eitaa logo
🇮🇷 مکتب سلیمانی 🇯🇴
63 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
2.5هزار ویدیو
47 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج
مشاهده در ایتا
دانلود
😇حجاب یعنی؛ تاج بندگی📿🤲 💞 🆔 @Negah_madar ╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃 ┗╯\╲
😇حجاب یعنی؛ چشمانی باز👀 💞 🆔 @Negah_madar ╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃 ┗╯\╲
😇حجاب یعنی؛ پوشش من🧕 و پلک 👀های تو 💞 🆔 @Negah_madar ╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃 ┗╯\╲
😇حجاب یعنی؛ بجای دیدن شخص👱‍♀ شخصیت را دیدن... 💞 🆔 @Negah_madar ╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃 ┗╯\╲
😇حجاب یعنی؛ طعمه‌هوسرانی‌کسی‌نیستم👠👗 💞 🆔 @Negah_madar ╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃 ┗╯\╲
🎀 کانال 🔰تابستان 1363 كه در شاهرود هنگام آموزش سربازان در صحرا، با به همراه دو دخترش برخورد كردم كه در حال درو كردن گندم‌هايشان بودند. ♻️فرمانده‌ي گروهان، ستوان آسيايي به من گفت: مسلم بیا سربازان دو گروهان را جمع كنيم و برويم آن پيرزن را درو كنيم. 💠 به او گفتم: چه بهتر از اين! شما برويد گروهان خود را بياوريد تا با آن پيرزن صحبت كنم. جلو رفتم. 🔶پس از سلام و خسته نباشيد گفتم: مادر شما به همراه دخترانتان از مزرعه بيرون برويد تا به كمک گندم‌هايتان را درو كنيم. شما فقط محدوده‌ي زمين خودتان را به ما نشان دهيد و ديگر كاري نداشته باشيد. 🔷پيرزن پس از تشكر و قدرداني گفت: پس من مي‌روم براي كارگران زهرا(سلام الله عليها) مقداري هندوانه بیاورم 🔷 ما از ساعت 9 الي 11/30 صبح توسط پانصد سرباز تمام گندم‌ها را درو كرديم. بعد از اتمام كار، سربازان مشغول خوردن هندوانه شدند. من هم از اين فرصت استفاده كردم و رفتم كنار پيرزن، به او گفتم: مادر چرا صبح گفتید مي‌روم تا براي كارگران حضرت فاطمه(س) هندوانه بياورم. شما به چه منظور اين عبارت را استفاده كرديد؟ 📝 گفت : ديشب حضرت فاطمه‌ي زهرا(سلام الله عليها) به خوابم آمد و گفت: چرا كارگر نمي‌گيري تا گندمهايت را درو كند ديگر از تو گذشته اين كارهاي طاقت‌فرسا را انجام دهي من هم به آن حضرت عرض كردم: اي بانو تو كه مي‌داني تنها پسر و مرد خانواده ما به شهادت رسيده است و درآمدمان نيز كفاف هزينه‌ ی كارگر را نمي‌دهد، پس مجبوريم خودمان اين كار را انجام دهيم. ♥️ بانو فرمودند: غصه نخور! فردا از راه خواهند رسيد. بعد از اين جمله از خواب پريدم ✅ امروز هم كه شما اين پيشنهاد را داديد، فهميدم اين سربازان، همان كارگران حضرت مي‌باشند. پس وظيفه‌ي خود ديدم از آنها پذيرايي كنم. بعد از عنوان اين مطلب، ناخودآگاه قطرات اشك از چشمانم سرازير شد و گفتم: سلام بر تو اي دخت گرامي پيامبر(سلام الله عليها) فدايت شوم كه ما را به كارگري خود دانستي. راوی : سرگرد مسلم جوادي ‌منش 📚كتاب نبرد ميمك، احمد حسينا، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 💞 🆔 @Negah_madar ╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃 ┗╯\╲
🇮🇷 مکتب سلیمانی 🇯🇴
#ابوحلما💔 قسمت بیست و چهارم: راز +مامورای پلیس رفتن؟ -آره ولی دو سرباز موندن...عمو عباس +بله -من حل
💔 قسمت بیست و پنجم: افشا (سه روز بعد-خانه کوروش) +سلام -چیکار کردم که افتخار حضور سرادر رو توی خونه ام دارم؟ +پس رفتی سر اصل مطلب -چراکه نه من امروز یه جلسه مهم دارم دقیقا بیست دقیقه دیگه عباس از پشت عینکش نگاهی به دستان باریک کوروش انداخت که به سرعت روی صفحه موبایلش جابه جامیشدند بعد از مکث کوتاهی گفت: +ظاهرا باید جلسه رو یه مقدار عقب بندازی -اگه کاری داری میشنوم +شاید نخوای جلوی مستخدم و این نگهبانات بگم. شاید برات خوشایند نباشه که... یکدفعه صدای پارس بلندی باعث شد عباس کمی جابه جا شود و همان موقع سگ بلند و سیاهی از پشت سرش به طرف کوروش پرید. بعد سرش زیر دستان استخوانی کوروش آرام گرفت. عباس اخمی کرد و از جیب لباس نظامی اش یک فلش سبز رنگ بیرون آورد و گفت: +اینم امانتی شما -پس محتویاتشو دیدی؟ درست کردن اینجور فیلم و عکسای دستکاری درمورد خانواده شماهم برای خیلیا کار آسونیه! +قبل از تهدید کردن یه نگاه به محتویاتش بنداز پسر -میدونم چی توشه خودم... +چیه؟ ساکت شدی! نگران نباش من نه گوشی همراهمه نه وسیله ای برای ضبط صدا و فیلم  آوردم.  تو اینقدرها هم که فکر میکنی مهم نیستی. -البته مطمئنم تو مثل حاجی خودتو تو بازی که از قبل برنده اش معلومه نمیندازی +زیادی مطمئن نباش! محتویات این فلش فقط یک صدم پرونده تو یکی بیشتر نیست... یکدفعه چهره کوروش برافروخته شد. با اشاره دستش لب تاپی برایش آوردند فلش را که به لب تاپ متصل کرد، مردمک چشمانش بزرگ شد. برق عجیبی چشم های درشتش را ترسناک کرد و گفت: دنبالم بیا سردار بعد به طرف راهروی کاخ اشرافی اش راه افتاد. عباس نگاهی به اطراف انداخت و با فاصله دنبالش رفت. حدود ده متر جلوتر وارد یک اتاق بزرگ که دیوارهایش پوشیده از قفسه های کتاب و روزنامه بود، شدند. عباس پوسخندی زد و گفت: +ظاهرا اهل مطالعه هم هستی -کتابخونه همسر مرحوممه...و جایی که تو ایستادی دقیقا جاییه که سرش با قفسه ها برخورد کرد. دیدن این صحنه برای منکه عاشقش بودم یکی از وحشتناک ترین اتفاقا.... +من نیومدم با ابهامات پرونده پزشکی قانونی همسر سابقت تهدیدت کنم. -البته این کار ناجونمردانه از سرداری که به درستی و فداکاری مشهوره بعیده، منظور من چیز دیگه ای بود. چیزی که حاج حسین نفهمید! +مطمئن نبودم سوء قصد کار تو باشه...میدونی آخرین چیزی که قبل از رفتن به کما گفت چی بود؟فامیلی تو رو گفت البته قبل از اینکه عوضش کنی، راستی چرا فامیلی تو با پدر و سه تا برادرات فرق داره؟ یعنی چرا ... -مثل اینکه تو هم حالیت نشد سر...دار! +عاشقان را سرشوریده به پیکر عجب است دادنِ سر نه عجب، داشتنِ سر عجب است  ❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀 به قلم؛ سین.کاف.غفاری 🍃 🌷🍃 💞 🆔 @Negah_madar ╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میگن بظاهر که نیست ؛قلبت پاک باشه کافیه‼️ ✅شرط پاکی قلب از نظر قرآن: 💠 وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ۚ ذَٰلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ ۚ (مبارکه احزاب.شریفه ۵۳) ✅واسه پاکی قلب مردان و زنان باید ارتباطات از پس پرده حجاب باشه این شرطیه که خداوند گذاشته...... 💠کلٌ یَعّمَلُ علیٰ شاکِلَتِه(۸۴/اسراء) 💞 🆔 @Negah_madar ╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 ایمانتان مثل آسیه باشد 💢 مقام حضرت آسیه(علیها السلام) از دیدگاه رهبر انقلاب: 💯 آیا ما کسانی را داریم که در مشاغل بالا بودند ، از زندگی مرفه بر برخوردار بودند اما جزو صدیقین شده باشند؟ ♦️بله ، زن فرعون اگر از خدا بپرسی مومن چگونه است؟ ♦️در یک تابلو روشن به تو معرفی می کند ،او زن فرعون است ، شاهزاده خانم مصر ♦️ آنچه او را از فرعون جدا کرد و با موسی نزدیک کرد ایمان او بود . ♦️در داخل خانه فرعون موسایی بودن کار آسانی نیست. ♦️یاران موسی را نجات می دهد ، کمک های مالی به بنی اسرائیل می کند ، بد خواهان بنی اسرائیل را در دستگاه فرعون رسوا می کند . 💞 🆔 @Negah_madar ╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃 ┗╯\╲