eitaa logo
مکنونات
114 دنبال‌کننده
87 عکس
21 ویدیو
5 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
پنج شنبه ۸آذر تا حدود ساعت ۱۰خونه بودم.محمدحسین هم خونه بود و فرصتی شد که پدر و پسری، با هم باشیم. با هم املت درست کردیم و خوردیم، یکم بازی کردیم و حرف زدیم و بعدش هم بهش پیشنهاد دادم که ببرمش خونه مادرجونش...محمدحسین عاشق این پیشنهاده. خودم رفتم بانک شهر. یه وام گرفتم برای خرج های بلندمدت تر مسجد.باید باهاش یک کاری بکنم.هم سودخوب و هم تضمین دار و هم حلال وشرعی. خودم از گذاشتن پول توی بانک،خوشم نمیاد.ولی فعلا جرات کار دیگه ای را نداشتم(مخاطب عزیز کمکم کند. با این سه ویژگی. سودش هم برای امور خیر می‌ره و اگه پیشنهادخوبی بدین در ثوابش شریکید) بعد مسجد رفتم.مطالعه و کارهای عقب مونده.ساعت ۲ونیم بنا بود جلسه محتوایی سار باشه.۳شروع شد. موضوع صحبتمون پروژه بلندمدت سار بود.هفته های قبل کتاب می خوندیم. این هفته عملیاتی ش کردم. پیشنهاد خودم بالا آمدن پلتفرومی بود که تمام محتوای متناسب با سار را بالا بیاره و یک سال وقت بگذاریم روی تولید محتوا. مساله مون زبان،مخاطب،فرم و روح اصلی محتوایی است که باید منتقل بشه.بنا شد بیشتر مشورت کنیم. بعد جلسه از امین زمانی مشورت گرفتم.نظرش این بود که از اول به یک پلتفرم اینطوری فکر نکنیم.یک صفحه اینستاگرام یا کانال تلگرام و ایتا و... بنظرم مشورت به جایی هست(مخاطب عزیز،میدونی سار چیه؟اگه می‌دونی و مشورتی داری دریغ نکن) بعدش نماز مغرب و دو تا منبری که داشتم. یکی دارک و دومی دروازه دولت.منبر دوم جلسه بچه های مسجدالاقصی. بچه هایی که دیگه نزدیک ۳۰دارن میشن و جمعشون را حفظ کردن.ازینکه جمعشون را حفظ کردن خیلی خوبن، اما متاسفانه اکثرشون مجرد موندن. من حقیقتا جمعشون را دوست دارم.مخصوصا وقتی که برای سخنرانی دعوت نشم و فقط بنا بر بازی مافیا باشه.بچه های کاری و با استعداد و خونگرم و...(دیشب متوجه شدم یکی از خباشون داخل مکنونات هست😂 ازم پرسید چرا روزنوشت می نویسید.جواب دقیقی نداشتم.) هرچی به بچه های قدیمی مسجدالامام نگاه می کنم،مطمین تر میشم که چقدر واجبه آدمی که نوجوونی، مسجد بیا و اهل فضای فرهنگی و تربیتی بوده، بعد ازدواج و شاغل شدن و.‌. هم باید لااقل ۲۰ساعت از ماهش را وقف و صرف این فضاها بکنه. شیطون را اگه باهاش نجنگی، زمینت می زنه. بخوای از کنارش آسه رد بشی، بی فایده هست.باید باهاش بجنگی. و الا برت غالب میشه.فعالیت جمعی مومنانه، جنگ با شیطانه. شیطان هم متوجه میشه که تو گارد بسته و تهاجمی داری و کنار خودت هم عِدّه و عُدّه داری بعد رفتم مسجد و چندتا کار زمین مونده مسجد را انجام دادم.هفته پیش رو فاطمیه هست و مسجد خیلی کار زمین مونده داره.ساعت ۱۱ واینها رفتم خونه ماه دیگه حدود ۱۰۰میلیون چک دارم و نمیخوام از اون وام خرج کنم. امروز به ذهنم رسید کتاب هام را از حالا بذارم برا فروش. تو گروه ها و کانال های طلبگی.شاید اینجا هم گذاشتم.شاید ازین راه یه بخشی از خرجش در اومد.از همین دوسه روزه شروع می کنم.
