•••
#غدیریعنۍ
ڪسٰانۍڪهعَقبماندهاندبرسند
وڪسٰانۍڪهجلورفتهاندبَرگردند..!
«غدیریعنۍباولٰایتحرڪتڪردن»
[عاشورانتیجهازیٰادبردنغدیراست]
#غدیراۍام💚
•••
❁﷽❁
خدا جان...!
نذار تو جوونی کمرمون از #گناه خم شه....،
نذار پیرِگناه شیم...
نذار جوونیمون حیفِ بیراهه شه...
بذار ماهم یکم شبیه #علی_اکبرت باشیم...!
#جوونا_محرم_نزدیکه...
#عاشـق_شـهادت_۳۱۳
#بي_پـلاڪ_۱۳۵
ڪانال 💞عاشــــــــــ♥ـــــقاڹ مڪتب حجــــــــــاب و ولایت💞
📿 @maktab_asheghan
😂🍃😂
🍃
😂
• #طنز_جبہہ
"الفبچہ"
روے جاده شنے شلمچہ ، سوار بر ٺویوٺا ، ٺختہ گاز مےٺازم سمت آبادان .
《 دارعلے ،مےرے آبادان،مقر تاڪتیڪے،دسٺور مرحلہ بعد حملہ رو مےگیرے .》
آنے، از ردیف نخل هاے سوختہ ڪنار جاده، یڪ دستہ عراقے چاق و چلہ، با لباس زیتونے، مے ریزند وسط جاده و برق از ڪلّہام مے پرد : 《یا ابوالفضل! این ها ڪجا بودن؟! 》
هُول، پا مےڪوبم روے ٺرمز .جیغ ٺویوتاے خرگوشے بلند مےشود. ماشین بہ چپ و راسٺ ڪشیده مےشود و ڪجڪے مےاُفٺد پایین شانہ جاده و بہ تلہ مےافتم . مےخواهم بپرم پایین و بزنم بہ چاڪ، اما عراقےها دوان دوان مےدوند سمٺم: 《ڪاش اسلحہ برداشٺہ بودم! ننہ ڪجایے.》 جلوتر ڪہ مے آیند اسلحہ ندارند و انگار دسٺشان بہ ڪمر شلوار شان قفل اسٺ. نزدیڪ ٺر مےشوند. انگشت بہ دهان مےمانم.
نوجوان ڪوٺاه قدے با اسلحہ ڪلاشے ڪہ ٺوے دسٺش گنده مےزند، پشٺ ڪلّہشان، قدم رو مے آید. ڪلاهخودش هم روے پیشانےاش لق لق مےزند، جثہ لاغر نوجوان میان لباس خاڪے رنگ گَل و گشاد گُم شده. نیشم ٺا بناگوش باز مےشود؛ اول از ٺرس و بعد از یہ الف بچہ و یہ عالمہ اسیر درشت اندام. نوجوان هوار مےڪشد:《قف!》
اسیر ها سیخ مےایسٺد و دسٺشان، عین سیریش، بہ ڪمر شلوارشان چسبیده. نفس نفس مےزنند. نوجوان تِنگ و سِوِر مقابلم ڪہ قد مےڪشد ٺا سینہام بیشتر نیسٺ.
ٺا ڪلّہ بالا مےگیرد، ڪلاه آهنے اش پشٺ گردنش مےافٺد. با صدایے نازڪ و دورگہ مےگوید:《ڪاڪو، این ها رو ببر عقب. باید زود برگردم خط.》
- چرا دسٺ این ها بہ شلوارشونہ قربون ؟! - - - -فانوسقہ و ڪمربندشون رو باز ڪردم یہ وقٺ فڪر حملہ بہ سرشون نزنہ.
دور ڪہ مےشود مےگوید: 《با سرنیزه شڪافتم ڪہ بیشتر دسٺشون گیر باشہ.》
منبعـ📚:ڪٺاب برانڪارد دربسٺے
نویسندهـ✍🏻 : اڪبرصحرایے
|🏆| #شهداییمـ
|📲|#ویراسٺ: #بنٺ_الشهدا
#عاشـق_شـهادت_۳۱۳
#بي_پـلاڪ_۱۳۵
ڪانال 💞عاشــــــــــ♥ـــــقاڹ مڪتب حجــــــــــاب و ولایت💞
📿 @maktab_asheghan
😂
🍃
😂🍃😂
قبل از ازدواج بعضی از دوستانم که او را دیده بودند، گفتند: تو میخوای با این ازدواج کنی؟ این آدم اخموی بداخلاق که همیشه سرش پایینه؟
بعد که تحقیق کردیم، هم خوابگاهی هایش میگفتند: مصطفی وارد هر اتاقی که می شه، بمبخنده است، واقعا همینطور بود و جای نبودنهایش را با اخلاقش پُرمیکرد، خیلی وقت ها نبود، سال هشتاد و دو که عقد کردیم، چند ماه بعد وارد سایت نطنز شد، از همان ابتدا به خاطر لیاقتهایی که ازخود نشان داد، مسئولیت برعهدهاش گذاشتند، دوازده روز، دوازده روز نبود، خیلی به من فشار میآمد، اعتراض هایم را با خنده و شوخی جواب میداد، با تفریحات بیرون، سورپرایز، هدیه، رفتار خوب و بزرگ منشانه.
🌷شهید مصطفی احمدی روشن🌷
#عاشـق_شـهادت_۳۱۳
#بي_پـلاڪ_۱۳۵
@maktab_asheghan