eitaa logo
🌷 مکتب سردار سلیمانی🌷
994 دنبال‌کننده
20.4هزار عکس
7.5هزار ویدیو
31 فایل
سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی فرمودند: «تا کسی شهید نبود، شهید نمی شود. شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش می شود. تمام شهدا دارای این مشخصه بودند».
مشاهده در ایتا
دانلود
درمکتب سردار سلیمانی در محضر مردانی از جنس نور شهید شیر علی سلطانی🌷 همسرم علاقه بسیاری به اقامه نماز جماعت داشت و آن زمان مسجدی در محله ما وجود نداشت كه بتواند در آنجا نماز جماعت اقامه كند، لذا در حیاط منزلمان این كار را انجام می‌داد. اما بعد از مدتی تصمیم گرفت تا خودش مسجدی احداث كند. در گام نخست همسرم یك خانه كوچك را خرید و آن را حسینیه كرد و بعد از مدتی زمینی هم برای احداث خریداری كرد. البته در آن زمان صاحب زمین برای فروش یك شرط برای شهید سلطانی گذاشته بود و آن اینكه دوشنبه‌ها را برای او مداحی كند، زیرا همسرم كار مداحی و سرودن اشعار در مدح و منقبت اهل بیت(ع) را انجام می‌داد كه این شرط را پذیرفت. همسرم این مسجد را با هزینه‌های خودش ساخت، او همیشه می‌گفت كار كه برای رضای خدا باشد، خدا هم همواره خیر و بركت در كار را زیاد می‌كند و این نكته‌ای بود كه من بارها در زندگی به آن رسیدم. 🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
در مکتب ولایت در محضرامام خمینی(ره): 💢خدمت به خلق، خدمت به خداست. خدمت به انسان ها، خدمت به خداست. خدمت به بندگان خدا، خدمت به خداست و در این خدمت انشاءالله موفق باشید.امیدواریم که شما خدمتگزار به انسانیت و خدمتگزار به اسلام باشید. 📚:صحیفه نور ،ج ٧،ص٢١٢
درمکتب سردار سلیمانی در محضر مردانی از جنس خاک، به‌ قیمت افلاک شهید محمدعلی رجایی🌷 تمام مدتی كه من با او زندگی كردم، كمتر پیش می‌آمد كه در خانه از من چیزی بخواهد. بارها او را می‌دیدم بلند می‌شد و می‌رفت آب می‌خورد و دوباره به اتاق برمی‌گشت. گاهی هم اگر چیزی را كه می‌خواست پیدا نمی‌كرد، باز نمی‌گفت مثلاً یك لیوان به من بدهید، می‌گفت: مثل اینكه لیوان نیست... من و او در مورد تربیت بچه‌ها روزهای شنبه هر هفته كه بچه‌ها هنوز در خواب بودند می‌نشستیم و روش‌هایمان را در برخورد با بچه‌ها ارزیابی می‌كردیم. هر كس قیافه ظاهری او را می‌دید فكر می‌كرد آدم خشك و متكبری است، اما اگر با او زندگی می‌كرد، می‌فهمید نه اینطور نیست و خیلی افتاده و با محبت است. 🎤راوی: همسر شهید 🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید سلیمانی: من سید حسن نصرالله را دوست دارم... 🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷 حاج قاسم در حوزه سیاسی نیز یک انسان متفکر بود. ژنرال "قاسم سلیمانی" تنها یک ژنرال نظامی نبود، بلکه در عرصه سیاسی نیز صاحب فکر، ایده، اندیشه و سبک بود. او اهل پیش‌بینی وقایع پیش از رخ دادن آنها بود. من همواره از شخصیت جامع و فراگیر او در عرصه‌های فرهنگی، فرهنگ دینی، فرهنگ اسلامی، فرهنگ عمومی و... سخن گفته‌ام. او حقیقتاً یک انسان کاملاً فرهیخته بود. او بسیار به مطالعه مشغول می‌شد و از وقتش دائماً استفاده می‌کرد. به عنوان مثال، من به یاد دارم زمانی که با یکدیگر جلسات طولانی داشتیم و مسائل را بررسی می‌کردیم، زمانی که جلسه‌مان تمام می‌شد و در آخر وقت، یک ساعت باقی مانده بود، او می‌خواست تا درباره مسائل فکری، عقیدتی، فرهنگی، عملی و... با یکدیگر گفت‌وگو کنیم. این درحالی است که قاعدتاً چنین شخصیت‌هایی وقت کافی به این مسائل اختصاص نمی‌دهند. در نهایت او یک شخصیت جامع و فراگیر داشت. امروز اگر کسی به سخنرانی‌های او در طول سال‌های گذشته مراجعه کند، می‌تواند بخوبی به این بعد از شخصیت حاج قاسم سلیمانی پی ببرد. 🎤راوی: سید حسن نصرالله 🌷 🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
اوایل سال ۱۳۸۸، جلسه ای با شهردار تهران داشتیم و منتظر آقای قالیباف بودیم. قالیباف با یک نفر دیگر وارد جلسه شد. از کسی که کنارم نشسته بود پرسیدم: اون آقايي که با شهردار اومد معاون شهرداره؟ گفت: خیر، سردار سلیمانی، فرمانده سپاه قدس هسته... جلسه شروع شد. بعضی از مسئولان و حاضران صحبت کردند تا نوبت سردار رسيد. گفت: من تازه تو این جمع صمیمی قرار گرفتم. اگه اجازه بدین دوستان خودشون رو معرفی کنند تا بشناسمشون... حاضران یکی یکی خودشان را معرفی کردند تا نوبت من رسيد. نگاهی به اطراف کردم و دیدم کوچک جمع هستم. گفتم: بسم الله الرحمن الرحیم. محمدعسکری هستم. آقای قالیباف و آقای سلیمانی، با این سابقه علمی وکاری دوستان ارائه دادند باید بگم من سرباز و یک کارگر ساده هستم. سردار لبخندی زد و گفت: اتفاقا سردار و دستور بده و مدیر زیاد داریم. نظام ما سرباز و کارگر ساده می خواد. بعد از صحبت‌هایش با خودم گفتم این صحبت سردار هم شعاری بیش نیست؛ ولی بعد ازشهادت و خواندن وصیت نامه و جمله کوتاه حک شده روی سنگ مزارش، "سرباز قاسم سلیمانی" متوجه شدم که آن حرف شعار نبود و واقعیت زندگی و منش او بود. 📚:ابرقدرت خداست 🌷
درمکتب سردار سلیمانی در محضر مردانی از جنس نور شهید یدالله یار علی 🌷 عصر بود. می خواستم قبل از تاریک شدن هوا به خانه برسم. اواخر جلسه روضه بلند شدم و از بانی مجلس خداحافظی کردم. از خیابان  رد شدم و پیچیدم به سمت چپ. دوست داشتم مقداری پیاده روی کنم. هنوز به سر کوچه مان نرسیده بودم که دیدم یدالله از تاکسی پیاده شد هفت هشت تا نان بربری هم توی دستش بود توی دلم به او گفتم : ین همه نون واسه چی خریدی ؟! ما که فقط دو نفریم! راه افتاد توی پیاده رو کنار خیابان . فاصله مان زیاد بود . برای این که به همسرم برسم سرعتم را زیاد کردم . یک دفعه کنار پیرزن دست فروشی ایستاد و با او حرف زد . بعد یکی از نان ها را به او داد و دوباره راه افتاد . رفت توی کوچه خودمان. من همچنان داشتم پشت سرش می رفتم که دیدم درِ یکی از خانه های قدیمی را زد و رفت تو. در آن جا چندین خانواده فقیر زندگی می کردند. چیزی نگفتم و سریع رد شدم. به خانه که رسیدم اجاق گاز را روشن کردم و کتری را گذاشتم روی شعله. داشتم فلاسک چای را پر از آب جوش می کردم که زنگ خانه به صدا در آمد.زنگ دوتایی زده شد . این رمز بین خودمان بود. بعد کلید انداخت توی قفل در و آمد داخل. عادتش بود. چون من باردار بودم اول زنگ می زد بعد در را باز می کرد. یک نان بربری دستش بود: سلام نون گرم گرفتم برات. 🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷 به خاطر کارش در کمیته آمده بودیم تهران ولی نتوانست توی شهر خدمت کند. داوطلبانه رفت جبهه. اولین مرخصی که آمد متوجه تغییر رفتارش شدم. نیمه های شب از خواب بلند شد و وضو گرفت. از پشت سر به نماز خواندنش نگاه کردم. یک جور دیگری شده بود. شب های بعد مرا هم برای خواندن نماز شب بیدار کرد. 🎤راوی: همسر شهید 🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام دوستان و عاشقان مکتب سردار سلیمانی ببخشید یک هفته ای در سفر کربلا هستم بخاطر کم کاری عذرخواهی میکنم انشاالله که جبران میشه شرمنده شما هستم اینجا کربلا دعاگوی شما هستم
*﷽* 💌 📝 🌻امام حسین(ع) می فرمایند: 🌱چشم کسی که به خاطر خونی که از ما ریخته شده، یا حتی که از ما پایمال شده یا آبرویی که از ما رفته، یا برای یکی از شيعيان ما، یک قطره اشک بریزد، خدای تعالی او را سال‌های متمادی در بهشت منزل خواهد داد. 📚: وسائل الشیعه، ج۱۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
منطقه ای به شعاع ۲۵ کیلومتری به نام تنف بین سوریه و عراق بود که آمریکایی‌ها آنجا را منطقه پرواز ممنوع اعلام کردند و قصد داشتند ۲۵ کیلومتردیگر به آن اضافه کنند. خبر با حاج قاسم رسید.گفت: آمریکایی‌ها الان کجان؟ دوستان اعلام کردند الان پهپاد ما بالا سر آنهاست. حاج قاسم گفت: اونجا را بزنین. پهباد آنجا را زدند و آمریکایی‌ها از تصمیمشان منصرف شد. یک افسر روسی هم بین ما بود که اشک هایش با دیدن این صحنه جاری شد.مترجم از او پرسید چرا گریه می‌کنی؟! گفت:به شجاعت و نترسی فرمانده غبطه می‌خورم. ما برای روبرو شدن با آمریکایی‌ها باید از کاخ کرملین اجازه بگیریم؛ولی ایشون بدون هیچ ترسی باهاشون روبرو میشه و اونها رو میزنه. من دوست دارم یک روز هم که شده توی زندگیم سربازی ایشون باشم. 📚: ابر قدرت خداست 🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا