eitaa logo
🇮🇷 مکتب سلیمانی 🇯🇴
63 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
2.5هزار ویدیو
47 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 قسمت بیست و سوم: جنایت صداهای اطراف هنوز برایش مبهم بودند نور مهتابی بالای سرش چشم هایش را وادار به بسته شدن کرد. زیرلب اسم عباس را چندباری به زبان آورد در همان لحظه گذر سایه ای را از کنارش احساس کرد. با فرورفتن سوزن داغی  در بازویش، ابروهای کم پشتش را درهم کشید. حرکت مایع غلیظ و خنکی با درد در رگ هایش شروع شد. به زحمت  چشم باز کرد. می خواست چیزی بگوید که صدای جیغی شنید و بعد دیگر نتوانست سنگینی سرش را کنترل کند فقط آن لحظه صدای تپش های قلبش در گوشش می پیچید که آرام و آرام تر  می شد. آهسته چیزی گفت و بیهوش شد. (سی دقیقه بعد_ایستگاه پرستاری) +وقتی بالای سر بیمار رسیدید وضعیتش چطور بود؟ -مطمئنم هوشیار بود، آقای دکتر من هول شدم الان باید به پلیس هم جواب بدم؟ +فعلا نجات بیمار از هرچیزی مهم تره، من میرم باز بهش سر بزنم شماهم ازش غافل نشید به هیچ وجه! -چشم...آقای دکتر اون پسرشه حالا من چی بگم؟ +بذار خودم باهاش صحبت میکنم محمد با گام هایی بلند به طرف دکتر آمد و بلافاصله پرسید: ×چی شده آقای دکتر؟ حال بابام چطوره؟ این دو دقیقه ای که رفتم نماز بخونم و بیام چیشد؟ +آروم باش پسرم رنگت پریده یه سرم قندی مینویسم.... ×آقاااااای دکتر منو ول کن بگو بابام چطوره؟ +فعلا وضعیتش ثابته ×یعنی خطر رفع شده؟ +هم آره هم نه، ببینید به پدر شما یه شوک دارویی وارد شده... ساده تر بخوام بگم... ×یعنی یه نفر میخواسته... +دقیقا این یه سوء قصد به جون پدر شما بوده! که خوشبختانه ناموفق بود. ناگاه خانم سر پرستار با قدم های مردد جوری که بخواهد دلجویی کند گفت: -آقای رسولی یه چیزی رو باید بهتون بگم... ×بله؟ -پدرتون...وقتی من رسیدم اون مردی که به دست پدرتون داشت تزریق میکرد به طرفم پرید و هول شدم... ×میدونم که شما مسئول شیفت هستید ولی من از شما شکایتی ندارم -نه منظورم این نبود...راستش مطمئن نیستم درست شنیده باشم ولی پدرتون یه کلمه رو آهسته گفت... ×چی؟؟؟ پرستار نگاهی به چشمان مصمم دکتر انداخت و بعد با صدایی آمیخته به ترس و تردید رو به محمد، ادامه داد: "شبیخون!" ×شبیخون؟! -بله این چیزی بود که من تو اون لحظه از زبون پدرتون شنیدم ❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀 به قلم؛ سین.کاف.غفاری 🍂 🍃   💞 🆔 @Negah_madar ╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷 مکتب سلیمانی 🇯🇴
#ابوحلما💔 قسمت بیست و سوم: جنایت صداهای اطراف هنوز برایش مبهم بودند نور مهتابی بالای سرش چشم هایش ر
💔 قسمت بیست و چهارم: راز +مامورای پلیس رفتن؟ -آره ولی دو سرباز موندن...عمو عباس +بله -من حلما رو فرستادم خونه پیش مامانم گفتم شاید  اینجا موندنشون ... +کار درستی کردی محمدجان - پرستاری که مهاجمو دیده بود قبل از پلیس با من حرف زد +خب؟ -چیزی بهم گفت که به پلیسا نگفت! +چی؟ -گفت آخرین کلمه ای که از زبون بابا شنیده این بوده"شبیخون"... تو این مدت سر پرونده خاصی کار میکردین؟ بابا خیلی بهم ریخته بود!...عمو...عمو عباس +بله، جانم -پرسیدم پرونده مهمی بازه؟ +حتما -عمو عباس متوجه شدی چی پرسیدم؟ میگم شاید مربوط به پرونده ای باشه که بابا این مدت روش کار میکرد. بابا بخاطر حساسیت و امنیتی بودن پرونده ها چیزی به کسی نمیگه هیچ چیزی رو هم از دفتر کارش خارج نمیکنه ولی قبل از اینکه حالش بد بشه حدود یه ماه پیش یه فلش دستش بود که بادیدن محتویاتش اعصابش بهم ریخت و نذاشت کسی هم ببیندش ! +اون فلش الان کجاست؟ -خونه...میگم شاید منظورش شبیخون فرهنگی بوده هان؟ +یه زنگ بزن حاج خانم بگو میرم از جلو در فلشو تحویل میگیرم -شاید اصلا پرستاره اشتباه شنیده! +نه -نه؟ +آره پسرم نه محمد موبایلش را از جیبش برداشت و به مادرش زنگ زد. یک ساعت بعد عباس فلش  سبز رنگ را تحویل گرفت و به طرف خانه اش رفت. در راه مدام به کلمه ای که ذهنش را درگیر کرده بود فکر میکرد"شبیخون"یعنی حسین میخواسته چه پیامی را به او منتقل کند؟ وقتی جلوی درِ خانه اش رسید، پشیمان شد. دور زد و به طرف محل کارش رفت. لشکر، مقر، دفتر کار حسین، هیچ جا هیچ اثری از پرونده ای که میدانست دست حسین بوده، خبری نبود. یکدفعه یاد دانشکده افسری افتاد وقتی آنجا رسید تقریبا شب شده بود. با وجود محدودیتهایی که وجود داشت بلاخره توانست کمد کوچک فلزی حسین را در اتاق استراحت اساتید باز کند. یک حافظه دو ترابایتی آنجا پیدا کرد که لای روزنامه هشت سال پیش پیچیده شده بود. بی اختیار سرتیتر روزنامه را خواند:" کاهش قدرت نظامی و نفوذ ایران در منطقه " با وسواس خاصی جمله به جمله سر ستون را هم خواند: "پس از گفتگو و دیدار امروز رییس جمهور  دکتر سیدمحمد خاتمی با مقامات غربی، تحلیل گران کاهش نفوذ و قدرت ایران را در پی اتخاذ روش های عملکرد رییس دولت ایران، حتمی دانستند" یکدفعه عباس با شنیدن صدای موبایلش به خود آمد. تلفنش را جواب داد: -الو عباس کجایی پس؟ +سلام خانم کمی دیگه میام -این کمی دیگه شما از اذان صبح تا اذان مغرب طول کشید والا به خدا زشته امشب بله برون پسرِ بزرگته پاشو بیا دیگه دیره!!! +الان راه میفتم عباس حافظه الکترونیکی را در روزنامه پیچید و آن را در کیفش گذاشت اما بعد پشیمان شد و حافظه سیاه رنگ را که درست به اندازه یک کف دستش بود، در جیب داخلی آورکتش پنهان کرد و بیرون رفت. ❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀 به قلم؛ سین.کاف.غفاری 🍂 💔☘ 💞 🆔 @Negah_madar ╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃 ┗╯\╲
⚠️ ⚠️وضعیت و در ایران بسیار تاسف بار شده، این سینما قطعا انتقال ارزش انجام نمی دهد‼️درخواست رسیدگی جدی از امر 👇👇 ⭕https://www.farsnews.ir/my/c/40271
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ارزش حجاب.mp3
1.72M
سخنرانی ارزش حجاب حجاب چه نقشی در زندگی ایفا می‌کند؟ این‌هایی که خرده به حجاب می‌گیرند، واقعاً ارزش حجاب چیست؟ ارزشِ ارزشمندِ حجاب، صیانتِ شخصی برای خودِ فرد است. فرد مورداحترام قرار می‌گیرد. شخصیت یک فرد محجبّه مورداحترام واقع می‌شود. شما خودتان انصاف بدهید. آن خانمی که هفت‌قلم آرایش‌کرده و با یک وضعی در جامعه ظاهر می‌شود و عنوان هم می‌کند قصدم این نیست که دیگران ببینند. ولی خدا شاهد است از نظر روان‌شناسی سؤال کنید! کسی که با یک وضع ناپسند در جامعه ظاهر می‌شود، خودش نمی‌داند، شاید هم در وجود خودش برای خودش توجیه می‌کند. خدا رحمت کند امام را که می‌فرمودند شیطان در توجیه‌گری خیلی قوی است. آن خانم هم نمی‌آید بگوید که من آمدم موهایم را نشانِ مردم بدهم؛ صورتم را نشانِ مردم بدهم؛ برای دلِ خودم این کار را می‌کنم. خدا زیباست و زیبایی را هم دوست می‌دارد. دوست دارم زیبا بیرون بیایم. و کار خودش را توجیه می‌کند. امر بر این مشتبه شده. من این را قبول دارم. شاید 80 درصد این‌هایی که بدحجاب از خانه بیرون می‌آیند، قصدشان دهان‌کجی به خدا و پیغمبر (ص) نباشد. وقتی پای صحبتشان هم می‌نشینید، می‌گوید: من قصد جنگ با خدا و پیغمبر (ص) ندارم. من دوست دارم این‌طوری بیرون بیایم ولی من زیارت عاشورا هم می‌خوانم. نمازم را هم اول وقت می‌خوانم. خب قصد مبارزه‌ی با خدا واقعاً ندارد اما این کار، خطر شیطان است که توجیه کرده امر را بر او. ولی به همین خانم بگویند شما با این وضعی که داری می‌آیی بیرون، چه قدر در امنیت به سر می‌بری؟.... گلچین كليپهاي بصیرتی👇 @jamkaranedeleman
🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ^ هرگاه به هر امامی سلام دهید خــــــود آن امام جواب ســـــــلام تان را میدهـــــد...❣ ولی اگر کسی بگوید: ❣ “السلام علیک یا فاطمه الزهرا”❣ همه‌ی امامان جواب میدهند … می‌گویند: چه شده است که این فرد نام مادرمان را برده است !؟ السلام علیکِ یا فاطمهُ الزهراء(س) تا ابد این نکته را انشا کنید پای این طومار را امضا کنید هر کجا ماندید در کل امور رو به سوی حضرت زهرا کنید... 🌹السلام علیک یا فاطمه الزهرا (س)🌹 السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ🌹 السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ نَبِيِّ اللَّه🌹ِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ حَبِيبِ اللَّهِ🌹 السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَلِيلِ اللَّهِ🌹 السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ صَفِيِّ اللَّهِ🌹السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَمِينِ اللَّهِ🌹 السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللَّهِ🌹 السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلائِكَتِه🌹ِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ الْبَرِيَّةِ🌹 السَّلامُ عَلَيْكِ يَا سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ🌹 مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا زَوْجَةَ وَلِيِّ اللَّهِ وَ خَيْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ 💞 🆔 @Negah_madar ╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃 ┗╯\╲
Nariman.Panahi.Panah.Bar.Khoda.mp3
4.66M
مداحی حضرت زهرا(س) 🎙نریمان پناهی 💞 🆔 @Negah_madar ╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃 ┗╯\╲
26.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
احساسی 🍃کاش آقا منم غلامت بودم 🍃مثل خوبات پا رکابت بودم 🎤 👌فوق زیبا 🔴گلچین بهترین های روز 💞 🆔 @Negah_madar ╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃 ┗╯\╲
9.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔘 شد شهیده مادرم ... 🎤 حاج سید مجید 💞 🆔 @Negah_madar ╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃 ┗╯\╲
seyedmahdimirdamad-@yaa_hosseinرداماد.mp3
7.26M
🎵 با هر نفست آه شرر بار نکش... 🎤سیدمهدی 💞 🆔 @Negah_madar ╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃 ┗╯\╲