در مدرسه عشق
تو کلاس شهادت
پـای درس شهـــید....
🔶 #سبک_زندگی_شهدا....
✍رختها رو گذاشتم تا وقتےاز بیرون اومدم بشورم...وقتے برگشتم دیدم
علے از جبهه برگشتہ و گوشه حیات نشستہ و رختها هم روی طناب پهن شده...
رفتم پیشش و بهش گفتم:
الهے بمیرم مــــــــادر، تو با #یڪ_دست چطوری این همه لباس رو شستے⁉️
گفت : مـادر جـون اگه دو دست هم نداشتم باز #وجدانم قبول نمےڪرد من خونه باشم و تو زحمت بکشے ...
#سردارشهیـد_علی_ماهانی
یادش با صلوات
در مدرسه عشق
تو کلاس شهادت
پای درس شهدا
شهید مدافع حرم
محسن قوطاسلو
راه شهید ، عمل شهید
خاطره ای از شهید محسن قوطاسلو اولین شهید مدافع حرم ارتش
سال ۱۳۸۸ داشتیم اماده میشدیم بریم واسه یکی از رزمایشهای بسیج
درمنطقه آموزشی توچال
محسن پایین اتوبوس بود گفتم محسن
گفت جان گفتم سرت چرا باد کرده
به شوخی گفت چون ما بسیجی ها سرمون باد داره.
بعد از کلی شوخی و خنده توی اتوبوس
و بعد از کلی خستگی رسیدیم توچال
وکلاس های مختلف واسمون گذاشتن.
شب قرار شد ستونی پیاده روی کنیم و دامنه کوه رو بریم بالا تا کلاس ستاره شناسی برگزار بشه . یکی از بچه ها خیلی شر و شلوغ بود . وقتی ستونی حرکت کردیم چندین بار سر و صدا کرد . یکی از مسئولین شاکی شد و از صف کشیدش بیرون و کلی سینه خیز بردش و حسابی اذیت شد و ناراحت بود که بسیج زوری نیست و ....
وقتی برگشت داخل صف بازم ایجاد سر و صدا کرد و اینبار اون مسئول محترم
با عصبانیت برگشت داد زد گفت بیا بیرون .
این دفعه محسن سریع اومد بیرون و گفت من بودم
محسن معذرت خواهی کرد.
مسئول ما نمی دونست محسن تکاوره ارتش و سر محسن داد زد و اون شب محسن خیلی سینه خیز رفت و تنبیه بدنی شد
ولی بازم مجبورش کردن سینه خیز بره .
محسن این فداکاری انجام داد فقط به خاطر اینکه اون پسربچه بیشتر از این اذیت نشه و از بسیج فاصله نگیره. محسن خیلی روی اینکه کسی از سیستم بسیج فاصله نگیره تاکید داشت
و سر همین موضوع خیلی سختی و حرف شنید.
کجایند مردان خوب خدا
کجایند مردان بی ادعا
کاش ما هم بشویم رهرو راه شهدا
محسن جان روحت شاد و یادت گرامی باد به برکت صلوات
این امنیت و آسایش را مدیون شما هستیم
در محضر شهدا
سردار شهید حاج غلامعباس صالحی
دفترچه خاطرات دفاع مقدس
در کربلای 5 تکمیلی، عملیات را با موفقیت پشت سر گذاشته و در حال پدافند بودیم. در همین حین خبر رسید که عراق برای باز پس گیری پاتک زده است. شهید صالحی با تدبیر خود یک آر پی جی بدست گرفت، ایستاد و مقاومت کرد. در این جا حس می کرد که وجودش لازم است. بسیاری از حاضران به حاج صالحی گفتند که به عقب برگردید، شما نباید به عنوان یک فرمانده اسیر شوید. می گفت: اگر من برگردم و خط را از دست بدهیم، هیچ فایده ای ندارد. ایستاد و مثل دیگر رزمندگان جنگ، مردانه جنگید.
یادش با صلوات
💞عشق فقط شهدا💞
در مدرسه عشق
تو کلاس شهادت
پای درس شهدا
سردار شهید عباس بابایی
موضوع: گمنامی مهمترین شاخصه شهدا
ظهر یک روز شهید بابایی آمد قرارگاه تا به اتفاق هم برای نماز جماعت به مسجد قرارگاه برویم.
👈ایشان موی سر خود را چون سربازان تراشیده و لباسی خاکی بسیجی پوشیده بود. 👉
وقتی وارد مسجد شدیم به👈 ایشان اصرار کردم به صف اول نماز برویم ولی ایشان قبول نکرد و در همان میان ماندیم، چرا که ایشان سعی می کرد ناشناخته بماند.👉
در نماز حالات خاصی داشت مخصوصا در قنوت. در برگشت از نماز رفتیم برای نهار. اتفاقا نهار آن روز کنسرو بود و سفر ساده ای پهن کرده بودند.
👈 ایشان صبر کرد و آخر از همه شروع به غذا خوردن کرد. وی آنچنان رفتار می کرد که کسی پی نمی برد که با فرمانده عملیات نیروی هوایی ارتش، عباس بابایی روبه روست. بیشتر وانمود می کرد که یک بسیجی است. 👉
راوی: سرلشگر رحیم صفوی
کجایند مسئولین بی ادعا
کجایند شهیدان راه خدا
کاش یه کم یاد بگیریم از شهدا
عباس جان روحت شاد و یادت تا ابد در قلبهای ❤️ عاشقان جاودان باد
شادی روح مطهرش صلوات
💞 عشق فقط شهدا💕
🌷🌷🌷✳️🌷🌷🌷
🌷🌷✳️🌷🌷
🌷✳️🌷
🌷
چند سالته؟!
.
#شهید_محمود_کاوه
از بیت امام تا لشگر ویژه شهدا؛
.
در سن۲۱ سالگی فرمانده لشگر ویژه شهدا
فرمانده ای که گروهک های ضد انقلاب برای زنده و مردهی او جایزه تعیین کردند...
و عاقبت در سن ۲۵ سالگی به #شهادت رسید!
.
.
#شهید_مهدی_زینالدین
شهادت دو برادر در یک روز؛
.
در سن ۲۱ سالگی مسئول واحد اطلاعات و عملیات سپاه پاسداران در دزفول و سوسنگرد و چندی بعد به فرماندهی لشگر علی ابن ابیطالب رسید.
و در سن ۲۵ سالگی در کنار برادرش مجید به #شهادت رسید!
.
.
#شهید_علیرضا_موحد_دانش
فرمانده ای با دست قطع شده؛
.
از گردان حبیب بن مظاهر تا فرماندهی تیپ ۱۰ سیدالشهدا
در عملیات والفجر ۲ با وجود شدت زخم خود را به سنگر دشمن رساند و با #دندان سیم ارتباطی آنها با عقبهشان قطع کرد.
و در نهایت در ۲۸ سالگی به #شهادت رسید!
.
.
#شهید_حسن_باقری
چشم بینا و مغز متفکر دفاع مقدس؛
.
فرمانده قرارگاه نصر در عملیات های
فتح المبین، بیت المقدس، رمضان
که در نهایت در سن ۲۷ سالگی به #شهادت رسید!
.
.
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
سردار خیبر ، ابراهیمِ قربانگاهِ جزیرهی مجنون
فرمانده لشگر۲۷ محمد رسول الله؛
که در سن ۲۸ سالگی به #شهادت رسید!
.
.
#شهید_حسین_علم_الهدی
فرمانده سپاه و حماسه ساز هویزه؛
.
در سال ۵۸ نمایشگاه پیش بینی جنگ در اهواز بر پا نمود!
در سال ۵۹ کلاسهای قرآن و نهج البلاغه و تاریخ اسلام در سپاه پاسداران برگزار کرد.
و در ۱۶ دی ماه ۵۹ در سن ۲۲ سالگی به #شهادت رسید!
.
.
#شهید_عبدالحمید_دیالمه
دیده بان ولایت و انقلاب؛
.
در بزرگی او همین بس که می گوید:
#گناه من این است که حرفهایم را زودتر از زمان خودم گفتم...
که در سن ۲۷ سالگی به #شهادت رسید!
.
.
.
از بی برکتی #عمرم خجالت میکشم!
آنگاه که انسان می تواند خود را بسوزاند و از این سوختن، نور مشعل #هدایت نسل هایی گردد در تاریکی دنیا...
.
ما در #خود مانده ایم!
درگیر هزاران تعلقات پوچ و بی ارزش...
و بازیچه ی #زمان و #مکان و #هوس...
.
از #خود عبور کنیم...
.
.
راستی تو...
#چند_سالته؟!
🌷
🌷✳️🌷
🌷✳️🌷✳️🌷
🌷✳️🌷✳️🌷✳️
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
در مکتب شهادت
در محضر شهدا
راه شهید ، عمل شهید
عمل به قرآن
#شهیدمحسن_ساری
وقتی که شهید محسن ساری به جبهه اعزام میشد هیچ وقت به من اجازه نمیدادکه حتی قرآن را بالای سرش بگیرم. میگفت: بروید قرآن را بخوانید و به آن عمل کنید.
محسن ساری نه ساله بود که شروع کرد به نماز خواندن در حالیکه من اصلاً اطلاعی نداشتم. تا اینکه یک روز برادرش نعمت گفت:مامام محسن یک کاری میکند. من ناراحت شدم و گفتم:چه کاری؟ گفت: روزی دو ریال به من میدهد و میگوید به مامان نگو که نماز میخوانم. از بچگی کارهایی که خداپسندانه بود از من پنهان میکرد.
عارف قرآن و اسوه اخلاق در عملیات ظفر مند بدر به شهدای هشت سال دفاع مقدس پیوست.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد به برکت صلوات
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
در محضر پیروان راستین مکتب اسلام
سردار عشق سر لشکر خلبان
شهید عباس بابایی
دم عید بود اومد خونه
رفت تو انباری یه روغن و یه برنج برای شب عید گرفته بودم
برداشت و رفت
وقتی اومد گفتم عباس کجا بردی روغن و برنج را؟
گفت مادر شب عید مردم نون ندارن بخورند اونوقت شما روغن و برنج نگه داشتی
گفتم مادر این ذخیره شب عید بود
گفت هر وقت تموم شد بگین براتون بگیرم همان روز
روغن و برنج را برده بود داده بود درب خانه یه نیازمند
راوی: مادر شهید بابایی
کجایند مردان خوب خدا
کجایند شهیدان بی ادعا
کاش ما هم بشویم رهرو راه شهدا
عباس جان روحت شاد که الان جایت بسیار خالیست در جامعه امروز
شادی روح امام و شهدا بویژه سردار شهید عباس بابایی صلوات
💕عشق فقط شهدا💞
🕊🕊🕊🕊❤️🕊🕊🕊
در مدرسه عشق
تو کلاس شهادت
پای درس شهدا
🍁تو #فڪه راوی از رشادتهای شهدا و مظلومیتشان می گفت و مداح میخوند همه گـریه میڪردند ولی دیدیم #حجـت افتاده روی خاڪ و داره زار میزنه . همونجا بچه ها ازش #عڪس انداختند.
🍁شهیـدی ڪه در روز #تـاسـوعـای حسینی۹۴ در اثر اصابت موشڪ از بالا، #ســر و #دستـانش را تقدیم به عقیله بنی هاشم ڪرد.
🍁چه زیبا اقتدا ڪردی به ابوالفضل عباس ڪه در تاسوعا دو دستانت را...😭
#شهیدمدافع_حرم_حجت_اصغری
#شهید_تاسوعا94
کجایند شهیدان راه خدا
شادی روحش صلوات
🇮🇷 سبک زندگی شهدا
همسرم مثل شهدا بود..متواضع و صبور و فروتن؛ و خیلی مهربان بود..روزی یک ساعت #قرآن میخواند..علاقه اش به شهدا توصیف ناپذیر است.. کتاب های شهدا رو میخواند و هر سال راهیان نور میرفت..با آنکه مشغله کاریاش زیاد بود و دائم مأموریت میرفت اما
وقتی از بیرون وارد منزل میشد خیلی صبورانه رفتار میکرد؛خستگی کارش را پشت در میگذاشت؛به عنوان زن خانه مرا درک میکرد.
اکبر برای #شهادت خیلی تلاش کرد..خالصانه برای سپاه کار کرد.میگفت
حاضرم برای سپاه مجانی کار کنم...
