میگفت:
اگر مال، مالِ خداست؛
چرا انفاق نکنیم
و اگر بدنِ ما مالِ خداست،
چرا در راه خدا قطعه قطعه نشود!
#شهیدحاجعبداللهنوریان
#تلنگرانه
بهقولحـٰاجحُسینیِڪتا:
شباولقَبربهخاطرفِشاریکه،
ازگُناهانمونبِهمونمیاد!
بِهقَدریفِشارهَست،
شیریکهدربَچگیخوردیماز
گوشودَهنمونمیزَنهبیرون..
اونجااگِهامامحُسینعَلیهالسلامنَیاد،
وامامزَمانعَلیهالسلامنَیاد،
وَنَگنایناازماهَستن
اگرشُھدانیانوواسِطهنَشن
بیچـٰارهایم،بیچارِه...💔
خدایا!خودتعاقببخیرمونکن🌱
گُفتَم:خِیلیدوست
دارَمبِرَمڪَربَلا
گُفت:کَربَلانَرَفتنیهدَردِه
کَربَلارَفتنهِزار،دَرد
گُفتَم:چِرا؟
گُفت:اَگِهبِرےدیگِهنِمیتونی
اَزَشدِلبِڪَنی):🥺💔
#امام_حسین
ـ ـ ـــــ᯽ـــــ ـ ـ
﴿لینک چنل﴾
https://eitaa.com/maktab_hajii
﴿بیسیم چی﴾
https://daigo.ir/secret/224261745
﴿علمدار حسین﴾
@Majaninmahdi
﴿یا زینب﴾
@ya114zeinab
﴿چنل بیسیم چی﴾
https://eitaa.com/nnashenas
رمان زیبای سیم خاردار نفس
https://eitaa.com/27924349/81
پارت ۱۸۸
به خانه که رسیدیم تا وارد شدیم مادر به سمت کیارش امد بغلش کرد و بوسه بارانش کرد بعد هم عمه با او دست داد وروبوسی کرد.
چایمان را که خوردیم کیارش یکی از چمدون ها را باز کرد وگفت:
وقت دادن سوغاتی هاست دیگر
- این انگشتر اگه گفتین واسه کیه
مژگان بلند گفت من من مال منه من که میدونم وایه منه
- نه واسه تونیست واسه مادر گرامیِ
مادر که در کل جا خورده بود و تمام احساساتش باهم مخلوط شده بود انگشتر را گرفت و پیشانی پسرش را بوسید وکلی تشکر کرد.
یک انگشتر طلابایک نگین ظریف که کاشته شده بود وسطش خیلی زیبا بود« پس کیارش خوش سلیقه هم هست»
- این عطر خوشبو هم تقدیم میشه به داداش خودم
ارش که قند را تازه توی دهانش گذاشته بود تا چایش را بخورد تا کیارش گفت قند را دراورد و گوشه ی نلبکی گذاشتو پرید تا عطر را بگیرد.
- خان داداش زحمت کشیدی دستت درد نکنه راضی به زحمت نبودیم.
- این لباس هم که دیگه واسه مژگانه
- آخ آخ کیارش واسه منه حتما خیلی زحمت کشیدی مرسی عزیزم
یک تونیک کوتاه سفید بود قشنگ بود ولی معلوم بود که بیرون می پوشد به همین دلیل به دلم ننشست
یک چادر گل گلی سفید از چمدون دراورد حدس زدم برای من است اماگفت:
این چادرم واسه ی عمه خانم
- دستت درد نکنه زحمت کشیدی اصلا من چیکاره بودم که رفتی سوغاتی خریدی
-این قرص و دارو ها هم واسه فاطمه خریدم توی ترکیه می گفتند که اینا برای بیماری تو خیلی مفیده
- ممنون اقا کیارش راضی به زحمت نبودیم
دیگه کم کم داشت باورم میشد کهواسه من هیچی نخریده اما بعد از یک مکث ژولانی یک جانماز از ته چمدون درآورد و خیلی سرد گفت:
اینم واسه تو خریدم
- خیلی ممنون دستتون درد نکنه
یک جانماز سفید با گل های درشت نرگس و یک تسبیح سفید که اسم های الله و محمد (ص) نوشته شده بود و یک مهر گرد که عکس حرم را داشت .
