فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥وعده های رفاقتی شهید مصطفی صدرزاده و شهید مرتضی عطایی درباره شفاعت و شهادت
🌷مصطفی صدرزاده در روز تاسوعا سال٩۴ و مرتضی عطایی در روز عرفه سال٩۵ به فیض شهادت نائل آمدند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا ما ضعیفیم در مقابل این قدرتها این قدرت قدرت توست
امام در روزهای آخر عمرشان میخواستند بخوابند، به من فرمودند: اگر خوابیدم، برای اول وقت نماز صدایم بزن، گفتم: چشم! دیدم اول وقت شد و امام خوابیده اند!
حیفم آمد صدایشان بزنم. عمل جراحی، سرم به دست، گفتم صدایشان نزنم بهتر است. چند دقیقه ای از اذان گذشت و امام چشم های شان را باز کردند. گفتند: وقت شده؟ گفتم: بله! امام فرمودند: چرا صدایم نزدی؟
گفتم: ده دقیقه بیشتر وقت نگذشته است. گفتند: مگر من به شما نگفتم؟! امام سپس فرزندشان را صدا زدند که: «احمد بیا» و فرمودند: ناراحتم، از اول عمرم تا حالا نمازم را اول وقت خوانده ام، چرا الان که پایم لب گور است، ده دقیقه تأخیر افتد.
🎤راوی: حجة الاسلام والمسلمین انصاری
📚: برگرفته از کتاب حیات عارفانه فرزانگان
🔰زندگی به سبک شهیدسعیدبیاضیزاده
بسیار خنده رو، خونگرم و شوخ طبع بود،
با اینکه طلبه بود اما اینگونه نبود که رفتار خشکی داشته باشد و هر جا که می نشست با هر قشری از خانواده ها مانند قبل از طلبگی برخورد می کرد؛ بسیار شوخ بود و از کارهای خودش برای ما تعریف می کرد.
برادرم همواره به ما تأکید داشتند که به مادیات اهمیت ندهید،
سعید می گفت دلتان را به دنیا نبندید و خودش دلنگران مسائلی که ما همیشه نگران آن هستیم، نبود...
🎤راوی: خواهر شهید
زندگی به سبک شهدا
هرگاه صدای اذان به گوشش می رسید بلافاصله وضو می گرفت و به نماز می ایستاد . این عادت همیشه ی حسین بود.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
یکی از دوستان شهید نیز میگوید: تازه وارد یگان شده بودم که مرا به گردان یکم معرفی کردند. در آن زمان در آسایشگاه شهرستانیها برای اولین بار حسین جمالی را دیدم. شب بود حوالی ساعت ۲:۳۰ از اتاقم بیرون آمدم که بروم آب بخورم در راهرو آسایشگاه بودم که صدای گریهای از نمازخانه شنیدم. تا انتهای آسایشگاه رفتم. وقتی به آنجا رسیدم دیدم حسین سر بر سجده گذاشته و با خداوند متعال راز و نیاز میکند و اشک از چشمانش جاری است. وقتی متوجه حضور من شد گریههایش را قطع کرد و من همان لحظه عقب کشیدم و رفتم آنجا فهمیدم که کجا آمدهام و با چه مردانی هم رزم هستم.
شهید مدافع حرم
#حسین_جمالی🌷
🔰السّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ...
🌱سلام بر تو ای مولایی که زمین و زمان در ید قدرت توست.
سلام بر تو و بر زمان آمدنت...
📚: صحیفه رضویه، ص541
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
🌻 امام صادق فرمودند: اگر در زمان ظهور قائم بودم تمام عمرم را صرف خدمت به ایشان میکردم...
📚: کتاب الغیبه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#سه_شنبه_های_مهدوی
آن روزی که من به نیروی قدس آمدم، به حاج قاسم گفتم که وقتی در نیروی دریایی بودم، مسابقه کتابخوانی راه انداختیم و کتابهایی را که رهبر معظم انقلاب نگاه ویژهای دارند، به نیروها میدادیم تا در مسابقه شرکت کنند. ما در نیروی دریایی قرعهکشی میکردیم و به تعدادی جایزه اهدا میکردیم. حاج قاسم گفت من به هر کس که کتاب بخواند، جایزه میدهم...
حضرت امام(ره) در پیام قطعنامه میفرمایند ما باید بسیج جهانی اسلام را شکل دهیم. حاج قاسم عامل شکلدهی به این آرزوی بزرگ امام(ره) بود. جبهه مقاومت در حقیقت همان بسیج جهانی است؛ انصارالله، فاطمیون، زینبیون، حزبالله، لشکر امام حسین(ع) از ایرانیها، دفاع وطنی، حشدالشعبی، حیدریون و... مجموعه اینها بسیج جهانی اسلام را شکل داد.
آرزوی بزرگ امام که به دست حاج قاسم محقق شد.
🎤راوی: حجت الاسلام علی شیرازی
#حاج_قاسم🌷
🌷لینک کانال مکتب سردار سلیمانی
👇👇👇👇👇
❤️ مکتب سردار سلیمانی🌷
@maktabesardarsoleimani
🔰زندگی به سبک شهید طیب حاج رضایی
دوازده ساله بودم که پدرم فوت کرد. هیچ منبع درآمدی نداشتیم. راهی بازار میوه شدم. به فروشنده ها التماس میکردم که اگر کارگر با مزد کم میخواهید مرا استخدام کنید.
به من می خندیدند و می گفتند کار بازار میوه سنگین است و...
جلوی یک حجره رسیدم که شلوغ تر از بقیه بود. با ناامیدی با آقای داخل حجره صحبت کردم.
گفت پسر جان سواد داری؟ گفتم بله
گفت بیا تو، از الان استخدام هستی.
حقوق خوبی به من میداد. بخصوص از وقتی فهمید که من یتیم هستم.
او طیب خان بود. مرد بزرگی که شبیه او را هرگز در زندگی ام ندیدم.
کاری که من در حجره طیب انجام می دادم ثبت بسته های کمک طیب خان به خانواده های مستحق بود. حدود ۵۰۰ خانوار به طور هفتگی بسته گوشت و کمک مالی از طیب میگرفتند!!
او به تنهایی یک کمیته امداد در تهران بود.
اگر خداوند دست او را گرفت و هدایت نمود، به خاطر این کارها و گره گشایی های طیب بود...
📚: کتاب طیب
برادرم اعتقاد داشت حرم اهل بیت وحضرت زینب(سلام الله علیها) مظهر ولایت و امام زمان(علیه السلام) است وما با این کار و دفاع از حرم به امام زمان (عجل الله) می گوییم این پرچم و مظهر شماست که ما برایش جانمان را می دهیم، شماهم بیایید، ما جانمان را تقدیم می کنیم.
همچنین شهید تاکید داشت وقتی در سوریه جنایت های زیادی اتفاق می افتد و مردم بی گناه، زن ها و بچه ها به خاک وخون کشیده می شوند، بایدبه آنها کمک کنیم و نگذاریم داعش به جنایت های خود ادامه دهد.
علاقه زیادی به رزمنده های تیپ فاطمیون داشت و می گفت شهدای فاطمیون غریب هستند؛ بیشتر از شهادت صحبت می کرد و اینکه نباید شهدا را فراموش کنیم و باید یادشان را زنده نگه داریم؛
همچنین هرکاری که انجام می دهیم برای رضای خداوند باشد و در برابرحرف های مردم صبر و استقامت داشته باشیم...
🎤راوی: خواهر شهید
#شهیدسعیدبیاضیزاده🌷
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
💌کلام شهـــــــــــــــــــید
شهید سید مرتضی آوینی🌷
مومن اگر وابستگی داشته باشه،
نمیتونه قیام کنه ؛
و عصر ِ ما، عصر ِقیام ِ!
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مکتب سردار سلیمانی
🎥خاطرهگویی سردار سلیمانی در بین رزمندگان مدافع حرم زینبی
سیدالشهدای جبهه مقاومت
#حاج_قاسم_سلیمانی
... دوستی زنگ زد و گفت :ما عمل قلب باز داشتیم،
خیلی هم نگران مشکلات و عوارض عمل بودیم،
به شهید مجید متوسل شدیم و برای این شهید نذر #صلوات گرفتیم،
خدا را به حق این شهید دادیم باورکردنی نیست که مشکل مریض ما، بدون عمل جراحی حل شد...
📚 ابو طاها زندگینامه و خاطرات مدافع حرم شهید مجید صانعی موفق صفحه ٧
شهید مدافع حرم
#مجید_صانعی_موفق🌷
👈 زندانبان عراقی مجذوب ابوترابی شد و در سوریه به شهادت رسید
تا اینکه جنگ پایان یافت و ما به ایران بازگشتیم. پس از ارتحال حاج آقا ابوترابی گویا او به ایران و به مشهد می آید و در دیداری که با تعدادی از آزادگان داشت شماره مرا از آنان می گیرد.
آن زمان بنده در قم بودم که تلفنم زنگ زد و گفت: من محمد کاظم هستم.
قراری گذاشتیم و او به قم آمد و با هم دیدار کردیم و دیدم همان مامور بعثی است و بسیار علاقمند بود که با خانواده حاج آقا دیداری داشته باشد و از خاطراتش برای آنان بگوید.
تاثیر رفتار حاج آقا برایشان درحدی بود که بعدها مطلع شدیم او به صورت داوطلب برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) به سوریه اعزام و بعد هم به شهادت می رسد.
سرانجام شهید کاظم عبدالامیر هم در دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله علیها در سوریه به آرزویش که هماناشهادت در راه خدا بود رسید.
پیکرشهید در کشور عراق خاکسپاری شد.
#شهید_کاظم_عبدالامیر🌷
🔰ویژگیهای امام رضا علیهالسلام
به نقل از ابراهيم بن العباس:
🌱 هرگز نديدم كه امام رضا (ع) به كسى سخن تندى بگويد، و يا پيش از آن كه كسى سخنش تمام شود سخن او را قطع كند.
اگر مىتوانست حاجت كسى را برآورد، هرگز او را دست خالى برنمى گرداند؛
هيچ گاه در برابر كسى پاى خود را دراز نمىکرد، و چنانچه كسى در حضور او نشسته بود، تكيه نمىكرد.
هرگز نديدم كه به يكى از غلامان و خدمتكارانش ناسزا بگويد؛ هرگز نديدم كه آب دهان بيندازد، و يا هنگام خنديدن قهقهه سر دهد، بلكه خندهاش تبسّم بود.
هرگاه سفرهاش را پهن مىكرد غلامان و خدمتكاران خود و حتى دربان [و] مِهتر اسبان را با خود سر سفره مىنشاند.
📚: عيون أخبار الرِّضا، ج۲، ص۱۸۴
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
آن چیزی که در ایران جنبه ی ملی گرایی و ناسیونالیستی دارد، بخش اعظم آن دروغ است. ملی گرایی را برای مقابله با اسلام گرایی علم کردند نه ملی گرایی به معنای حب وطن که کسی درد داشته باشد و بیاید برای کشورش کاری انجام دهد.
#حاج_قاسم🌷
🌷لینک کانال مکتب سردار سلیمانی
👇👇👇👇👇
❤️ مکتب سردار سلیمانی🌷
@maktabesardarsoleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰زندگی به سبک شهید جواد محمدی
آقا جواد حتی تو حرم حضرت_رقیه (س) هم، از بچههای شهدای فاطمیون غافل نمیشد. با فاطمه بردشان یک گوشه و باهاشان بازی کرد. فاطمه خوراکیهایش را آورد و با هم خوردند.
آقا جواد برای فاطمه، خمیرِ بازی، خریده بود. آوردند و با بچههای فاطمیون، حلقه زدند دور همدیگر و نشستند به بازی. آنقدر بهشان محبت کرد و خندیدند که آخر سر، از سر و کله آقا جواد بالا میرفتند و صدای عمو عمویشان قطع نمیشد.
🎤راوی:همسر شهید
یک روز با ماشین جهاد به خانه آمد. به او گفتم: این کپسول گاز خالی است؛ برو پُرش کن.
خندید و گفت: با این ماشین؟ این ماشین مال بیت الماله. من این کار را نمی کنم؛ ولی کپسول برایت می گیرم.
رفت و بعد با موتور آمد و کپسول را برد و پر کرد و آورد.
هر کمکی که می توانست به هر کسی که نیازمند بود، چه فامیل، چه آشنا، چه غریبه ارائه می داد.
🎤راوی: خواهرشهید
📚: فرمانده قلب ها
شهید محمد آرمان🌷
شناسایی تصویر نماز خواندن رزمنده ای که با پای مجروح معروف شد
رزمنده ای که در فیلم معروف با پای مجروح در حال نماز است شهیدی از اصفهان است.
این شهید والامقام غلامحسین نم نبات می باشد که در ۴ اسفند ماه ۱۳۶۲ ، در سن ۱۸ سالگی و در عملیات خیبر به شهادت رسید.