#شهیدانه🕊
#شهیدهسته_ای_داریوش_رضایی_نژاد 🌷
یک کار خیلی مهم با داریوش داشتم، در به در دنبالش میگشتم. آن روزها موبایل هم که نداشتیم، به هرکس که میرسیدم سراغش را میگرفتم. یکی میگفت: چند دقیقه پیش توی حیاط بود. یکی میگفت: نیم ساعت قبل، توی کتابخانه دیدمش. کلافه شده بودم که یک مرتبه صدای اذان بلند شد. خیالم راحت شد. چون میدانستم موقع اذان داریوش هر جا باشد خودش را به نمازخانه میرساند.
📚: شهیدعلم