eitaa logo
روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم سلیمانی(مجمع)
1.3هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
8 فایل
کانال ترویج مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی اهداف👇 ۱)اعزام راویان تخصصی مکتب ۲)برگزاری دوره وکارگاه آموزش تخصصی روایتگری وتربیت استاد،مربی وراوی مکتب ۳)اعزام کاروان راهیان مکتب به استان کرمان ۴)برگزاری کنگره ویادواره حاج قاسم ⚘سیاری ۰۹۱۰۰۲۳۷۶۸۷ @Mojtabas1358
مشاهده در ایتا
دانلود
سال ۱۳۹۴ و در میانه نبرد محرم(نصر) در جنوب حلب، تقریبا هر هفته تروریست‌های تکفیری و رسانه‌های وابسته، خبر از شهادت حاج قاسم می‌دادند‌. البته آنها گاهی واقعا اقداماتی می‌کردند و به دلایل مختلف شکست می‌خوردند و البته بخشی دیگر از تلاش‌شان برای تست خبری و یافتن اطلاعاتی از محل حضور سردار بود. البته در آن روزها با هر خبر این چنینی، موجی از نگرانی و اضطراب در میان دوستداران مقاومت ایجاد می‌شد اما مدتی بعد با انتشار عکس‌هایی، خاری بر چشم تکفیری‌ها و حامیانشان فرو می‌رفت. این عکس بخشی از تصاویری است که هر از گاهی منتشر می‌شد و جدای از اهمیت، موجی از آرامش و خوشحالی را در میان دوستداران مقاومت ایجاد می‌کرد. 🌷 🌷 💠:http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ------------------------------------------
8.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍بیانات حاج قاسم دربارہ معنی درست اعتقاد به ولایت فقیه... 💢مھم این است آنجا که نظری مخالف نظر ولی فقیه داری از او اطاعت کنی... 💠:http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ------------------------------------------
روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم سلیمانی(مجمع)
💐#مجید_بربری #قسمت_18 آن هم از زبان خوددحاجی: _ببخشید حاج آقا !شما مجید رو از کی می شناختید؟از بچه
💐 بچه های ما به قهوه خونه اش سر می زدن و مدام رفت و آمد داشتند.خلاف سبک و سنگین نداشت.همه جور آدمی اونجا رفت و آمد می کرد .یکی را که ما می خواستیم دستگیر کنیم،قهوه خونه ی مجید،بهترین جا برا گرفتنش بود.چون با همه جور آدمی نشست و برخاست داشت.کم کم با بچه های ما رفیق شیش دُنگ شد.یه املت هم که می خوردند،پول ازشون نمی گرفت.میوه توی قهوه خونه اش نمی داد،اما بچه‌‌ها که می رفتن،خصوصی براشون می آورد.یه شب که برا بچه ها،غذا و چایی میاره و میشینه کنارشون،بحثشون در مورد جنگ سوریه و اعزام نیرو بوده.مهدی بابایی از اوضاع سوریه می گفته؛جنگ شهری،شرایط زن ها و بچه ها،جنگی که حتی تا نزدیکی های حرم حضرت زینب اومده بود و مدافعین نذاشته بودن،داعش پاش به حرم برسه.از جنایت هایی که داعش توی عراق و سوریه انجام می داده،ویرانی شهرهای سوریه و آواره گی مردم صحبت شده بود.حتی با هم عکس و فیلم های سوریه رو هم دیده بودند.مجید از این حرف ها خوشش میاد.اول به مهدی میگه:((دم شما گرم، اگه شما نبودید ما هم نبودیم)).مجید بعد از این صحبت ها،متوجه میشه که من دارم اسم می نویسم،از بین بچه های بسیجی که اعزام بشن سوریه،برای دفاع از حرم اهل بیت.فکر رفتن به سوریه،روی یکی از میزهای قهوه خونه اش،کنار بچه های ما بوده.بعد به بچه ها میگه:((من اگه بخوام با بچه های شما برم سوریه،چی کار باید بکنم؟)).بچه ها هم گفته بودند:((اول باید بسیجی بشی،بعدش ببینی شرایط ثبت نام رو داری یا نه؟)).من حقیقتش ،اوایل اصلا چشم دیدن مجید رو نداشتم، ازش خوشم نمی اومد.کم کم پاش توی گردان هم باز شد.من وقتی می دیدمش،غرولند میکردم.گاهی هم دعوا راه می انداختم که این رو کی راه داده اینجا،آخه مجید بربری رو چه به اینجا.یه روز توی اتاق تنها بودم،دیدم در زدند.همون طور که سرم رو،از روی برگه ها بالا آورد و برد طرف خودش.برعکس همیشه،مؤدب ایستاده بود.گفت:سلام حاجی،یه کاری تون داشتم.با اخم و تخم گفتم:سلام بفرما!گفت:((من میخوام بیام زیر پرچم شما بسیجی بشم )).تو دلم بهش خندیدم.پیش خودم گفتم:خدایا این رو دیگه چی کارش کنم.بعدش گفت:((حاجی!من سال نود و سه،برای اربعین پیاده رفتم کربلا و توبه کردم.از امام حسین خواستم ،دستم رو بگیره و دور خلاف رو خط بکشم)). 😭😭😭😭 🌷🕊 💥ادامه دارد... -فدا❤ 💠:http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ------------------------------------------
وسط معرکه نبرد با داعش از عراق زنگ زد و گفت شنیدم تهران برف اومده گفت برو فلان پادگان سپاه آهوها از کوه میان پایین بخاطر غذا براشون علوفه و آب تهیه کن حیوونا بی‌آب و غذا نمونن به شوخی گفتم حاجی! وسط جنگ با داعش به آهوها چیکار داری؟! گفت: «من به دعای آهوها نیاز دارم» 💔 💠:http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ------------------------------------------
✍با نفس و هوای نفس یاریم همه نفس خود را کش جهانی را زنده کن آدمی صورت اگر دفع کند شهوت نفس آدمی خوی شود ور نه همان جانور است... 🔸جهاد با نفس در سیره سردار شهید عبدالمهدی مغفوری همان شهیدی که امامزاده و مزارش زیارتگاه کرمانی ها و زائران شهدا از سراسر ایران است همان شهیدی که از تابوتش و کفنش صدای اذان و قرآن بلند شد. 🔹همان شهیدی که در آخرین وداع با همسرش گفت این بار با نور بر می گردم و چه نوری که آسمان و حتی زمیینیان را نیز در برگرفته است. 🔸در سفر حج فقط سوپ می‌خورد با اصرار زیاد دوستش که دلیل این کارش را می‌خواست بدونه میگه به شرطی که با هیچ کی در میان نگذاری من با خودم عهد بستم برعکس نفسم عمل کنم. 🔹هر چیزی که نفسم دوست داره من برعکس اون عمل کنم نفس من غذاهای لذیذ می‌خواد ولی من تابع نفسم نیستم. 🔸پاکیزگی عمل و خلق و روح باعث شده بود تا او مورد عنایت الهی باشد. 💢آدرس مزار مطهر شهید گلزار شهدای کرمان قطعه ۱ ردیف ۸ شماره ۹... 💠:http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ------------------------------------------
🌷 سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی: این که عرض می‌کنم همه‌ی این برون‌رفت‌ها و موفقیت‌ها در دل بحران‌ها، مدیون مقام معظم رهبری است؛ این امری است که من با بنِ دندان و همه‌ی وجودم حس کردم. -فدا❤ 💠:http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ------------------------------------------
2.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلتنگ توام... ای دراین حادثه ها نام تو آرامش من ... حاج قاسم کجایی؟؟!😔 اگر تو بودی شاید کسی جرات اینهمه جسارت نداشت... آهای ای اهل عالم ....چه باید بر سر مسلمان آید بیدار شویم . 🥀
💔🇵🇸🖤 ای کاش بود و می‌گفت: کمتر تا سه‌ماه به پایان اسرائیل مانده است... -فدا❤ 💠:http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ------------------------------------------
روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم سلیمانی(مجمع)
💐#مجید_بربری #قسمت_19 بچه های ما به قهوه خونه اش سر می زدن و مدام رفت و آمد داشتند.خلاف سبک و سنگی
💐 باورم نشد.حتی به بقیه دوستان هم گفتم،این رو خیلی جدیش نگیرید.به خاطر این که قهوه خونه اش را نبندیم،می‌خواد کارت بسیج بگیره.همین که آروم بره و آروم بیاد،برا ما بسه.با این حال پرونده براش تشکیل دادم و فرم ها رو دادم پرکنه.وقتی پرشان کرد و داد به من،نگاه به برگه کردم و خنده ام گرفت.این قدر بدخط نوشته بود که اصلا معلوم نبود چی نوشته،سعی میکرد جلو چشم من آفتابی نشه.من هم به شدت زیر نظرش داشتم،ببینم این که میگه من توبه کردم،راست میگه یا نه.گاهی که باهم رو به رو می شدیم،می خندید و می گفت:((حاج آقا نوکرتم،میخوای کفشت رو واکس بزنم.چی کار داری برات انجام بدم؟)).آن قدر حرف می‌زد تا خنده رو به لب من بشونه.تا نمی خندیدم ،نمی رفت.با جمال و چندتایی دیگه از بچه ها،شب ها میرفت گشت.مجید عشق اسلحه و دستبند بود.گاهی به من میگفت:(حاجی!جون مادرت،این کلتت رو بده،تا من باهاش عکس بگیرم).بیشتر خلاف های سنگین منطقه رو می شناخت .یه شب رفته بود سه تا از مشروب فروش ها رو،دست بند زده و آورده بود.تا دیدم،نگرانش شدم.گفتم:مجید جون یه کمی یواش تر،آروم تر.یه وقت میزنن می کشنت،یه وقت مهمون یه کتک مفصلت می کنن. گفت(نترس حاجی جون!باید این ها رو تو سطح منطقه جمع کنیم.)کم کم بحث ثبت نام سوریه داغ شده بود.نزديک یه صد و هشتاد نفر اسم نوشتن.مجید هم بین این افراد بود.ولی مسئول ثبت نام ،خودش اسم مجید را حذف کرد.شناختی از مجید داشت و لابد پیش خودش گفته بوده؛ این به درد جنگ نمیخوره، اصلا مجید تو این فضاها نیست. میخواد بره سوریه چی کار کنه؟ 🌷🕊 💥ادامه دارد... -فدا❤ 💠:http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ------------------------------------------
13.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍روایت حاج قاسم از وصیت امیرالمؤمنین به امام حسن مجتبی علیه السلام... 💠:http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ------------------------------------------