eitaa logo
🌷 مکتب سردار سلیمانی🌷
1هزار دنبال‌کننده
19.6هزار عکس
7.1هزار ویدیو
31 فایل
سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی فرمودند: «تا کسی شهید نبود، شهید نمی شود. شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش می شود. تمام شهدا دارای این مشخصه بودند».
مشاهده در ایتا
دانلود
👇👇👇👇👇👇 لطفا تا آخر بخوانید تا معنای حکومت اسلامی واقعی را درک کنید و روش برخورد با محتکران ، رشوه گیران و اختلاس کنندگان در حکومت اسلامی را بدانید در مکتب ولایت در محضر مولا علی علیه السلام راه مولا ، عمل مولا اجرای احکام اسلامی و قانون در حکومت اسلامی علی علیه السلام 👇👇👇👇👇 یکی از موارد قابل تامل در سیره حکومتی امیر مومنان علی (ع) برخورد ایشان با کارگزاران متخلف است. زیرا همان گونه که رسول خدا(ص) در باره اش فرموده اند: او در اجراى حکم خدا سخت گیر است و اهل مسامحه و سازش نيست.[1] در اینجا به چند نمونه از برخورد قاطع امام (ع) می پردازیم: در عهدنامه مالک اشتر نسبت به کارگزاران خائن چنین دستور می دهند:«...اگر يكي از آنان دست به خيانت زد و گزارش بازرسان تو هم آن خيانت را تأييد كردند، به همين مقدار گواهي قناعت كرده، او را با تازيانه كيفر كن، و آنچه را كه از اموال در اختيار دارد از او باز پس گير، سپس او را خوار دار و خيانت كار بشمار و قلاده بدنامي به گردنش بيفكن.»[2] هنگامى كه امیر مومنان علی علیه السلام از خيانت ابن هَرمَه(مأمور بازار اهواز) اطلاع پیدا کرد، به رفاعه(حاکم اهواز) نوشت: وقتى كه نامه ام به دستت رسيد، فورا ابن هرمه را از مسئوليت بازار عزل کن ، به خاطر حقوق مردم ، او را زندانى كن و همه را از اين كار با خبر نما تا اگر شكايتى دارند، بگويند. اين حكم را به همه كارمندان زير دستت ، گزارش كن تا نظر مرا بدانند. در اين كار، نسبت به ابن هرمه نبايد غفلت و كوتاه شود و الاّ نزد خدا هلاك خواهى شد و من هم به بدترين وجه تو را از كار بركنار مى كنم ، و تو را به خدا پناه مى دهم از اين كه در اين كار، كوتاهى كنى . اى رفاعه ! روزهاى جمعه ، او را از زندان خارج كن و سى و پنج تازيانه بر او بزن و او را در بازار بگردان ، پس اگر كسى از او شكايتى با شاهد آورد، او و شاهدش را قسم بده ، آن وقت ، حق او را از مال ابن هرمه بپرداز، سپس دست بسته و با خوارى او را به زندان برگردان و برپايش زنجير بزن ، فقط هنگام نماز زنجير را از پايش در آور و اگر براى او خوردنى و نوشيدنى و يا پوشيدنى آوردند، مانع نشو و به كسى هم اجازه كه بر او داخل شود و راه مخاصمه و طريق نجات را به او بياموزد و اگر به تو گزارش رسيد كه كسى در زندان چيزى به او ياد داده كه مسلمانى از آن ضرر مى بيند آن كس را مى زنى و زندانى مى كنى تا توبه كند و از عمل خود پشيمان شود. اى رفاعه ! همه زندانيان را براى تفريح به حياط زندان بياور غير از ابن هرمه را، مگر آن كه براى جانش ، بيمناك باشى كه در اين صورت او را با زندانيان ديگر به صحن زندان مى آورى ، اگر قدرت بدنى دارد هر سى روز، سى و پنج شلاّق بر بدنش مى زنى و قضيه را براى من بنويس و نام جانشين او را هم گزارش كن و حقوقش را قطع كن.[3] درود و سلام خدا بر مرد عدل و عدالت آقا امیر المومنین علی علیه السلام هدیه به روح مطهر امام علی علیه السلام صلوات 🌷🌷🌷❤️🌷🌷🌷
همکارانش معتقدند او فرمانده سپاه خرمشهر بود، اما مثل یک سپاهی عادی رفتار میکرد، آنها میگویند وقتی اسلحه به خرمشهر میبردیم و آنجا خالی میکردیم جهان آرا اصلاً خسته نمیشد. به او میگفتند تو چرا خسته نمیشوی و او پاسخ میداد، وقتی که در رژیم سابق زندگی مخفی داشتم برای کسب درآمد در کورههای تهران آجر بار میکردم در حالیکه روزه هم بودم، اگر بدنم مقاومت دارد از بابت آن روزها است. ( به روایت پدر شهید ) شهید محمد جهان آرا هدیه به روح مطهرش صلوات
در مکتب ولایت در محضر امام روح الله خانم زهرا مصطفوی : من ندیدم در طول زندگی ، امام به خانمشان بگویند در را ببندید. بارها و بارها می‌دیدم که خانم می‌آمدند و کنار آقا می‌نشستند ، ولی امام خودشان بلند می‌شدند و در را می‌بستند و حتی وقتی پا می‌شدند به من هم نمی‌گفتند در را ببندم. یک روزی من به آقا گفتم خانم که داخل اتاق می‌آیند همان موقع به ایشان بگویید دررا ببندند. گفتند : من حق ندارم به ایشان امر کنم. حتی به صورت خواهش هم از ایشان چیزی را نمی‌خواستند. کجایی اماما که یادت بخیر شادی روحشان صلوات
🌷شهیدعبدالله میثمی🌷 ((توان ما به اندازه امکاناتِ در دستِ ما نیست، توان ما به اندازهِ اتّصال ما با خداست...)) روحش شاد و یادش گرامی باد به برکت صلوات
🍂🍂🍂🍂 در مکتب شهادت در محضر شهدا راه شهید ، عمل شهید رییس جمهور محبوب و مردمی شهید محمد علی رجایی از سر کار اومد رفت تو اطاقش هر چه منتظر موندم نیومد سر سفره درب را باز کردم دیدم دراز کشیده گفتم بیا ناهار حاضره گفت امروز ناهار نمی خورم گفتم چرا ؟ گفت دیروز ناخواسته غیبت یکی از دوستان را کردم امروز بی سحری روزه شدم تا نفسم را تنبیه کنم که دیگر غیبت نکند شهید رجایی روزه گرفت بخاطر این که غیبت کرده بود آیا ما در ماه رمضان با آن که روزه ایم از غیبت کردن خودداری میکنیم؟؟؟ 🤔🤔🤔 کجایی رجایی جان که یادت بخیر کجایند مسئولین بی ادعا کجایند شهیدان راه خدا روحش شاد و یادش تا ابد جاودان باد به برکت صلوات 🍂🍂🍂🍂
🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟 ستارگان آسمان شهادت سردار بی ادعا شهید مهدی باکری دفترچه خاطرات همسر رفته بودیم خانه یکی از اقوام ارومیه شب خوابیدیم صبح اونا بلند نشدن نماز صبح را بخونن آقا مهدی خیلی ناراحت بود گفت سر صبحانه باید یه فیلم بازی کنی من با عصبانیت بهت میگم چرا بلند نشدی نماز بخونی به در میزنم دیوار بلرزه گفتم نمیتونم خندم میگیره همه چی را میفهمن بعد از شهادت آقا مهدی اون فامیلمون یه نامه از آقا مهدی نشون داد که در باره نماز براش نوشته بود کجایند شهیدان راه خدا کجایند مردان بی ادعا روحش شاد و یادش گرامی باد به برکت صلوات ⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
دفاع مقدس از #از_دید_دشمن 🌷زنِ حامله...🌷 🔶ستوان دوم نصر كه همشهری صدام بود،از نقطه نامعلومی هدف گلوله قرار گرفت.به تلافی آن، سرگرد زيد يونس دستور داد روستايی كه احتمال تيراندازی از آنجا بود را طوری بكوبند كه حتی يكنفر زنده نماند...با ورود به روستا ديديم،براثر گلوله های توپخانه تعدادی كشته شده اند...تعدادی را اسیرگرفتیم .دربین آنهازنها و بچه ها هم بودند. يكی از اين زنها حامله و ديگری هم، قلم هر دو پايش شكسته بود كه از پشت نفربر آويزان بود...در مقر، وقتی دكتر اسرا راديد دستور داد تا زنها و بچه ها را برای مداوا پايين بياورند.اولين زنی كه پياده شد،همان زن حامله بود.وقتی سرگرد زيدمتوجه شدكه می خواهند اسرا را مداواكنند به طرف دكتر رفت و فريادكشيد: چه كسی دستور اين كار را به تو داده است؟...من میخواهم كه با نمايش اين افراد عاطفهٔ سربازانم را نسبت به ايرانيان از بين ببرم، ولی اين عمل تو نتيجه كارم را پايمال خواهد كرد. سرگرد زيد يونس، بلافاصله به طرف يكی از سربازان رفت و سرنيزه ی او را گرفت و بطرف آن زن حامله هجوم برد. وقتی به او نزديك شد، سرنيزه را داخل شكم زن فرو برا و با شهادت او فرزندش را از بین برد و لعنت الله علی القوم الظالمین
در مکتب شهادت در محضر شهدا راه شهید ، عمل شهید یه صندوق درست کرد و گذاشت توی خونه. بعد همه رو جمع کرد و از گناه بودنِ دروغ و غیبت گفت. مبلغی رو هم به عنوان جریمه تعیین کرد. عهد بستند هر کسی از این به بعد دروغ بگه یا غیبت کنه ، اون مبلغ رو به عنوانِ جریمه بندازه توی صندوق... قرار شد پولهای صندوق هم صرف کمک به جبهه و رزمنده ها کنن. طرح خیلی جالبی بود ، باعث شد تمام اعضای خانواده خودشون رو از این گناه‌ها دور کنن؛ اگه هم موردی بود ، به هم تذکر می‌دادند 🌷 شهید علی اصغر کلاته‌سیفری 📚منبع: کتاب وقت قنوت ، صفحه 145 کجایند شهیدان راه خدا درود بر مردان بی ادعا روحش شاد و یادش گرامی باد به برکت صلوات
پرسید: "مادر دوست داری من چطوری شهید بشوم؟" گفتم: "من چه می‌دانم که تو دوست داری چطوری شهید بشوی؟" ناصر گفت: "دوست دارم فوری #شهید نشوم؛ چند ساعت توی خون خودم بغلطم و درد بکشم تا سختی و رنج جانبازان را هم درک کنم..." خمپاره که آمد، یازده ترکش به بدنش نشست وقتی رساندنش به بیمارستان، داشت ذکر می‌گفت: "یا حجه بن الحسن (عج)"... پارچه نوشته «آزادی خرمشهر را به حضور امام و امت حزب الله تبریک می گوییم» بر فراز مسجد جامع خرمشهر یادگار #شهید_ناصر_فولادی است... شهید ناصر فولادی مسئول تبلیغات تیپ ثارالله قبل از تبدیل تیپ به لشکر بود و در عملیات بیت‌المقدس و روز فتح خرمشهر در حالی که فقط بیست روز از مراسم عقدش می گذشت به فیض عظیم #شهادت نائل آمد.. یاد و خاطره فاتحان خرمشهر گرامی باد... #سردارشهید_ناصر_فولادی روحش شاد و یادش گرامی باد به برکت صلوات
🏴🏴شهادت سیدالمظلومین🏴🏴 🏴🏴🏴امام العارفین🏴🏴🏴 🏴🏴🏴مولی الموحدین🏴🏴🏴 🏴🏴🏴امیرالمومنین🏴🏴🏴 🏴🏴امام علی علیه السلام🏴🏴 🏴🏴🏴🏴تسلیت باد🏴🏴🏴🏴 🕯از وصیت های امام علی علیه السلام به امام حسین علیه‌السلام: ✅پسرم! گناه كاران را از رحمت خداوند نااميد مكن! چه بسیارند گناه كارانى كه پس از سالها گناه، عاقبت بخير شدند. و چه بسیارند عبادت پیشگانی كه پس از عمرى عبادت، سرانجام به فساد افتادند و به دوزخ وارد شدند. 📚تحف العقول ، صفحه ۱۴۱
🌷🌷🌷💔🌷🌷🌷 در مکتب ولایت در محضر امام علی علیه السلام راه مولا ، عمل مولا ‼️با «ابن ملجم» مهربان باش‼️ ✅امام علی علیه السلام وقتی به هوش آمدند، نگاهشان به «ابن‌ملجم» افتاد كه دست هايش را بسته بودند. امیرالمومنین با صدايي ضعيف فرمودند: «اي ابن ملجم! جنايتي هولناك مرتكب شدي. آيا براي تو امام بدی بودم كه اين گونه مرا پاداش دادي؟ آيا به تو احسان نكردم؟» سپس امام علی علیه السلام به امام حسن علیه‌السلام فرمودند: «پسرم! با اسير خود مدارا كن و درباره‌ي او رحمت و مهرباني پيش‌گير. آیا نمي‌بيني كه چشم‌هاي او از ترس چگونه گردش مي‌كند و دلش مضطرب است؟!» امام حسن عليه السلام فرمودند: «او به شما ضربت زده و دل ما را به درد آورده، ولی دستور می‌دهید با او مدارا كنیم؟» امام علی علیه السلام فرمودند: «آري پسرم! ما از اهل بيت رحمت و مغفرتيم. به حقي كه به گردن تو دارم، از آن چه خود مي‌خوري، به او بخوران و از آن چه خود مي‌آشامي، به او بياشام. او را به غل و زنجير مكش و دست‌هايش را نبند» 📚بحارالانوار - جلد ۴۲ - صفحه ۲۸۷ 📚منتهی الآمال - جلد ۱ - صفحه روح مولا را شاد کنید با ذکر آسمانی صلوات 🌷🌷🌷💔🌷🌷🌷
👤 آیت الله بهجت(ره): اگر دلتان برای #امام_زمان(ع) تنگ شد، به صفحات قرآن نگاه کنید. 💞💞💞💞💞💞💞 آقا مهدی به همان میزان که به انجام فرایض دینی مقید بود نسبت به مستحبات هم تقید داشت نیمه‌های شب از خواب بیدار می‌شد، با خدای خود خلوت می کرد و نماز شب را با سوز و گداز و گریه می‌خواند... خواندن قرآن از کارهای واجب روزمره‌اش بود و دیگران را نیز به این کار سفارش می‌نمود.. #سردار_شهید_آقامهدی_باکری🌷 #ماه_مبارک_رمضان #فرمانده_لشگر_آسمانی۳۱عاشورا روحش شاد و یادش گرامی باد به برکت صلوات
🌷 #شهیدآوینی: 🔅جنگ می‌آمد تا مردانِ مرد را بیازماید. جنگ آمده بود تا از #خرمشهر دروازه‌ای به #كربلا باز شود. . . . . و شد... #کربلا #خرمشهر شادی روح امام و شهدا بویژه شهدای عملیات بیت المقدس گرامی باد به برکت صلوات
🌷 شهید آوینی : این جوانان نسل تازه ای هستند که در کره ی زمین ظهور کرده اند و وظیفه ی دگرگونی عالم را پروردگار متعال، بر گردن اینان گذاشته است. عصر بعثت دوباره‌ی انسان آغاز شده است و اینان پیام‌آوران این عصرند.. سرداران شهید گردان 411 لشکر 41 ثارالله کرمان محمد رضا قربان زاده ماشاالله رشیدی سعید درگاهی مسعود زکی زاده روحشان شاد و یادشان گرامی باد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
🏳 پندنامه . . . بگذارید بند بندم از هم بگسلد، هستیم در آتش درد بسوزد و خاکسترم به باد سپرده شود، باز هم صبر می‌کنم و خدای بزرگ خود را عاشقانه می‌پرستم. آرزو داشتم که شمع باشم، سر تا پا بسوزم و ظلمت را مجبور به فرار کنم. به کفر و طمع اجازه ندهم بر دنیا تسلط یابد. 🌷 قهرمان من؛ شهید دکتر مصطفی چمران 🌷 روحش را شاد کنید با ذکر آسمانی صلوات
💞💞💞💝💞💞💞 #سیره_شهدا همسرداری شهید وقتی می خواستیم با هم بیرون برویم ، لباس هایش را می چید و از من می خواست تا انتخاب ڪنم ؛ از طرف دیگر توجه خاصی به مادرش داشت . هیچ وقت چیزی را بالاتر از مادرش نمی دید ، تعادل را رعایت می ڪرد ؛ به خاطر دل همسرش دل مادرش را نمی شڪست ؛ و یا به خاطر مادرش به همسرش بی احترامی نمی ڪرد... ✍ به روایت همسر شهید 🌹 #شهید_مهدی_نوروزی 🌷 #مثل_شهدا_باشیم هدیه به پیشگاه شهدا صلوات 💞💞💞💔💞💞💞
💞💞💞💞💞💞💞💞 💞💞💞💞💞 💞💞💞 💞 در مدرسه عشق تو کلاس شهادت پای درس شهدا راه شهید ، عمل شهید مادرم موقع خواستگاری برای مصطفی شرط گذاشته بود که «این دختر صبح که از خواب بلند می شه باید یه لیوان شیر و قهوه جلوش بذاری و... خلاصه زندگی با این دختر برات سخته». اما خدا می دونه مصطفی تا وقتی که شهید شد، با اینکه خودش قهوه نمی خورد همیشه برای من قهوه درست می کرد. می گفتم: «واسه چی این کارو می کنی؟ راضی به زحمتت نیستم». می گفت: «من به مادرت قول دادم که این کارها رو انجام بدم». همین عشق و محبت هاش رو می دیدم که احساس می کردم رنگ خدایی به زندگیمون داده. 🌷شهید مصطفی چمران 📚افلاکیان، جلد4، صفحه7 شادی روحش صلوات 💞💞💞💞💞💞💞 مقام معظم رهبری خانواده ی خوب یعنی زن و شوهری که با هم مهربان باشند، با وفا و صمیمی باشند و به یکدیگر محبت و عشق بورزند، رعایت همدیگر را بکنند، مصالح همدیگر را گرامی و مهم بدارند، این در درجه اول است. مطلع عشق، صفحه 26 کاش ما هم بشویم رهرو راه شهدا 💞 💞💞💞 💞💞💞💞💞 💞💞💞💞💞💞💞
در مکتب شهادت در محضر شهدا 🌷 ✅درجه و مقام در روحیه و تلاش او تأثیری نداشت، چه آن وقتی که بنی صدر درجه افتخاری به او داد، چه زمانی که آن درجه را از او گرفت، صیاد همان صیاد بود. ✅می گفت: "مهم اجرای امر اسلام و تکلیفی است که امام (ره) از ما خواسته است". ✅وقتی هم که قرار بود با بنی صدر جلسه ای داشته باشد، ابتدا به مشهد مقدس و به پابوس امام رضا(علیه السلام) می رفت و از آن آستان مقدس تقاضای کمک می کرد و می گفت: "این طوری احساس می کنم در بحثها و استدلال هایم از پشتوانه عظیمی برخوردارم." آنگاه عازم جلسه می شد. روحش شاد و یادش تا ابد جاودان باد به برکت صلوات
🍃🍃🍃🍃 🍃🍃🍃 🍃🍃 🍃 در مکتب شهادت در محضر شهدا راه شهید ، عمل شهید باب الحوائج گلزار شهدای کرمان عارف بالله ، مخلص خدا معلم اخلاق و عرفان سردار شهید حاج عبدالمهدی مغفوری آیین همسرداری شهید اوائل زندگیمون بود و حاج مهدی بعضی از جلسه های کاریش رو توی خونه می گرفت. فکر می کردم پذیرایی از کسایی که واسه جلسه میان سخته. به همین خاطر به مادرم گفتم بیاد واسه کمک. همین که مهدی متوجه شد گفت: «نه! برای این جلسه نه قراره خودت به زحمت بیوفتی نه دیگران، خودم همه کارها رو انجام می دم ، همه کارها را انجام میداد بدون اینکه حتی اجازه بده من یه چایی بریزم بعد جلسه هم همه کارها را کمک من انجام میداد». کجایند مردان خوب خدا کجایند شهیدان بی ادعا کاش ما هم بشویم رهرو راه شهدا روحش شاد و یادش تا ابد جاودان باد به برکت صلوات 🍃🍃🍃🍃 در مکتب ولایت در محضر رهبر راه رهبر ، کلام رهبر مقام معظم رهبری در روایات داریم«المرأة ريحانه» زن گل است. حالا شما ببینید اگر مردی با یک گلی با خشونت و بی اعتنایی رفتار کند و پاسِ گل بودن او را ندارد، چقدر ظالم و بد است. مثل تحمیل کردن، زیاده روی کردن، زیاده خواهی کردن. مطلع عشق، صفحه50 🍃🍃🍃🍃
در مکتب شهادت در محضر مادران شهدا ✅مصاحبه با مادر شهید چمران 🔹سوال: شما از لبنان رفتن شهید چمران با خبر بودید؟ 🔸نه، اما وقتی رفت، نوشت، من و آقاش رفتیم. خیلی لبنان بودیم، اونجا بچه ها خیلی بودن که درس می خوندند. یه دختر داشت و دو پسر. من از اینجا یه انگشتر برده بودم برای دخترش. دیدم اون انگشتر دستش نیست، گفتم کو انگشترت؟! گفت دادم به فلان خانم. منم هیچی نگفتم، دخترش هم مثل خودش بود. #شهید_دکتر_مصطفی_چمران روحش شاد و یادش گرامی باد به برکت صلوات
در مکتب شهادت در محضر شهدا 🌷شهید دفاع مقدس مسعود ملا🌷 نام: مسعود ملا نام پدر:مرتضی ولادت:1344/1/22 ( تهران ) شهادت:1367/4/25 ( تنگه ابوقریب ) مداح دلسوخته اهل بیت {ع} وبسیجی دریادل و شجاع حزب الله نحوه شهادت: در تنگه ابوغریب گردان عمار با دو تیپ زرهی عراق درگیر شد. گروهان مسعود ملا محاصره شدند و مسعود تعدادی از نیروهایش را عقب فرستاد، خود مسعود با یک سری از بچه ها ماندند وسط عراقی ها و نبرد تن به تن. در میان این درگیری عراقی ها مسعود را به رگبار بستند و پهلو و سینه اش زخمی شد و بعد اسارت... دشمن بعثی ملعون دستان مسعود ملا رو بست پشت نفربر و در حالی که مسعود زنده بود و فریاد یازینب(س) یازینب(س) داشت تا سه راهی فکه کشاندند و بعد آرزوی سوم مسعود محقق شد. دشمن بعثی ملعون در حالی که مسعود ملا، بر لب فریاد یا حسین(ع) یا حسین(ع) داشت؛ دوره اش کردند و سر از بدن، آنهم از قفا جدا کردند عارف و‌ ذاکر دلسوخته مداح اهل بیت{ع} بودند. مسعود ملا از عجایب و نوادر دفاع مقدس بود و الگویی بود برای بچه های گردان عمار لشکر بیست و هفت محمدرسول الله(ص) روحش شاد و یادش گرامی باد به برکت صلوات
تو همچون یک بسیجی بی ریا بودی🌹 🌸همیشه هر زمان مرد خدا بودی🌹 🌸همچنین افزون بر جهاد اکبر🌹 چون عقابی بر فراز جبهه ها بودی🌹 🌹شادی روح شهید بابایی صلوات🌹 شبتون شهدایی
در مدرسه عشق تو کلاس شهادت پای درس سردار بی سر خیبر شهید حاج محمد ابراهیم همت فرمانده لشگر محمد رسول الله (ص) دفترچه خاطرات همسر📝 زمستون بود و نزدیک عملیات خیبر. شب که اومد خونه اول به چشماش نگاه کردم، سرخِ سرخ بود. داد می-زد که چند شبه خواب به این چشم ها نیومده. بلند شدم سفره رو بیارم ولی نذاشت. گفت: «امشب نوبت منه، که تو خونه کار کنم و تو استراحت کنی». گفتم: «تو بعد از این همه وقت خسته و کوفته اومدی..». نذاشت حرفم تموم بشه، بلند شد و با همه خستگی که از سر و رویش می بارید غذا رو آورد. بعدش غذای مهدی رو با حوصله بهش داد و سفره رو جمع کرد. آخرش هم چایی ریخت و گفت: «بفرما». این آخرین دیدار ما بود و ابراهیم در همان عملیات خیبر شهید شد 📚به مجنون گفتم زنده بمان روحش شاد و یادش تا ابد جاودان باد به برکت صلوات 🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱 در مکتب ولایت در محضر رهبر معظم انقلاب راه رهبر ، کلام رهبر مقام معظم رهبری: در همه احوال و اوضاع رعایت همدیگر را بکنید، به هم کمک کنید، عون و بازوی یکدیگر باشید، به خصوص در راه خدا و در راه انجام وظیفه چه پسر در راه خداست، دختر به او کمک کند. چه دختر در راه انجام وظیفه و در راه خداست، پسر به او کمک کند. هرکدام مجاهدت می کنند،آن دیگری به او کمک کند. 📚مطلع عشق، صفحه81 سلامتی رهبر معظم انقلاب صلوات 🌱 🌱🌺🌱 🌱🌺🌱🌺🌱 🌱🌺🌱🌺🌱🌺🌱
💞💞💞💔💕💕💕 💞💞💔💕💕 💞💔💕 💔 در محضر همسران شهدا دفترچه خاطرات📝 به سفارش آقا مهدی باکری... قرار شد یه خونه تو قم بگیریم و... با همسر شهیدان حمید باکری و همت... با هم باشیم... خانوم همتو از قبل میشناختم... ولی ژیلایی که میدیدم... با اون دختر پر شر و شور سابق خیلی فرق داشت... شکسته شده بود... با خانوم باکری هم کم کم آشنا شدم... سعی میکردم جلوشون طوری رفتار کنم... که انگار منم شوهرم شهید شده... فکر میکردم زندگیشون... بعد رفتن آدمایی که دوستشون داشتن...💕 چقده سخته...💔 پیش خودم میگفتم خُب... اگه واسه ی منم پیش بیاد چی...؟😔 اگه دیگه مهدی رو نبینم…❤️ یه شب گفتن... "حالا ببینیم قمی ها چطور غذا درست میکنن..." داشتم غذا درست میکردم که... یه خانومی اومد در زد و یه چیزی به بهشون گفت... به خودم گفتم... "خب...به من چه...؟" شام که آماده شد... هیچ کدوم لب به غذا نزدن...! گفتن:"اشتها نداریم...!"😕 سیم تلوزیونو هم در آورن... فرداش خواهرم اومد دنبالم و گفت... "لباس بپوش بریم جایی..." شکی که از دیشب به دلم افتاده بود... خوابای پریشونی که دیده بودم... همه داشت درست از آب در میومد... عکس مهدی و مجیدو دیدم که زده بودن سر خیابونشون...😢 آقا مهدی راه میفته از بانه بره پیرانشهر... که تو جلسه ای شرکت کنه... طبق معمول با راننده بوده... ولی همون لحظه که میخواسته راه بیفته... مجید میرسه و آقا مهدی به راننده میگه... "دیگه نیازی به اومدن شما نیست... با برادرم میرم..." بین راه هوا بارونی بوده و دیدشون محدود... مجبور بودن یواش یواش برن... که میخورن به کمین ضدّ انقلاب...😔 ماشینشون مورد اصابت آر پی جی قرار میگیره و... مجید همونجا پشت فرمون شهید میشه... آقا مهدی از ماشین میپره بیرون... تا از خودش دفاع کنه... ولی تیر میخوره...💔 صبح روز بعد پیکراشونو پیدا کرده بودن... که با فاصله از هم افتاده بودن...😔💚 راوی: همسر شهید مهدی زین الدین روحشان شاد و یادشان تا ابد جاودان باد به برکت صلوات 💔 💞💔💕 💞💞💔💕💕 💞💞💞💔💕💕💕