eitaa logo
♡مڪـتب‌عاشـ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ꨄـقان♡
130 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
122 ویدیو
13 فایل
🌷 تعریف‌مڹ‌از ؏ــــشق هماڹ‌بودڪہ‌گفتم دربــــــــــندڪسےباش‌ ڪہ‌دربــــــــــند حســــ♥ــــــین‌ اســــــــــت🌷 ❤ڪپےمطالب‌با‌ذڪر5صلوات‌ بہ‌نیت‌حضرت‌زهرا(س) وشهداےعزیزمان‌بلامانع‌هست❤ ارتباط با مدیرکانال🌷 ⬇️ @Asheghe_shahadat_313
مشاهده در ایتا
دانلود
فَلَما أرادَ أن يَشرب غُرفة مِن اَلماء ذَكر عَطش الحُسين و أهل بيته فَرمِى اَلٔماء ... ‌مقاتل سید الشهدا(ع) را که میخوانی یک جاهایی را انگار نقطه چین گذاشته اند یکی از این جاها دست بردن حضرت عباس(ع) داخل آب شریعه است ... خبر این است که حضرت دست در آب فرو برد و مشت آبی برداشت و آب را روی آب ریخت. اینجا حتیٰ تاریخ نویس ها که قاعدتاً باید تاریخ بگویند و رد شوند انگار غیرتی شده باشند بی آنکه پرانتز باز کنند، نوشته اند یاد لب های تشنه‌ی برادرش افتاد حتی نگفته اند شاید ... انگار این خبر را نمی شود با شاید و لابد نوشت و حالا چند صد سال است که هنوز دارند از این مشت پرآب مضمون بیرون می‌کشند و انگار هنوز آن مضمون دلچسب و گوارایی که باید ؛ از آب در نیامده است ... "ماه منیر بنی هاشم دست در آب برد سپس آب را روی آب ریخت ..." خبر یک جمله بیشتر نیست، اما انگار همه خبرها اینجاست 🖤
آیت‌الله اگر انسان در مواقع شدت و خطر، در صحنه‌های گناه خدا را یاد کند و آن را بر فعل حرام ترجیح دهد ؛ خدا میداند که چه لذتی نصیبش میشود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قبر ، انتهای سرنوشت هر انسان است ... قرار است برای قبر خود ، چه کنی؟! برای آن خانه یی که به چشم برهم زدنی آنجا ساکن خواهی بود ! گاهی چشم هایت را ببند ، و آنچه که قرار است پس از مرگ برای تو رخ دهد را تصور کن ... مرور کن که این پاها قرار است کجاها قدم بزند ! قرار است این چشم ها ، چه چیزها ببیند ! اینکه این بدن چه بر سَرش خواهد آمد ... و... بنشین و فکر کن ... الهی ، مرا ببخش ... هیچ ندارم ، جز امید آن هم به کَرم تو ...
گاھے اگر دُعات‌ مستجاب‌ نشد ، بُرو‌ یه گوشه بشین ، زانوھاتو‌ بغل‌ کن‌ یه دل‌ِسیر‌‌ کن! میون‌ِ گریه‌‌ھات‌ بگو: ''اللھم‌اغفر‌لی‌الذنوب‌التی‌‌تحبس‌الدعا"
به دخترش میگفت: وقتی گره‌هاے بزرگ به ڪارتون افتاد از خانم (س) ڪمک بخواید گره‌هاے ڪوچیک رو هم از بخواید براتون باز ڪنند... 🌱 🍃
براے رسیدن بہ هدف مقدس از جان و مال خود گذشتند یار واقعے امام از همہ چیزش در راه هدفش مےگذرد ... شایستہ بودن اسبابے دارد .. فی سبیلک بحق بی بی زینب
آیت الله ناصری: یکی از دوستان خودش برای من نقل کرد و گفت: دو سه تا گرفتاری داشتیم و وضع ما خیلی خراب بود. گفتیم می رویم از حضرت رضا عليه السلام می گیریم و می آيیم. رفتیم مشهد و مسافرخانه گرفتیم. اتاق ما طبقة بالا بود. همسرم را گذاشتم و رفتم حرم. از حرم که برگشتم، دیدیم در خانه کسی نیست. از خادم سؤال کردیم؛ گفت: «همسر شما از آن بالا می خواست پایین بیاید، از پله ها افتاد پایین و او را به بیمارستان بردند». فوراً به بیمارستان رفتم و دیدم سر و دست او شکسته است. گفتم: «یا امام رضا! خوب از ما مهمان داری کردی!» فردا صبح در راه برگشت از حرم زمین خوردم و ميخي به پهلویم فرو رفت و دنده ام شکست. گفتم: «یا علی بن موسی الرضا! من آمدم دردی از دلم برداری، دو تا درد هم روی دلم گذاشتی. باشد طوری نیست. دیگر حرم هم نمی آیم». رفتم یک کنار نشستم، یک خرده تخمه گرفتم و شروع کردم تخمه ها را شکستن. بعد دیدم یک آقایی در آن جمعیت دارد می آید که خیلی فوق العاده است و پشت سر او پیرمردی است كه کوله پشتی‌اي پشت او است و با ادب دارد می آید. آن آقا رسید مقابل من گفت: «اینجا آمده‌اي». گفتم:« بله اینجا آمده ام. حالا هم این طور نشسته ام. دارم تخمه می شکنم». گفت: «خدمت جدم رفتی، از جدم چه چيزي طلب کردی؟» گفتم: «آقا! از اين کاسه چوبی که کسی حلوا نخورده است؟» آقا فرمودند: «این حلواهایی که از اول عمر تا به حال خورده‌ای از کاسة که بود؟ مصلحت تو چنین است. خدا می خواهد اجر و مقام بدهد، بلا می دهد» و از نظرم غايب شد. بعد متوجه شدم و پشیمان شدم.