آنقدر زرنگ و با شهامت بود که حاج محمد بروجردی و ناصر کاظمی، وقتی دیدنش به عنوان نفوذی فرستادنش تو حزب کومله.
رفت خودش رو در حزب جا کرد و شد مسئول پرسنلی حزب. تمام اطلاعات و اخبار ضد انقلاب رو کامل استخراج کرد. وقتی کارش تمام شد و برگشت سپاه، ضد انقلاب پشت هم شکست میخورد. تمام آمار و اخبار حزب رو تخلیه کرده بود.
بعدها فهمیده بودند که او همان محمود کاوه فرمانده نامدار سپاه در کردستان بوده.
#شهید_محمود_کاوه💐
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
🌹شهید مصطفی چمران:
کسانیکه فکر میکنند، باید گوشهای بخوابند تا امام زمان (عج) #ظهور بفرماید و جهان را از عدل و قسط پر کند، سخت در اشتباهند.
مردم ما باید بیشتر بکوشند، بیشتر #مبارزه کنند، و این تحول و تکامل نفسی را هر چه سریعتر در روح و قلب خود ایجاد نماینـد ، تا باعث تسـریع در ظهور حضرت شوند؛
اگر جوانان ما در اعتقادشان به خود بقبولانند امام زمان (عج) در میان آنها زندگی میکند و شاهد اعمالشان است؛
←رفتار و زندگی و فداکاری و مرگ و حیات آنان تغییر کیفی پیدا میکند و چه بسا جهش بزرگی درحرکت تکاملی #جوانان ما بسوی مدینه فاضله ایجاد شود.
#شهید_مصطفی_چمران🌹
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امداد و عنایت حضرت زهرا «س»
به نقل از شهید حاج قاسم سلیمانی
#پای_درس_سردار🍃
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
تربیت ، قبل از ولادت...
مادر شهید بهشتی میگفتند در دوران بارداری فرزندم، روزی یک جزء قرآن میخواندم واحساس آرامشی این قرائت قرآن به من میداد. در موقع شیردادن هم روبه قبله می نشستم وبا وضوایشان راشیرمیدادم واحساس میکردم هروقت ناراحتی میکرد موقع قرآن خواندن آرامش خاصی پیدا میکرد وبه تلاوت من گوش میکرد.
#شهید_بهشتی
#شهیدپرور_باشیم🌹
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببینید| خاطره شنیدنی آیت الله رئیسی از حضور شهید سلیمانی در حرم مطهر امام رضا علیه السلام
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
کردستان بودیم، منطقه عملیاتی کربلای ١٠، زمین از برف سفید پوش شده بود و هوا سرد. داخل چادر زندگی می کردیم و چادرها برای در امان ماندن از دید دشمن (کوموله و دمکرات، عراقی ها، مزدوران محلی) در شکاف و دامنه های ارتفاعات زده شده بود، روی چادرها چند لایه پلاستیک کشیده بودیم تا هم از گزند سرما در امان باشیم و هم آب باران و برف به داخل چادر نفوذ نکند، کف چادر هم چند لایه پلاسیتک کشیده بودیم تا هم پایمان یخ نزند و هم آب باران از زیر آن عبور کند.
🌷بعضی شب ها به خوبی عبور آب را زیر پاهامون احساس می کردیم. کار به جایی رسید که شیب داخل چادر رو به سمت وسط چادر درست کردیم طوری که یه جوی کوچک از وسط چادر می گذشت، چراغ والر رو روشن می کردیم و کنار جوی داخل چادر می نشستیم و دلمون رو روانه زاینده رود اصفهان می کردیم. کیسه های خواب رو کسی جمع نمی کرد، هر کی از نگهبانی که برمی گشت مستقیم می رفت داخل کیسه خواب تا کمی گرم بشه.
🌷نگهبانی یعنی سردی کشیدن با دلهره از نشستن یک تیر توی پیشانى. یک ساعت بدون حرکت یک جا نشستن و به ارتفاعات اطراف خیره شدن. گاهی اسلحه اونقدر یخ می کرد که وقتی از نگهبانی برمی گشتیم می گذاشتیم کنار چراغ والر تا یخ هاش آب بشه. بیشتر بچه ها سرما خورده بودند، اما تحمل بچه ها فرق می کرد. غروب که می شده به دلهره عجیبی دچار می شدیم، شدت سرما زیادتر می شد! و تعداد سنگرهای نگهبانی زیادتر می شد! و ساعات نگهبانی بیشتر.
🌷بیماری بچه ها، سرمای شدید، رعایت سکوت در شب، دید کم، حساس بودن (اغلب مزدوران محلی با توجه به شناخت و مأنوس بودن با شرایط آب و هوا این ایام به ما حمله می کردند.) چند شب پشت سر هم اتفاق افتاد که برای نگهبانی بیدارمون نکردن، فکر کردیم حتما پاسبخش ها خوابشون برده، صداشو در نیاوردیم که زیرآب کسی نخوره و ما توی کیسه خواب های گرم، راحت می خوابیدیم. اما کم کم برای همه سئوال شد. سه تا پاسبخش داشتیم هر چى سئوال کردیم یه جوری ما رو می پیچوندن و جواب درستی نمی دادند.
🌷یکی ار بچه ها حالش خیلی بد شد، بدجور سرما خورد، خیلی به حالش غبطه می خوردیم که ایکاش جای اون بودیم و چند شب از نگهبانی معاف می شدیم و...! یکی ار پاسبخش ها وقتی حرف های ما رو شنید دیگه طاقت نیاورد گفت: بچه ها برای شفای حسن دعا کنید. بعد زد زیر گریه گفت: به خدا، هر وقت حسن علائم بیماری رو در چهره یکی از شما می دید، ما رو قسم می داد که شما رو بیدار نکنیم او به جای شما نگهبانی می داد و ما رو قسم داده به شما نگیم.
🌷آن شب از خودمون خجالت کشیدیم، ما کجا و حسن کجا؟! امروز یه چیزی می گم و یه چیزی شما می شنوید نگهبانی پشت سر هم اون هم توی اون هوا و توی اون موقعیت کار همه نبود، کار حسن بود که امروز او پیش ما نیست، کار غواص شهید حسن منصوری بود که در عملیات کربلای چهار آسمون شهادت را گرم کرد.
#غواص_شهید
#شهيد_حسن_منصورى♥️
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_صلوات
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
28.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ببینید| بدون تعارف با امام جمعه اهل سنت پاوه
از بازگویی خاطرات مبارزه با ضد انقلاب تا نقش تاثیرگذار ماموستا ملاقادر در ایجاد وحدت میان مسلمانان
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
من یادمه ما هروقت میرفتیم حرم امام رضا (ع)(محمد صحن اسمائیل طلا رو خیلی دوست داشت) جای خاصی رو داشتیم.
بهش میگفتیم ما همه اینجا می شینیم وقتی می دید ما کجا نشستیم بعد می رفت شروع می کرد #طواف کردن به قول خودش ،کیفیت زیارتش تو حرم امام رضا(ع) همیشه به این حالت بود.
آنقدر دور حرم تو حیاط ها می چرخید
یه موقع ده دور ،هفت دور .
طوری که پاهاش درد می گرفت شاید
ساعت ها طول میکشید و من همیشه می گفتم این چه وضع زیارت کردنه؟!
بشین یه جا دعا بخون، نماز بخون
بهش میگفتم که چیکار میکنی؟
می گفت: من آنقدر دور آقا می گردم تا آقا خودش به من بگه حالا بسه حالا اینجا بشین و با من حرف بزن و بعد می شینم حرفامو می زنم
راوی: مادر شهید
#شهید_محمدرضا_دهقان💐
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید مدافع وطن سروان علیرضا باغبان زاده شهید انتخابات ۱۴۰۰
#شهید_حفا_ناجا🍃
#شهید_علیرضا_باغبان_زاده
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
یکی از فرماندهان #حزب_دموکرات روبه روی حاج احمد در مریوان می جنگید. به گوش حاج احمد می رسد که زن و بچه فرمانده حزب دموکراتِ ضد انقلابِ دشمنِ تو، در همین شهر مریوان با #فقر دارد دست و پا می زند و کسی را ندارد که کمکش کند.😔 احمد ، ساعت ۱۱ شب بلند می شود و به خانه دشمن ضد انقلاب خود می رود.
درب خانه را می زند. زن با ترس درب خانه را می بندد که حاج احمد پای خود را لابه لای درب می گذارد و به او می گوید: « نترس خواهرم؛ من احمد متوسلیانم. »😊 زن با لحن و برخورد احمد آرام می شود. احمد دست در جیبش می کند و می گوید: « من ماهی چهار هزار تومان #حقوق می گیرم. بیا این دو هزار تومان مال تو و دو هزار تومان هم مال من! خدا بزرگ است می رساند ... »
راوی سردار مجتبی عسگری
#حاج_احمد_متوسلیان ❤️
#احمد_زنده_است
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
آخرین بار که میخواست به خاش برود، برایش مثل همیشه آینه و آب و قرآن توی سینی گذاشتم و گفتم بیا مادر از زیر قرآن رد شو و برو. پسرم هردو ماه که در مرز بود، 6 روز برای دیدار ما میآمد، این بار که راهیش کردم جور دیگری بود اما نمیدانستم آخرین دیدارمان است.
پسرم را که اشرار به همراه تعدادی دیگر از همرزمانش به پاکستان منتقل کردند. خبر آوردند و گفتند قرار است اسرا مبادله شوند، اما سر جوانهای ما را بریدند و پیکرشان را فرستادند و سرهای بیبدن آنها را در جاده رها کردند. او میگوید: هنوز بعد از 29 سال، از درد و رنجی که پسرم هنگام سر بریدن کشیده، آرام و قرار ندارم. میدانم مرزبانان دارای جایگاه رفیعی هستند اما من مادرم و داغدار.
شهید علی اصغر فرهادی از مرزبانان نیروی انتظامی در خاش سوم تیرماه 1371 در درگیری با تروریست ها ربوده و به پاکستان منتقل و در آنجا سر از بدنش جدا کرده و او را به شهادت رساندند
#امنیت_اتفاقی_نیست
#شهید_علی_اصغر_فرهادی🌹
#شهیدناجا #شهیدمرزبان #شهیدگمنام
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از نیروهای حشدالشعبی بود.
شعر سروده ی خودش را که برای شهید سلیمانی خواند، از او پرسیدم: حاج قاسم را در یک جمله تعریف کن...
با صدای بلند فریاد زد:
« حاج قاسم، عباس العراق...»
#مردمیدان
#علمدار_جبهه_مقاومت
#سردارشهید_قاسم_سلیمانی
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
می خواست برود خدمت سربازی که پسرخاله ام برایش پیغام فرستاد: دفترچه اعزامت را به دستم برسان تا کارهایت را ردیف کنم بیایی تهران. اینجا توی سپاه پیش خودم خدمت کن. پسرخاله ام از فرماندهان دوران دفاع مقدس بود. در تهران مسؤولیت داشت و به راحتی می توانست این کار را انجام بدهد. با این وجود ناصر قبول نکرد. می خواست خدمت اش خالصانه و بدون استفاده از پارتی باشد.
#زندگی_به_سبک_شهدا
#شهید_ناصرالدین_سیدین💐
#شهادت_را_به_بهاء_میدهند🍃
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
آمدم چادر فرماندهی گروهان، تورجی نشسته بود.طبق معمول به احترام #سادات بلند شد.
گفتم: شرمنده محمد آقا! من با یکی از دوستام قرار دارم. باید برم #مرخصی و تا عصر برمیگردم.
بی مقدمه گفت: نه! نمیشه!
گفتم: رفیقم منتظر منه.
دوباره با جدیت گفت: همین که شنیدی. با تمام احترامی که برای #سادات داشت اما در فرماندهی خیلی جدی بود.
عصبانی شدم. وقتی داشتم از چادر بیرون می آمدم، با ناراحتی گفتم:
"شکایت شما رو به مادرم میکنم"
هنوز چند قدمی از چادر دور نشده بودم، با پای برهنه دوید دنبال من. دستم را گرفت و گفت: "این چی بود گفتی؟"
به صورتش نگاه کردم. خیس اشک بود.
بعد ادامه داد: این برگه مرخصی! ، سفید امضا کردم. هر چقدر دوست داری بنویس اما حرفت رو پس بگیر.
گفتم: به خدا شوخی کردم، اصلا منظوری نداشتم. با دیدن حال و گریه ی او، خودم هم بغضم گرفت.
راوی : سید احمد نواب
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
شهادت : ۶۶/۵/۲ - ارتفاعات بانه
📚کتاب یا زهرا اثر گروه فرهنگی #شهید_ابراهیم_هادی
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
55.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ببینید| مستند ملازمان حرم. روایت همسر و فرزندان شهید مدافع حرم #موسی_رجبی
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
کومله ، میخواست کاری کنه که سرهنگ از مهاباد بره . واسه همین نوازادش رو دزدیدند و سر از تنش جدا کردند !
بعد ، پیکر نوزاد رو همراه با نامه ای فرستادند در خونه اش !
سرهنگ تا پیکر بی سر نوزادش رو دید با چشمانی اشکبار گفت :
خدایا قربانی (اصغرم ) را قبول کن !
بعد ، صداشو صاف کرد و گفت ؛
ضد انقلاب بداند ، یک قدم هم عقب نشینی نخواهم کرد !
برگرفته از :کتاب
"سرداران بی سر" صفحه ۲۵
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
رفتیم طلائیه، بعد از اینکه منبری روضه خواند محسن همه را به خط کرد تا سینه بزنیم. چند تا از مداحی های محمود کریمی را خیلی خوب خواند. از آنجا معروف شد به حاج محسن چیذری. بچهها میگفتند: حاج محمود رو میشناسی؟ این محسنشونه!
ازش میپرسیدیم: برنامه بعدیتون کجاست؟ میگفت: دیگه بیاید چیذر. کار به جایی رسید که دانشجویان آمده بودند که: «ما مداح نداریم، میشه برای کاروان ما هم بخونی؟»
خاطره اى به ياد
#شهيد_محسن_حججى💐
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_صلوات
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
اولویت شهید برای تربیت و سبک زندگی بچه هامون، برای دخترا حجاب و درس خوندنشون بود و برای احمد هم خیلی دوست داشت راه خودش رو ادامه بده و مثل خودش باشه.
ایشون روز عملیات که شهید میشن، قبلش غسل شهادت میکنن و لباسهای نظامیشون رو هم اتو میکنن و میپوشن. به یکی از همرزم هاشون(دکترحیدری) میگن که کوله پشتیمو ۲ هفته بعد از مراسمم برسونید دست احمد. انگشتر،ساعت، تسبیح و لباسهای نظامی و قرآن و پلاکش توی کوله بود که رسید دست احمد.
زمانی که بعد از شهادت، چمدون شهید رو آورده بودن، احمد گفت کسی به چمدون بابایی دست نزنه اینها مال منه، من ۵ سال دیگه میرم با این لباس ها میجنگم.
به روایت همسر
#شهید_عادل_سعد🌷
#رهروان_مکتب_قاسم_سلیمانی
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
سالهای اول درگیری کردستان، ضد انقلاب در سقز بیانیهای منتشرکرد که قصد حمله به شهرو داریم، وای به حال کسی که مغازهاش باز باشه! خبر به کاوه رسید. گفت: «بی خود کردن! ما در شهر مستقریم. از کی تا به حال از این جرأتها پیدا کردن؟ به مردم بگید نترسن و به کار و زندگیشون برسن. کسی جرات حمله نداره، اگر حمله کنن زنده بر نمیگردن.»
🌷اما مردم ترسیده بودن. تمام شهر تعطیل بود. هر چی گفتیم کاوه چه گفته، گوش ندادن. به آقا محمود گفتیم مردم حسابی ترسیدن و مغازهها همه بسته است. گفت: «عیبی نداره، الان کاری میکنم تا همه بیان سر کار و زندگیشون.» بعد گفت: «یکی بلند شه و با یک قوطی رنگ و قلمو با من بیاد.» در هر مغازهای که بسته بود علامت میزد. مردم که دیدن کاوه چنین کاری میکنه از ترس اینکه فردا اعدامشون نکنه به کسب و کار خود بازگشتند.
....چیزی نگذشت که شهر به تکاپو افتاد و بازار رونق گرفت و زندگی عادی جریان پیدا کرد. کاوه هم گفت: ترس، ترس رو برد. ضد انقلاب هم جرأت نکرد یک سنگ به سمت شهر پرتاب کنه. محمود به مردم گفت: «من از شما به جان و مال و ناموستون حساس ترم. وقتی میگم نترسید و در شهر باشید و فرار نکنید، گوش کنید و اعتماد داشته باشید.ما مسئول امنیت و سلامت شما هستیم و کار ضد انقلاب را تمام میکنیم.»
🌹خاطره اى به ياد فرمانده
#شهيد_محمود_کاوه🌹
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
حاج حسین یکتا:
امروز اگه حاج قاسم سلیمانی به شهادت رسیده و خونش به زمین ریخته شده، جَوون جَوون، کرور کرور، فوج فوج، موج موج، دارن میان به عشق حاج قاسم سلیمانی پا به زمین بکوبند. امروز همهی جوونای ایران یه حاج قاسم سلیمانی هستن. خون حاج قاسم یه خونِ آب حیاتی و ثاراللهی هست که داره میدمه به همهی این جامعه و جوونایی میان و نسلی میان، دهه شصتیا و هفتادیا و هشتادیا و نودیهایی میان که معادله رو در دنیا عوض میکنن.
به این خاطر اگه عَلمی از دست علمداری افتاد، علمدار دیگری اونو دست میگیره و قطعاً و حتماً خواهید دید که این ذبح عظیم، مقدمهی یک فتح عظیمه و اون فتح چیزی نیست جز نماز در بیتالمقدس.
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
37.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ببینید| مستند
#شهید_مصطفی_زاهدی♥️
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
خاطره سردار قاسم سلیمانی:
# شهید_همت فرمانده لشکر بود،لشکرِ پایتخت. بالغ بر ۱۰ هزار نفر زیر نظر او بودند در عملیات خیبر لشگرش آنقدر شهید و مجروح شدند که به یک گردان رسید.
گردان را از طلائیه منتقل کرد به جزیره مجنون جنوبی. والله تبدیل به دسته شد یعنی قریب به ۴۰ نفر.
همت با دسته ماند( برادر ها، طاقت این است، امتحان این است) آن وقت بر ترک موتور (نه یک بنز ضد گلوله یا در یک فضای ویژه) ناشناس در ضلع وسطی جزیره جنوبی #شهید شد.
بیش از ۲ ساعت کسی نمی دانست این فردی که بر زمین افتاده #شهید_همت است.
اینگونه می شود که شهید همت امروز بر جانها حکومت میکند.
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
عشق به شهدا و دفاع مقدس در زندگیاش جاری بود، هر کجای زندگیاش سرک میکشیدی، میدیدیشان.
خودش دیدترین و خوش قواره ترین جای خانه را که رو به قبله هم نباشد، انتخاب میکرد برای عکس شهدا.
در همان زیرزمین کوچه طه، خیلی خوشگل به ترتیب از امام و آقا شروع کرده بود تا همت و متوسلیان و بروجردی و کاوه و عکسها را چسبانده بود.
مقید بود در حضور شهدا گناه نشود، همیشه میگفت: شهدا اینجا هستند و خجالت بکشید، به عکس ها بیاعتنا نبود، سعی میکرد پایش را رو به عکسشان دراز نکند، حتی شبها که میخوابید.
#شهید_محمدحسین_محمدخانی🌷
کتاب عمارحلب، صفحه 201
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببینید| مستند #شهید_بابڪ_نوری
#رهروان_مکتب_سلیمانی♥️
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
حجت الاسلام سید رضا بطحایی به همراه همسر باردار و فرزند خردسالش سال ۹۳ در سامرا توسط تروریستهای داعش به طرز فجیعی به شهادت رسیدند.
حجت الاسلام سید رضا بطحایی به اتفاق خانواده اش برای زیارت حرم مطهر امامین عسکریین در سامرا بودند که با حمله تروریست های داعش در جاده برگشت از سامرا به کمین نیروهای داعش افتادند.
این شهید بزرگوار ، هنگام دستگیری ملبس به لباس روحانیت و در حال مکالمه تلفنی با دوستانش در نجف اشرف بوده است که تروریست های داعش تلفن را از وی گرفته و دستگیری آنان را اعلام میکنند.
روحانی شهید سید رضا بطحایی ، اولین و تنها خانواده ایرانی هستند که پیکرشان به دست داعشیهای جلاد در شهر بلده عراق قطعهقطعه شد ، تروریستهای داعش ابتدا فرزند خردسال و همسرش را در مقابل دیدگان ایشان شهید کردند و سپس خودش را هم به شهادت رساندند.
مهمترین هدف داعش ورود به ایران بود که شهدای مدافع حرم ابتدا نگهبان حرمین شریفین در سوریه و عراق شدند و سپس نجات بخش مردم شدند.
#شهید_سیدرضا_بطحایی🌹
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani