و کاری به سایر امور نداشته باشد، احتمالا مردم مدینه کمکش هم می کردند. مهم این است که انسان، زمان درست جای درست باشد.
عرض دیگری نیست
هدایت شده از موسسه سواد حکمرانی آرمان روح الله
🔶 موسسه سواد حکمرانی سار برگزار می کند:
💠سلسله نشست های اندیشه ای با موضوع:
🔺فرهنگ و امر اداره
(با تمرکز بر مساله های شهر اصفهان)
🔷نشست چهارم با حضور استاد بزرگوار،علیرضا شفاه
🔺با موضوع: نقش اصفهان در معاصرت ایران
⏱زمان:سه شنبه ۲۰ آذر۱۴۰۳ از ساعت ۱۵:۳۰
🏛 مکان: خیابان بزرگمهر، کوچه ۷۲، مسجدالامام
https://eitaa.com/msaar_ir
هدایت شده از موسسه سواد حکمرانی آرمان روح الله
💠گفت وگو با موضوع:
گفتمان زندگی، ایده مقاومت و آینده پیش رو
🎙با گفتاری از:
🔸علیرضا شفاه
🕰سه شنبه ۲۰آذر ماه، ساعت ۱۸
🏛خیابان بزرگمهر، کوچه ۷۲، مسجدالامام
https://eitaa.com/msaar_ir
دو روز کاملا مریض بودم و همه برنامه هام را لغو کردم
تازه از ظهر بلند شدم
عزیزانی که درخواست کتاب داشتن،لطف می کنن دوباره اعلام کنن؟
عزیزی این کتاب ها را برای من آورده
که ظاهراً یکی اش مال خودمه
بقیه ش را نمی دانم به چه نیتی آورده و نمی دانم کی بوده
فقط گفته به نیت همان مطلب کانال هست
به عرض می رساند که بنده فروشنده کتابم نه خریدار 😂😂😂
راس میگید بانی برای مسجدمون پیدا کنید، نه اینکه کتاب اضافه کنید😁
(البته کتاب آقای ایرانشهر را دوست داشتم بگیرم و بخوانم)
دوشنبه ۱۹آذر
بازگشت به زندگی
صبح فقه خمس خوندم
از ظهر درگیر آماده سازی مسجد برای قرنطینه فردا و نشست های آقای شفاه شدم. دو سه تا دوست عزیز هم کمکم کردن. حالا که فکرش را می کنم پنج شش نفر😂😂 اما یک نفرشون از بیرون مسجد فقط برای کمک اومد. خیلی دمش گرم...
لابلاش به کارهای دیگه هم رسیدم. اصفهان زیبا، حساب کتاب مالی، پرداخت بدهی و...
امیدوارم فردا ملت بیان که ذوق ما دوباره کور نشه
طبقه بالا را موکت کردیم و میشه گفت دیگه کارهای خرج دار و زوربردار مسجد تمام شد و ما ماندیم و زدن زورش😂😂
این بار دل به دریا زدم و جلسه سار را در مسجد گرفتم. البته طبقه بالا. از زمانی که رفتم کنج حرم حضرت رضا علیه السلام و عهد بستم که پای یک مسجدی بایستم که خودش را درگیر نیازهای اجتماعی محیط میکنه(با اولویت نیازهای فکری، آموزش و تربیتی، مسأله مطالبه گری و...) داره ده سال می گذره. شاید اگه موانع پیش نیمده بود، الان انتهای این کار بودم و الان ابتدای راهم. اما توکلمون به خدایی هست که غفاره و جبران کننده...
به شدت هم دست تنها هستم و امیدوار به حضور دوستانی که بعد از این خواهند آمد...
حدود ساعت نه و نیم اومدم خونه. تلویزیون را درست کردم. محمدحسین خیلی خوشحال بود. هم تلویزیون درست شده و هم فردا، تعطیل😂😂
مکنونات
دوشنبه ۱۹آذر بازگشت به زندگی صبح فقه خمس خوندم از ظهر درگیر آماده سازی مسجد برای قرنطینه فردا و نشست
به شکل عجیبی، گاهی کارهایی می کنم که شاید ۱۵سال پیش اگر بنا بود بکنم، به خودم می گفتم دیگه زمانش ازت گذشته.
اون هم در سردترین شرایط. یعنی اینکه گاهی می زنم به دنده بی خیالی و فراموشی.
فراموشی اینکه چند سالمه، الان در چه اوضاع و احوالی هستیم،سوریه سقوط کرده یا نه و....
شاید اگه این فراموشی نباشه، خیلی بد بشه. شایدم الان که هست خیلی بده.
نمی دونم
فعلا آخوند باربر مسجدم
سه شنبه ۲۰آذر
صبح تا ظهر، درس و نظافت ماشین(البته محدود) و کارای عقب مانده
ظهر تا حالا هم در جوار علیرضا شفاه. شفاه میتونه آدم ها را برانگیخته و مصمم کنه. البته با نگاه ممتازی که منتقل میکنه
و البته من کماکان باهاش درگیری الهیاتی دارم
امشب و امروز هم عزیزی، زحمت فراوان کشید
انشاالله ماجور باشه
و جای درستی بایسته
باید این چند وقته یه سر اشراق تهران را برم. برای همکاری
دست دردم تشدید شده. احتمالا بخاطر سرما هست
۹ونیم خانه بودم. با دستی پر از پفک و چیپس و میوه
چهارشنبه ۲۱آذر
صبح، همسرم را دکتر بردم، بعدش مسجد رفتم.
ظهر دانشگاه آزاد خوراسکان رفتم. جمعی از بانوان دانشگاه قم اصفهان آمده بودند و حمزه وطن فدا من را معرفی کرده بود براشون ولایت فقیه بگم. جلسه خوبی بود، هدیه زیبایی هم بهم دادن. یه قاب زیبا از یک آیه قرآن. بعداً عکسش را می ذارم. با ایهاالذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا .....
کتاب اسلام ناب را پیشنهاد دادم بخونن.
خودم با ذوق خونده ام. به خیلی ها هم گفته ام بخونن. یه گروه طلبه بنا بود جمعه ها بیان مسجد و بخونیم که مثل هزار وعده خوبان(طلاب) که یکی وفا نکند...
کلا از سطح اراده ورزی دوستان طلبه بشدت گله مندم.
عصر با عزیزی صحبت کردم که الان دهم انسانیه و انشاالله بنا داره طلبه بشه.بهش گفتم درس طلبگی را شروع کنه.
شب خونه دوست عزیزی رفتم تا برای یک جمع تازه دانشجوشده صحبت کنم. خودم سرد بودم و جلسه هم سرد بود. زود تمامش کردم. فکر کنم جلسه را خراب کردم😊 از همینجا از اون دوست عزیز عذر میخوام.
بعد هم مسجد رفتم و مطالعه
و بعد خانه مادر عزیز
و نه ونیم خانه بودم. با پرتقال و هندوانه و آب سیب و....
مکنونات
چهارشنبه ۲۱آذر صبح، همسرم را دکتر بردم، بعدش مسجد رفتم. ظهر دانشگاه آزاد خوراسکان رفتم. جمعی از بانو
راسی
سخنرانی آقا را هم ظهر گوش دادم
الآنم بار دوم دارم گوش میدم
پنج شش نکته هم دارم که می خوام صوت پر کنم
اجمالا اینکه آقا متفاوت از این جنگ وجودی ها تحلیل می کنه.
پنج شنبه ۲۲آذر
صبح، درس بعلاوه پیاده کردن صوت های مرتبط با ویژه نامه مرحوم پرورش
ظهر، منبر ستاد جبهه بعلاوه جلسه داخلی سار(آقاحمید تیموری اومدن و سعی کردیم به رسانه سار فکر کنیم، در کنار اینکه یه مقدار تاریخ فلسفه سیاسی غرب خوندیم)
شب، دعای کمیل، ادامه پیاده سازی بعلاوه منبر جمع بچه های مسجدالاقصی
در مسجد میشه یک بازی مرتبط با مقاومت طراحی کرد و به اجرا درآورد و از مدارس و مجموعه ها دعوت به حضور کرد؟
اگر بشه در قرنطینه مقاومت به این فکر کرد و اگه قبلش بشه اعتکاف مقاومت در مسجد برگزار کرد، شاید فکر و ایده ها جمع بشه و بتونیم برای بهمن انجامش بدیم.
