🌸💌🌸💌🌸💌🌸
در محضر شهدا
شهید محمود فرزانه
راه شهید ، کلام شهید
غروب بود وضو گرفنه بودیم برا نماز برویم مسجد٬ شهید محمود فرزانه گفت فلانی از اینکه وصیت نامه شهدا را در مراسمات می خوانی چه احساسی داری؟ گفتم افسوس جاماندن ازقافله شهدا ٬گفت غصه نخور این هم حکمتی دارد٬ کارکمی نیست٬ سعادتی است که خدا لیاقت افسوس خوردن در وجود شما دیده است٬ ولی بدان که من وصیت نامه دارم ولی جنازه ندارم که مراسم بگیرید٬ گفتم اگرخدا به ما لیاقت داده مطمئن باش لیاقت گرفتن مراسم و خواندن وصیت نامه تو را هم میدهد٬فرمود انشالله٬ همینطور هم شد محمود جنازه نداشت ولی وصیت نامه و مراسم داشت٬ واقعا اینها باخدا معامله کرده بودند ٬مدتی بعد از شهادت درعالم خواب آمد گفت فلانی دیدی چقدر دلمان باهم بود یادش بخیر.
یاد یاران سفر کرده بخیر
🌸💌🌸💌🌸💌🌸
🌷💌🌷💌🌷💌🌷
در مکتب شهادت
در محضر شهدا
راه شهید ، عمل شهید
رییس جمهور محبوب
محمد علی رجایی
مسئول متعهد به اسلام و مردم 👇
یک شب بعد از فراغ از کار روزانه، زودتر از حد معمول به منزل می رفت.
در میدان سر چشمه به راننده اش گفت در کناری بایست، همینجا کار دارم. این توقف ناگهانی آن هم در آن وقت شب در جایی که خبری از مسائل مهم مملکتی یا کار اداری نبود همراهان را غافل گیر و بهت زده کرد. پرسیدم چه کاری دارید که بعدأ انجام دهیم. گفت می خواهم کمی پرتغال بخرم . گفتم اجازه بدهید یکی از محافظان بخرد. گفت: خودم باید بخرم تا بی واسطه در جریان تلاش مردم، وضع خرید و فروش، قیمت جنس، نگاه و احساسات فروشنده نسبت به کارکرد و سود و زیانش باشم. ضمناً می خواهم با انجام این نوع کار های شخصی، وظیفه ام از یادم نرود.
📚منبع: کتاب «خاطراتی از شهید رجایی،
کجایند مسئولین بی ادعا
کجایند مردان خوب خدا
کاش مسئولین ما هم بشوند رهرو راه شهدا
🌷💌🌷💌🌷💌🌷
🌹💌🌷💌🌹💌🌷
در مکتب شهادت
در محضر شهدا
راه شهید ، کلام شهید
روحانی شهید عبدالله میثمی
ترس از خدا👇
عراق منطقه رو زیر آتیش شدید گرفته بود ؛ صدای سوت چند تا خمپاره نظرمون رو جلب کرد حاج آقا میثمی رو هول دادیم توی یه سنگر ، سنگر کوچیک بود و در حالت عادی بیشتر از دو نفر جا نمی شد ، اما پنج نفر از بچه ها با شنیدن سوت خمپاره پریده بودن تو سنگر
🔸حاج آقا میثمی بهم گفت : می دونی چرا توی سنگر به این کوچیکی جا شدیم ؟
🔹گفتم : چرا .. ؟
🔸گفت : به خاطر ترس ! اگر انسان هم از خدا بترسه دنیا براش کوچیک میشه !!!
🌺 امام حسین علیه السلام: لا یَأمَنُ یَومَ القِیامَةِ إِلا مَن خافَ اللهَ فی الدُّنیا ؛
هیچ کس روز قیامت در امان نیست مگر آن که در دنیا خدا ترس باشد.
کاش ما هم بشویم رهرو راه شهدا
🌹💌🌷💌🌹💌🌷
#یاران_مکتب_سردار_سلیمانی
راه شهدا ، کلام شهدا
🌷بنده از شهدایی هستم که حتما یقه بی حجاب ها و آنها که ترویج بی حجابی را میکنند در آن دنیا (قیامت) خواهم گرفت ...
❣شادی روح شهید مدافع حرم،
جاویدالاثر جواد_محمدی صلوات❣
یاد عزیزش با صلوات
مکتب_سردار_سلیمانی
در محضر شهدا
راه شهدا ، عمل شهدا
وسط کلاس دختر دانشجو که سر و وضع مناسبی نداشت شروع کرد به انتقاد از حجاب و تمجید از برهنگی فرهنگ غرب
و استاد هم از او دفاع می کرد
محمد علی بلند شد و اعتراض کرد
گفت این خانم فریب خورده و مزخرف میگوید و شما هم از او حمایت میکنید اینجا رقاص خانه هست یا دانش سرا
و به نشانه اعتراض از کلاس زد بیرون
رییس جمهور محبوب
شهید محمد علی رجایی
یاد عزیزش با صلوات
🕊
🕊
🕊
در مکتب شهادت
در محضر شهدا
راه شهید ، عمل شهید
شهید سید محمد شعاعی
..........................
حق الناس!
برای سیدمحمد خاکشیردرست کردم.
گفت این از کجاست؟
گفتم رفته بودم بیضا از کنار مزرعه گندم چیدم!
نخورد.گفت صبح برو ازصاحب مزرعه حلالیت بطلب.
گفتم چرا، خاکشیر که خودروه!
گفت:وقتی برای چیدن رفتی، وقتی میچیدی،وقتی برمیگشتی ممکن است یک شاخه گندم زیرپایت رفته باشد وحق اورا ضایع کرده باشی!
هدیه به شهید سید محمد شعاعی صلوات
🕊
🕊
راه شهدا ، عمل شهدا
شهید ابراهیم امیر عباسی
زنهای همسایه حرصشون در اومده بود
می گفتن این ابراهیم خیلی خودش را میگیره
وقتی از سر کوچه رد می شد و می دید که زنها سر کوچه ایستادن
سرش را می انداخت پایین تا نگاهش به اونها نیفته
خواهر ابراهیم هم بهشون گفته بود
ابراهیم بین خودش و نامحرم یه خط قرمز کشیده
توی فامیل و آشنا هم رعایت میکرد
راوی: خواهر شهید
کجایند مردان خوب خدا
کاش ما هم بشویم رهرو راه شهدا
در مکتب شهادت
در محضر شهدا
سردار شهید محسن اسحاقی
پيش از تولد محسن ،مادرش که به گفته خود هميشه رو به قبله می خوابيد شبی در خواب ديد که خانمی با پوشش سياه و روسری سفيد به همراه آقايي بالای سر او نشسته اند و او را به جای آوردن دو رکعت نماز شکر و همچنين خواندن چند سوره از قرآن نظير کوثر ترغيب می کنند .
…………………………………
وی پيش از عمليات فاو و پيش از آخرين اعزام به جبهه به خانواده اش گفته بود در خواب ديدم چند روز ديگر مهمان شما هستم و در حالی که می خنديد به آنان گفت :« اين چند روز از من خوب محافظت کنيد .»