eitaa logo
🌷 مکتب سردار سلیمانی🌷
1هزار دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
7.3هزار ویدیو
31 فایل
سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی فرمودند: «تا کسی شهید نبود، شهید نمی شود. شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش می شود. تمام شهدا دارای این مشخصه بودند».
مشاهده در ایتا
دانلود
│ #خاطره ✍│ توی جبهه اینقدر به خدا میرسی میای خونه یه خورده ما رو ببین شوخی میڪردم،آخر هر وقت می آمد هنوز نرسیده با همان لباس ها می ایستاد به نماز،ما هم مگر چقدر پهلوی هم بودیم؟ نصف شب میرسید صبح هم نان و پنیر به دست بند پوتینش را نبسته سوار ماشین می شد ڪه برود نگاهم ڪرد و گفت:وقتی تو رو می بینم احساس میڪنم باید... #شهید_محمدابراهیم_همت💐
🔖 #کلام_شهید👆 ✍مــن زنــدگـے را دوســت دارم ولـے نـه آن قــدر کـه آلــوده اش شــوم... #شهیـد_محمـدابـراهیـم_همـت یادش با صلوات
🌾بهش‌ پيله‌ كرده‌ بوديم‌ كه‌ بيا برويم‌ برات‌ #آستين‌ بالا بزنيم‌. گفت‌: باشه‌☺️ فكر نمي‌كرديم‌🗯 بگذارد حتي #حرفش‌ را بزنيم‌. 🌾خوش‌حال‌ شديم‌😍 گفت‌: « من‌ زني‌ مي‌خوام‌ كه‌ تا #قدس‌ هم راهم‌ بياد.» راوی: مادر شهید #شهید_محمدابراهیم_همت یادش با صلوات 🌹🍃🌹🍃
🌷 مکتب سردار سلیمانی🌷
در مکتب شهادت در محضر شهدا راه شهید ، کلام شهید سردار بی سر خیبر حاج محمد ابراهیم همت 🇮🇷 کلام شهدا
یاد یاران همراه با شهیدان یاوران امام زمان عج 🔰با شروع رمضان، در 🗓تاریخ 23/4/61 در منطقه شرق ، فرماندهی تیپ 27 محمدرسول‌الله(ص) را به عهده گرفت و بعدها با ارتقاء این به⇜ لشکر، تا زمان ، در سمت فرماندهی آن لشکر انجام وظیفه کرد. 🔰در عملیات (ع) و محرم در سمت قرارگاه ظفر، سلحشورانه با دشمن متجاوز جنگید👊 در عملیات والفجر مقدماتی، مسؤولیت یازدهم قدر را که شامل: 🔅لشکر 27 حضرت رسول(ص)، 🔅لشکر 31 عاشورا، 🔅لشکر 5 نصر و 🔅تیپ 10 بود، به عهده گرفت. 🔰سرعت عمل و صلابت رزمندگان لشکر 27 تحت فرماندهی او در عملیات و تصرف ارتفاعات کانی مانگا از خاطره‌ها محو نمی‌شود🗯 اوج آفرینی این سردار بزرگ در عملیات بود. 🔰در این مقطع، تمام توان خود را به کار گرفت و در آخرین روزهای حیات دنیوی‌اشـ🌍، خواب و خوراک و هرگونه بهرة مادی از دنیا را برخود کرد و با ایثار خون❣خود برگی خونین در📆تاریخ رقم زد. 🔰سرانجام، 🗓17 اسفند سال 1362🗓 در به شهادت رسید🕊🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• شادی روحش صلوات ❤️ عشق فقط شهدا❤️ ❤️❤️❤️🌷❤️❤️❤️
دفترچه خاطرات مادر📝 🌹 ✍بنقل از مادر شهید از خصوصیات اخلاقی اش هرچه بگویم، کم گفتم. او از بچه گی در خانواده ی ما، بلاتشبیه، مانند یک قرآن بود. صبح که می خواستم بلندش کنم، لحاف را از رویش پس نمیزدم، با یک بوسه بیدارش می کردم. طوری که گاهی وقت ها پدرش اعتراض می کرد و می گفت: «خجالت بکش زن، این دیگه بزرگ شده.» سه ماه تعطیلات تابستان که می شد، می گفت: «من خوشم نمیاد برم توی کوچه و با این بچه ها بشینم، وقتمو تلف کنم. میخوام برم شاگردی.» می گفتیم: «آخه برای ما زشته که تو بری شاگردی. بری شاگرد کی بشی؟» می گفت: «میرم شاگرد یه میوه فروش می شم.» می رفت و آن قدر کار می کرد که وقتی شب به خانه می آمد، دیگر رمقی برایش نمانده بود. به او می گفتم: «آخه ننه، کی به تو گفته که با خودت این طوری کنی؟» می گفت: «طوری نیست، کار کردن به نوع عبادته، کیه که زحمت نکشه و کار نکنه؟» می گفت: «حضرت علی این همه زحمت می کشید! نخلستون ها رو آب میداد، درخت می کاشت، مگه ما به این دنیا اومدیم که فقط بخوریم و بخوابیم.» این بچه آرام و قرار نداشت. یک وقتی هایی که من خانه نبودم، جارو را برمی داشت و خانه را جارو می کرد یا رختها را می شست اخلاق و رفتارش طوری بود که همیشه همه ازش راضی بودند 📚 ، برای خدا مخلص بود
در مکتب شهادت در محضر معلمان شهید آشنایی با معلمان دهه شصت معلم شهید حاج محمد ابراهیم همت🌷 🖌معلمی از جنس #شجاعت و #غیرت 📘 معلمی از جنس مهربانی و عطوفت . 🖌 معلمی که هم حواسش به دانش‌آموزانش بود هم به کشورش. 📙 معلمی که چندین بار از سوی #ساواک متذکر شده بود، اما با روح بزرگ و بی‌باکی که داشت و بدون ذره ای اعتنا به آن تهدیدات، به کارش ادامه می‌داد.. #محمدابراهیم_همت، مردی که با #همت و #پشتکار در نوجوانی ، توانست به معلمی پرتلاش و #قوی تبدیل شود.. مردی که توانست پرچمداری #جوانان شهرضا را بر عهده بگیرد و نسبت به شهر و کشورش بی تفاوت نباشد. مردی که فرماندهی #کردستان را برای بیرون راندن اشرار و یاغیان از کشور بر عهده داشت. . 👈مردی از فرماندهی لشکر ۲۷ #محمد_رسول‌الله... 👈 مردی از #عملیات #رمضان... 👈 مردی از #عملیات والفجر مقدماتی و والفجر ۴... 👈 مردی از #فرماندهی لشکر ۳۱ عاشورا ، نصر ۵ و تیپ ۱۰ سیدالشهداء... . 👈مردی که با صلابت و اقتدار، #طلاییه و #مجنون را از پاتک های شدید #دشمن حفظ کرد و در نهایت در همان جاده های مجنون به معشوقش رسید. . به مناسبت سالگرد #شهادت #شهید_محمدابراهیم_همت 📆 تاریخ ولادت: ۱۲ فروردین ۱۳۳۴ 📆 تاریخ شهادت: ۱۷ اسفند ۱۳۶۲ 🥀محل دفن: شهرضا.در جوار امامزاده ش روح مطهرش شاد با ذکر صلوات ♥️♥️♥️🌷♥️♥️♥️ کانال مکتب سردار سلیمانی مکتب شهادت و جاودانگی @maktabesardarsoleimani 🌷🌷🌷♥️🌷🌷🌷
دست خط های ماندگار و به یاد ماندنی هر وقت می خواست برای یادگاری بنویسد می نوشت: ✍من کان لله,کان الله له هر که با خدا باشد با اوست رسم نیست یک دل و دو دلبر داشتن💕 سردار بی سر خیبر
*﷽* 🌷اول صبح به سمت حرمت رو کردم دست بر سینه سلامی به تو دادم ارباب سر صبحی شده و باز دلم دلتنگ است السلام ای سبب سینه تنگم ارباب... 🌷السلام علیك یا اباعبدالله الحسین(ع) 🌷عشق است . . . اینکه یک نفر آغاز می‌کند هر روز صبح را به هوای سلام بر تو 🌷صبحتان منور به گنبد نورانی آقا ابا عبدالله و نگاه پر مهر شهدا🕊 ۲۷حضرت رسولﷺ* 🌷یاد و نامش آکنده از عطر گل های بهشتی باد.
اگرما راڪنار نگذاریم ڪارهایےڪہ انجام میدهیم هیچ نخواهدداشت، چرا؟ چون ڪارمان درجهت .خدا نیست و ماخودمان را میڪنیم... سردار بی سر خیبر 🌷 یاد عزیزش با صلوات 🦋🦋🦋🌷🦋🦋🦋‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
سید شهیدان اهل قلم :🎤 «خون» با حسین، پیمان «ریختن» بسته است، «سر» با حسین، پیمان «باختن» سردار بی سر خیبر :🎤 حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست می‌دارم. : 🎤 امروز قرارگاه حسین بن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرم‌ها می‌مانند.
ابراهیم بعد از چند ماه به خانه آمد . سرتا پا خاکی و چشم هایش سرخ شده بود . به محض اینکه آمد ، وضو گرفت و رفت نماز بخواند . گفتم : حاجی لااقل کمی استراحت کن ، بعد نماز بخوان . گفت : با عجله آمدم که نماز اول وقتم از دست نرود . این قدر خسته بود که احساس می کردم ، هر لحظه ممکن است در حال نماز از حال برود . 🕊🌹 📚 پرواز تا بی نهایت
⭕️تا دو، سه‌ی‌ نصفه‌ شب‌ هی‌ وضو می‌گرفت‌ و می‌آمد سراغ‌ نقشه‌ها و به‌دقت‌ وارسيشان‌ می‌كرد. يك‌وقت‌ می‌ديدی‌ همان‌جا روی نقشه‌ها افتاده‌ و خوابش‌ برده‌. خودش‌ می‌گفت‌ «من‌ كيلومتری می‌خوابم‌.» واقعاً همين‌طور بود. فقط‌ وقتی‌ راحت‌ می‌خوابيد كه‌ توی‌ جاده‌ باماشين‌ می‌رفتيم‌. عمليات‌ خيبر، وقتی‌ كار ضروری داشتند، رو دست‌ نگهش‌ می‌داشتند. تا رهاش‌ می‌كردند، بيهوش‌ می‌شد. اين‌قدر كه‌ بی‌خوابی‌ كشيده‌ بود. 👈مسئولین جنگ اینطور تلاش و مجاهدت کردن که دشمن نتونست یک وجب از خاکمون رو بگیره. مسئولین اقتصادی هم اینطور هستند؟ سردار بی سر خیبر 🌷
ایستگاه ولایت در محضر امام روح الله 🔹اوایل انقلاب که هنوز جنگ شروع نشده بود، با تعدادی از جوانان برای دیدار با امام به جماران رفتیم. ◇ دور تا دور امام نشسته بودیم و به نصیحت‌هایش گوش می‌دادیم که یک‌دفعه ضربه‌ محکمی به پنجره خورد و یکی از شیشه‌های اتاق شکست. از این صدای غیرمنتظره همه از جا پریدیم، جز حضرت امام. ◇ امام در همان حال که صحبت می‌کرد، آرام سرش را برگرداند و به پنجره نگاه کرد. هنوز صحبت‌هایش تمام نشده بود که صدای اذان شنیده شد. بلافاصله والسلام گفت و از جا بلند شد. ◇ همانجا بود که فهمیدم آدم‌ها همه‌شان می‌ترسند، چرا که آن روز در حقیقت، همه ما ترسیده بودیم؛ ◇ هم امام و هم ما. امام از دیر شدن وقت نماز می‌ترسید و ما از صدای شکسته شدن شیشه. ◇ او از خدا می‌ترسید و ما از غیرخدا. آن‌جا بود که فهمیدم هر کس واقعا از خدا بترسد، دیگر از غیر نمی‌ترسد. ✍ راوی: سردار بی سر خیبر