جمعه ۲۳آذر
تا ظهر خونه بودم
ظهر تا شب هم مشغول پیاده کردن صوت ها بودم😂
شب هم آشپزی و تلویزیون و یه سر هم خونه مادر
البته کتاب هم خوندم. برنامه ریزی توسعه در ایران درباره ابوالحسن ابتهاج
باید هفته ای یک کتاب را تمام کنم و پادکستی در خصوصش بسازم.
امشب یک نفر بهم پیام داد که برای خرج های مسجدتون، برو سراغ خیریه سازان الزهرا و شماره حاج آقافقیهی را برام فرستاد. غافل از اینکه ایشون پدرخانم من هست😂 و البته به مساجد مناطق محروم کمک می کنند و در کل هم بعیده خیلی به من برای هزینه کردن برای مسجد و جنس هزینه ها حق بدهند و...
شاید دو ماهی هست که ایشون را ندیده ام و دلتنگشون هم هستم. آخرین بار که دیدمشون دعوام کردن که تو به جای خرج کردن برای مسجد، باید حج ثبت نام کنی...
و البته درست میگن. بگذریم.
انشاالله از فردا بچه خوبی میشم.نمازم را مسجد میرم، درس خارج میرم،درس میدم، درس میخونم و....
شنبه ۲۴آذر
صبح، درس خارج و مطالعه فقه و اصول
بعدش هم مدرسه مشکات که تقریبا نصف کلاس نبودند.
و بعدش دانشگاه اصفهان
عصر، پیگیری های اصفهان زیبا
شب، مطالعه و بعد هم منزل پدرخانم و صله رحم
ساعت ده خانه بودم.
دو سال و نیم پیش، متعهد شدم که تا سه سال با دوستان مشکات کار کنم. اون موقع موسسه ای به نام اقامه تاسیس شده بود، مدرسه شورایی داشت و من هم چندتا تدریس داشتم. این تعهد،چندجانبه بود. شاید کمتر شش ماه بعد، اقامه محو شد، شورای مدرسه برگزار نشد و تصمیمات مدرسه، فردی و درگوشی شد. امسال که تدریس های من هم کم شد. یک تدریس را نگه داشتم که لااقل من به وعده سه ساله ام با مشکات عمل کرده باشم. همون قدری که دغدغه مسجد را دارم، دغدغه مدرسه را داشته ام. در واقع دغدغه اساسی من، نهاد دین بوده. و کلی فکر و حرف و ایده برای مدرسه و حیف و صد حیف که هیچ بستری برای طرحش ندارم. نه از ناحیه متولیان و نه طلاب. بگذریم
باید همت کنم به انجام پایان نامه دانشگاه.۶ماه فرصت دارم و زمان بسیار محدود و متاسفانه کار شکیل دانشگاهی منضبط، برام سخته
دیدار یک روحانی باصفا و ساده و مخلص مثل حاج احمد آقای فقیهی روح آدم را صفا میده. آخوند، یعنی همان آخوند سنتی، نه حجت الاسلام دکترهای جدید.
از امشب مطالعه منظم را شروع کردم تا پایان هر هفته یک پادکست کتاب تنظیم کنم. توکل بر خدا
اولین کتاب، برنامه ریزی توسعه در ایران...
یکشنبه 25آذر
درس خارج، مطالعه فقه، تدریس مدرسه مشکات
مطالعه تا ساعت 15
استراحت
مسجدالامام، باز کردن پارچه های مشکی
مطالعه
گفت وگو با یک دوست
ساعت 9ونیم هم خانه
مستند جاذبه، تلویزیون
حرف خاصی نیس