فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببینید| اولین برخورد همرزمان حاج قاسم با دستنوشتهی ایشان ساعتی پس از شهادت
" خداوندا مرا پاکیزه بپذیر"
#سرداردلها..🌹
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
🌹 برگزاری مراسم یادواره شهدای انقلاب☝
در روز ۱۲ بهمن، شروع ایام الله فجر
همراه با نواختن زنگ پیروزی
🌷با سخنرانی و روایت گری خانواده های معظم و معزز شهدای( انقلاب، دفاع مقدس، مدافع حرم و دفاع از امنیت) و راویان شهدا
⚘بیان خاطرات از حاج قاسم عزیز و شهدای عزیز مدافع حرم و رونمایی از انگشتر مبارک حاج قاسم عزیز
⚘ اجرای سرود توسط فرزندان عزیز شهدا
⚘ تکریم از خانواده های معظم و معزز شهدا
⚘ قرائت دکلمه ، مداحی و...
http://eitaa.com/sayarimojtabas
http://t.me/sayarimojtabas
http://eitaa.com/raviannoorshohada
http://eitaa.com/banovaneshahideh
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
http://eitaa.com/dokhtaranehajqasem1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ شھید حاجقاسم سلیمانے:
امام دࢪ اوج ناباوࢪی، حتی دࢪ زمان مخالفت بعضی از بࢪجستگان عالم تشیع، امام تأسیس حڪومت اسلامے ࢪا دࢪ فکࢪ پࢪوࢪاند و دࢪ اولین فࢪصت بہ موࢪد اجࢪا گذاشت.🇮🇷✊🏻📿🌹
🔹️بہ مناسبت بازگشت امام خمینے (رحمةاللهعلیه) بہ کشوࢪ و آغاز دهہی فجࢪ
#امام_خمینی
@maktabehajqasemsoleimani
🔰 فدای این دستها،
که در راه خدا داده شده…
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
🔰پدرم نهصد تومان به بانک تعاون روستایی بدهکار بود . تصمیم گرفتم من به شهر بروم و به هر قیمتی قرض پدر را ادا کنم، اما پدر و مادرم مخالفت کردند.
✍ خلاصه اینکه با احمد و تاجعلی برای کار به کرمان رفتم. اولین بار بود که شهر و ماشین را می دیدم. احساس غریبی می کردم.
درِ هر مغازه و کافه و رستوران و کارگاهی را می زدم و می گفتم:« کارگر نمی خواهید؟» و همه یک نگاهی به قد کوچک و جثه نحیفم می کردند و جواب رد می دادند.
به یک خانه در حال ساخت وارد شدم. استادکار به من نگاهی کرد و گفت:« اسمت چیه؟» گفتم:« قاسم» گفت:«چند سالته؟» گفتم:« سیزده سال» گفت:« مگه درس نمی خونی!؟» گفتم:« ول کردم.» گفت:« چرا؟!» گفتم:« پدرم قرض دارد.» وقتی این را گفتم اشک در چشمانم جمع شد. منظره دستبند زدن به دست پدرم جلوی چشمم آمد و اشک بر گونه هایم روان شد و دلم برای مادرم هم تنگ شده بود. گفتم:« آقا، تو رو خدا به من کار بدید.» اوستا که دلش به رحم آمده بود، گفت:« می تونی آجر بیاری؟» گفتم:« بله.» گفت:« روزی دو تومان بهت میدم، به شرطی که کار کنی.» خوشحال شدم که کار پیدا کرده ام. به مدت شش روز بعد از طلوع آفتاب تا نزدیک غروب در ساختمان نیمه ساز خیابان خواجو مشغول کار بودم. جثه نحیف و سن کم من طاقت چنین کاری را نداشت. از دستهای کوچکم خون می آمد. اوستا بیست تومان اضافه مزد بهم داد و گفت:« این هم مزد این هفته ات.»
حالا حدود سی تومان پول داشتم. با دو ریال بیسکویت خریدم و پنج ریال دادم و چهار عدد موز خریدم. خیلی کیف کردم، همه خستگی از تنم بیرون رفت. اولین بار بود که موز می خوردم.
شب در خانه عبدالله تخم مرغ گوجه درست کردیم و خوردیم. عبدالله معتقد بود من نمی توانم این کار را ادامه بدهم، باید دنبال کار دیگری باشم.
پولهایم را شمردم.، تا نهصد تومان هنوز خیلی فاصله داشت. یاد مادر و خواهر و برادرانم افتادم. سرم را زیر لحاف کردم و گریه کردم و با حالت گریه به خواب رفتم. صبح با صدای اذان از خواب بیدار شدم. از دوران کودکی نماز می خواندم. نمازم را که خواندم به یاد امامزاده سیدِ خوشنام، پیر خوشنام در روستا افتادم. ازش طلب کردم و نذر کردم اگر کار خوبی پیدا کردم یک کله قند داخل امامزاده بگذارم.
صبح به اتفاق تاجعلی و عبدالله راه افتادیم. به هر مغازه، کافه، کبابی و هر درِ بازی که می رسیدیم سرک می کشیدیم و می گفتیم: «آقا، کارگر نمی خوای؟» همه یک نگاهی به جثه ضعیف ما می کردند و می گفتند:« نه.» تا اینکه یک کبابی گفت که یک نفرتان را می خواهم با روزی چهار تومان. تاجعلی رفت و من ماندم. جدا شدنم از او در این شهر سخت بود. هر دو مثل طفلان مسلم به هم نگاه می کردیم، گریه ام گرفته بود. عبدالله دستم را کشید و من هم راه افتادم، تا آخر خیابان به پشت سرم نگاه می کردم.
حالا سه روز بود که از صبح تا شب به هر درِ بازی سر می زدم. رسیدیم داخل یک خیابان که تعدادی هتل و مسافرخانه در آن بود. به آخر خیابان رسیدیم و از پله های ساختمانی بالا رفتم. مردی پشت میز نشسته بود و پول می شمرد. محو تماشای پولها شده بودم و شامه ام مست از بوی غذا. آن مرد با قدری تندی گفت:« چکار داری؟!» با صدای زار گفتم:« آقا، کارگر نمی خوای؟» آن قدر زار بودم که خودم هم گریه ام گرفت. چهره مرد عوض شد و گفت:« بیا بالا.» بعد یکی را صدا زد و گفت:« یک پرس غذا بیار.» چند دقیقه بعد یک دیس برنج با خورشت آوردند. اولین بار بود که آن خورشت را می دیدم. بعداً فهمیدم به آن چلوخورشت سبزی می گویند. به خاطر مناعت طبعی که پدرم یادم داده بود با وجود گرسنگی زیاد و خستگی زیاد گفتم:« نه، ببخشید، من سیرم.» آن شخص که بعداً فهمیدم نامش حاج محمد است، با محبت خاصی گفت:« پسرم، بخور.» غذا را تا ته خوردم. حاج محمد گفت:« از امروز تو می تونی این جا کار کنی و همین جا هم بخوابی و غذا هم بخوری. روزی پنج تومان هم بهت می دهم.» برق از چشمانم پرید و از امامزاده سید خوشنام، پیر خوشنام تشکر کردم که مشکلم را حل کرد.
پس از پنج ماه کار کردن شبی آهسته پولهایم را شمردم. سرجمع هزار و دویست و پنجاه تومان شد. از خوشحالی در پوست خودم نمی گنجیدم، هزار تومان برای پدرم پول فرستادم تا قرضش را ادا کند.
📚برگرفته از کتاب «از چیزی نمی ترسیدم»
خاطرات خود نوشت شهید حاج قاسم سلیمانی
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
پرواز کردن سخت نیست...
عاشق که باشی بالت میدهند؛
و یادت میدهند تا #پرواز کنی...
آن هم عاشقانه...
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
📌سلیمانی نیوز | شهید سلیمانی، دیپلماتی تمام عیار و مرد میدان واقعی بود/ حاج قاسم، پدرم را شهید زنده خطاب کرد
✍علی ایرلو فرزند شهید حاج حسن ایرلو :پدرم و شهید سلیمانی رفاقت خیلی نزدیکی داشتند بواسطه اینکه هر دو در جبهه مقاومت فعالیت میکردند و هر دو به نوعی صدای مظلومیت کشورهای مقاومت برای رساندن به گوش جهانیان بودند.
به یاد دارم در اربعین مادربزرگم یعنی مادر شهیدان ایرلو، که حاج قاسم تشریف آوردند پدرم را شهید زنده خطاب کردند.
سال 92 بود و تقریباً 6 سال بعد وقتی ما در جلسهای بودیم و حاج قاسم هم حضور داشتند به مادر بنده گفتند حاج آقای شما به یمن بروند شهید میشوند. شاید حاج قاسم به هر کسی این حرف را نمیگفت یا به هر کسی شهید زنده نمیگفتند ولی بواسطه رفاقت و شناخت نزدیکی که از ایشان داشتند این حرفها بیان میشد.
شهید سلیمانی، هم یک دیپلمات تمام عیار بود و هم یک مرد میدان واقعی.
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
🌹 امروز غروب ۱۲ بهمن ماه، اولین روز از ایام الله فجر توفیق و سعادت شد خدمت خانواده معظم و معزز شهیدان عزیز مدافع حرم و مدافع امنیت
سید صفی الله و سید یدالله علوی
از لشکر قهرمان فاطمیون رسیدیم...
🌹 در این دیدار خیلی صمیمی و باصفا
پدر عزیز این دو شهید قهرمان، از حماسه آفرینی فرزندان عزیزشان و همچنین راویان حاضر در این محفل شهدایی از حاج قاسم عزیز و شهدای عزیز مدافع حرم روایت گری کردند...
http://eitaa.com/sayarimojtabas
http://t.me/sayarimojtabas
http://eitaa.com/raviannoorshohada
http://eitaa.com/banovaneshahideh
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
http://eitaa.com/dokhtaranehajqasem1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹مقتل سردار شهید عزیز حاج اصغر پاشاپور
http://eitaa.com/sayarimojtabas
http://t.me/sayarimojtabas
http://eitaa.com/raviannoorshohada
http://eitaa.com/banovaneshahideh
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
http://eitaa.com/dokhtaranehajqasem1
پدر و پسر شهید حرم شدند...❤️
شهیدان مدافع حرم #رسول_جعفری و #مهدی_جعفری 🌹
#شهادت_۱۳۹۴/۱/۳۱
🌹اهمیت به قرآن و خوش خلقی شهید #رسول_جعفری
باباخیلی به نمازوقرآن خوندن واحترام گذاشتن ما به بزرگترهااهمیت میداد
من ومهدی سه چهارسالی باهم تفاوت سنی داریم
بابا #کشاورز بود و بیشتر مواقع سال مشغول کاربود ولی حتی یک روز از حال ما بی خبر نمی موند
بابا خیلی خوش خنده و مهربون بود
به طوری که یکی از اقوام به خاطر مشکلاتی خارج از ایران بود
بچه های شون وقتی میومدند خونه ی ما برای بازی بابا به اونا خیلی محبت میکرد
مادرم تعریف میکنه که اون موقع پسراون خانواده که تقریبن ٧ سالش بوده سرشوروی زانوهای بابام گذاشته بوده ومیگفته کاش توبابای مابودی
هم باباهم داداش مهدی توی رفتارشون خیلی بامحبت بودن
دخترعمه ی مامعلول ذهنی وجسمی هست وقتی که داداش مهدی میرفته خونه عمه اول میرفت پیش اون سلام میکردبهش وصورت شونازمیکرد
عمه میگفت اون که متوجه نمیشه بیاپیش مابشین میگفت کی گفته متوجه نمیشه ببین چه قشنگ میخنده
همیشه به عمه میگفت جایگاه این دخترمریضت پیش خدابالاترازماهاست سرش دادنزنی ودعواش کنی که خداقهرش میگیره
#راوی_دختر_شهید
@maktabehajqasemsoleimani
نمی رسد
بہ خداحافظی
زبان از بغــض
خوشا بہ حال تـو
ڪہ مسافـر بهشتی ...
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_اصغر_پاشاپور
#سالروز_شهادت
#رفاقت_تابهشت🌷
http://eitaa.com/sayarimojtabas
http://t.me/sayarimojtabas
http://eitaa.com/raviannoorshohada
http://eitaa.com/banovaneshahideh
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
http://eitaa.com/dokhtaranehajqasem1
کسی اورا نمی شناخت.
جایش همیشه در حاشیه بود به انتخاب خودش.
فرمانده مهمی در سوریه که جایش در کنار کادر تصویر سردار سلیمانی بود.
اون قطعه کوتاهی که اصغر پاشاپور جلوی ماشین فرمانده اش یعنی حاج قاسم راهم میگیرد و میگويد نمیذارم جلوتر برین، چون جلو خطرناکه و سردار به او میگوید اصغر مرا از دوتا گلوله میترسانی را خیلی ها در تلویزیون دیدند.
بعداز اینکه آزادسازی وسیعی در منطقه به فرماندهی او صورت گرفت ، حاج قاسم به او گفت اصغر سر تو بریده خواهد شد.
قرار بود شبی که حاج قاسم شهید شد، همراهش باشد اما در آخرين لحظات سفرش به عراق لغو میشود . ولی او از دوری فرمانده اش تاب نمیآورد و مدت کوتاهی بعد به شهادت میرسد.
#سردار شهید حاج اصغرپاشاپور 🕊
#سالروزشهادت🌹🕊
تاریخ تولد : ۳۱ شهریور ۱۳۵۶
تاریخ شهادت : ۱۳ بهمن ۱۳۹۸.حلب سوریه
مزار شهید : بهشت زهرا، قطعه ۴۰
http://eitaa.com/sayarimojtabas
http://t.me/sayarimojtabas
http://eitaa.com/raviannoorshohada
http://eitaa.com/banovaneshahideh
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
🌹شهید مدافع حرم علی اکبرعربی
ولادت:تیرماه۱۳۵۵روستایه سرکوبه توابع شهرستان خمین
شهادت:۱۳بهمن ۱۳۹۴
روایتی ازخانواده بزرگوار شهید:مهربان،خوش برخورد، متعهد،احترام به والدین را به طور خاص نگه میداشت.
خانواده و دوستانش را به خواندن نماز اول وقت سفارش میکرد وبرای حجاب اهمیت زیادی قائل بود.
همسر بزرگوار شهید می گویند: ایشان ولایت مدار و مطیع امر رهبر بود و در تربیت فرزندان بسیار سفارش میکرد که زندگانی ائمه اطهار(ع) را به عنوان الگو برای آنان معرفی کنم.
اين شهيد والا مقام جانشين فرماندهي گردان سه امام حسين(ع) از لشكر علي بن ابيطالب(ع) بود كه در درگيري با نيروهاي تكفيري و تروريستي و در جريان آزادسازي شهرهاي شيعه نشين نبل و الزهرا به خيل شهداي مدافع حرم شتافت. 🌹جهت شادی روح مطهرشان صلوات... 🌹
http://eitaa.com/sayarimojtabas
http://t.me/sayarimojtabas
http://eitaa.com/raviannoorshohada
http://eitaa.com/banovaneshahideh
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
http://eitaa.com/dokhtaranehajqasem1
🌹شهید مدافع حرم سید سجاد روشنایی
ولادت:شهریور۱۳۵۷
شهادت:۱۳بهمن ۱۳۹۴
همسر بزرگوار شهید می گویند:
بزرگترین آرزویش شهادت بود.
قسمتی از وصیت نامه این شهید عزیز:ای برادران و خواهران گرامی من ،بدانید که من به اختیار و داوطلبانه به جنگ با دشمنان اسلام رفته ام این جنگ ، جنگ کفر با اسلام عزیز است و تا روزی که خداوند به بندگان صالحش وعده داده است ادامه خواهد داشت...
بر ما فرزندان سیدعلی خامنه ای تکلیف است که جان ناقابل خود را فدای اسلام عزیز کنیم تا بلکه با جان ناقابل خود بتوانیم برای اسلام عزیز ذره ای خدمت کنیم و اما سخنی با کسانی که با رهبر عزیزمان فاصله گرفته اند و...
های ای یاران دیروز و آشنایان غریبه شده به گوش باشید که فردای قیامت باید جوابگوی خون شهدا و امام شهدا باشید.
سیدسجاد عزیز در سوریه در مقابل دشمنان تکفیری و داعشی ایستاد و به درجه رفیع شهادت نائل آمد...