بعد از اینکه سوغاتی هارا داد مژگان من را صدا زد که نه اتاق ارش برویم اول تعجب کردم ولی سعی کردم به روی خودم نیاورم
با اعصبانیت گفت:
-معلوم هست تو داری چیکار میکنی
- نمی فهمم
ادامه دارد...
اینجا محفل با خانواده شهداست🥺❤️
ورود آقایون ممنوع❌
اینجا حال خوب رو باهم تجربه میکنیم.😊🌹
یک محفل شهدایی با حضور خانواده شهدا.💚
لینک:https://eitaa.com/joinchat/263324018C4932d9af72
yeknet_ir_zamine_shabe_shahadat_imam_sadegh_1399_03_29_narimani.mp3
10.74M
🌴شب زیارتی امام حسین(ع)
🍃یه آرزو دارم...
🍃مادرم به آرزوهاش برسه...
🎙 #سید_رضا_نریمانی
⏯ #زمینه
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
ای دین و دنیای من حسین (:
#آقای_ابۍ_عبداللّٰه
یه مردی بود همیشه مُحرما تو تعزیه ها نقش شمر و بازی میکرد..
اینطور که هرجا رد میشد میگفتن عه شمر اومد عه شمر رفت
ازدواج میکنه زنش هرجا میره میگن عه زن شمر
یه روز این اقا میشینه پیش همسرش میگه من دیگه نمیخوام نقش شمر و بازی کنم!
اینکه بعد از تعزیه ها همش سنگ و اشغال سمتم پرت میکنن به کنار..
هرجا میرم باهام بدرفتاری میکنن میگن تو شمری
همسرش میگه تو برای امام حسین برای اینکه ظلمی که درحق امام حسین شد و نشون بدی بازی میکنی..پس پا پس نکش و ادامه بده..
مرد دودل میشه..
شب خواب امام حسین و میبینه امام حسین بهش میگه که کنارنکش و بازی کن نقشتو..
خلاصه مرد ادامه میده..
روز دهم محرم که شمر میشینه رو سینه امام حسین و...
انقدر سنگ سمت اون بیچاره پرت میکنن که میمیره..
و بعد چند شب که از دفنش میگذره پسرش خواب میبینه:
باباش از قبر بلند میشه،یه نوری میات میبینه امام حسین اومده براش..
این اقا زانو میزنه به پای امام حسین میوفته و گریه میکنه و فلان
امام حسین بلندش میکنه میگه یه خواهشی ازت دارم..
میگه شما امر کن فقط
امام حسین بهش میگه الان پیش من مثل هرسال نقش شمر و بازی کن..
این اقا به تته پته میوفته که من نمیتونم و فلان
امام حسین خواهش میکنه..
مرده میبینه امام حسین ازش خوااهش کرده نمیشه که نه بگه
بهونه میاره
میگه اینجا نه شمشیری هس نه خیمه ای نه چیزی
امام حسین با یه حرکت میبردش یه صحرا که شبیه سازی شده ی عاشوراس
مرده میگه چیزه کسی نیست که من بشینم رو سینش..
امام با یه حرکت دیگه بدل خودشونو ظاهر میکنه و میگه اینم من
برو
مرده میره میشینه رو سینه بدل امام سر از بدنش جدا میکنه...
صدای گریه میشنوه..
برمیگرده میبینه امام رو یه تخته سنگی نشسته دودستی میزنه رو سرش و میگه:
فدای دلت بشم زینبم چی دیدی تو💔
امام میخواست ببینه حضرت زینب چه صحنه ای رو دیده...💔
#آقای_ابۍ_عبداللّٰھ
قمـر العشق:)!♥️
#آقای_ابۍ_عبداللّٰھ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی اینجا دلش تنگه..💔
#آقای_ابۍ_عبداللّٰھ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رقیه...! 💔
#آقای_ابۍ_عبداللّٰه
مثلا نیمهشبۍ گوشهئ کنج حرمت
بشوی درمان تمام درد های تنم . . .!˼
#آقای_ابۍ_عبداللّٰھ
-حسـٰادتمۍڪُنی؟
+اوهوم..
-بِہڪی؟!
