eitaa logo
🌷 مکتب سردار سلیمانی🌷
1هزار دنبال‌کننده
19.6هزار عکس
7.1هزار ویدیو
31 فایل
سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی فرمودند: «تا کسی شهید نبود، شهید نمی شود. شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش می شود. تمام شهدا دارای این مشخصه بودند».
مشاهده در ایتا
دانلود
#پـدرموشـکے‌ایـران✌ وقتی بازدید تموم شد، حسن روکرد به کارشناس موشکی روسیه و گفت: اکه میشه فناوری این موشک رو در اختیار ما قرار بدید! ژنرال های روسی خندیدندو گفتند:امکان نداره این فن‌اوری فقط در اختیار کشور ماست حسن خیلی جدی گفت: ولی ما خودمون این موشک رو میسازیم✊✌ و دوباره صدای خنده‌ی اونا بلند شد وقتی برگشتیم خیلی تلاش کردیم نمونه‌ش رو بسازیم ولی نشد حسن راهی مشهد شد به امام رضا متوسل شد و سه روز توی حرم موند. حسن میگفت روز سوم بود که عنایت امام رضا رو حس کردم و... حلقه‌ی مفقوده‌ی کار به ذهنم خطور کرد سریع دست به کار شدیم و موشک رو ساختیم که به مراتب از مدل روسی بهتر و پیشرفته‌تر بود #شهید_حسن_طهرانی_مقدم
💠دختری که به برکت وجود مزار شهید محجبه شد. ☑️روایتی از همسر شهید مدافع حرم "جواد جهانی " 🕊هنگام تشییع پیکر شهدای غواص در هاشمیه، شهید از مسئولان مراسم پرسید که آیا این شهدا در پارک خورشید دفن می‌شوند یا خیر که جواب منفی دادند. آن زمان شهید بسیار تاسف خوردند که چرا برای پیشبرد اوضاع فرهنگی و عقیدتی در شهر از حضور شهدا بهره‌ نمی‌برند و آنها را از مردم دور می‌کنند به همین علت وصیت کرده بود خودش در پارک خورشید دفن شود و معتقد بود حتی اگر بتواند یک جوان را تحت تاثیر قرار دهد برایش کافی است چندماه بعد از دفن همسر شهیدم دختر جوانی در حالی که ‌اشک می‌ریخت نزد من آمد و گفت اتفاقی به همراه دوستش سر مزار او رفته و شروع به درد دل کرده است که شب خواب شهید را می‌بیند و بعد از آن به کلی تغییر می‌کند و محجبه می‌شود. 🕊۲۲ آبان ماه #سالروز_شهادت شهید مدافع حرم " #جواد_جهانی " گرامی باد 💐شادی روح پر فتوح شهید صلوات
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷 ✍دعاهایش درست و کامل اجابت می شد. همانطور که دلش می خواست. از خدا خواسته بود که صاحب فرزند دوقلو شود. وقتی خدا بچه ها را بهمان هدیه داد روز و شب شکر می کرد. دوست داشت نسلش محب اهل بیت باشند. می گفت: این دخترها برایم از صدها پسر باارزش ترند. ✍قبل از به دنیا آمدن بچه ها کمی دستمان خالی شد چون مجبور شدیم پس اندازمان را به یک نیازمند قرض دهیم. اهل قرض گرفتن هم نبود. از خدا خواسته بود اگر بچه ها پر روزی هستند، نشانه ای برایش بفرستد. همان روزها حق التدریس دوره ای که در یک حوزه مشغول بود و اصلا فراموش هم کرده بود، به حسابش واریز شد. آن هم یک مبلغ قابل توجه.بچه ها که به دنیا آمدند، زندگی رنگ دیگری گرفت. می گفت خیر و برکت از وجودشان می بارد. هر وقت نگاهشان می کرد، فقط خدا را شکر می کرد و بس. ✍با آنکه عاشق بچه ها بود، وقتی هنوز دو ماهشان تمام نشده بود، عازم سوریه شد. یکی از بستگان در مخالفت با تصمیمش به او گفته بود که حالا نرو، بچه هایت خیلی کوچک هستند. و او در کمال جدیت پاسخ داده بود که مگر امام حسین(ع) بچه کوچک نداشت؟ تازه امام فرزندش را به میدان نبرد برد اما بچه های من در امنیت هستند. اگر نروم شرمنده بچه های امام می شوم. دو ماه قبل از شهادت، تماس گرفت و گفت: کارهای خودت و بچه ها را برای آمدن به سوریه انجام بده. می خواهم واسطه زیارت شما و بچه ها باشم. ✍سوریه که بودیم، خیالش راحت بود. از بزرگ شدن بچه ها لذت می برد. بچه ها هم کلی وابسته اش شدند. بعضی روزها ساعت ها می نشست و با بچه ها بازی می کرد. آنقدر که خسته می شدند و خوابشان می گرفت. می گفت: می خواهم این مدت که نبودم جبران کنم. بگذار هر چقدر می خواهند از بچگیشان لذت ببرند... راوے : 🌷 کجایند مردان خوب خدا 🌷🌷🌷✳️🌷🌷🌷
#کلام_شهید عالم محضر #شهداستــ ، اما کو #محرمی که این حضوررا دریابد و در برابراین خلأ ظاهری، خود را نبازد⁉️ #زمان میگذرد، و #مکان‌ها فرو می شکنند💔 💥اما حقایق باقی است👌 #شهید_سیدمرتضی_آوینی 🌹🍃🌹🍃
🔻خدایا این موشک را به باشگاه افسران بزن! 21 اسفندماه 1363 اولين موشك ايران به كركوك شليك شد. دومين موشك هم در بامداد 1364/12/23 به بانك 18 طبقه رافدين بغداد اصابت كرد و موشك بعدی در باشگاه افسران ارتش عراق در بغداد فرود آمد و حدود 200 نفر از فرماندهان عراقی را به هلاكت رساند. 🔸روايت سردار زاهدی از اين اتفاق به اين شكل است: «وقتی كه بنا شد اولين موشك را خود برادران سپاه به سمت بغداد شليك كنند، با هم به كرمانشاه رفتيم. مقدمات كار فراهم شد و باشگاه افسران بغداد را هدف گرفتيم. شهيد مقدم پيشنهاد كرد اول دعای توسل بخوانيم و بعد از دعا به زبان فارسی با خدا صحبت كرد و گفت: «خدايا ما نمی‌خواهيم مردم عراق را بكشيم. ما می‌خواهيم نظاميان را از بين ببريم كه هم ما و هم عراقی‌ها را می‌کشند. خدايا اين موشك را به باشگاه افسران بزن». موشك شليك شد و همه پای رادیو نشستيم. پس از چند دقيقه راديو ببی بی سی اعلام كرد "يك موشك، باشگاه افسران بغداد را منهدم كرده و تعداد زيادی از افراد حاضر در آن كشته شده‌اند". من پيشانی شهيد مقدم را بوسيدم و گفتم اين به هدف خوردن موشك نتيجه اخلاص و پاكی تو بود».
میگفت: حضرت آقا یا نماینده ایشان امر کنند که برو #رفتگر محله باش نظام به جارو کردن نیاز دارد من میروم. #مطیع امر ولایت بود. #شهید_مهدی_نوروزی🌷 #شهید_مدافع_حرم #شیر_سامرا 🍃🌹🍃🌹
✍وصیت نامہ اش دوخط هم نمیشد نوشتہ: 'ولاتکونوا کالذین نسوالله فانسیهم انفسهم' مانند کسانے نباشید ڪہ #خدارا فراموش ڪردند و خدا هم خود آنان را از یادشان برد #شهید_علی_بلورچی
یک لحظہ #چشم دیدن خودرا بہ من ببخـش آیینہ هاےروشن خودرا بہ من ببخـش پروازراتوتجربہ ڪردے مبارڪت حالا #پرِ پریدن خود را بہ من ببخـش ... #سردارشهید_مسعودزکی_زاده #شبتون_شهدایی🌷
توجهت بہ هر چہ باشد قیمت تو همان است ... اگر توجهت بہ خـدا و خـوبان باشد قیمتے مےشـوے ... حــواس تو بہ هر ڪہ رفت تـو همانـے ... <حاج اسماعیل دولابـے (ره)> رفیـق حواسـم بـا توست حواست بـهم باشہ #سردارشهید_مسعودزکی_زاده #رفیـق_شهیـدم 🌹 🌷🌷🌷
نهال! #آقا رو دیدی چےگفتی بهشون؟ گفتم کلاهتُ مامانت برات درست کرده؟ گفت آره گفتم میدی بہ من؟ گفت این مال منه یکی دیگه برات میخرم! گفتم پس #صورتی بخری هـا☺️😊 رهبر هم براش یه کلاه صورتی فرستاد☺️😍 #فرزند_شهید #شهید_مهدی_قاضی_خانی 🌷 🌷🌷🌷
شهید مدافع حرم مهدی قاضی خانی
🌷 💠اخلاص 🌷در باقرآبادورامین، پیرزنی زندگی می‌کرد که سه فرزند داشت، که یکی از پسرانش، جانباز بود؛ از گردن به پایین، قطع نخاع بود و اصلاً نمی‌توانست🚫 تکان بخورد. سقف خانۀ این خانواده🏚، مشکل پیدا کرده و حسابی ترک برداشته بود. 🌷به مهدی گفتم: . بیا یه کار خیری بکنیم، بریم سقف خونۀ این خانوادۀ جانباز رو درست کنیم🛠. مهدی هم بدون تأمل گفت: من همین کارهام😍! کِی بریم⁉️گفتم: روز که من هم بتونم بیام. اما من این مسئله را فراموش کردم🗯. 🌷جمعه ساعت هفت و نیم صبح بود که به من زنگ زد📞. من هم حسابی گیج خواب بودم😴. گفت: کجایی پس، چی شد برنامه⁉️گفتم: کدوم برنامه؟ 🌷گفت: همون که گفتی بریم سقف خونه‌شون رو درست کنیم دیگه. من رفتم گچ گرفتم با یه نفر هم صحبت کردم که بیاد و با هم بریم👌. وقتی این را گفت، تازه یادم افتاد که با مهدی قرار داشتم. 🌷خیلی شرمنده شده بودم😥 و با شرمندگی تمام به مهدی گفتم: حقیقتش من این موضوع رو یادم رفته بود، با خانواده قرار گذاشتم بریم . بدون این‌که ناراحت بشود و یا به روی خودش بیاورد گفت: پس هیچی، اشکالی نداره🚫، من می‌رم خودش رفت و تا عصر هم کارها را تمام کرد✅. 🌷جالب این‌که وقتی کارش تمام شده بود، آن از او خواسته بودند خودش را معرفی کند و از او پرسیده بودند: اسم شما چیه❓ مهدی هم به جای اسم خودش، را گفته بود.تا مدت‌ها، هر کسی به دیدن آن خانوادۀ جانباز می‌رفت، می‌گفتند: آقای اومد این‌جا و سقف خونۀ ما رو درست کرد؛ خدا خیرش بده☺️! 📚بابامهدی، زندگی‌نامه و خاطراتی از 🌹🍃🌹🍃
✋️اول صبح و #سلامی_به_مولا برای من که بهشتم، فقط گدایی توست بهشت را چه شباهت،به یک شب حرمت! أَلسلام عليك يااباعبدالله 🔹صبحتون حسینی🔹
پرده از چشمهایت ڪنار بزن تا خورشید بار دیگر در جغرافیاے من طلوع ڪند صبح من با چشمهاے تو بخیر مےشود اے شهید #روزتون متبرک به نگاه شهدا❤️
💢 تصویر شهید مدافع #سجاد_جرجندی منتشر شد 🔹وی شب گذشته در رودبار جنوب بر اثر درگیری با قاچاقچیان مواد مخدر به شهادت رسید #روحمان_با_یادش_شاد #شهادت
🌹 #کمی_مثل_شهدا 🌹 گاهی یک حدیث یا جمله ی قشنگ که پیدا می کرد ، با ماژیک می نوشت روی کاغذ و میزد به دیوار ... بعد در موردش با هم حرف میزدیم و هر چه ازش فهمیده بودیم می گفتیم . این جمله هم می ماند روی دیوار و توی ذهنمان ... #شهید_مهدی_زین_الدین 🕊 #سالروز_شهادتشان
روز تشییع، مسجد امام اصفهان از جمعیت پر شده بود. از یکی از روحانیون، که از دوستان شهید میثمی بود، درخواست شد کمی سخنرانی کند. آن برادر روحانی نقل کرد: مانده بودم چطور شروع کنم. تفالی به قرآن زدم. وقتی قرآن را باز کردم، این آیه آمد: «قال انی عبداله اتانی الکتاب و جعلنی نبیا.» ... و این آیه، دقیقا همان آیه ای بود که وقتی به دنیا آمد، پدربزرگش با تفال به قرآن، نام او را عبدالله گذاشته بود. #شهیدعبدالله_میثمی شادی روحشان صلوات
#شهید مقاومت حزب الله #لبنان علاء حسن نجمه 🌹تا روزی که بود دست‌هایش بوی گل سرخ می‌داد از روزی که رفت گل‌های سرخ بوی دست‌های او را می‌دهند.🌹 یادش با صلوات
محمد عباس طلبه بود. اغراق نكنم حدود 2 هزار حدیث را حفظ كرده بود. بچه با تقوایی بود. وقتی صوت قرآن بلند می شد سرتاپا گوش بود و به معانی آیات دقت می كرد و می گریست. خیلی ساده زیست بود، ساده پوش و بی تكبر. آن قدر كه اگر سر سفره دو نوع غذا بود می گفت روا نیست سفره این جور رنگین باشد. محمدعباس من و امثال او همان بچه هایی بودند كه امام وعده داده بود. سرتا پا گوش به فرمان امام بود. شهید محمد عباس سیف الدینی راوی مادر شهید
محمدحسین جانباز شیمیایی بود. در عملیات والفجر 8 به عنوان نیروی رزمی شرکت کرد و همان جا هم شیمیایی شد. پسرهایم همیشه به من می گفتند که اگر شهید یا جانباز شدند ما به بنیاد شهید مراجعه نکنیم و ادعایی نداشته باشیم. برای همین وقتی محمدحسین شیمیایی شد ما برای تشکیل پرونده اقدام نکردیم. حالش خوب نبود دکترها میگفتند باید برای درمان برود خارج از کشور. ناچار شدیم برایش پرونده درست کنیم تا ویزا بگیریم چون دلش راضی به این کار نبود قبل از آماده شدن ویزا شهید شد. دو روز پس از شهادت محمدحسین، ویزایش درست شد. شهادت او شب عید قربان بود و روز عید قربان هم تشییع شد. شهید محمدحسین سیف الدینی مسؤول تبلیغات گردان 410 غواصی در عملیات والفجر 8 شیمیایی شد و پس از تحمل درد و رنج فراوان به همرزمان و برادران شهیدش پیوست  شهید طلبه محمد عباس سیف الدینی متولد1344 در بهار 1363، جبهه طلائیه دعوت حق را لبیک گفت و به کاروان شهدا پیوست. راوی مادر شهیدان سیف الدینی ام البنین استان کرمان
محمد حسن اواخر سال 59 از طرف سپاه پاسداران به كردستان رفت و سرسختانه به مبارزه عليه خود فروختگان برخاست. زمانيكه قصد عزيمت به جبهه را داشت در لحظه خداحافظي مي خواستم روي مرا ببوسد كه محمد حسن با ناراحتي گفت مادر فكر نمي كني در بين ما بچه هايي باشند كه مادر نداشته باشند تا موقع رفتن او را ببوسد. از خصوصيات او هر چه نوشته شد كم است . او رفتن به جبهه را بر خود واجب مي دانست و براي رسيدن به هدف عازم جبهه شد و به همراه ديگر رزمندگان به اهواز اعزام و بالاخره پس از پانزده روز نبرد در تاريخ 1360/7/5 در جريان شكستن حصر آبادان به آرزوي ديرينه خود كه همانا لقاءالله بود رسيد شهید محمد حسن سیف الدینی راوی مادر شهیدان سیف الدینی
شهید علی نوروزی ولادت 1346 محله انصار کوهبنان_ کرمان شهادت 13362 مریوان دفترچه خاطرات مادر مریضی بسیار سختی داشتم و داروها نیز تأثیری چندانی نداشت. بسیار سرفه می کردم و به سختی نفس می کشیدم. یک شب که حالم بسیار بد بود ، خواب رفتم و فرزندم علی را در خواب دیدم. او یک دوای سیاه رنگی در دست داشت، به من گفت: مادر جان! از این دارو بخور، حتماً خوب می شوی. من دارو را از دست او گرفتم و خوردم و وقتی صبح از خواب بیدار شدم بهبود یافتم. و دیگر اثری از مریضی در من وجود نداشت
باید که از این باده به من هم بچشانی در معرکه با خصم مرا هم بکشانی نوشیدن این جام طهورای شهادت هنیئا لک سردار حسین همدانی یادش با صلوات شبتون شهدایی
#کلام_شهدا 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 #رضای_خدا 🍁اگر برای #خدا جنگ می‌کنید احتیاج ندارد به من و دیگری گزارش کنید. 🌷گزارش را نگه دارید برای #قیامت . اگر کار برای #خداست گفتنش برای چه؟ #شهیدحاج_حسین_خرازی •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
✨💠✨ در مکتب نبوت در محضر رسول الله(ص) 🌷 پیامبر اڪرم(صلی الله علیه و آله) : 💐 زیاد وضو بگیر تا خداوند عمرت را طولانی کند اگر توانستی شب و روز با طهارت باشی این کار را بڪن زیرا اگر در حال طهـارت بمیری شهید خواهی بود. 📚منتخب میزان الحکمه #درس_اخلاق •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•