🌹نثار روح مطهرشان صلوات...🌹
http://eitaa.com/sayarimojtabas
http://t.me/sayarimojtabas
http://eitaa.com/raviannoorshohada
http://eitaa.com/banovaneshahideh
http://eitaa.com/maktabehajqasemsole
🔰 از سفر کربلا برای خودش یه کفن آورده بود. هر وقت چشمم به کفن می افتاد، ته دلم می لرزید. دعا می کردم هیچ وقت سراغش نَرَم.
یک بار به شوخی بهش گفتم:
« تو اصلا برا چی از کربلا کفن آوردی؟ مگه نشنیدی شاعر میگه:
در حيرتم چگونه خجالت نمی كشد
هر كس برای خود كفن از كربلا گرفت؟ »
شعرو که خوندم، خندید و با آرامش خاص و همیشگی خودش گفت:
«خانم! من این کفنو از نجف خریدم.»
🔰 نماز استغاثه به حضرت زهرا (س) رو به خودش واجب کرده بود و هر شب بعد از نماز مغرب می خوند. میگن صبح روز شهادتش، قبل از رفتن به متطقه، چفیه اش رو روی زمین پهن کرده و نماز استغاثه رو همون موقع خونده! انگار می دونسته غروب اون روز رو نمیبینه!
راوی: همسر شهید
🔹 به یاد شهید مدافع حرم سیداحسان حاجی حتم لو، شهادت ۹۳/۱۱/۱۳، حلب سوریه
@maktabehajqasemsoleimani
ایستادن پای امام زمان خویش
۱۳ بهمن ماه سالروز شهادت
🕊شهید مدافع حرم #احمد_مجدی
🕊شهید مدافع حرم #حجت_باقری
🕊شهید مدافع حرم #علی_اکبر_عربی
🕊شهید مدافع حرم #جواد_سنجه_ونلی
🕊شهید مدافع حرم #اسماعیل_شجاعی
🕊شهید مدافع حرم #مصطفی_قاسم_پور
🕊شهید مدافع حرم #مرتضی_ترابی_کمال
🕊شهید مدافع حرم #سید_سجاد_روشنایی
🕊شهید مدافع حرم #محمدعلی_قلی_زاده
🕊شهید مدافع حرم #محمدحسین_سراجی
🕊شهید مدافع حرم #سید_احسان_حاجی_حتم_لو
شهید مدافع حرم
#علیرضا_حاجیوند_قیاسی
یاد کنیم این عزیزان را با ذکر صلوات
الهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجه 🌹🌹
@maktabehajqasemsoleimani
ای که مرا خـوانـده ای
راه نـشـانـم بـده !
در شـب ظـلـمـانی ام ،
مـاه نـشـانـم بـده ...
ولادت : ۶۴/۰۷/۰۱ دزفول
شهادت: ۹۴/۱۱/۱۳ شمال حلب
#بسیجی_دیدهبان_مدافع_حـرم
#شهید_علیرضا_حاجیوند_قیاسی
#سالـروز_شهـادت🌷
@maktabehajqasemsoleimani
رخسار تـو سپید
در پیش زینب (س) است
جانـا ؛ شفاعتـی
بہ رُخ تیـره و تـار ما ...
ولادت : ۶۴/۰۳/۱۵ مینودشت
شهادت: ۹۵/۱۱/۱۳ حمصسوریه
#پاسدار_مدافـع_حـرم
#شهید_جواد_سنجه_ولی
#سالروز_شـهادت🌷
@maktabehajqasemsoleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت حاجقاسم از روزی که ساواک امام خمینی را دستگیر کرد
#ایران_قوی
#دهه_فجر
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
•°🌥🍂
بـوبـردهاندعطـرِتـــــوراازدݪـم،ڪہ
عشـــــق..
عطـرۍستروۍِنبـض،پـراڪنده
مۍشـود!
#شهیدابومهدےاݪمهندس🌼🌱
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
.•°🌧🌼
دعا ڪردم توام روزی، چو من رسواۍ دل باشۍ
ببینۍ حال و روزم را، چگونھ بۍ تو مۍ سوزم!
#سـرداردلـهـآ ✨
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani