مکروبه !
ذهنم؛ ابرِ ورم کردهیِ روضههایِ مجسمِ، میخواد بباره بیهوا، پراکنده، ویران کننده یهو اشعاری به سرا
میگفت روضه خوان : که تنت غرق تیر بود
هر تیر، واژگون که شدی، با تنت چه کرد؟
بیداری رفیق؟
دلم نیومد تنها گوش کنم.
حیفِ که تو هم بیدار باشی و تو این نیمهشبِ حزین روضهی امامِ سجاد رو نشنوی
https://eitaa.com/MeysamMotiee/12753
یه چیزی که این روزها خیلی ناراحت کننده بود، لحنِ خطاب کردن ائمه تو نوشتهها یا بیاناتِ یه سری دوستان بود.
"یابن رسول الله" و "یا سیدی و مولای" گفتنهای اصحابِ امام حسین کجا و خطابهای به اصطلاح خودمونیِ امروزی کجا؟؟
مراقب این تقدس زدایی های زیر پوستی و نرم باشیم.
کسی که گریه میکند، اما در عین حال برای پایمال کردن اهداف #امام_حسین علیه السلام تلاش میکند، همان عمرسعد است.
کسی که از گفتن حق دم فرو میبندد شیطانی لال است.
امام موسی صدر"
بیتاب و بیقرار گریه میکرد، صدایِ گریهش اونقدری بلند بود که با عجله به سمتش برم، تو آغوشِ مادرش ننو وار تکون میخورد و از چشماش دونههای درشت اشک میچکیدند روی لپهای قرمز گل کردهش، از پرچم همراهشون فهمیدم اهل نیجریهان. زبونشون رو بلد نبودم ولی به فارسی کلی قربون صدقهش رفتم.
یکی از پیکسلهایِ قرمز رنگِ یا حسین رو از تو کولم بیرون کشیدم و جلویِ چشماش تکون تکون دادم و براش کلی شکلک درآوردم.
اولش تعجب کرد، چشمهای اشکی و درشتش خطی شدند و خندیدند، مامانش بهش آب داد، آرومتر شد.
مکروبه !
بیتاب و بیقرار گریه میکرد، صدایِ گریهش اونقدری بلند بود که با عجله به سمتش برم، تو آغوشِ مادرش
گرما زده شده بود طفلی
گرما زده
مکروبه !
گرما زده شده بود طفلی گرما زده
بمیرم برای بچههات آقاجون
بمیرم که اسیرشون کردند.
که روی مرکبهای بیجهاز سوارشون کردند[فَوقَ أقتابِ المَطِیّاتِ] که [تَلفَحُ وُجوهَهُم حَرُّ الهاجِراتِ] باد داغِ نیم روزی صورتهایِ قشنگشون رو میسوزوند
که این قدر تو این خرابه موندند حتی تَقَشَّرت وجوهَهُنَّ صورتهاشون پوست انداخت، که صورتهاشون همه چرک کرد...
آخ بمیرم کسی دلش برای جگر گوشههایِ رسولِ خدا نسوخت...
هوایِ بین الطلوعین آدم رو هوایی میکنه، وقتی که هنوز ماه وسطِ آسمونِ و گوشهات پر میشه از آوازِ گنجشکهایِ سحرخیزِ مناجات خون
و صدایِ محسن فرهمند که شمرده و حزین میخونه:
اللّٰهُمَّ إِنِّي أُجَدِّدُ لَهُ فِي صَبِيحَةِ يَوْمِي هٰذَا وَمَا عِشْتُ مِنْ أَيَّامِي عَهْداً وَعَقْداً وَبَيْعَةً لَهُ فِي عُنُقِي لَا أَحُولُ عَنْها وَلَا أَزُولُ أَبَداً...
زهرا سادات"