#شهید_اکبر_شهریاری🌷
راوے : #همسر_شهید
کاش ما هم بشویم رهرو راه شهدا
💕عشق فقط شهدا💞
🕊🕊🕊❤️🕊🕊🕊
در مدرسه عشق
در محضر شهدا
راه شهید ، عمل شهید
#شهید_کیا_مظفری:
کیا تار و پودش عشق به قرآن، نماز و دعا بود تا جائیکه درعملیات و موقع پیشروی با صدای بلند قرآن میخواند. درعملیات فتح المبین باخواندن قرآن« با صوت رسا موجب تقویت روحیه عزیزان رزمنده شد. وقتی فاو در عملیات والفجر 8 آزاد شد کیا بر بالای مناره مسجد شهر فاو رفت و اذان گفت تا همرزمانش برای اقامه نماز شکر گرد هم آیند.
روحش شاد و یادش گرامی باد به برکت صلوات
💕 عشق فقط شهدا💞
🍃🍃🍃🍃
🍃🍃🍃
🍃🍃
🍃
یاد باد آن روزگاران یاد باد
یاد آن دوران بخیر و یاد آن دوستان بخیر
دفترچه خاطرات دفاع مقدس📋
قبل از عملیات کربلای چهار، در رودخانه بهمنشیر تمرین می کردیم. بعد از ظهر از آب خارج شدیم. لباس های غواصی را بیرون آوردیم و به طرف ساختمان ها دویدیم .هوا خیلی سرد بود.با کلاه و اورکت زیر پتو رفتیم .نیمه شب پیک فرمانده گردان رسید و گفت: برادر عابدینی می گوید بچه ها را بیدار کنید تا وارد آب شوند.تعجب کردم.در آن هوای سرد چرا باید وارد آب می شدیم!؟
از اتاق بیرون آمدم. باد سردی به صورتم خورد. به طرف اتاق فرمانده گردان رفتم. حاج آقا سلیمانی را آن جا دیدم. بعد از سلام و احوال پرسی گفتم:هوا سرد است. من با اورکت خوابیده بودم،دلم نیامد در این هوا بچه ها را بیدار کنم.
عابدینی گفت:"دستوری را که پیک گردان آورده، اجرا کنید."
تابع سلسله مراتب بودم. بنابراین بچه ها را بیدار کردم.کسی اعتراض نکرد. به طرف آب رفتیم لباس ها را بیرون آوردیم.لباس های خیس غواصی در آن هوا ،حسابی سرد و خنک شده بود؛با وجود این، آنها را پوشیدیم . قبل از ورود به آب پرسیدم:چقدر در آب بمانیم؟
عابدینی گفت: تا وقتی که خسته بشوید .وارد آب شدیم. اطاعت پذیری بچه های گردان 410 به قدری بود که در آن نیمه شب سرد حتی یک نفر هم اعتراض نکرد. بچه ها تا جایی که توان داشتند، در آب کار کردند و حاج قاسم سلیمانی آمادگی آنها را کنترل کرد.
از آب که بیرون آمدم، میر قاسم میر حسینی کنار آب ایستاده بود. دستش را به طرفم دراز کرد و گفت: دستم را بگیر و فشار بده ببینم اگر شب عملیات با سرباز عراقی رو به رو شدی، توان خفه کردنش را داری؟ دستم را به طرفش بردم. انگشتانم از سرما باز و بسته نمی شد.
شادی روح امام و شهدا بویژه شهدای لشکر ثارالله کرمان #صلوات
🍃
🍃🍃
🍃🍃🍃
🍃🍃🍃🍃
در مدرسه عشق
تو کلاس شهادت
پای درس شهدا
موضوع: تنبیه نفس
معلم مربوطه: سردار شهید ابراهیم محبوب مسئول اطلاعات عملیات لشکر 5 نصر
#دفترچه_خاطرات
سه روز، روزه گرفت. از او پرسیدم: چی شده؟ چرا غذا نمی خوری؟
گفت: دارم خودم را تنبیه می کنم. گفتم: مگر چکار کردی که خودت را تنبیه می کنی؟
گفت: یادت است آن روزی که بچه های تبلیغات لشکر، با دوربین، به گردان ما آمده بودند.
گفتم: خوب.
گفت: وقتی دوربین سمت من آمد، مرتب نشستم و موهایم را مرتب کردم. گفتم: خب، اشکالی دارد؟ آهی کشید و گفت: بعد ازمصاحبه فکر کردم، با خودم گفتم: ابراهیم! این مصاحبه ها را مگر چه کسی می بیند؟ آدم هایی مثل خودت. ولی با این حال، تو خودت را مرتب کردی و درست نشستی و مواظب رفتارت بودی، اما می دانی که سال هاست در مقابل دوربین خدا قرار داری و هرطور که می خواهی زندگی می کنی و هیچ وقت هم خودت را جمع و جور نکرده ای؟ این فکر مرا اذیت می کند که چرا بنده های خدا را به خدا ترجیح دادم؟
بنابراین خودم را تنبیه می کنم تا خدا از من راضی شود
کجایند مسئولین بی ادعا
کجایند مردان خوب خدا
کجایند شهیدان راه خدا
کاش ما هم بشویم رهرو راه شهدا
شادی روحش #صلوات
⚘﷽⚘
در مدرسه عشق
تو کلاس شهادت
پای درس سردار شهید
#محمد_گرامی
✍توی #دفتر_یادداشتی ڪه داشت وهمیشه همراهش بود،نوشته بود:
این #اعمـال ڪه احتمالا در گذشته رعایت نمی شد،یا رعایت می شد باید دقیق مرتب رعایت گردد؛
👈استفاده ڪردن از معیار های شـرعی،
👈قـرائـت قــرآن،
👈پرهیـز از خـودخواهی، شهـرت طلبی و خـود بینی......
#یادش_باصلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
کجایند مردان بی ادعا
کجایند مردان خوب خدا
💞عشق_فقط_شهدا💕
❤️❤️❤️🕊❤️❤️❤️
🇮🇷 سبک زندگی شهدا 🇮🇷
دفترچه خاطرات دفاع مقدس
در مقر بوديم؛ شكلات هايي به نام شكلات جنگي براي بچه ها آوردند. شهيد مصطفي شمسا به برادران گفت كه هر كس شكلاتش را به من بدهد، برايش قرآن مي خوانم. من نمي دانستم كه قضيه از چه قرار است. نزديك من آمد و گفت: شكلاتت را به من مي دهي؟ گفتم: مي دهم به شرط اين كه برايم سوره ي «ياسين» بخواني.
شهيد شمسا نيز قبول كرد. اكثر شكلات هاي بچه ها را جمع كرد هر چه به او گفتيم كه اين همه شكلات را براي چه مي خواهي؟ چيزي نمي گفت. خيلي به او اصرار كردم تا حقيقت را بگويد. سرانجام گفت كه وقتي به بوشهر رفتم مي داني.
گذشت و ما به بوشهر آمديم. با هم به نزديكي از خانواده هاي شهداي اداره ي بندر رفتيم. آن شهيد 4 تا 5 بچه ي كوچك داشت. وضع مالي شهيد شمسا طوري نبود كه بتواند براي آنها چيزي بخرد. شكلات ها را بيرون آورد و به آن بچه هاي شهيد داد. آن موقع فهميدم شكلات ها را براي چه مي خواسته است. شرمنده شدم كه به او گفته بودم در عوض گرفتن شكلات ها برايم سوره ي «ياسين» بخواند.
#شهید_مصطفی_شمسا
#سال_روز_شهادت
29 بهمن 1364- فاو
روحش شاد و یادش گرامی باد به برکت صلوات
🔺️صدام حسین برای تحقیر خلبانان ارتش ایران در تلویزیون عراق گفت:
به هر #جوجه_کلاغ_ایرانی که بتواند به ۵۰ مایلی نیروگاه بصره نزدیک شود حقوق 💵یک سال نیروی هوایی عراق را جایزه خواهم داد تنها ۱۵۰ دقیقه پس از مصاحبه صدام #خلبان_شهیدعلیرضا_یاسینی به همراه #خلبان_شهید_عباس_دوران و #سرهنگ_کیومرث_حیدریان نیروگاه بصره را بمباران کردند ...!
درود بر دلیرمردان نیروی هوایی
شهدای والامقام دفاع مقدس
یادشان با #صلوات
💕 عشق است شهیدان را💞
ستاره ها هیچ وقت از یاد آسمان
نمی روند بگذار دل من آسمان باشد ویاد تو ستاره
#مسعود_جان
من هرگز اجازه نخواهم داد که یاد عزیزت در قلبم ❤️ فراموش گردد
هر شب با یاد تو سر بر بالین می گذارم و به عشق تو صبح را آغاز میکنم
دوست شهید من
عشق من فرمانده من
عارف شبهای شلمچه
سردار عشق شهید مسعود زکی زاده
#عشق_است_شهیدان_را
💞💕💞💕💞💕💞💕
سلام اعضای محترم کانال
*100*54#
اینو شماره گیری کنید و اینترنت مجانی دریافت کنید یک گیگابایت
من گرفتم
مشترک گرامی،
بسته اینترنت رایگان 1 گیگابایت هدیه دوشنبه سوری برای شما فعال گردید. این بسته از ساعت 5 صبح تا ساعت 17 تاریخ 1397/11/30 برای شما معتبر است.
اطلاع از وضعیت بسته کد دستوری
*100*54*0#
در محضر شهدا
راه شهید ، عمل شهید
🔺 یکبار فاطمه را گذاشت روی اپن آشپزخانه و به او گفت: "بپر بغل بابا"
و فاطمه به آغوش او پرید.
بعد به من نگاه کرد و گفت: "ببین فاطمه چطور به من اعتماد داشت. او پرید و میدانست که من او را میگیرم، اگر ما اینطور به خدا اعتماد داشتیم همه مشکلاتمان حل بود.
توکل واقعی یعنی همین که بدانیم در هر شرایطی خدا مواظب ما هست".
به نقل از همسر #شهید_مصطفی_صدرزاده
روحش شاد و یادش گرامی باد به برکت صلوات
💞عشق فقط شهدا💞
⚘﷽⚘
در محضر دختران شهدا
دفترچه خاطرات
در محضر دختر رییس جمهور محبوب
و مردمی شهید رجایی
یادم هست به پدرم می گفتیم ماشین بخریم. پدرم می گفت: همه این ماشین های داخل خیابان، مال ماست. فقط باید پول بدهی سوار بشی😊
نه اینکه نمی توانستیم بخریم، بلکه پدرم نمی خواستند.
می گفت: آدم این پول را به دیگران مخصوصا به یتیمان و نیازمندان کمک کند،ثوابش بیشتر است.
یک رفاه نسبی در منزل داشتیم، نه اینکه خیلی به ما سخت بگذرد رفاه بعد از ازدواجم خیلی بیشتر از رفاه خانه پدری بود. مادرم هم اعتقاداتی داشت که نمی گذاشت خیلی زندگی مان به طرف مادیات کشیده شود
پدرم از هیچ چیز از بیت المال
چه زمانی که معلم بودند تا وقتی که نخست وزیر و رییس جمهور شدند استفاده شخصی نکرد
حتی میتوانم قسم بخورم یک تلفن شخصی هم به خانه از دفتر کارش نزده است
خیلی مراقب بیت المال بود وبه همه هم سفارش میکرد که بیت المال حیف و میل نشود که حق الناس است و قیامت باید جوابگوی همه مردم باشیم
#یادش_باصلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
کجایند مسئولین بی ادعا
کجایند مردان خوب خدا
وای بر مسئولین پُر ادعا
کاش زودتر بشویم رهرو راه شهدا
#عشق_فقط_شهدا ❤
⚘﷽⚘
🔺️درجۀ کمال انسان به اندازۀ مقاومتی است که در برابر "خواسته های نفسانی" خود ابراز میدارد.
🌷سردار شهید دکتر_مصطفی_چمران
👈ارسالی از کاربران
#یادش_باصلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
کجایند مردان بی ادعا
کجایند مردان خوب خدا
#عشق_فقط_شهدا
❤️❤️❤️🕊❤️❤️❤️
ارتباط با ما جهت فرستادن عکس و فیلم و خاطرات و آثار شهدا جهت قرار دادن در کانال
آی دی👇
@sardar_zakizadeh
💠سیره خوبان💠
🔸|فهم دین|🔸
رفتم خونه پدر سه تا شهید. یه خرده احوالپرسی کردم. گفتم کجا وضو بگیرم؟ گفتش که دو سه تا پله باید بری پایین. رفتم وضو گرفتم. دیدم پیرمرد حوله آورده.
گفت: حوله آوردم دست و صورتت رو خشک کنی.
گفتم: حدیث داریم اگر وضو گرفتید و [جای وضو رو] خشک نکنید، ثوابش سی برابره!
پدر سه تا شهید جواب داد: حدیث نداریم که اگر یه پیرمرد با درد پا برات حوله آورد خیطش نکن؟!
گفتم من علم دین دارم، فهم دین ندارم...
🔺خاطرات حجت الاسلام محسن قرائتی
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
در محضر عارفان
پای درس استاد اخلاق
شیخ عباس قمی(ره)
سبک زندگی عارفان
یک تاجر شوشتری می گفت : مشرف شدم کربلا و نجف. همین که از اتوبوس پیاده شدم ، دیدم شخصی با لباس عربی آمد و اظهار کرد: بار شما را ببرم.
اثاث را گذاشتیم روی دوشش ، دو سه خانه گشتیم تا منزلی پیدا شد و بار را گذاشتیم.
آمدم پول بدهم ؛ گفت: لازم نیست ؛ پیش مولا که مشرف می شوید ، مرا دعا کنید.
گفتم: شما کی هستید؟ گفت: عباس.
فردا آمدم حرم. دیدم آن بار بر دیروزی شیخ عباس قمی ( صاحب مفاتیح الجنان ) است!
یک ساعت هم که فراغت دارد ، میگوید: بروم بار زوار امیرالمؤمنین را بردارم !
📚 سالکان راه حق
کجایند مردان خوب خدا
کجایند مردان بی ادعا
شادی روح شیخ عباس قمی #صلوات
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم😔
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
⚘﷽⚘
در محضر مادران شهدا
پای صحبت مادر شهید
سید خدابخش موسوی
دفترچه خاطرات📋
او بسیار مردم دار و با خدا بود. دوتا از پسرهایم در سپاه کار می کردند.
به آنها گفتم: می شود یک زیلو بخرید بیاورید تا در حیاط پهن کنم. دیگر نمی توانم این قالی سنگین را هر روز عصر ببرم بیرون و بیاورم تو.
خدابخش گفت:((بله ولی به یک شرط این کار را می کنم اگر این قالی را می دهی ببرم به یک فقیری بدهم برایت زیلو می خرم
زیلو خرید و قالب را برده داد به یه خانواده نیازمند
#یادش_باصلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
کجایند مردان بی ادعا
کجایند مردان خوب خدا
#عشق_فقط_شهدا
❤️❤️❤️🕊❤️❤️❤️
☘🌷☘🌷☘🌷☘
در مدرسه عشق
تو کلاس شهادت
پای درس شهدا
سردار شهید احمد اسدی
دفترچه خاطرات دفاع مقدس
🔹اعتراض 😡
بچه ها هرشب تمرین می کردند و با لباسهای غواصی عرض کارون را طی می کردند و پس از برداشتن موانع، نیروهای تخریب با قایق وارد تمرین می شدند.
زمانی که بچه ها در خشکی پیاده می شدند باید مسیری را در میان برکه ها میرفتند که در آن سرما کاری طاقت فرسا بود.
بعد از گذشت چند شب و فشار زیاد تمرینها بعضی از بچه ها دیگر توان ادامه نداشتند و شروع به اعتراض کردند ، بالاخره یکی از بچه ها از کوره در رفت و با فریاد به همه اعتراض کرد و گفت: این کار ما همان تکرار شبهای گذشته است و ما در این سرما زجر میکشیم و فرماندهان در سنگرهای گرم راحت استراحت میکنند.
در همان حین که ما به پایان خط رسیدیم یک سیاهی را دیدیم که دست بچه ها را میگرفت و آنها رو از روردخانه به بیرون میکشید و به آنها خدا قوت میگفت او خودش قبل از بچه ها همه این تمرینات سخت را پشت سر گذاشته بود و او کسی نبود جز شهید بزرگوار #احمد_اسدی..
کجایند شهیدان راه خدا
کجایند مردان بی ادعا
دریغ از فراموشی لاله ها
شادی روح امام و شهدا بویژه سردار شهید احمد اسدی #صلوات
🍀🌷🍀🌷🍀🌷🍀