+بِہکسانۍکِہخاکِڪربلارالَمسمۍکُنند،
درحـٰالیکهمَندِلتَنگم ... :)💔
#آقای_ابۍ_عبداللّٰه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_ازحالدلمباخبریجاندلم؟!🥺💔
#آقای_ابۍ_عبداللّٰه
یه مردی بود همیشه مُحرما تو تعزیه ها نقش شمر و بازی میکرد..
اینطور که هرجا رد میشد میگفتن عه شمر اومد عه شمر رفت
ازدواج میکنه زنش هرجا میره میگن عه زن شمر
یه روز این اقا میشینه پیش همسرش میگه من دیگه نمیخوام نقش شمر و بازی کنم!
اینکه بعد از تعزیه ها همش سنگ و اشغال سمتم پرت میکنن به کنار..
هرجا میرم باهام بدرفتاری میکنن میگن تو شمری
همسرش میگه تو برای امام حسین برای اینکه ظلمی که درحق امام حسین شد و نشون بدی بازی میکنی..پس پا پس نکش و ادامه بده..
مرد دودل میشه..
شب خواب امام حسین و میبینه امام حسین بهش میگه که کنارنکش و بازی کن نقشتو..
خلاصه مرد ادامه میده..
روز دهم محرم که شمر میشینه رو سینه امام حسین و...
انقدر سنگ سمت اون بیچاره پرت میکنن که میمیره..
و بعد چند شب که از دفنش میگذره پسرش خواب میبینه:
باباش از قبر بلند میشه،یه نوری میات میبینه امام حسین اومده براش..
این اقا زانو میزنه به پای امام حسین میوفته و گریه میکنه و فلان
امام حسین بلندش میکنه میگه یه خواهشی ازت دارم..
میگه شما امر کن فقط
امام حسین بهش میگه الان پیش من مثل هرسال نقش شمر و بازی کن..
این اقا به تته پته میوفته که من نمیتونم و فلان
امام حسین خواهش میکنه..
مرده میبینه امام حسین ازش خوااهش کرده نمیشه که نه بگه
بهونه میاره
میگه اینجا نه شمشیری هس نه خیمه ای نه چیزی
امام حسین با یه حرکت میبردش یه صحرا که شبیه سازی شده ی عاشوراس
مرده میگه چیزه کسی نیست که من بشینم رو سینش..
امام با یه حرکت دیگه بدل خودشونو ظاهر میکنه و میگه اینم من
برو
مرده میره میشینه رو سینه بدل امام سر از بدنش جدا میکنه...
صدای گریه میشنوه..
برمیگرده میبینه امام رو یه تخته سنگی نشسته دودستی میزنه رو سرش و میگه:
فدای دلت بشم زینبم چی دیدی تو💔
امام میخواست ببینه حضرت زینب چه صحنه ای رو دیده...💔
#آقای_ابۍ_عبداللّٰھ
#مکتب_حاجی
https://harfeto.timefriend.net/16859579550266
حرفی،نظری دارید من درخدمتم🙏🌸
🇮🇷مــڪٺـبـ حـآجــے🇸🇩
https://harfeto.timefriend.net/16859579550266 حرفی،نظری دارید من درخدمتم🙏🌸
سلام میشه به علمدار حسین بگید ناشناش بزاره ازش راهنمایی میخوام
++
سلام بله میگم بهشون
سلام خسته نباشید و خداقوت به ر..جونم خیلی کلیپ های باحالی میزاری
++
سلام ممنونم شماهم خسته نباشید🌸
*ترک: نمازصبح، نورصورت را ازبین میبرد*
*ترک: نمازظهر، برکت رزق را ازبین میبرد*.
*ترک: نمازعصر، طاقت بدن را ازبین میبرد*.
*ترک: نمازمغرب، فایدهِ فرزند را ازبین میبرد*.
*ترک: نمازعشاء ، آرامشخواب را ازبین میبرد. ...*
*شاید اگرجوک میبودخیلی خوب پخشمی شد.*
*امابه نیت دعوت به نماز به چند.نفر بفرستید*.*پخش این پیام صدقه جاریه است..*
**نفر اول خودم*
*😓😓😓😓😓😓 😭😭😭😭😭😭:*
*خدایا:هر کی این پست راکپی کردو بدگران* *فرستاد درد دلش رو رفع کن*آمین🤲* 📿✨️