جمعه ۹آذر ساعت۱۰یک سر مسجد رفتم و بعدش منزل مهندس فولادگر.برای مصاحبه پیرامون مرحوم پرورش.آقای فولادگر با اشتیاق صحبت کردند. معلوم بود استادشان برایشان خیلی اهمیت داشته. گفتند یکبار برای دعوت از ایشون به جلسات، خود آقای پرورش رفته اند دم منزل پدر آقای فولادگر. گفتند آقای پرورش تا آخر کار، برخوردهاش مربی گونه بود. حقیقتش ازینکه شهر و سیاست از آدم های فرهنگی مثل مرحوم پرورش خالی هست و علمایی مثل خادمی و منصور زاده و... کمتر پیدا میشن، غصه دار شدم. خونه اومدم.نماز خوندم و دوستان رستا دنبالم اومدن بریم دو تا روستا در غرب اصفهان. با این هدف که با ظرفیت های روستا آشنا بشم و بتونم کمک بدم به فعال شدن هیات و مسجد روستاها.با آقای خادمی و یوسفی رفتیم.کلا روستا رفتن همیشه برام جذابه. اول طلبگی اصلا هدفم آبادکردن یک روستا بود. هنوزم دوست دارم فرصتی دست بده و برم یک شهرستان و حوزه علمیه اش رو فعال کنم. تو این دو روستا کمبود روحانی مقیم مشهود بود و متاسفانه در شهر، کلی طلبه دنبال کار و فایده مندی و یه لقمه نون حلالن. بگذریم. آقای خادمی و آقای یوسفی و آقامهدی که فامیلش یادم رفت آدم های خوش مشرب و خوش سفری بودن. خوش گذشت. اگر تو این کار درگیرتر شدم قاعدتا اینجا بیشتر درباره ش می نویسم. شب رسیدیم اصفهان. امشب مسجد نرفتم.بعد که رسیدیم،حسینیه کجانی ها منبر رفتم. تو راه برگشت هله هوله خریدم و اومدم خونه.محمدحسین گفته بود امشب اتاق من مهمانید.شام را اتاق محمدحسین خوردیم، سه نفری بازی کردیم،چیپس و پفک خوردیم و خوش گذروندیم...
مکنونات
پنج شنبه ۸آذر تا حدود ساعت ۱۰خونه بودم.محمدحسین هم خونه بود و فرصتی شد که پدر و پسری، با هم باشیم. ب
بورس صندوق های طلا بورس صندوق های etf خرید طلا پلتفرم دونگی یا کارن گزینه های موجود برای سرمایه گذاری پول، جهت هزینه های مسجد صبح هم باید اقدام کنم کمکم کنید
فروش کتاب، جهت تامین هزینه های مسجد اوصاف پارسایان عبدالکریم سروش در حال حاضر،قیمت کتاب ۲۹۷هزارتومان هست. با قیمت ۲۰۰هزارتومان به فروش می رسد. https://eitaa.com/maknoonaat
فروش کتاب، جهت تامین هزینه های مسجد دین و علم ایان باربور در حال حاضر،قیمت کتاب بیش از ۴۰۰هزارتومان هست. با قیمت ۳۰۰هزارتومان به فروش می رسد. https://eitaa.com/maknoonaat
فروش کتاب، جهت تامین هزینه های مسجد استراتژی توسعه ایران مجتبی لشکربلوکی در حال حاضر،قیمت کتاب ۲۰۷هزارتومان هست. با قیمت ۱۵۰هزارتومان به فروش می رسد. https://eitaa.com/maknoonaat
فروش کتاب، جهت تامین هزینه های مسجد تربیت آسیب زا عبدالعظیم کریمی در حال حاضر،قیمت کتاب___هزارتومان هست. با قیمت ۱۲۰هزارتومان به فروش می رسد. https://eitaa.com/maknoonaat
