شب شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) بود در خواب دیدم که در یک جای بلندی ایستادهام و رزمندگان یکی یکی ادوات جنگی را مثل زمانهای قدیم میبندند و به جنگ میروند، نوبت به احد رسید همانطوری که در خواب دیده بودم قسمتی از سر احد رفته بود دویدم و هنگامی که سرش را به دست گرفتم از خواب بیدار شدم، از خدا خواستم که به من مرگ و یا صبر بدهد تا بتوانم در مقابل دوست و دشمن مقاومت کنم و همانطور که از خدا خواسته بودم به من صبر عطا کرد.
بالاخره دامادمان با تبریز تماس تلفنی گرفت و دیدم با حالت رنگ و رو پریده آمد و گفت: در خانه، پسر دایی جواب تلفن را داد حتماً مسالهای است که اینها منزل شما هستند، گفتم: من خوابش را دیدهام و دیگر گفتن لازم نیست. خیلی به خودم فشار میآوردم و گریه نمیکردم چون احد گفته بود اگر صدای تو را نامحرم بشنود من تو را شفاعت نخواهم کرد و بالاخره وصیت احد را بجا آوردم.
پ.ن: وقتی پیڪر بى سر احـد را آوردنـد همه اشڪ میریختند اما مـادر احـد نُقل مى پاشیـد و زینب وار دعا مى کرد خدایـا این قربانى را از ما قبول کن این شهیدِ حسین است.
🌷سردار شهید احد مقیمی🌷
@maktab_asheghan
4_5965021030756910568.mp3
4.94M
🔊 کربلایی #نریمان_پناهی : #زمزمه (ای بانوی روز جزا....)
#فاطمیه97
@maktab_asheghan
📝نکته ی اول:
"کلمه ی برکت"
این واژه از ریشه ی (ب ر ک) میباشد.
برک در زبان عربی به نشستن شتر گفته میشود. و بدانید که شتر وقتی بنشیند بلندشدنش امری محال بنظر میرسد و برای بلند کردنش باید شتر را کتک زده و به کمک وسیله ای دیگر بلندش کرد.
باتوجه به نکته ی بالا و این که شتر در هر جایی نمینشیند،
نتیجه گرفته میشود که:
کلمه ی برکت که از همین ریشه است به این دلیل برکت نام گرفته که نعمت الهی می باشد و در هر زندگی ای وارد نمی شود.
و اگر وارد شود، دیگر از بین نمیرود
ڪانال 💞عاشــــــــــ♥ـــــقاڹ مڪتب حجــــــــــاب و ولایت💞
📿 @maktab_asheghan