eitaa logo
روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم سلیمانی(مجمع)
1.3هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
8 فایل
کانال ترویج مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی اهداف👇 ۱)اعزام راویان تخصصی مکتب ۲)برگزاری دوره وکارگاه آموزش تخصصی روایتگری وتربیت استاد،مربی وراوی مکتب ۳)اعزام کاروان راهیان مکتب به استان کرمان ۴)برگزاری کنگره ویادواره حاج قاسم ⚘سیاری ۰۹۱۰۰۲۳۷۶۸۷ @Mojtabas1358
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 هم اکنون (سحر جمعه) یکم مرداد ۱۴۰۰ 🌷مرقد و مزار مطهر سردار دل ها حاج قاسم سلیمانی عزیز و شهدای عزیز گلزار مطهر شهدای بین المللی کرمان...
"انا لله و انا الیه راجعون" ✅ خانواده معظم و معزز شهیدان مومنی سلام علیکم؛ مصیبت درگذشت حجت الاسلام سید محمد مومنی حبیب آبادی اخوی شهیدان مومنی را به شما و سایر بازماندگان تسلیت عرض می نماییم. از درگاه پروردگار متعال برای شما و سایر بازماندگان صبر و اجر و برای آن مرحوم علو مرتبه ربانی و رحمت واسعه الهی را مسالت داریم. امید آن است که به فضل الهی این اخوی عزیز شهیدان در جوار شهیدان شان قرین رحمت ربوبی گردند... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/sayarimojtabas http://t.me/sayarimojtabas
"انا لله و انا الیه راجعون" ✅ خانواده معظم و معزز شهید مدافع حرم حجت الاسلام حاج محمدحسن دهقانی سلام علیکم؛ مصیبت وارده را به شما و سایر بازماندگان تسلیت عرض می نماییم. از درگاه پروردگار متعال برای شما و سایر بازماندگان صبر و اجر و برای آن مرحوم علو مرتبه ربانی و رحمت واسعه الهی را مسالت داریم. امید آن است که به فضل الهی این پدر عزیز در جوار شهید عزیزشان قرین رحمت ربوبی گردند... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/sayarimojtabas http://t.me/sayarimojtabas
🏴🏴🏴🏴🏴 *به اطلاع دوستان و آشنایان معززی که در این مدت لطف داشتند و به هر طریقی ابراز همدردی فرمودند، به اطلاع می رساند فردا ۱۴۰۰/۵/۴ ساعت ۹/۱۵ صبح مراسم وداع حضرت آیت‌الله سیدمحمد مومنی از حرم مطهر انجام و تدفین پیکر مطهرشان ساعت ۱۰ صبح ازمسجد مصطفی خمینی واقع در خیابان بسیج به سمت گلزار شهدا علی ابن جعفر(ع) برگزار می گردد.🏴🏴🏴🏴🏴 از طرف خانواده معظم و معزز شهیدان مومنی☝
با سردار در ماشین بودیم و ارتش عراق یکسره بر سر ما آتش می ریخت آتشی که زمین را تکان می داد رانندگی در آن شرایط بسیار دشوار بود راننده دستپاچه شده بود ماشین را در چاله و چوله ها می‌انداخت در همین شرایط ناگهان حاج‌قاسم گفت: وایسا سریع برگرد به عقب راننده با تعجب 😳پرسید چرا؟ چی شده؟ حاجی زد زیر خنده و گفت چون اون یه چاله رو یادت رفت و جا انداختی😂 راوی: سردار معروفی 🌹 ♥️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
☝️مالک همیشه خط‌شکن علی بود...
🌼خاطره حجت‌الاسلام علی شیرازی از ✍اگر کسی نسبت به اصول دهن‌کجی می‌کرد حتماً با او برخورد می‌کرد. 🔹اگر کسی در جلسه‌ای علیه آقا و امام سخن می‌گفت، اصلاً تحمل نمی‌کرد یک خاطره در این زمینه تعریف کنم. حاج قاسم با وجود فشار کاری زیاد خیلی صبر و حوصله داشت. آقای رزم حسینی استاندار خراسان بود. او از زمان جنگ، قائم‌مقام لشکر ثارالله(ع) بود. چند ماه قبل از ایشان، دیدم ایشان می‌گفت:«حاجی حوصله‌ات خیلی زیاد است خیلی حوصله عجیبی داری» حاج قاسم گفت:«مرا ۱۵۰ مادر شهید به اسم هر روز دعا می‌کنند.»البته صدها هزار نفر او را دعا می‌کردند و می‌کنند. با این حال کسی که چنین صبر و حوصله‌ای داشت، وقتی می‌دید به ارزش‌ها اهانت می‌شود، سریع برخورد می‌کرد؛ چه در جلسات و چه در جاهای دیگر؛ خط قرمزش بود اجازه نمی‌داد کسی وارد حریم آقا شود و اهانت کند. در یک جلسه دو نفری بودیم، من از حاج قاسم پرسیدم شما نسبت به یکی از مسئولان چقدر ارادت دارید؟ ایشان به من گفت من هیچ کس را با آقا معامله نمی‌کنم فاصله آن فلان مسئول با آقا از زمین تا آسمان است من از آقا چیزهایی دیده‌ام که نمی‌توانم پشت سر ایشان حرکت نکنم.👌 ┅═ 🌿🌸🌿 ═┅ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببینید| لحظاتی از آخرین غبارروبی حاج قاسم سلیمانی در حرم مطهر امام هادی علیه السلام🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
هیئت بیت الشهدا ویژه خانواده های معظم و معزز شهدا برگزار می نماید: 🌹ویژه برنامہ عصر خاطره 🎤سخنران : جانباز قطع نخاع حاج حسن میرزایی 🎧 همراه با روایت گری و مداحی 🏙 مکان : منزل جانباز قطع نخاع حاج حسن میرزایی 🕒 زمان : سہ شنبہ ۵ مرداد ماه ۱۴۰۰، ساعت ۱۸:۳۰ " با رعایت پروتکل های بهداشتی"😷 ⚘ علاقه مندان جهت شرکت در این برنامه، ثبت نام نمایند و آدرس برای آن ها ارسال خواهد شد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/sayarimojtabas http://t.me/sayarimojtabas
🌹گزارش تصویری ویژه برنامه "عصر خاطره" در سالروز عملیات پیروزمندانه مرصاد ☝ 🌷منزل جانباز قطع نخاع دکتر حاج حسن میرزایی از رزمندگان تخریب لشکر ۱۷ علی بن ابی طالب(ع) 🌷در این برنامه، ناگفته هایی از عملیات مرصاد توسط جانباز قطع نخاع دفاع مقدس دکتر حاج حسن میرزایی و راویان دفاع مقدس بیان گردید و راویان دفاع مقدس و جبهه مقاومت اسلامی به روایت گری در خصوص( شهدا، مکتب حاج قاسم، دفاع مقدس و جبهه مقاومت) پرداختند. ⚘در این مراسم، چندین خانواده معظم شهید، چندین نفر از راویان دفاع مقدس و جبهه مقاومت اسلامی، همرزم سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، چند نفر از دانشجویان رشته روایت گری دفاع مقدس، تعدادی از خادمین شهدا (خواهر و برادر)‌ و اعضای هیئت بیت الشهدا حضور داشتند. ⚘ در پایان مراسم تمثال مبارک ولی امر مسلمین جهان حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای(مدظله العالی)، تابلوی تصویر مبارک سردار دل ها حاج قاسم سلیمانی، خاک متبرک قبر سردار عزیز حاج قاسم سلیمانی و تکه پارچه ای از تابوت حاج قاسم عزیز به عنوان هدیه تقدیم جانباز عزیز دکتر حاج حسن میرزایی گردید و ذکر توسلی توسط مداح اهل بیت(ع) انجام شد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/sayarimojtabas http://t.me/sayarimojtabas
برای آقا سید علی مهم نبود طرفِ مقابلش کیه، کافی بود متوجه بشه کسی نیازمنده ، تا بهش کمک کنه . یکی از سربازانِ سوری که ظاهراً شیعه هم نبود، میگفت: من نگهبانِ ایست و بازرسی بودم ، سید وقتی میومد اینجا ، ترمز میزد و بهم پولی رو کمک میکرد... بعد از شنیدنِ این قضیه از سید پرسیدم: از کجا این بنده خدا رو می‌شناسی؟ آقا سید گفت: متوجه شدم بسیار فقیره و مشکلات زیادی داره . گاهی اوقات که از اینجا رد میشم، خوشحالش میکنم تا دستِ خالی خونه نره... راوی: همرزم شهید 🌷روحانی شهید سید علی زنجانی مبارکاا ♥️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
«يك بار كه با اتوبوس هم سفر بوديم، وقت نماز صبح شد. سيد به من گفت: برو به راننده بگو چرا نگه نمي دارد؟ زمستان بود و خيلي هوا سرد. راننده هم قصد نداشت فعلاً جايي نگه دارد. من رفتم جلو و به راننده گفتم، ولي اعتنا نكرد. سيد بلند شد و با لحن خوبي به راننده فهماند كه وقت نماز صبح است و شايد بعضي ها بخواهند نماز بخوانند. راننده در حالي كه ناراحت شده بود، كنار يك پل نگه داشت. جايي كه فكر نمي كرد كسي پياده شود، سيد در را باز كرد و هفت هشت نفر پياده شديم. توي گل و سرما با آب سرد وضو گرفتيم و همان جا كنار جاده به نماز ايستاديم. بعد هم سيد رفت و از راننده تشكر كرد و به او گفت: ببين چه ثواب بزرگي بُردي، باعث شدي تعدادي نمازشان را در اول وقت بخوانند همين توشه آخرت توست». 👈شهید سید ابراهیم شجیعی 🍃 🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
مهندسی که فدای حضرت زینب(س) شد💐 شهید سید مجتبی حسینی متولد سال 1361 از جوانان افغان الاصل متولد و بزرگ شده محله "بلوار سمیه" شهر قم بود. وی دارای مدرک مهندسی کامپیوتر از دانشگاه قم و طلبه یکی از حوزه های علمیه این شهر بوده است. به گفته یکی از فعالان هیئتهای مذهبی این شهر، شهید حسینی از فعالترین جوانان قم در زمینه برگزاری هیئتها و مراسمات مذهبی بود.🌹 همزمان با حمله گروههای تروریستی تکفیری به سوریه در خطر قرار گرفتن امنیت حرم حضرت زینب (س)، شهید حسینی برای دفاع از حرم داوطلب شد و به همراه رزمندگان دلاور لشگر فاطمیون رهسپار سوریه شد. طی سه مرحله اعزام وی به سوریه، همرزمان وی بر دلاوری، شهامت بالا و دلاور مردیهای وی خاطره های زیادی دارند.🌿 در نهایت طی عملیات ناکام اجرا شده در منطقه بصر الحریر در شمال استان درعای سوریه شهید سید محتبی حسینی به همراه حدود یکصد تن از رزمندگان لشگر فاطمیون در نبرد با گروههای تروریستی تکفیری القاعده (جبهه النصره) و ارتش آزاد به درجه شهاد نائل آمد.🌷 در رابطه با جگونگی شهادت وی یکی از دوستان نزدیک این شهید گفت که وی پس از اطلاع از در محاصره قرار گرفتن همرزمانش خود را به منطقه درگیری رسانده و تا آخرین فشنگ با دشمن جنگید و پس از زخمی شدن، نارنجک همراه خود را در میان نیروهای دشمن که برای شلیک تیر خلاص به مجروحان آمده بودند منفجر کرده که در اثر آن گروهی از تروریستهای تکفیری به هلاکت می رسند.💐 پیکر این شهید ماهها در اختیار دشمن تکفیری باقی مانده و تروریستها بدن مطهر این شهر را در منطقه ای در حاشیه بصری الحریر دفن کرده بودند. در پی مذاکرات طرف سوری با سازمان اطلاعات اردن (متولی و سازمان دهنده اصلی کلیه فعالیتهای تروریستها در استان درعا و سویداء سوریه) پیکر این شهید به همراه جند تن از اسرای لشگر فاطمیون طی عملیات تبادل آزاد و با استقبال گروه زیادی از همرزمانش وارد ایران شد.🌱 🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
همسر شهید نقل می‌کنند: سید سجاد همیشه در کارهای منزل به من کمک می‌کرد؛ مخصوصاً زمانی که مهمان داشتیم؛ مهمان را حبیب خدا می‌دانست و از مهمانی‌دادن لذت می برد. قبل از اینکه مهمان بیاید، همه چیز را حاضر می‌کردم چون سیدسجاد اجازه نمی‌داد من پذیرایی کنم. ☂حتی گاهی خودش چای می‌ریخت و می‌آورد. هرچیزی در منزل داشتیم، برای مهمان می‌آورد. مثلاً برای صرف یک چایی در حضور دوستان اگر گز، شکلات، پولکی، قند یا هرچیزی بود با چایی می‌آورد. ☔️می گفت: باید برای مهمان سنگ تمام بگذاریم. بعد از اینکه مهمانها می‌رفتند، با هم ظرفها را می‌شستیم. اگر مهمان ها از دوستان خودش بودند، حتی اجازه نمی‌داد ظرف‌ها را بشویم و می‌گفت: شما فقط خانه را مرتب کن. در کمک به من در کارهای منزل، بین همه همیشه حرف اول را می زد. مبارکاا ♥️ 🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
! 🌷منطقه عملیاتی والفجر ۸ بودیم. بین بچه‌های غواص فردی بود معروف به «سید» سوت‌زن! «سید» بیشتر اوقات سوت می‌زد. سوتش هم شبیه به صدای بلبل بود. بچه‌ها از صدای سوت او لذت می‌بردند. وقتی «سید» ساکت بود، می‌گفتند: «سید» چرا بلبل نمی‌خونه؟ «سید» بلافاصله شروع می‌کرد به سوت زدن. یک شب برای عملیات به نخلستان‌ها رفتیم. قبل از آن با بچه‌ها هماهنگ کرده بودم که با سوت بلبل، شما را هدایت می‌کنم. همینطور هم شد. به هدف که نزدیک شدیم. بلبل شروع کرد به خواندن و از این طریق بچه‌ها را هدایت کردم و به هدف مورد نظر رسیدیم. 🌷تا این که نزدیک عملیات والفجر ۸ شد. بچه‌های غواص به مدت یک ماه در هر ۲۴ ساعت جذر و مد اروند را کنترل می‌کردند تا ببینند در چه زمانی اروند، آرام و چه زمانی خروشان است. شبی که قرار شد از اروند عبور کنیم. اروند خروشان شد، با خروشان شدن آب معادلاتی که حساب کرده بودیم. همه به هم ریخت. کاری هم از دست‌مان ساخته نبود. سرانجام توسل پیدا کردیم. به حضرت زهرا (س) و از آب عبور کردیم. 🌷عده‌ای از بچه‌ها را آب با خودش برد، بعضی‌ها هم، توانستند جان سالم بدر ببرند و خودشان را به آن طرف آب برسانند. ساحل اروند حالت یک باتلاق را به خود گرفته بود. عراقی‌ها اطراف اروند را با میلگردهای خورشیدی به‌ هم جوش داده بودند و سیم‌های خاردار زیادی از آنها وصل کرده و بشکه‌هایی از مواد منفجره را، کنارش چیده بودند. محوطه را هم مین کاشته بودند. «سید» کنار اروند بود. هنوز خودش را از آب بیرون نکشیده بود که آهسته او را صدا زدم و گفتم: «سید کجایی؟» «سید» جواب نداد. بار دیگر گفتم: «بلبل اگه زنده‌ای یک دم بخوان!» «سید» شروع کرد به خواندن. 🌷با شنیدن صدای بلبل چند تا عراقی به طرف آب آمدند. بچه‌ها فوراً سرشان را زیر آب بردند. عراقی‌ها سر و گوشی به آب دادند. چیزی دستگیرشان نشد. دوباره به طرف سنگرهایشان برگشتند. از زیر آب بیرون آمدیم و آهسته آهسته، به طرف سنگرهای عراقی رفتیم. نزدیک یک سنگر عراقی بودم که باز هم آهسته گفتم: «بلبل چرا ساکتی؟» «سید» آرام و آهسته گفت: «مگه نمی‌دونی؟» گفتم: «چی‌رو؟» گفت: «اینکه بلبلمو، توقیف کردن. فعلاً نمی‌تونه بخونه!» خنده‌ام کردم و گفتم: «امان از دست تو با اون بلبل.» سید سوت‌زن: سید علی موسوی برادر شهید سید مرتضی موسوی راوی: رزمنده علی حق‌شناس بر شما فرخنده 💐🎈 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
🌷در ایامى که سید حسین، فرمانده سپاه هویزه بود، روزى با وانت سپاه با یکدیگر به اهواز آمدیم. حسین نزدیک کبابى ترمز کرد و رفت سفارش چندین سیخ کباب داد. من تعجب کردم، که چطور ایشان خرج اضافى می‌کند؟ 🌷کبابها را گرفت و حرکت کردیم. به یکى از مناطق مستضعف نشین رفتیم و سید حسین درب چهار یا پنج خانه را زد و هر کدام درب را نیمه باز می‌کردند، ایشان کباب و نان را به آنها می‌داد و بدون اینکه کسى را ببینید درب را می‌بست. بالاخره فقط دو تا از کبابها باقى ماند. ظهر به منزل ایشان رفتیم و مادرش با شادى به استقبال سید حسین آمد. 🌷سید حسین سفره را باز کرد و به من گفت، باید کبابها را بخورى. هر قدر اصرار کردم ایشان از کبابها نخورد و غذاى آن روزش تنها مقدارى نان و سبزى بود. 🌷 🎈 ❤️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
با شخصی درباره حق الناس صحبت کرده بود، آن شخص به او گفت که تا آن لحظه هیچ حق الناسی نکرده . مصطفی به او گفت: مطمئنی که تا حالا حق الناس نکردی؟ او اطمینان خاطر داشت...دوباره از او پرسید: حق الناس فقط این است که مال مردم را نخوری و مردم رو اذیت نکنی و...آن شخص همچنان اطمینان داشت که هیچ حق الناسی بر گردنش نیست . مصطفی ادامه داد: اما یک حق الناس به گردن توست . نه تنها تو بلکه به گردن من هم هست!! آن شخص تعجب کرد و پرسید که چه حق الناسی است که به او و خودش مرتبط است؟! مصطفی در جوابش گفت: حق الناس یعنی بخاطر گناه من و تو یک نفر دیگر نتواند امام زمانش را ببیند . حق الناس یعنی با هر گناه من و تو چندین روز ظهور امام زمان (عج) به تعویق می افتد و ما حق کسانی که گناه نمیکنند تا امامشان زودتر ظهور کند را زیر پا میگذاریم . 🌷شهید سید مصطفی موسوی🌷 🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
یه شب بارونی بود و فرداش حمید امتحان داشت. رفتم تو حیاط و شروع کردم به شستن لباس ها و ظرف ها. همین طور که داشتم لباس می شستم دیدم حمید اومده پشت سرم وایساده. گفتم: «اینجا چیکار می کنی. مگه فردا امتحان نداری؟» دو زانو کنار حوض نشست و دست های یخ زده م رو از توی تشت آورد بیرون و گفت: «ازت خجالت می کشم. من نتونستم اون زندگیی که در شأن تو باشه برات فراهم کنم. دختری که تو خونه پدرش با ماشین لباس شویی لباس می شسته حالا نباید تو این هوای سرد مجبور باشه..». حرفش رو قطع کردم و گفتم: «من مجبور نیستم، با علاقه دارم کار می کنم. همین قدر که درک می کنی و می فهمی و قدرشناس هستی برام کافیه». 📚نشریه امتداد، شماره ۱۱، صفحه۳۵ 🎈 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani