✍هدیه عالم غیب از کتاب لحظه های آسمانی غلامعلی رجایی قسمت اول...
🔹شبی در خواب دیدم در باغ بزرگی زیر درخت اناری نشستهام و زنی به سویم میآید لباسش مانند لباس ما زنان عشایر نبود چادر عربی سر کرده بود و سینی بزرگی هم در دستش دیده میشد قبل از اینکه به من برسد از جا بر خاستم و سلام کردم پرسید صغرا تویی گفتم بله...
🔸سینی را به طرفم دراز کرد و با خوشرویی گفت بگیر این هدیه برای توست در کف سینی بر روی پارچه قرمزی کیف کوچکی به رنگ دانههای سرخ انار بود...
🔹وقتی به طرف خانه راه افتادم دختران عشایری که آنها را نمیشناختم سر راهم را گرفته و شادی میکردند شنیدم میگفتند داخل این کیف یک مهره قیمتی است که هدیه امام حسین علیه السلام میباشد...
🔸از خواب که برخاستم هنوز صدایشان در گوشم بود مهره قیمتی هدیه امام حسین علیه السلام عرق سردی بر پیشانیام نشسته بود داخل چادر تاریک بود...
🔹از صدای نفسهای آرام گل خانم و شوهرم محمد میشد فهمید هنوز نیمه شب است شوقی در خودم احساس میکردم که نمیتوانستم تا صبح صبر کنم خواستم بیدارشان کنم و تا یادم نرفته خوابم را برایشان تعریف کنم ولی این کار را نکردم و به انتظار صبح ماندم...
💢ادامه دارد...
#شهید_احمد_سلیمانی
#قنات_ملک
#جان-فدا❤
💠:http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
------------------------------------------