آیت الله بهجت:
«ما بايد اهل محاسبه باشيم، هر چند اهل توبه نباشيم و تدارك نكنيم، خود محاسبه مطلوب است. اگر بدانيم فلان روز حسينى و فلان روز يزيدى هستيم، بهتر از اين است كه اصلاً ندانيم يزيدى هستيم يا حسينى. سرانجام ممكن است روزى به خود بياييم و بخواهيم تدارك كنيم».
📕 مرکز تنظیم و نشر آثار آیت الله بهجت
ڪانال 💞عاشــــــــــ♥ـــــقاڹ مڪتب حجــــــــــاب و ولایت💞
📿 @maktab_asheghan
»
✍نقل است جوانی نزد شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی آمد و گفت: سه قفل در زندگیام وجود دارد و سه کلید ازشما میخواهم! قفل اول این است که دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم، قفل دوم اینکه دوست دارم کارم برکت داشته باشد وقفل سوم اینکه دوست دارم عاقبت بخیر شوم.
شیخ نخودکی فرمود: برای قفل اول، نمازت را اول وقت بخوان. برای قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان. و برای قفل سوم هم نمازت را اول وقت بخوان! جوان عرض کرد: سه قفل با یک کلید؟!
💥شیخ نخودکی فرمود: نماز اول وقت «شاه کلید» است.
📚منبع:نشان از بی نشانها
@maktab_asheghan
♡مڪـتبعاشـꨄـقان♡
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠 🔰یَا رَفِیقَ مَنْ لا رَفِیقَ لَهُ🔰 🔳 #پسرک_
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
🔰یَا رَفِیقَ مَنْ لا رَفِیقَ لَهُ🔰
🔳 #پسرک_فلافل_فروش 🔳
🌷 #فصل_بیست_وهشتم ، #دست_سوخته 🌷
🌺 راوی : سید روح الله میرصانع
✳️از بالاترين ويژگي هاي آقا هادي كه باعث شد در اين سن كم، ره صدساله را يك شبه طي كند
🔴طهارت دروني او بود.
✳️برخلاف بسياري از انسان ها كه ظاهر و باطن يكساني ندارند،
🔵هادي بسيار پاك و صاف و بدون هرگونه ناپاكي بود.
🔵حرفش را مي زد و اگر اشكالي در كار خودش مي ديد سعي در برطرف نمودن آن داشت.
🔘يادم هست اواخر سال 1390 آمد و در حوزه كاشف الغطاء نجف مشغول تحصيل شد.
🌸بعد از مدتي كار پيدا كرد و ديگر از شهریه استفاده نکرد
✳️آن اوايل به هادي گفتم: نمي خواي زن بگيري؟
🌸مي خنديد و مي گفت: نه، فعلاً بايد به درس و بحث برسم.
🌸سال بعد وقتي در مورد زن و زندگي با او صحبت مي كردم،
🌸احساس كردم بدش نمي آيد كه زن بگيرد.
🔘چند نفر از طلبه هاي هم مباحثه با هادي متأهل شده بودند و ظاهراً در هادي تأثير گذاشته بودند
🌸يكبار سر شوخي را باز كرد و بعد هم گفت:
🌸اگر يه وقت مورد خوبي براي من پيدا كردي من حرفي براي ازدواج ندارم.
✳️از اين صحبت چند روزي گذشت.يكبار به ديدنم آمد و گفت:
🔵مي خواهم براي پياده روي اربعين به بصره بروم و مسير طولاني بصره تا كربلا را طي كنم.
🔘با توجه به اينكه كارت اقامت او هنوز هماهنگ نشده بود با اينكار مخالفت كردم
🌸اما هادي تصميم خودش را گرفته بود
🔵آن روز متوجه شدم كه پشت دست هادي به صورت خاصي زخم شده،
🔴فكر مي كنم حالت سوختگي داشت.
✳️دست او را ديدم اما چيزي نگفتم.
🌸هادي به بصره رفت و ده روز بعد دوباره تماس گرفت و گفت:
🌸سيد امروز رسيديم به نجف، منزل هستي بيام؟
🌸گفتم: با كمال ميل، بفرمائيد.
🔘هادي به منزل ما آمد و كمي استراحت كرد.
🌸بعد از اينكه حالش كمي جا آمد، با هم شروع به صحبت كرديم
✅هادي از سفر به بصره و پياده روي تا نجف تعريف مي كرد، اما نگاه من به زخم دست هادي بود كه بعد از گذشت ده روز هنوز بهتر نشده بود!
✅صحبت هاي هادي را قطع كردم و گفتم: اين زخم پشت دست براي چيه؟ خيلي وقته كه مي بينم. سوخته؟
🔘نمي خواست جواب بده و موضوع را عوض مي كرد. اما من همچنان اصرار مي كردم.
🔴بالاخره توانستم از زير زبان او حرف بكشم!
✅مدتي قبل، در يكي از شبها خيلي اذيت شده بود.
🌸مي گفت كه شيطان😈 با شهوت به سراغ من آمده بود. من هم چاره اي كه به ذهنم رسيد اين بود كه دستم را بسوزانم!
من مات و مبهوت به هادي نگاه مي كردم.😳
درد دنيايي باعث شد كه هادي از آتش شهوت🔥 دور شود. آتش دنيا را به جان خريد تا گرفتار آتش جهنم🔥 نشود
ادامه دارد ...
ڪانال 💞عاشــــــــــ♥ـــــقاڹ مڪتب حجــــــــــاب و ولایت💞
📿 @maktab_asheghan
بچهها!
بگردیدیهرفیقِخدایےپیداکنید
یهدوستپیداکنید
کهوسطمیدونمینِگناه
دسمتونروبگیره.
#حاج_حسینیکتا
📿 @maktab_asheghan
✅ زندگی به سبک شهدا
🌸 ماه رمضان برای احمد طعم خاصی داشت ، انتظار ماه رمضان را میکشید که #اعتکاف کند و شبهای قدر احیا و شب زنده داری نماید.
🌸 او رمضان را ایستگاهی برای توقف و به راه افتادن با نیروی بیشتر میدانست و سفارش میکرد که به ایتام رسیدگی کنیم ، از بچههای کشافه میخواست هر کس چیزی با خود از خانه بیاورد و همه را به خانوادههای مستضعفی که میشناخت میداد، با این کار هم بخشندگی را به اعضای کشافه آموزش میداد و هم انجام کار گروهی و در واقع میخواست همه را در این امر مستحب شریک کند.
#شهید_احمد_محمد_مشلب
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
@maktab_asheghan
حسےبراےگفتنشعـرےجدیدنیست
یکمصرعوخُلاصهدلمتنگکربلاست