eitaa logo
مکنونات
109 دنبال‌کننده
66 عکس
15 ویدیو
3 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
چهارشنبه ۷آذر صبح تا ظهر مشغول درس حوزه شدم و خوب بود.بعد مدتها حدود پنج ساعت تمرکز کردم. ای کاش بشه تمرکز کنم. البته به پروژه سار و نیز کارویژه فرهنگی مسجد هم فکر کردم. ظهر ساعت ۲رفتم جلسه دوستان رستا. اگر کار جدی شد اینجا می نویسم. تو راه برگشت، به یک موتوری زدم و کف بزرگمهر، پخش زمین شد. تا برسم کنار خیابون کلی فحش داد به راننده ماشین. پیاده شدم. تا دید معمم هستم، مهربان شد😔😔😔 آماده شده بودم که جلوی مردم سبک شدم.اما شرمنده شدم بعد رفتم با یکی از قدیمی های بدردبخور مسجد حرف زدم تا شاید بتونم برای مسجد،زنده ش کنم😔 بعد مغرب، سه تا منبر رفتم😔 تو این فاطمیه، یک منبر را هم نه نگفته ام آخرینش منبر عاشوراییان مسجد خودمون.نمی دونم کار درستی کرده ام یا نه.تمرکزم رو کارهام خیلی گرفته میشه، اما انشاالله خود حضرت زهرا جبران کنن اومدم قرنطینه مقاومت.الان هم بنا بود آشغال های مسجد را جمع کنیم که کسی که قرار بود بیاد کمک،یادش رفت.... باید پاشم برم خرید و خونه... ولی بی حالم و خسته و البته ناراحت...با یکی از بچه های گل مسجد، برای کار مسجد، پشت تلفن تند شدم.بعیده وجدان درد حالاحالاها ولم کنه.این اتفاق هم زیاد میفته و هم بد میفته. چی بگم
پنج شنبه ۸آذر تا حدود ساعت ۱۰خونه بودم.محمدحسین هم خونه بود و فرصتی شد که پدر و پسری، با هم باشیم. با هم املت درست کردیم و خوردیم، یکم بازی کردیم و حرف زدیم و بعدش هم بهش پیشنهاد دادم که ببرمش خونه مادرجونش...محمدحسین عاشق این پیشنهاده. خودم رفتم بانک شهر. یه وام گرفتم برای خرج های بلندمدت تر مسجد.باید باهاش یک کاری بکنم.هم سودخوب و هم تضمین دار و هم حلال وشرعی. خودم از گذاشتن پول توی بانک،خوشم نمیاد.ولی فعلا جرات کار دیگه ای را نداشتم(مخاطب عزیز کمکم کند. با این سه ویژگی. سودش هم برای امور خیر می‌ره و اگه پیشنهادخوبی بدین در ثوابش شریکید) بعد مسجد رفتم.مطالعه و کارهای عقب مونده.ساعت ۲ونیم بنا بود جلسه محتوایی سار باشه.۳شروع شد. موضوع صحبتمون پروژه بلندمدت سار بود.هفته های قبل کتاب می خوندیم. این هفته عملیاتی ش کردم. پیشنهاد خودم بالا آمدن پلتفرومی بود که تمام محتوای متناسب با سار را بالا بیاره و یک سال وقت بگذاریم روی تولید محتوا. مساله مون زبان،مخاطب،فرم و روح اصلی محتوایی است که باید منتقل بشه.بنا شد بیشتر مشورت کنیم. بعد جلسه از امین زمانی مشورت گرفتم.نظرش این بود که از اول به یک پلتفرم اینطوری فکر نکنیم.یک صفحه اینستاگرام یا کانال تلگرام و ایتا و... بنظرم مشورت به جایی هست(مخاطب عزیز،میدونی سار چیه؟اگه می‌دونی و مشورتی داری دریغ نکن) بعدش نماز مغرب و دو تا منبری که داشتم. یکی دارک و دومی دروازه دولت.منبر دوم جلسه بچه های مسجدالاقصی. بچه هایی که دیگه نزدیک ۳۰دارن میشن و جمعشون را حفظ کردن.ازینکه جمعشون را حفظ کردن خیلی خوبن، اما متاسفانه اکثرشون مجرد موندن. من حقیقتا جمعشون را دوست دارم.مخصوصا وقتی که برای سخنرانی دعوت نشم و فقط بنا بر بازی مافیا باشه.بچه های کاری و با استعداد و خونگرم و...(دیشب متوجه شدم یکی از خباشون داخل مکنونات هست😂 ازم پرسید چرا روزنوشت می نویسید.جواب دقیقی نداشتم.) هرچی به بچه های قدیمی مسجدالامام نگاه می کنم،مطمین تر میشم که چقدر واجبه آدمی که نوجوونی، مسجد بیا و اهل فضای فرهنگی و تربیتی بوده، بعد ازدواج و شاغل شدن و.‌. هم باید لااقل ۲۰ساعت از ماهش را وقف و صرف این فضاها بکنه. شیطون را اگه باهاش نجنگی، زمینت می زنه. بخوای از کنارش آسه رد بشی، بی فایده هست.باید باهاش بجنگی. و الا برت غالب میشه.فعالیت جمعی مومنانه، جنگ با شیطانه. شیطان هم متوجه میشه که تو گارد بسته و تهاجمی داری و کنار خودت هم عِدّه و عُدّه داری بعد رفتم مسجد و چندتا کار زمین مونده مسجد را انجام دادم.هفته پیش رو فاطمیه هست و مسجد خیلی کار زمین مونده داره.ساعت ۱۱ واینها رفتم خونه ماه دیگه حدود ۱۰۰میلیون چک دارم و نمیخوام از اون وام خرج کنم. امروز به ذهنم رسید کتاب هام را از حالا بذارم برا فروش. تو گروه ها و کانال های طلبگی.شاید اینجا هم گذاشتم.شاید ازین راه یه بخشی از خرجش در اومد.از همین دوسه روزه شروع می کنم.
جمعه ۹آذر ساعت۱۰یک سر مسجد رفتم و بعدش منزل مهندس فولادگر.برای مصاحبه پیرامون مرحوم پرورش.آقای فولادگر با اشتیاق صحبت کردند. معلوم بود استادشان برایشان خیلی اهمیت داشته. گفتند یکبار برای دعوت از ایشون به جلسات، خود آقای پرورش رفته اند دم منزل پدر آقای فولادگر. گفتند آقای پرورش تا آخر کار، برخوردهاش مربی گونه بود. حقیقتش ازینکه شهر و سیاست از آدم های فرهنگی مثل مرحوم پرورش خالی هست و علمایی مثل خادمی و منصور زاده و... کمتر پیدا میشن، غصه دار شدم. خونه اومدم.نماز خوندم و دوستان رستا دنبالم اومدن بریم دو تا روستا در غرب اصفهان. با این هدف که با ظرفیت های روستا آشنا بشم و بتونم کمک بدم به فعال شدن هیات و مسجد روستاها.با آقای خادمی و یوسفی رفتیم.کلا روستا رفتن همیشه برام جذابه. اول طلبگی اصلا هدفم آبادکردن یک روستا بود. هنوزم دوست دارم فرصتی دست بده و برم یک شهرستان و حوزه علمیه اش رو فعال کنم. تو این دو روستا کمبود روحانی مقیم مشهود بود و متاسفانه در شهر، کلی طلبه دنبال کار و فایده مندی و یه لقمه نون حلالن. بگذریم. آقای خادمی و آقای یوسفی و آقامهدی که فامیلش یادم رفت آدم های خوش مشرب و خوش سفری بودن. خوش گذشت. اگر تو این کار درگیرتر شدم قاعدتا اینجا بیشتر درباره ش می نویسم. شب رسیدیم اصفهان. امشب مسجد نرفتم.بعد که رسیدیم،حسینیه کجانی ها منبر رفتم. تو راه برگشت هله هوله خریدم و اومدم خونه.محمدحسین گفته بود امشب اتاق من مهمانید.شام را اتاق محمدحسین خوردیم، سه نفری بازی کردیم،چیپس و پفک خوردیم و خوش گذروندیم...
مکنونات
پنج شنبه ۸آذر تا حدود ساعت ۱۰خونه بودم.محمدحسین هم خونه بود و فرصتی شد که پدر و پسری، با هم باشیم. ب
بورس صندوق های طلا بورس صندوق های etf خرید طلا پلتفرم دونگی یا کارن گزینه های موجود برای سرمایه گذاری پول، جهت هزینه های مسجد صبح هم باید اقدام کنم کمکم کنید
فروش کتاب، جهت تامین هزینه های مسجد اوصاف پارسایان عبدالکریم سروش در حال حاضر،قیمت کتاب ۲۹۷هزارتومان هست. با قیمت ۲۰۰هزارتومان به فروش می رسد. https://eitaa.com/maknoonaat
فروش کتاب، جهت تامین هزینه های مسجد دین و علم ایان باربور در حال حاضر،قیمت کتاب بیش از ۴۰۰هزارتومان هست. با قیمت ۳۰۰هزارتومان به فروش می رسد. https://eitaa.com/maknoonaat
فروش کتاب، جهت تامین هزینه های مسجد استراتژی توسعه ایران مجتبی لشکربلوکی در حال حاضر،قیمت کتاب ۲۰۷هزارتومان هست. با قیمت ۱۵۰هزارتومان به فروش می رسد. https://eitaa.com/maknoonaat
فروش کتاب، جهت تامین هزینه های مسجد تربیت آسیب زا عبدالعظیم کریمی در حال حاضر،قیمت کتاب___هزارتومان هست. با قیمت ۱۲۰هزارتومان به فروش می رسد. https://eitaa.com/maknoonaat
فروش کتاب، جهت تامین هزینه های مسجد حافظ، حافظ ماست بهاالدین خرمشاهی در حال حاضر،قیمت کتاب ۲۹۷هزارتومان هست. با قیمت ۲۰۰هزارتومان به فروش می رسد. https://eitaa.com/maknoonaat
سلام دوستان روزی ۵تا کتاب بارگذاری می کنم انشاالله هزینه اش هم کاملا صرف کارهای زیرساختی قسمت فرهنگی مسجد(حدود ۱۰۰میلیون تومان بدهی) خواهد شد. انشاالله در جهت ایمانی تر شدن چندتا نوجوان مشارکت کرده اید. اگر به دوستانتون کانال من را معرفی کنید،کمک شایانی کرده اید. شاید دوستدار کتابی پیدا شد و اومد کتابهای کتابخانه ما را یکجا خرید... فرشادتوسلی https://eitaa.com/maknoonaat
شنبه ۱۰آذر امروز کسل بودم و متاسفانه درس و تدریس نرفتم و البته مشغول مطالعه بودم تا ظهر. اما باید دوباره برگردم به نظم نمازصبح_مطالعه_درس خارج_مطالعه_ تدریس ظهر مسجد رفتم و کارهای عقب مانده عصر هم با آقامصطفی نباتی نژاد پیرامون آقای پرورش گفت وگو کردم. از قبل به بچه های قدیمی مسجد گفته بودم نمازمغرب مسجد باشند. بین دو نماز از زحمات سیدمیرطلایی برای کارهای عمرانی مسجد قدردانی کردم و از مردم بخاطر آزار و اذیت،عذرخواهی و از ضرورت کار برای نوجوون ها گفتم. شکرخدا بچه های قدیمی هم خوب اومده بودن بعد نماز قدری مطالعه کردم و بعدش منبر و بعدش به مادرم سر زدم. امشب ذهنم درگیر افراط و تفریط در یک مسأله بود:برخی مسن های مسجد،انتظار دارند هر چیز خوب و مفیدی توسط نوجوون ها مورد استقبال واقع بشه و مثلا انتظار دارن یک مقدار محتواها را امروزی کنیم تا نوجوون ها جذب بشن و این فکر، یک انتظاری را از منِ امام جماعت ایجاد کرده. که مثلا برم محتوای جذاب آماده کنم تا جوون ها در جلسه نهج البلاغه شرکت کنن و... طرف دوم، اخلاق افراطی مربی زده ای(بنظرمن) هست که در مواجهه با هر تصمیم و اقدامی صرفا به این نکته بسنده می‌کنه که: سزارینش نکن.بذار خودش طبیعی پیش بره، مداخله نکن و... هر دو، حرفی برای زدن دارند و هر دو به نقص حرفشون بی توجهند. به نظرتون راه خروج از این افراط و تفریط که منجر به عملزدگی یا بی عملی میشه چیه؟(یا اصلا جور دیگه می بینید ماجرا رو؟) به نظر من راه خروج، دقت و دقت و دقت در اتفاقات موفق پیرامونمون هست...هر دو گروه مشغول مهندسی هستند. دسته دوم نمی‌بینن که از قضا چقدر در طبیعت کم دقت کرده اند...تذکر این نکته که باید اتفاقات طبیعی رقم بخوره، جلوی بسیاری از اتفاقات طبیعی را می گیره...(اصلا فهمیدین چی میگم؟!)
مکنونات
شنبه ۱۰آذر امروز کسل بودم و متاسفانه درس و تدریس نرفتم و البته مشغول مطالعه بودم تا ظهر. اما باید دو
آرزوها دوست داشتم ده بیست تا طلبه، داخل مسجد و با فکر کردن به مسجد،محله،شهر،ایران،نوجوون،کودک،خانواده،کار،مهارت،معنویت و... بار بیان. حیف
یکشنبه 11آذر دوباره برنامه صبحم تنظیم نشد.از فردا روضه صبح دارم و انشاالله دوباره تنظیم میشه. تدریس حوزه را رفتم.روایات مواقیت صلوه را خوندیم.دوباره تا ظهر،کارهای اداری مجوز بنر و نامه و... ظهر خونه اومدم.نیم ساعت استراحت و بعدش رفتم اصفهان زیبا.گفت وگو با استاد احمد زمانی،محمود فروزبخش و جواد جلوانی پیرامون استاد پرورش.فقط رسیدیم تا مقطع حیات امام را صحبت کنیم و بنا شد ادامه بدیم. بعد نماز مسجد،کار نظافت مسجد و حیاط و جمع کردن ضایعات و... شروع شد و تا همین حالا ادامه داشت. فقط وسطش یک منبر رفتم. البته بعد نماز با دوست عزیزطلبه ای گفت وگو کردیم. چاره ای بلاتکلیفی هایش بنظر من این هست که معمم بشود. امیدوارم بشود. خسته ام و حرفی برای گفتن ندارم.احتمالا تا صبح بیدارم.10تا کتاب برای این دو روز بارگذاری خواهم کرد. از قبلی ها 3تا آن هم علی الحساب فروش رفت.بخرید😁این نهضت تا تامین قطعی 100تومان ادامه دارد...
نیم ساعت پیش تخلیه ضایعات مسجد😂😂😂
دوشنبه 12آذر صبح،منبر منزل آقاسجاد احمدی رفتم و بعدش درس خارج و بعد هم تدریس بعد هم استراحت تا حدود ساعت 3😂😂 بعد اصفهان زیبا تا مغرب.برای کار اصفهان زیبا باید یه برنامه ریزی مجددی بکنم از هفته دیگه نماز مسجد، کارهای نظافت مسجد، منبر، خریدها و خونه همینقدر روزمره امشب داشتم در مورد فضاهای مسجد به این فکر می کردم که باید یک نسبت معقولی بین این دو برقرار باشه: فضاها برای انجام کار تعریف میشه و یا برای بودن؟ اخیرا خیلی به این سمت تمایل دارم که فضاها باید یکدست باشه که حس نشستن برای افراد ایجاد کنه، نه اینکه شبیه انبار باشه که انگار وقتی سراغ فضا میری، دنبال برداشتن چیزی هستی تا باهاش کاری انجام بدی اتفاقا نمازگزار مسجد ما همش معترض بوده که چقدر شماها سر و صدا و تعمیرات و نصب کردن و... دارید. یکم بذارید فضا آرام باشه. واقعا مسجد بیش ازینکه لازم باشه فضای کار باشه باید فضای بود باشه. الگوهایی که از مسجد موفق ارائه میدیم، نوعا جایی هست که همینطور داره مشکلات حل می‌کنه و به محله میرسه و...😂😂 کمک کنید آقا...کمک کنید
پشت جلد:۲۹۷هزارتومان فروش:۲۰۰هزار تومان https://eitaa.com/maknoonaat
دو جلد.۱۰۰هزار تومان https://eitaa.com/maknoonaat
۷۰هزارتومان https://eitaa.com/maknoonaat
۵۰هزار تومان https://eitaa.com/maknoonaat
۷۰هزار تومان https://eitaa.com/maknoonaat
۱۰۰هزار تومان https://eitaa.com/maknoonaat
این چند روز سه شنبه و چهارشنبه و پنج شنبه ۱۳تا۱۵آذر منبر دارم و مریضم. خودمان هم در مسجد مراسم داریم. محورم در فاطمیه، خطبه فدک هست. به ذهنم رسید چندتا طلبه بشیم و هم عهد بشیم تا چند خطبه نورانی اهل بیت مثل فدک و غدیر و منا و چند دعا و زیارت مثل امین الله و عالیه المضامین و سوره های کوچک قرآن را آماده کنیم و به خلق الله پیشنهاد بدهیم ماهی یک روضه خانگی بگیرند با این محتوا.حقیقتا میراث مذهبی ما بی نظیر هست و خاک می خورد. کتاب هایی که برای فروش گذاشته ام، دلم نمی آید تحویل بدهم. اما بنظرم ضروری است که تحویل بدهم. یکی از چیزهایی که برایم دلبستگی آورده، همین کتابهاست. امروز از بابت مسجد خیلی ناراحتم. اذان صبح،مسجد ما شهید آوردند و تقریبا هیچکدام از جوان ها و نوجوان های مسجد برای استقبال نیامدند. می ترسم بچه ها هیات دار شده باشند. صوت پرداز و نورپرداز و فیلمبردار و... اگر حضرت زهرا میخواست فقط برای پدرش روضه بگیرد و کاری به سایر امور نداشته باشد، احتمالا مردم مدینه کمکش هم می کردند. مهم این است که انسان، زمان درست جای درست باشد. عرض دیگری نیست
🔶 موسسه سواد حکمرانی سار برگزار می کند: 💠سلسله نشست های اندیشه ای با موضوع: 🔺فرهنگ و امر اداره (با تمرکز بر مساله های شهر اصفهان) 🔷نشست چهارم با حضور استاد بزرگوار،علیرضا شفاه 🔺با موضوع: نقش اصفهان در معاصرت ایران ⏱زمان:سه شنبه ۲۰ آذر۱۴۰۳ از ساعت ۱۵:۳۰ 🏛 مکان: خیابان بزرگمهر، کوچه ۷۲، مسجدالامام https://eitaa.com/msaar_ir
💠گفت وگو با موضوع: گفتمان زندگی، ایده مقاومت و آینده پیش رو 🎙با گفتاری از: 🔸علیرضا شفاه 🕰سه شنبه ۲۰آذر ماه، ساعت ۱۸ 🏛خیابان بزرگمهر، کوچه ۷۲، مسجدالامام https://eitaa.com/msaar_ir
دو روز کاملا مریض بودم و همه برنامه هام را لغو کردم تازه از ظهر بلند شدم عزیزانی که درخواست کتاب داشتن،لطف می کنن دوباره اعلام کنن؟
عزیزی این کتاب ها را برای من آورده که ظاهراً یکی اش مال خودمه بقیه ش را نمی دانم به چه نیتی آورده و نمی دانم کی بوده فقط گفته به نیت همان مطلب کانال هست به عرض می رساند که بنده فروشنده کتابم نه خریدار 😂😂😂 راس میگید بانی برای مسجدمون پیدا کنید، نه اینکه کتاب اضافه کنید😁 (البته کتاب آقای ایرانشهر را دوست داشتم بگیرم و بخوانم)
دوشنبه ۱۹آذر بازگشت به زندگی صبح فقه خمس خوندم از ظهر درگیر آماده سازی مسجد برای قرنطینه فردا و نشست های آقای شفاه شدم. دو سه تا دوست عزیز هم کمکم کردن. حالا که فکرش را می کنم پنج شش نفر😂😂 اما یک نفرشون از بیرون مسجد فقط برای کمک اومد. خیلی دمش گرم... لابلاش به کارهای دیگه هم رسیدم. اصفهان زیبا، حساب کتاب مالی، پرداخت بدهی و... امیدوارم فردا ملت بیان که ذوق ما دوباره کور نشه طبقه بالا را موکت کردیم و میشه گفت دیگه کارهای خرج دار و زوربردار مسجد تمام شد و ما ماندیم و زدن زورش😂😂 این بار دل به دریا زدم و جلسه سار را در مسجد گرفتم. البته طبقه بالا. از زمانی که رفتم کنج حرم حضرت رضا علیه السلام و عهد بستم که پای یک مسجدی بایستم که خودش را درگیر نیازهای اجتماعی محیط می‌کنه(با اولویت نیازهای فکری، آموزش و تربیتی، مسأله مطالبه گری و...) داره ده سال می گذره. شاید اگه موانع پیش نیمده بود، الان انتهای این کار بودم و الان ابتدای راهم. اما توکلمون به خدایی هست که غفاره و جبران کننده... به شدت هم دست تنها هستم و امیدوار به حضور دوستانی که بعد از این خواهند آمد... حدود ساعت نه و نیم اومدم خونه. تلویزیون را درست کردم. محمدحسین خیلی خوشحال بود. هم تلویزیون درست شده و هم فردا، تعطیل😂😂
مکنونات
دوشنبه ۱۹آذر بازگشت به زندگی صبح فقه خمس خوندم از ظهر درگیر آماده سازی مسجد برای قرنطینه فردا و نشست
به شکل عجیبی، گاهی کارهایی می کنم که شاید ۱۵سال پیش اگر بنا بود بکنم، به خودم می گفتم دیگه زمانش ازت گذشته. اون هم در سردترین شرایط. یعنی اینکه گاهی می زنم به دنده بی خیالی و فراموشی. فراموشی اینکه چند سالمه، الان در چه اوضاع و احوالی هستیم،سوریه سقوط کرده یا نه و.... شاید اگه این فراموشی نباشه، خیلی بد بشه. شایدم الان که هست خیلی بده. نمی دونم فعلا آخوند باربر مسجدم