eitaa logo
🌷 مکتب سردار سلیمانی🌷
996 دنبال‌کننده
20.4هزار عکس
7.5هزار ویدیو
31 فایل
سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی فرمودند: «تا کسی شهید نبود، شهید نمی شود. شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش می شود. تمام شهدا دارای این مشخصه بودند».
مشاهده در ایتا
دانلود
در مکتب شهادت در محضر شهدا راه شهید ، پیام شهید قبرم را ساده و هم سطح با زمین درست کنید و با اندکی سیمان روی آن را بپوشانید و فقط با انگشت روی آن بنویسید: پر کاهی تقدیم به آستان قدس الهی # شهید بهمن درولی #یادش_با_صلوات
در مکتب شهادت در محضر شهدا راه شهید ، عمل شهید ساعت دو نصفه شب بود. صداي شرشر آب مي آمد. توي تاريكي، يكي پاي تانكر نشسته بود و يواش، طوري كه كسي بيدار نشود، ظرف ها را مي شست. جلوتر رفتم. حاجي بود. #اخلاص #سردارشهيد_محمد_ابراهيم_همت فرمانده لشکر محمد رسول الله یادش با صلوات #شبتون_شهدایی
در مکتب شهادت در محضر شهدا راه شهید ، کلام شهید سهل ‌انگارے و سستے در اعمال عبادے تاثیر نامطلوبے در پیروزی‌ ها دارد... #سردارشهید_حسین_خرازی سلام صبحتون شهدایی ✋ 💐💐
ما همه ظاهریم ! اسیر #من و #منیت ها! باطن شهدا بودند و نیت ها! وای بر ما و بر #منیت ها ! شهید آوینی: گمنامے براے شهرت پرست ها دردآور است؛ اگر نه همه اجر ها در گمنامے است
❤️نماز اول وقت ایستاده بود کنار در حرم و به وضوخانه اشاره می کرد. تازه رسیده بودیم دمشق و دلمان می خواست یک زیارت با حال بکنیم، ولی وقت اذان بود. ـ برادرا، زیارت مستحبه، نماز واجب. عجلّوا بالصلوة قبل الفوت. 📚یادگاران، جلد 9 #حاج_احمد_متوسلیان #درس_اخلاق #شبتون_در_پناه_خدا •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•t •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
🔳 #ســـر_قبـــرم_بـودم_مـامـان ✍داشتم خونه رو مرتب مے ڪردم حسین گوشه ے آشپزخونه نشسته و به نقطه اے خیره شده بود اونقدر #غـرق_افڪار خودش بود ڪه هر چه صداش ڪردم جواب نداد 🍂رفتم جلوش و گفتم: حسین؟! ... حسین؟! ... #ڪجایی_مادر؟! یهـو برگشت و بهـم نگاه ڪرد 🍂گفتم: حسین جان! ڪجایی مادر؟!#خنـدیـد و گفت: #سر_قبرم_بودم_مامان 🍂از #تعجب خنده ام گرفت. بهش گفتم: قبرت؟! ... #قبرت_ڪجاست مادر جون؟! 🍂گفت: بهشت زهرا سلام الله علیها ردیف ۱۱ قطعه ۲۴ شماره ۴۴ چیزی نگفتم و گذشت ... ... وقتی #شهید شد و #دفنش ڪردیم به #حــرفش رسیــدم با ڪمال #تعجــب دیــدم 👌دقیقــا #همــون_جـایـی دفن شده که اون روز بهم گفته بود 🍂پشتم لرزید ، فهمیدم اون روز واقعا سـر قبـرش بـوده... ڪبـوتـرانـه پـریـدیـد🕊 #دانش_آموز_شهید_حسین_فهمیده #شهادت: ۵۹/۸/۸ یادش با صلوات #راوی ؛ مادر شهید
اهل دلی می‌گفت: 🔸«چه زیباست گم شدن»🔸 🔻 اوایل معنای حرف او را نمی‌فهمیدم! بعد ها از نوع رفتار "شهدای گمنام"، آنان که شبِ عملیات پلاک‌ های خود را می ‌آویختند تا بی‌نشان بمانند فهمیدم گم شدن یعنی چه...! اهل دلی می‌گفت: آنقدر در وادی عشق به خدا باید غوطه‌ور شوی تا نام و نشانی از تو نماند.. 🔹«هرچه باشد،خدا باشد و خدا...»🔹 ♦️و این یعنی در وادی الهی گم شدن. شهدا چه زیبا این واژه‌ را صرف کردند... «گم شدن» تا آنجا که گمنام شدند و برای همیشه جاوید ماندند! ای کاش می‌شد ما هم گم شویم... تا آنجا که «گمنام» شویم. #بیاد_شهید_گمنام #شهید_ابراهیم_هادی یادش با صلوات
#همسر شهید: دفترچه خاطرات درباره ی مصرف و استفاده از #کالای_ایرانی که رهبر انقلاب تاکید زیادی دارند #حساسیت زیادی داشت. کوچکترین وسیله خانه و اقلام مصرفی را سوال میکرد که #ایرانی باشد. من به ایشان می گفتم که #تشخیص خرید کالای ایرانی سخت است ولی شهید نریمانی تاکید میکردند باید هرجور هست #متوجه شویم! خرید کالای ایرانی #اهمیت زیادی برای کشور دارد و اصلا #کیفیت را در نظر نمیگرفت و فقط به دنبال استفاده از کالای ایرانی بودند. #شهید_محمود_نریمانی🌷 یادش با صلوات 🍃🌹🍃🌹
#کلام_شهید هر وقت ڪسی در ڪلامش #قسـم می خـورد، می گفت: «قسـم نخورید» نـاراحـت می شد ڪه بی دلیـل و از سـر عـادت در ڪلام به خـدا یا اهـل بیـت قسـم یـاد شـود... #شهیدحبیب_الله_شمایلی یادش با صلوات
بہ ڪاغذ نوشتہ روی مزار شهید اژدری نگاه ڪنید . بــرای خــدا ڪہ ڪار ڪنی حتی مسیحی ها را هم شیفتہ خودت میڪنی ... #جهادگر_شهید 🕊 #شهید_امیر_محمد_اژدری یادش با صلوات •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
🌷🌷🌷❤️🌷🌷🌷 در مکتب شهادت در محضر شهدا 🌷سپهبد شهید علی صیاد شیرازی فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش، محسن (بسیجی شهید محمد محسن روزی طلب) را در جبهه دید. گفت: این پسر بچه را بفرستید عقب، اینجا خطرناک است! 🌷گفتیم: به قد و قواره کوچکش نگاه نکنید، این یک شیر بچه است، بی ترس برای شناسایی مى رود در دل دشمن! صیاد وقتی نتیجه کار محسن را دید، گفت: درجه های من را بردارید روی دوش این پسر چهارده ساله بگذارید! 🌷🌷🌷❤️🌷🌷🌷
#شهید_جهاد_مغنیه یک هفته قبل از شهادتش از سوریه به خانه آمد پنجشنبه شب بود نصف شب دیدم صدای ناله گریه جهاد می آید رفتم در اتاقش از همان لای در نگاه کردم دیدم جهاد سر سجاده مشغول دعا و گریه است و دارد با امام زمان صحبت میکند دلم لرزید ولی نخواستم مزاحمش شوم. وانمود کردم که چیزی ندیده ام صبح موقعی که جهاد میخواست برود موقع خداحافظی نتوانستم طاقت بیاورم از او پرسیدم پسرم دیشب چی میگفتی؟ چرا اینقدر بی قراری میکردی؟چیشده؟ جهاد خواست طفره برود برای همین به روی خودش نیاورد و بحث را عوض کرد من بخاطر دلهره ای که داشتم اینبار با جدیت بیشتری پرسیدم و سوالاتمو با جدیت تکرار کردم گفت چیزی نیست مادر داشتم نماز میخواندم دیگر دیدم اینطوری پاسخ داد نخواستم بیشتر از این‌ پافشاری کنم و ادامه بدهم گفتم باشه پسرم! مرا بوسید و بغل کرد و رفت... یکشنبه شب فهمیدم آن شب به خداوند و امام زمان چه گفته و بینشان چه گذشته! و آن لحن پر التماس برای چه بوده است !. راوی:مادر شهید جهاد مغنیه برای شادی روحش صلوات #جهاد_ادامه_دارد یادش با صلوات