فروش کتاب، جهت تامین هزینه های مسجد حافظ، حافظ ماست بهاالدین خرمشاهی در حال حاضر،قیمت کتاب ۲۹۷هزارتومان هست. با قیمت ۲۰۰هزارتومان به فروش می رسد. https://eitaa.com/maknoonaat
سلام دوستان روزی ۵تا کتاب بارگذاری می کنم انشاالله هزینه اش هم کاملا صرف کارهای زیرساختی قسمت فرهنگی مسجد(حدود ۱۰۰میلیون تومان بدهی) خواهد شد. انشاالله در جهت ایمانی تر شدن چندتا نوجوان مشارکت کرده اید. اگر به دوستانتون کانال من را معرفی کنید،کمک شایانی کرده اید. شاید دوستدار کتابی پیدا شد و اومد کتابهای کتابخانه ما را یکجا خرید... فرشادتوسلی https://eitaa.com/maknoonaat
شنبه ۱۰آذر امروز کسل بودم و متاسفانه درس و تدریس نرفتم و البته مشغول مطالعه بودم تا ظهر. اما باید دوباره برگردم به نظم نمازصبح_مطالعه_درس خارج_مطالعه_ تدریس ظهر مسجد رفتم و کارهای عقب مانده عصر هم با آقامصطفی نباتی نژاد پیرامون آقای پرورش گفت وگو کردم. از قبل به بچه های قدیمی مسجد گفته بودم نمازمغرب مسجد باشند. بین دو نماز از زحمات سیدمیرطلایی برای کارهای عمرانی مسجد قدردانی کردم و از مردم بخاطر آزار و اذیت،عذرخواهی و از ضرورت کار برای نوجوون ها گفتم. شکرخدا بچه های قدیمی هم خوب اومده بودن بعد نماز قدری مطالعه کردم و بعدش منبر و بعدش به مادرم سر زدم. امشب ذهنم درگیر افراط و تفریط در یک مسأله بود:برخی مسن های مسجد،انتظار دارند هر چیز خوب و مفیدی توسط نوجوون ها مورد استقبال واقع بشه و مثلا انتظار دارن یک مقدار محتواها را امروزی کنیم تا نوجوون ها جذب بشن و این فکر، یک انتظاری را از منِ امام جماعت ایجاد کرده. که مثلا برم محتوای جذاب آماده کنم تا جوون ها در جلسه نهج البلاغه شرکت کنن و... طرف دوم، اخلاق افراطی مربی زده ای(بنظرمن) هست که در مواجهه با هر تصمیم و اقدامی صرفا به این نکته بسنده می‌کنه که: سزارینش نکن.بذار خودش طبیعی پیش بره، مداخله نکن و... هر دو، حرفی برای زدن دارند و هر دو به نقص حرفشون بی توجهند. به نظرتون راه خروج از این افراط و تفریط که منجر به عملزدگی یا بی عملی میشه چیه؟(یا اصلا جور دیگه می بینید ماجرا رو؟) به نظر من راه خروج، دقت و دقت و دقت در اتفاقات موفق پیرامونمون هست...هر دو گروه مشغول مهندسی هستند. دسته دوم نمی‌بینن که از قضا چقدر در طبیعت کم دقت کرده اند...تذکر این نکته که باید اتفاقات طبیعی رقم بخوره، جلوی بسیاری از اتفاقات طبیعی را می گیره...(اصلا فهمیدین چی میگم؟!)
مکنونات
شنبه ۱۰آذر امروز کسل بودم و متاسفانه درس و تدریس نرفتم و البته مشغول مطالعه بودم تا ظهر. اما باید دو
آرزوها دوست داشتم ده بیست تا طلبه، داخل مسجد و با فکر کردن به مسجد،محله،شهر،ایران،نوجوون،کودک،خانواده،کار،مهارت،معنویت و... بار بیان. حیف