🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
راه امام
کلام امام
🔰#انقلاب به هیچ گروهی بدهکار نیست
💢انقلاب به هیچ گروهی بدهکاری ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهای فراوان خود را به گروهها و #لیبرال ها میخوریم، آغوش کشور و انقلاب همیشه برای پذیرفتن همه کسانی که قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است ولی نه به قیمت طلبکاری آنان از همه اصول، که چرا مرگ بر امریکا گفتید! چرا جنگ کردید! چرا نسبت به منافقین و ضد انقلابیون حکم خدا را جاری میکنید؟ چرا شعار نه شرقی و نه غربی دادهاید؟ چرا لانه جاسوسی را اشغال کردهایم و صدها چرای دیگر.
📅 امام خمینی(ره) | ۳ اسفند ۱۳۶۷
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#تلنگر
شب عملیات فتح المبین با گریه میگفت ،
یوسف فاطمه (س) !
من شرم دارم از روز قیامت که من سر به بدن داشته باشم و تو نه ،
از تو خجالت میکشم که سر داشته باشم ،
وصیت کرده بود در همان قبری دفنش کنند که خودش کنده بود
قبر را که باز کردند دیدند قبر کوچکتر از حد معمول است ! ،
بدنش که برگشت ، راز این کوچک بودن قبر را فهمیدند !
سر در بدن نداشت ،
ترکشهای خمپاره سر او را با خود برده بود...
#سردارشهیدشیرعلی_سلطانی
« اللهم عجل لولیک الفرج »
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
در مکتب شهادت
در محضر شهدا
راه شهید ، عمل شهید
سردار شهید مهدی باکری
فرمانده لشکر 31 عاشورا
برای عروسی از هیچ کس، هیچ هدیهای نگرفتیم. فکر کردیم «چرا باید بعضی از وسائل تحمیلی وارد زندگیمان شود؟» تمام وسایل زندگیمان همین بود؛ دو تا موکت، یک کمد، یک ضبط صوت، چند جلد کتاب و یک اجاق گاز دو شعله کوچک. با هم قرار گذاشتیم فقط لوازم ضروریمان را بخریم نه بیشتر.
📚شام عروسی، ص51
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
مقام معظم رهبری
یکی از موجبـات سعادت خـانواده ها و اشخاص، این است که تقیدات زائد و تجملات زیادی و پرداختن بیش از اندازه به امور مادی، از زندگی ها دور شود.
📚مطلع عشق، ص98
Shab02-Arbaeen93[03].mp3
8.05M
رزق شبانہ
بشنویم🎧
#مداحی
🍃🌿🍃🌿🍃
بهونه میگیره دل
به یاد #حرم تو
کرب و بلا نبری #آقا
حاشا به کرم تو
#شام_جمعه_است_هوایت_نکنم_میمیرم
#به_تو_از_دور_سلام
#به_حسین از طرف وصله ناجور سلام
🍃🌹
#پیادهروی_اربعین
در سال 91به پیاده روی اربعین رفتند.در حالی که با کاروان رفته بود می گفت سعی می کردم جدا از گروه حرکت کنم و مداحی گوش می دادم و می گفت آنجایی که پایم درد می گرفت به یاد بچه های امام حسین گریه می کردم😭
هر لحظه خود را در صحنه حرکت کاروان از کربلا به شام می گذاشتم و به یاد امام حسین و اهلش با گریه حرکت می کردم.😭
سال بعد می خواست دو مرتبه عازم #کربلا شود، اما هزینه سفرش را به خانواده ای که نیازمند بودند تقدیم نمود☺️ و همان شب خواب دیده بود در کربلا مشغول زیارت می باشد.✨
شهید مدافع حرم حسین امیدواری
شادی روح مطهرش صلوات
#کرامت_ناب
🌹ناظرند بر ما...🌹
💠سال ۷۴ که موزه ی دفاع مقدس کرمان را راه اندازی و تجهیز می کردند،آقای سالور به منزل ما مراجعه کرد و گفت: مادر مقداری از وسائل شخصی شهید سید محمد علی ابراهیمی را برای استفاد در موزه به بنده تحویل دهید. من عرض کردم: لباس های دامادی اش را به کمیته امداد دادیم...ولی با این حال تعدادی از وسائل ایشان را پیدا کردم و تحویل آقای سالور دادم. شب پسرم را در رویای صادقه دیدم، به من گفت: مادر، امروز که آقای سالور مراجعه کرد و وسائل بنده را می خواست چرا فانوسقه مرا به ایشان ندادی؟ گفتم: مادر، چندین سال که شهید شدی من اصلا فانوسقه ای از شما ندیدم، فانوسقه کجاست؟ پسرم گفت: فانوسقه در انباری زیر پوستینی که بابا می پوشید هست.
همان نیمه شب لامپ اتاق را روشن کردم. پدر شهید سوال کرد که آیا کسالتی داری و اتفاقی افتاده؟ گفتم: خوابی دیدم که باید همین الان مشخص شود آیا درست است یا خیر؟ بلند شدم، لامپ انباری را روشن کردم، پوستین پدرشهید را کنار زدم و فانوسقه را زیر آن دیدم...
🔹نقل از مادر شهید ابراهیمی
#خاطرات
همسرشهید می گوید: یادم می آید که می خواست از خانه خارج شود به قصد شرکت در مراسم مسجد جامع، خواهرش جلوی او را گرفت و تقاضا کرد که آن روز را بیرون نرود و ایشان گفتند که من باید بروم ما باید جوابگوی آقا امام زمان(عج) باشیم و بهتر است تو و همسرت نیز آنچه که تکلیف است به جا آورید. سپس رفت.
آخرین شبی که فردای آن روز به شهادت رسید خوابی دیده بود که بسیار او را تحت تاثیر قرار داده بود اما هیچگاه فرصت و مجال تعریف خواب را بدست نیاورد با غسل شهادت از خانه بیرون رفت و شهید شد.
#شهید_محمد_باقدرت_جوپاری
#مهرماه_23
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
در مکتب شهادت
در محضر شهدا
شهید ذبیح الله عامری
دفترچه خاطرات📝
نامه به پدر
محمد جواد با عجله و خوشحال از مدرسه آمد و گفت: «امروز درسمان، پدر به مسافرت میرود بود. من یاد گرفتم بنویسم، پدر! میخواهم برایت نامه بنویسم!» دستی به سر و رویش کشیدم و گفتم: «آدم برای کسی نامه مینویسد که نشانی ازش داشته باشد! ما که نشانی از پدرت نداریم. مگر نمیبینی من هم نامه نمینویسم؟ من هم دلم برایش تنگ شده!» خیلی سخت بود. به زحمت توانستم به او بفهمانم که پدرش مفقود است. گفت: «پس باید چکار کنم؟ تو چکار میکنی مامان؟» گفتم: «من صبر میکنم، تو هم از خدا بخواه بهت صبر بدهد».
📚آن سوی دیوار دل، ص101
شادی روح مطهرش صلوات
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🕊سیرهـ شهدایی
به نقل از مادر🌺
بار هابود برای دیدن عبدالعلی به مقری که تقریبا نزدیک به جزیرع مجنون بود رفتم برای دیدنش..
ولی حیف حتی جواب تلفن هایم را نمیداد
بار اخر که رفتم یکی از رفقایش تازه از خط برگشته بود
گفتم فرزندم خبری از عبدالعلی من نداری؟؟😔
گفت مادرجان سردار بهروزی گفتہ به مادرم بگویید حال من خوب است ولی نمیتوانم بیایم اورا ببینم
اینجا اوضاع خیلی بد است
دلم راضی نشد گفتم باید بیایی وگرنه خودم می آیم خط...
بعد از گذشت چند روزعبدالعلی آمد
اورا با تمام عشق و علاقه در آغوش رفتم و او را بوسہ باران میکردم
یه دفعه عبدالعلی گفت
مادر میشود مرا جلوی این مادران بوس نکنی؟؟
آخر آنها هم روزی مثل تو فرزند داشتند
ولی دیگر نیستند😭
#شهید_عبدالعلی_بهروزی
✨یاد همه شهدا با صلوات✨
شهیدی که پرچم آقا را با خون خود رنگ کرد
محمدجواد توی تبلیغات بود و نقاشی میکشید قـرار شد بارگاه ملکوتی امام حسين(ع) رو روی دیوار نقاشی کنه....
نزدیکای غروب کارمون تقریبا تموم شد محمدجواد در حال رنگ کردن پرچم حرم امام حسين(ع) گفت:
حیفه این پرچم باید با قرمز خونی رنگ بشه...
هنوز جمله اش تموم نشده بود که صدای سوت خمپاره پیچید...
بعد از انفجار دیدم ترکش خمپاره به سر محمدجواد خورده و خون ســرش دقیقا به پرچم حرم امام حسین (ع) پاشیده....
طلبه شهید
🌷شهید محمدجواد روزیطلب🌷
یاد شهدا با صلوات🌷