مکروبه !
_شما هم بهترین کتابهایی که تا به حال خوندین رو تو ایام امتحانات کشف کردید؟
یعنی عکاسی فقط عکاسی من'-'
دوتا عکس گرفتم تو جفتش عنوان کتاب نصفه نیمه افتاد:(
شما به بزرگواریتون ببخشین.
اسم کتاب سبک زندگی زنان هست❤️
موشک هایپرسونیک فتاح رونمایی شد تا باز ثابت کنیم دوران تحقیر ملت ایران خیلی وقته تموم شده^^🌱
#فتاح
#ایران_قوی
بچه که بودم عادت عجیب و غریبی پیدا کرده بودم؛ لباس چرکهام رو همونطور مچاله و چروک، میچپوندم قاطیِ لباسهای شستهرفتهٔ چیده شده تو کشوی لباسهام!
مامان چندباری مچم رو گرفت؛ هربار آروم دم گوشم میخوند که رختچرکها رو سوا کن از لباسهای تمیز!
من، اما با همون شیطنت همیشگی این دوتا ضد رو کنار هم میچیدم و هربار به یک شکلی از بار مسئولیت و رعایت فرمول جدا کنسوا کن شونه خالی میکردم.
از یک جایی به بعد، مامان دیگه چیزی نگفت؛ انگار میخواست خودم به این بلوغ برسم و سرِ سر به هوام بخوره به سنگ عبرت و به عاقبت کارم که نه، ناکردهکاریام پی ببرم!
یک روز درِ کشو رو باز کردم. بوی نا میداد؛ بوی رطوبت. انگار همهٔ لباسها شده بودند یک مشت رخت چرکِ بهدردنخورِ بلااستفاده.
اینکه بعدش چقدر طول کشید تا مجاب شدم چرا باید آلودگی از تمیزی جدا بشه بماند؛ اما...
گاهی وقتها، غافل از فرمول جدا کنسوا کن،
افکار منفیِ چرک و کثیف رو میندازیم به جون خیالاتمون و چشمامون رو میبندیم به اینکه زشتیشون مسریه؛ که مثل ویروس پخش میشن و شبیخون میزنن به مثبتاندیشیهامون، اون وقت یهو میبینی از اون همه افکار خوب و گل و بلبلی، خروارها فکر پوسیده مونده با بوی نا و موندگی.
بیشتر از لباسهای ته کشو، افکارمون نیاز به اجرای این قاعده داره.
پس رفیق، همونطور که برای پاکی لباسات تلاش میکنی به سلامت افکارت هم فکر کن!
زهرا سادات 🌱
مکروبه !
یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَریمِ؟!
دیشب میونِ تاریک و روشنِ اتاقم، سایهیِ نیمهیِ بیرونِ دستمال کاغذی از جعبهش، افتاد به پنجره و عجیب تصویر یه موش بدقیافه رو رقم زد، یه موش! عینِ موشِ انیمیشنِ موشِ سرآشپز:-
این وسط بادِ پنکه میخورد بهش و حالت متحرکطوری هم بهش داده بود تا یقین کنم واقعا یه موش نشسته لب پنجره🐾
مکروبه !
دیشب میونِ تاریک و روشنِ اتاقم، سایهیِ نیمهیِ بیرونِ دستمال کاغذی از جعبهش، افتاد به پنجره و عجیب
وقتی چشمم بهش افتاد دلم ریخت،
از ترس،دست و پامو گم کردم.
لرزون نور چراغ قوه گوشیم رو روشن کردم و جایِ موشِ مفروض، جعبهیِ دستمال کاغذی رو دیدم و نفسِ آسودهیِ پر و پیمون از کربن دیاکسیدم رو فوت کردم میونِ اکسیژنهایِ پخش و پلا تو هوا.
ولی...
مکروبه !
وقتی چشمم بهش افتاد دلم ریخت، از ترس،دست و پامو گم کردم. لرزون نور چراغ قوه گوشیم رو روشن کردم و جای
ولی از از اون موقع تا حالا ذهنم درگیره.
آدمی که از یه سایه میترسه، که تهِ شجاعتش به روشن کردنِ چراغ گوشیشه، چی این آدم رو به مرزِ خودستایی و غرور میکشونه؟
چی ما آدمها رو انقدر باد کرده که راحت سرمون رو میگیریم بالا و راست راست راه میریم و گناه پشت هم ردیف میکنیم؟
یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَریمِ؟!
چه چیزی ما رو در برابر پروردگار بزرگوارمون مغرور ساخته؟
زهرا سادات"🌱
_شاید یه سلبریتی متوجه معنی نانآور نشه.
چرا؟؟
چون خودش نون در نمیاره، پول در میاره.
اما حداقلِ انتظار این بود که شرف داشته باشه و معنی پدرِ پنجتا بچه قد و نیم قد رو بدونه💔
_چرا بعضیها در برابر فهمیدن اینقدر مقاومت میکنن؟
یعنی نفهمی خیلی پرستیژ داره؟!
"ابناءالحیدر 🌱
#شهید_محمد_قنبری
مکروبه !
یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَریمِ؟!
_برای تمام لحظههایی که
دیگران ازم تعریف و تمجید میکنند:
أنا لا أنسـي اياديَكَ عنـدي
و سَترك عليَّ في دارالدنيا🌱
مکروبه !
_برای تمام لحظههایی که دیگران ازم تعریف و تمجید میکنند: أنا لا أنسـي اياديَكَ عنـدي و سَترك عليَ
خداجونم، اوس کریمِ با مرام و معرفتم
من پرده پوشیهات تو دنیا رو فراموش نمیکنم...
تو اوجِ بیپناهیهام، وقتهایی که تیزیِ طعنههایِ اطرافیان؛ چنگ میاندازه به بغضِ دلمه بستهی حنجرم!
بیصداییم اشک میشه و فریاد زنان از چشمام میچکه اما یقین دارم که تو با منی دقیقا کنارمی، اشکهام رو میبینی و در آغوشم میکشی.
_قَالَ لَا تَخَافَا إِنَّنِي مَعَكُمَا أَسْمَعُ وَأَرَىٰ
خداوند ﻓﺮﻣﻮﺩ:ﻧﺘﺮﺳﻴﺪ!
ﻣﻦ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﻫﺴﺘﻢ؛
ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ میﺷﻨﻮم ﻭ میﺑﻴﻨﻢ!
[سوره طه | آیه ٤٦]🌱
-زهرا سادات"