eitaa logo
•﴿مڪٺب‌شھێـد‌‌؏ـبآس‌‌دآݩشـگࢪ﴾•
278 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
763 ویدیو
51 فایل
--کانال رسمی متولد بهار ۱۳۷۲🌿 پیوسته به سیدالشهدا بهار ۱۳۹۵🕊️ :/ آرمان ما تشکیل جامعه انقلابی و مهدوی است! •سایت‌جهت‌آشنایی↓ http://shahiddaneshgar.ir •صفحه اینستاگرامی↓ @maktab.abbasdanshgar.ir •جهـت ارتبـاطات بیشـتر↓ @mohammadmahdi1996 @Y_akhoondi
مشاهده در ایتا
دانلود
•﴿مڪٺب‌شھێـد‌‌؏ـبآس‌‌دآݩشـگࢪ﴾•
۲۵۲ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش سوم محبت شهید به خواهران 🔹خانم ذوالقدر، اس
۲۵۳ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش سوم محبت شهید به خواهران ...در ششمین سالگرد مراسم شهید در مسجد امام‌‌جعفر صادق(علیه‌السّلام) میدان فلسطین تهران مورخه ۱۴۰۱/۰۳/۱۹ حضور پیدا کردم. دیدم عباس‌جان آن‌قدر خادم دعوت کرده بود که کار روی هیچ‌کس فشار نیاورد. هرکس یک چوب کبریت از زمین برمی‌داشت، کار‌ها حل می‌شد آن روز. من در مراسم مسئولیت پذیرایی و خوش‌آمدگویی داشتم. جلوی درب مسجد ایستاده بودم. دیدم پیرزنی می‌خواهد به داخل مراسم برود ولی دید پله است. گفت: «اینجا مراسم چیه؟» گفتم: «سالگرد شهید دانشگر.» گفت: «یه فاتحه می‌خوام بخونم؛ ولی پله داره. از همین‌جا فاتحه می‌خونم.» گفتم: «دست شما درد نکنه.» رفتم از او پذیرایی کردم. روی پله یک عکس خندان سه‌بعدی شهید دانشگر بود. پیرزن به عکس شهید نگاه می‌کرد و فاتحه می‌خواند. من هم پیش ایشان ایستاده بودم که گفت: «به‌نظرت همین یه فاتحۀ من لبخند آورده روی لب شهید؟ البته همین نگاه شهید هم که من تا اینجا هم به‌خاطرش اومدم، برای من کافیه.» خیلی حرفش برایم جالب بود. حقا که برای ما گنه‌کاران همین که برای شهدا کاری کنیم و از آنان خواهش کنیم که فقط نگاهی بهمان کنند و مبادا دستمان را که گرفتند رها کنند و حواسشان باشد و نگذارند ما گناه کنیم، برای ما کافی است. آخر مراسم دست همه یک بستۀ فرهنگی بود؛ ولی به من نداده بودند. داشتم برمی‌گشتم خانه. پشیمان شدم. برگشتم سمت جمعیت و دوباره بقیه را نگاه می‌کردم و با خودم می‌گفتم:‌ای کاش یه بسته هم به من بدن! چشمم خورد به عکس شهید. گفتم: «من مهمان شما بودم. نذار دست‌خالی برم. یه چیزی بهم بده که یادگاری از شما داشته باشم.» هنوز جمله ام تمام نشده بود که مسئول خادم به‌سرعت آمد سمتم و خیلی سریع برایم بسته را آورد. همان‌جا فهمیدم که از این به‌بعد، هرچیزی بخواهم، باید از دوست شهیدم بخواهم. در مسیر برگشت تا خانه داشتم فکر می‌کردم. راست است که می‌گویند شهدا دست‌گیری می‌کنند. راست می‌گویند شهدا زنده هستند. فقط کافی است صدایشان کنیم. شهدا به‌سمت ما می‌آیند. من شهید دانشگر را چند روز قبل از سالگردش توی تهران شناختم. به‌برکت آن مراسم، تحولی در من ایجاد شد. عکسش را توی اتاقم نصب کردم و هرچیزی را بخواهم، اول از خدای مهربان و ائمۀ اطهار(علیهم‌السلام) و دوست شهیدم درخواست می‌کنم. ...
📸 🔻بازدید کاروان های راهیان‌نور از یادمان شهدای مطلع الفجر گیلانغرب در اینجا توفیق داشتیم در محضر خانم فرنگیس حیدرپور باشیم. کسانی که با تاریخ دفاع مقدس آشنا هستند حتما این شیر زن را می‌شناسند. زنی کرمانشاهی که از قضا در روستایی نزدیک گیلان غرب زندگی می‌کند، رفتارش پر ابهت‌تر از تندیس تبر به دستش در کرمانشاه و دلی مهربان دارد. زنی از نسل زینب شجاع دلی که ترس به دلش راه ندارد و برای دفاع از خانواده اش همه کاری می‌کند. داستان رشادتش در جنگ خواندنی و شنیدنی هست که با یک جستجوي ساده در فضای مجازی میتونید پیداکنید.
«وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ» و بر آنچه از مشکلات و سختی ها به تو می‌رسد،شکیبایی کن..🤍 📚-سوره‌لقمان/آیه۱۷
هدایت شده از KHAMENEI.IR
5.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| با روحیه‌ جهادی میشود کوه‌های مشکل را از جا کَند ✏️ رهبر انقلاب صبح امروز در مراسم : با روحیه‌ی جهادی میشود کوه‌های مشکل را از جا کَند. کار جهادی یعنی چه؟ یعنی خستگی‌ناپذیری، بی‌‌مزد و بی‌منّت کار کردن، هدف را انجام وظیفه‌ی انسانی و خدایی قرار دادن، و پیش رفتن؛ این کار جهادی است. ✏️ البتّه چهارچوب‌های قانونی و اداری وجود دارد، باید رعایت بشود، امّا کار جهادی، کیفیّت است، نوع کار است. ۱۴۰۳/۵/۷ 💻 Farsi.Khamenei.ir
حال خوبت رو پخش ڪن و حالِ بدت رو نگه دار برای خودت ! این وظیفه‌ست؛ اما اگه تو با حال بدت،حال دیگران رو خوب کردی مصداق جوانمردیه :) 🌹
•﴿مڪٺب‌شھێـد‌‌؏ـبآس‌‌دآݩشـگࢪ﴾•
۲۵۳ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش سوم محبت شهید به خواهران ...در ششمین سالگ
۲۵۴ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش سوم محبت شهید به خواهران 🔹خانم غلامی‌‌پور، استان سمنان : از آن روزی که با شهید عباس دانشگر آشنا شدم، هرموقع که فرصت پیدا می‌‌کنم، به‌نیت شهید دعا و قرآن می‌‌خوانم و او هم گاهی به ندا و حرف دل من گوش می‌‌دهد. گاهی به خوابم می‌‌آید. در زندگی حضور او را احساس می‌کنم. یک شب در عالم رؤیا دیدم شهید عباس روی سکوی ورودی امامزاده علی‌اشرف(ع) نشسته است. انگار روز بود. نزدیکش رفتم. دیدم برگه‌‌های کاغذ کنارش است. بهش گفتم یک چیزی برایم بنویس تا همراه خود داشته باشم و قلبم آرام شود. عباس یکی از آن برگه‌‌ها را گرفت و رویش نوشت: (أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ). رعد، ۲۸ چند برگه دیگری را هم نوشت. به من داد. گفت: «یکی را شما بخوان و بقیه را بین مردم پخش کن.» همان‌جا خواندم. آرامش قلبی خاصی پیدا کردم که قابل‌وصف نبود. ...
دریایی‌ومن‌پیش‌تومواج‌ترینم ... ای‌حضرت‌دلبربه‌تومحتاج‌ترینم:) ـ ـ ♥️
پروردگارا... طاعت ما را از ریا و تظاهر، پاکیزه دار. نام ما را در جمعی قرار بده که ارکان و وقت های نماز را نیکو داشته اند و با ارحام خود به مساعدت رفتار می نمایند! 💫🖐🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«♥️ـ🌱» بِـسـمِ‌رَبِّ‌الحـسـیـن‹ع›|❁ همه‌ عمر در فراقت‌ بگذشت‌ و سهل‌ باشد اگر احتمال‌ دارد به‌ قیامت‌ اتصالی...! ♥️¦↫ 🌱¦↫ ‹ 🆔@maktababbasdanshgar
بسپارش‌به‌خدا،به‌ناممکن‌هافکرنکن..🤍 خودش‌میدونه‌چیکارکنه‌که‌همه‌چی‌درست‌شه..